شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

ترامپ غولی را از شیشه خارج کرده که خودش هم ممکن است قادر به کنترل آن نباشد

او در حال پخش زنده برای بینندگان در خانه بود، میکروفن تلویزیون در دستش بود، که گلوله‌ی پلاستیکی به او اصابت کرد. لورن توماسی، خبرنگار استرالیایی، دومین روزنامه‌نگاری بود که پس از نیک استرن، عکاس بریتانیایی، هنگام پوشش اعتراضات ناشی از حملات نیروهای پلیس در لس‌آنجلس با گلوله‌های غیرکشنده مورد اصابت قرار گرفت. اما او نخستین فردی بود که تصویر اصابت گلوله به او ضبط و در سراسر جهان پخش شد. دیگر هیچ عذری برای آن که ندانیم آمریکا به چه چیزی تبدیل شده است وجود ندارد، حالا هر کسی می‌تواند آن کلیپ را آنلاین تماشا کند. وقتی که فریاد او را می‌شنوید و می‌بینید که فیلمبردار سریعاً دوربین را چرخانده و جمعیت وحشت‌زده را ضبط می‌کند.

گبی هینسلیف

این همان سناریویی بود که وقتی دونالد ترامپ قدرت را به دست گرفت همه از آن می‌ترسیدند. مامورانی که وظیفه دارند پناهجویان و مهاجرین را شکار کنند به اجتماعات رأی‌دهنده به دموکرات‌ها حمله می‌کنند؛ اجتماعاتی که از نظر اخلاقی خود را موظف به مقاومت می‌دانند، و این باعث رویارویی خشونت‌آمیزی می‌شود که بهانه‌ای برای فرستادن نیروهای گارد ملی فراهم می‌سازد – و نهایتاً یک تقابل بین قدرت فدرال و ایالتی را رقم می‌زند که می‌تواند دموکراسی آمریکا را به مرز فروپاشی بکشاند. اکنون احتمالاً چنین وضعیتی در کالیفرنیا در حال وقوع است؛ جایی که فرماندار ایالت، گوین نیوسام، رئیس‌جمهور را متهم کرده سعی دارد «بحران بسازد» تا از آن به نفع خودش استفاده کند، و هشدار داده است هر معترضی که به خشونت متوسل شود، دقیقاً در جهت ترامپ بازی خواهد کرد. حالا دیگر تصور اینکه این ریاست جمهوری ممکن است در نهایت به درگیری داخلی منجر شود، چندان اغراق‌آمیز به نظر نمی‌رسد.

به بیان دیگر، ترامپ به آنچه می‌خواست رسیده است: همه‌ی توجه‌ها را به سمت دیگری معطوف کرده است. تا دیگر کسی به اختلاف شرم‌آورش با ایلان ماسک بر سر کاهش مالیات‌های بدون پشتوانه توجه نکند و به‌جای آن، تماشاگر نمایش دیگری باشد که او به‌سرعت خلق کرده است. پس از وقفه‌ای کوتاه در برنامه‌های از پیش تعیین‌شده، این نمایشگر بزرگ دوباره کنترل را در دست گرفته است. اما در این میان، جهان نکته‌ی مفیدی را آموخته است: در نبرد بین دو غول خودپسند که یکی تمام پول دنیا را دارد و دیگری قدرت اجرایی، در اولیگارشی آمریکا نیز مانند روسیه، رئیس‌جمهور است که دستور کار را تعیین می‌کند.

