مقدمه
وضعیت زنان و دختران در ایران، بازتابی از ساختارهای غلط عمیق فرهنگی، حقوقی و سیاسی است که مردسالاری را تقویت میکنند. با وجود پیشرفتهایی در آموزش و مشارکت اجتماعی زنان، همچنان هر ساله بسیاری از آنها با چالشهایی از جمله خشونت خانگی، تجاوز، قتلهای ناموسی، تبعیض های قانونی و سرنوشت تلخ فرار از خانه مواجه هستند.
این مقاله تلاش دارد ابعاد مختلف این بحران اجتماعی را بررسی کند.
۱.مردسالاری نهادینه شده
مردسالاری در ایران نهتنها یک پدیده فرهنگی، بلکه بخشی از ساختار رسمی و قانونی جامعه است. نظام خانواده ای که عرف و قوانین اساسی را تا حدود زیادی در قالب خواست های مردانه بامالکیت مردها و نقشهای جنسیتی مردانه تعریف و تثبیت کردهاند. زنان اغلب به عنوان “ناموس” مردان دیده میشوند، که این نگاه مالکانه زمینهساز کنترل، خشونت و قتلهای ناموسی است.
۲. تجاوز و سکوت تحمیلی
تجاوز در چارچوب جامعه و قوانین ایران و روابط خانوادگی یا ازدواج اغلب نادیده گرفته میشود یا بدلایل وجود ترس از ابرو یا تحمیل مواردی چون خشونت یا نبود پشتبانه مالی زنان ناچار به سکوت میشوند ودر قوانین اجبار به رابطه جنسی بدون رضایت زن در ازدواج به عنوان تجاوز تلقی نمیکند. همچنین قربانیان تجاوز اغلب با شرم اجتماعی، طرد خانوادگی یا حتی اتهام “رابطه نامشروع” با قوانینی چون زندان و شلاق و بازداشت مواجه میشوند و با وجود امار بالای تجاوز جنسی هیچ کار راهبردی برای حمایت از زنان در قوانین صورت نگرفته و این عوامل باعث سکوت آنها و پنهان ماندن ان در جامعه میشود.
۳. دختران فراری قربانیان بیپناه
هر ساله هزاران دختر نوجوان به دلیل خشونت خانگی یا اجبار به ازدواج یا فشارهای روانی و مالی از خانه فرار میکنند. این دختران اغلب قربانی باندهای قاچاق انسان یا درگیر اعتیاد با سوءاستفاده جنسی میشوند و اغلب در همان ۲۴ساعت اول قربانی تجاوز هستند و با نبود مراکز حمایتی کافی و نبود قوانین بازدارنده و قضاوت اجتماعی باعث میشود سرنوشت این دختران بسیار تلخ و بیپایان باشد.
۴. قتلهای ناموسی جنایتی با حمایت عرف
قتلهای ناموسی یکی از خشنترین نمودها مردسالاری است. بسیاری از این قتلها توسط پدر، برادر یا همسر قربانی انجام میشوند، در حالیکه قانون مجازات اسلامی برای قاتلانی که “از روی غیرت” مرتکب قتل شدهاند، تخفیف مجازات یا معافیت کامل از قصاص در نظر میگیرد. پروندههای زیادی از قتل دختران توسط پدرانشان مانند رومینا اشرفی، ریحانه عامری و … هنوز در خاطره عمومی تازهاند ودر نهایت تاسف همچنان ادامه دارد .
۵. زندان زنان سرنوشت بسیاری از معترضان و آسیبدیدگان
زنان در ایران نهتنها قربانی خشونتاند، بلکه در صورت اعتراض به آن با نقض عرفها از جامعه طرد و یا به زندان و احکام سنگین مواجه میشوند. از زنان معترض در اعتراضات سراسری، تا دخترانی که برای حفظ جانشان مرتکب قتل دفاعی شدهاند (مانند برخی زنان زندانی در زندان قرچک یا مشهد) همگی نشان از سیستم قضایی دارد که بیشتر به سرکوب میپردازد تا حمایت.
۶. قوانین تبعیضآمیز؛ زمینهساز خشونت و نابرابری
قوانین ایران در حوزههای ازدواج، طلاق، ارث حضانت فرزند و پوشش، زنان را به عنوان شهروند درجهدو تعریف میکنند. مواردی از جمله
حق طلاق انحصاری مرد
اجازه ازدواج برای دختر زیر ۱۳ سال با رضایت پدر ودادگاه
نصف بودن دیه و ارث زن نسبت به مرد
عدم اجازه خروج از کشور بدون رضایت همسر
الزام به رعایت حجاب اجباری
قوانین در حمایت از اقایان
همگی باعث شدهاند که زنان از حقوق اولیه انسانی خود محروم باشند.
مشکلات زنان در ایران تنها به خشونتهای فردی محدود نمیشود، بلکه ریشه در ساختارهای کلان اجتماعی، فرهنگی و حقوقی و نبود قوانین حمایتی از زنان است وتا زمانی که نگاه مردسالارانه در قوانین و نهادهای حکومتی باقی بماند، چرخه خشونت، تبعیض و سرکوب ادامه خواهد یافت. اصلاح قوانین، آموزش عمومی و فرهنگی وحمایت روانی و اجتماعی از زنان و قربانیان خشونت، شنیدن صدای زنان با وجود مراکز و قوانین حمایتی از مهمترین گامها برای برونرفت از این وضعیت است تا شاید روزی برسد که دگر شاهد ان نباشیم که هر ساله به قربانیان زنان در ایران افزوده می شود.

متن و گرافیک ::مهدی دهقانپور فراشاه