
افزایش زنکشیها، تجاوز جنسی، سرکوب سیاسی و تبعیض علیه زنان در ایران و منطقه تنها حوادث پراکنده نیستند؛ بلکه بازتابی از سازوکارهای ساختاری سرمایهداری و مردسالاریاند که با یکدیگر پیوند خوردهاند. رویدادهایی چون قتل کبری رضایی، فاطمه الیاسی، هانیه بهبودی و الهه حسیننژاد، تجاوز سه نفر از ورزشکاران تیم ملی دومیدانی به دختر کرهای و همچنین سرکوب فعالان زن در ایران و افغانستان، چهرهی واقعی خشونتی را نشان میدهند که سرمایهداری جهانی، ناسیونالیسم، مردسالاری و سرکوب سیاسی درهمتنیده آن را تولید و بازتولید میکنند.
طبق گزارش StopFemicideIran در نیمه اول سال ۲۰۲۴ تعداد قتلهای جنسیتی در ایران ۹۳ مورد بوده است، که نسبت به ۵۵ مورد در نیمه اول سال ۲۰۲۳، افزایشی ۶۰٪ را نشان میدهد. در تمام سال ۲۰۲۴، این سازمان ۱۷۲ مورد زنکشی را ثبت کرده که نسبت به سال قبل، افزایشی ۱۶٪ نشان میدهد؛ افزون بر آن ۳۱ مورد اعدام دولتی زنان گزارش شده و مجموع قربانیان زن به ۲۱۱ نفر رسیده است. همچنین سازمان حقوق بشری ههنگاو خبر داده که ۱۹۱ مورد زنکشی در سال ۲۰۲۴ در ۲۹ استان ثبت شده که افزایشی ۵۶.۵٪ نسبت به سال ۲۰۲۳ دارد. گفته میشود که این ارقام نشاندهنده روند نگرانکننده و تصاعدی خشونت علیه زنان در سطح گسترده است.
قتلهای اخیر کبری رضایی، فاطمه الیاسی، الهه حسیننژاد و قربانیانی که هنوز رسانه ای نشده، بهوضوح نشان میدهد که چگونه زنان بهویژه در موقعیتهای حاشیهای و فرودست مهاجران، حاشیهنشینان، کارگران در برابر خشونت بیدفاعاند. شایان ذکر است که در ۸۵٪ موارد زنکشیها توسط شوهران یا شریک زندگی انجام شدهاند. این خشونتها تنها حاصل اختلالات فردی یا فرهنگ عقبمانده نیست، بلکه پیامد مستقیم سیاستهای اقتصادی و اجتماعی است که ارزش زندگی زنان را نادیده میگیرد و بدن آنان را بهعنوان ابزاری برای کنترل، استثمار و تنبیه در اختیار نظم مردسالار و سرمایهدارانه قرار میدهد.
در این ساختار، زنان مهاجر مثل کبری رضایی، نهتنها نیروی کار ارزان و بدون حقوق کافیاند، بلکه از کمترین حمایتهای قانونی و اجتماعی هم محروم میشوند و در نهایت، حتی مرگ آنها نیز به حاشیه رانده میشود. این خشونتها نه بینظمی ذهنی، بلکه بازتاب نظمی مردسالار هستند و سرمایهداری این نظم را تقویت میکند. قتل کبری رضایی ۲۶ ساله مهاجر افغانستانی، فاطمه الیاسی که جسد سوخته اش در اهواز پیدا شد و الهه حسیننژاد دختر ۲۴ ساله در اسلامشهر، نشان از ضعف حمایت قانونی و اجتماعی از زنان حاشیهنشین و مهاجر دارد. این موارد هم در چارچوب ساختار جنسیتزده و هم طبقاتی تولید میشوند.
قتل هانیه بهبودی بهدست همسرش، چهرهی واقعی خشونتی را آشکار میکند که سرمایهداری مردسالار و نظم سیاسی سرکوبگر بر زنان تحمیل میکند. قتل او، نه یک حادثهی منفرد و اتفاقی، بلکه محصول مستقیم ساختاریست که زنان را بهعنوان ابزاری برای کنترل، تنبیه و مالکیت مردان تعریف میکند. در این نظم، زنان همچون هانیه بهبودی، بهویژه در موقعیتهای حاشیهای و فرودست، از کمترین حمایت قانونی و اجتماعی برخوردارند و همین امر، خشونت خانگی را به ابزاری عادی برای سلطه بر آنان تبدیل میکند. قتل هانیه بهبودی نه یک اختلال شخصی، بلکه بخشی از همان چرخهی خشونتیست که در خدمت بقای نظم مردسالار و سرمایهدارانه عمل میکند.
از سایه صیدال و گلاره عباسی تا مریم جلال حسینی، زنان فعال سیاسی در ایران با سرکوب سیستماتیک مواجهاند. این سرکوب تنها یک سرکوب سیاسی نیست، بلکه جنسیتی هم هست. زندان، شکنجه، احکام سنگین، تهدید به تجاوز یا خشونت جنسی، بخشی از همان سازوکار استثمار و سرکوب است که سرمایهداری مردسالار برای کنترل زنان و جلوگیری از مشارکت آنان در مبارزه بهکار میبرد. این سرکوب، همزمان با خشونت فیزیکی علیه زنان در جامعه (زنکشی) دو لبهی یک قیچی است: یک سوی آن زنکشی خیابانی و سوی دیگر زنکشی سیاسی. با اجرای حکم حبس برای فعالانی چون سایه صیدال، گلاره عباسی، مریم جلال حسینی، زینا فریدونیان و سرکوب سایر زنان فعال، ساختار قدرت بهطور همزمان علیه زنیت و اعتراض زنان عمل میکند.
بیش از دو هفته بیخبری از فرزانه رشیدی و سامان کریمی زندانی سیاسی سابق و همسر این زن دانشجو نشاندهنده خشونتی است که نظامهای سرمایهدار و مردسالار علیه زنان مخالف رژیم، فعال و تبعیدی بهکار میبرند. زنان مهاجر، پناهجو و تبعیدی اغلب در موقعیتی بهشدت آسیبپذیر قرار میگیرند؛ بدون امنیت، بدون دسترسی به عدالت و در معرض استثمار دوچندان. نمونهی دیگری از این سرکوب، اقدام طالبان در افغانستان است که خبرنگاران زن را وادار کردهاند تنها در صورت همراهی با «محرم» فعالیت کنند؛بهاینترتیب، نهاد سرمایهداری مردسالار و بنیادگرایی مذهبی برای کنترل و خاموشسازی زنان همدست میشوند.
حادثه تجاوز سه عضو تیم ملی دومیدانی در کره جنوبی نشان داد چگونه نهادهای ورزشی،که با پول و سرمایه و افتخار ملی پیوند خوردهاند، بستری برای خشونت جنسی فراهم میکنند. ورزشکارانی که نماد اقتدار ملی معرفی میشوند، اغلب از پاسخگویی معاف میشوند و با استفاده از جایگاهشان، از قربانیان سوءاستفاده میکنند. اینجا بدن زنان قربانی در سطح بینالمللی هم ملعبهی مناسبات قدرت جنسیتی و ناسیونالیسم سرمایهدارانه میشود. این رخداد نشاندهنده پیوند میان ناسیونالیسم، مردسالاری و سرمایهداری جهانیست که بدن زنان را ابزار تواننمایی مردان و مشروعیت ملی میداند.
وقتی در یکسو، زنان هنرمندی مانند صدف باغبانی، با وجود جراحات ناشی از سرکوب جنبش مهسا امینی، نشان افتخار حقوق بشر را دریافت میکنند و در سوی دیگر، زنان زندانی مانند زینا فریدونیان بهدلیل نقد اجتماعی به حبس محکوم میشوند، این تضاد آشکار میشود: سرمایهداری جهانی از یک سو با تقدیر نمادین از مقاومت زنان، چهرهای انساندوستانه به خود میگیرد و از سوی دیگر با همکاری دولتها، خشونت و سرکوب را علیه همان زنان اعمال میکند.
یکی دیگر از اقدامات زن ستیزانه نظام سرمایه داری و مردسالاری در طی روزهای اخیر این بود که طالبان خبرنگاران زن را مشروط به همراهی محرم کرده است. این سیاست، مواجهه سرمایهداری و بنیادگرایی مذهبی برای خفهسازی صدای زنان است، جایی که جنسیتزدگی و سرکوب ایدئولوژیک دستبهدست میدهند.
خشونت علیه زنان در ایران و منطقه، از قتلهای تکاندهنده گرفته تا تجاوز ورزشی و سرکوب سیاسی، بخشی از یک نظام جهانی سرمایهداری و مردسالاری است که بدن و زندگی زنان را بهعنوان ابزار قدرت و کنترل میبیند. مبارزه با این خشونتها، مستلزم مبارزه با کل نظام سلطه و سرمایهداری است؛ چرا که خشونت جنسیتی، نه یک پدیدهی حاشیهای، بلکه قلب تپندهی نظامی است که بر استثمار، تبعیض و نابرابری بنا شده است.
مبارزه با زنکشی و خشونت جنسی تنها در سطح قوانین کافی نیست؛ باید ساختارهایی که زنان را به موقعیتی نابرابر و قابل حذف سوق میدهند،در هم شکسته شوند. مبارزه با سرکوب سیاسی و سرکوب زنان، بدون پیوند با مبارزه طبقاتی و ضدسرمایهداری، مبارزهای ناقص خواهد بود. همبستگی زنان و مردان متحد علیه خشونت، بدون مرز جغرافیایی و نژادی، ضرورتی انکارناپذیر است. شناخت پیوندهای میان خشونت جنسیتی، ناسیونالیسم، سرمایهداری و بنیادگرایی مذهبی، کلید تحلیل و مبارزه مؤثر است. سرمایهداری بر خشونت علیه زنان و استثمار نیروی کار زنان بنا شده است؛ تا زمانی که این ساختارها را نابود نکنیم، هیچگاه رهایی زنان محقق نخواهد شد.
الهام فتحی – فعال حقوق زنان