نمی‌توان با دُم شیر بازی کرد. این درسی است که باید از این ماجرا گرفت: وقتی پوپولیسم اهرم‌های قدرت را به دست می‌گیرد، حتی ثروتمندترین مرد جهان هم نمی‌تواند مطمئن باشد آن را به نفع خود مهار یا نظم خود را به این آشوب تحمیل می‌کند. به‌ویژه وقتی که کاخ سفیدی کینه‌توز هنوز قدرت نابود کردن بزرگ‌ترین امپراتوری‌های تجاری را دارد. در آخر هفته، ماسک با ترس و لرز توییت‌های انفجاری خود درباره‌ی رابطه‌ی ادعایی رئیس‌جمهور با جفری اپستین، قاچاقچی جنسی محکوم‌شده، را حذف کرد و تا دوشنبه پیام‌های وفادارانه‌ای به ترامپ در مورد اعتراضات لس‌آنجلس را به اشتراک گذاشت. در همین حال، پدر ماسک هم طغیان توییتری پسرش را با احتیاط ناشی از «خستگی» او دانست؛ خستگی پس از پنج ماه کار بی‌وقفه برای کاخ سفید.

این وضعیت باید زنگ هشداری برای آن سوی اقیانوس اطلس باشد. عجیب آنکه، دقیقاً همین بهانه را ضیا یوسف، تاجر میلیونری که برای نظم دادن به عملکرد همیشه آشفته‌ی حزب «رفورم بریتانیا» برگزیده شده به کار گرفت. او هفته‌ی گذشته با عصبانیت از ریاست حزب استعفا داد. او پس از درگیری علنی با سارا پوچین، نماینده جدید این حزب در مجلس انگلستان، بر سر سؤال پارلمانی او درباره‌ی ممنوعیت برقع (که رسماً سیاست حزب نبود، یا حداقل هنوز نیست)، در توییتر نوشت صرف وقت برای رساندن حزب به قدرت را دیگر مفید نمی‌بیند. یوسف که یک مسلمان بریتانیایی است، مدت‌ها به عنوان سپر قابل اعتماد فاراژ در مقابل کسانی شناخته می‌شد که درون حزب رفورم می‌خواهند جای استفن یاکسلی-لِنون، لات زندانی‌شده را بگیرند و این حزب را به جنبشی کاملاً راست افراطی و ضداسلام تبدیل کنند.

اما به نظر می‌رسد این بار یوسف لقمه‌ای بزرگ‌تر از آن برداشته که رئیس حزب آماده‌ی هضم آن باشد. دو روز بعد از استعفای پرسر و صدایش، یوسف به‌شکلی عجیب بازگشت و به بی‌بی‌سی گفت حالا که بیشتر فکر کرده، احتمالاً برقع و دیگر پوشش‌های صورت را ممنوع خواهد کرد. او توضیح داد فقط خسته بوده است، زیرا طی ۱۱ ماه گذشته به سختی یک روز مرخصی داشته است. (اگر هیچ چیز دیگری هم مشخص نباشد، ظاهراً رفورم در مخالفت با شیوه‌های مدرن مدیریت منابع انسانی کاملاً جدی است.)

صادقانه باید گفت حتی خود فاراژ هم گاهی مدیریت احزابش را طاقت‌فرسا یافته است؛ گواه این امر فاصله گرفتن‌های مکرر او از این احزاب در طول سالیان گذشته است. یوسف دیگر به عنوان رئیس برنخواهد گشت، بلکه به «دوج بریتانیایی» حزب رفورم [مدیریت جنجالی و افراطی به سبک ماسک] ملحق خواهد شد تا به‌سبک ماسک بودجه‌های شوراها را زیر و رو و اره کند – کاری که در مقایسه با مدیریت نمایندگان حزب رفورم آسان به نظر می‌رسد؛ البته تا زمانی که عاقبت «دوج» در آن سوی اقیانوس اطلس را به خاطر نیاورید.

دلیل اشتیاق بی‌صدای بخشی از سیلیکون‌ولی به رویکرد تخریبی ماسک نسبت به دیوان‌سالاری آمریکا این بود که آن‌ها به دنبال منفعت در این جنون بودند: طرحی برای کاهش حداکثری دولت، باز کردن بازارهای جدید برای خدمات دیجیتال و آغاز موج تازه‌ای از رشد اقتصادی با کاهش بدهی ملی.

اما پنج ماه بعد مشخص شده است میزان صرفه‌جویی ناشی از روش جنجالی «دوج» در مقایسه با افزایش شدید و بی‌سابقه‌ی بدهی ملی که ترامپ در پیش گرفته است، بسیار ناچیز خواهد بود. آن دسته از غول‌های فناوری که انتظار داشتند یک نسخه‌ی آمریکایی از «مارگارت تاچر»، حتی شدیدتر و قاطع‌تر از او را شاهد باشند، در نهایت با چیزی شبیه «لیز تراس» مواجه شده‌اند که در مصرف اسپرسو زیاده‌روی کرده باشد؛ این وضعیت در حالی است که هم‌زمان نیروهای نظامی در خیابان‌های کالیفرنیا مستقر شده‌اند و این حقیقت تلخ نیز روشن شده است که دیگر آن‌ها هیچ تسلطی بر آشوبی که خودشان ایجاد کرده‌اند ندارند.

در بریتانیا، افراد زیادی هستند که برایشان مهم نیست در حزب رفورم چه اتفاقاتی می‌افتد، حتی وقتی که پیشتازی این حزب در نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد دارد فضای سیاسی را تغییر می‌دهد. برخی دیگر هم صرفاً انتظار ندارند این حزب تأثیر زیادی بر زندگی‌شان بگذارد، چه در صورت جایگزینی کامل با حزب محافظه‌کار که هم‌اکنون نیز تشخیص آن از رفورم دشوار شده به نظرشان اتفاق مهمی نمی‌افتد، و برخی دیگر ممکن است از هم‌اکنون در حال محاسبه باشند که چگونه می‌توانند از صعود آن به نفع خود استفاده کنند.

روزهای اخیر در آمریکا به‌شکل هولناکی نشان داده است وقتی پوپولیسم پایش را محکم کرد، هرج‌ومرج برنده خواهد شد. هیچ راهی برای مهار آن نیست. تنها راه جلوگیری از این هرج‌ومرج این است که از اول اجازه ندهید در خانه جایی برای خود باز کند. حداقل در بریتانیا، هنوز برای این کار دیر نشده است.

گبی هینسلیف؛ ستون نویس گاردین – برگردان برای اخبار روز: همایون فرزاد

برچسب ها

چرخش راست‌گرایانه دولت حزب کارگر تحت رهبری کیر استارمر، بار دیگر بحث ایجاد یک حزب پیشرو و مترقی جدید را در میان نیروهای چپ بریتانیا شعله‌ور کرده است. پاملا فیتزپاتریک، یکی از اعضای سابق حزب کارگر که اکنون به عنوان چهره‌ای کلیدی در این تلاش ظاهر شده، معتقد است: این حزب باید از پایین، از دل مردم ساخته شود و نه با اعلام برنامه‌ای از بالا. به‌علاوه، این حزب باید رادیکال باشد: «مشکلات مردم با اصلاحات جزئی حل نمی‌شود. ما به مواضع ساختارشکنانه نیاز داریم.»
باید نسبت به توزیع گسترده سلاح‌هایی که بن‌گویر سازماندهی کرده مشکوک بود. این اسلحه‌ها به بیش از ۱۰۰ هزار غیرنظامی تحویل داده شده‌اند، بسیاری از آن‌ها شهرک‌نشین هستند. کارمندان دفتر بن‌گویر حتی به حدود ۱۳ هزار نفر به‌طور غیرقانونی اسلحه داده‌اند، چپ میانه باید برای مواجهه با این تهدید واقعی آماده شود...

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

یک پاسخ

  1. اقای ترامپ در اداره بیزینس خود با شیوه اداره رخ در رخ مدیران واحدهای تجاری خودموفق بوده و در مذاکره هم در سطوح تجاری هم برای رسیدن به ارمانهای خود موفق هست و با همین تفکر در سمتی قرار گرفته که در یک نظام دولت سالاری که تصمیمات ان باید مبتنی بر ارمانهای اجتماعی وخرد جمعی باشد امریکا را دچار یک زلزله سیاسی و اقتصادی کرده وعواقب این تکانه ها را باید در ماهها و سنوات اتی شاهد باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *