
اروپا هفتهای پرحادثه را پشت سر گذاشت: پیروزی یک ملیگرای محافظهکار در لهستان، سقوط دولت هلند تحت فشار پوپولیسم، و بازتعریف سیاستهای مهاجرتی در آلمان. این رویدادها صرفاً وقایعی گذرا نیستند، بلکه نشانههایی از تحولی بنیادین در تراز سیاست اروپاییاند؛ تحولاتی که روایت موفقیت اروپا در زمینه دموکراسی، همبستگی و حقوق بشر را با پرسشی جدی روبهرو میکنند:
این تحولات، نشان میدهند که اتحادیه اروپا در حال ورود به مرحلهای تازه از کشمکش میان منافع ملیگرایانه و ارزشهای فراملی است—کشمکشی که ممکن است آینده آن را بهکلی دگرگون کند. آیا اتحادیه اروپا بهتدریج در برابر منافع ملیگرایانه و راست افراطی تسلیم میشود؟
نمونههایی از خیزش راست افراطی در کشورهای اروپایی
لهستان: بازگشت به عقب
در انتخابات ریاستجمهوری لهستان که در ۱ ژوئن ۲۰۲۵ برگزار شد، کارول ناوروتسکی، نامزد حزب «قانون و عدالت» (PiS)، با کسب ۵۰.۸۹٪ آرا در دور دوم پیروز شد. این پیروزی نشانگر افزایش نفوذ راست افراطی در لهستان است. ناوروتسکی که پیشتر رئیس «مؤسسه یادبود ملی» بود، سیاستهایی مانند مخالفت با حقوق همجنسگرایان، تقویت روابط با کلیسای کاتولیک، و انتقاد از سیاستهای اتحادیه اروپا را دنبال میکند. چنین تحولاتی میتواند ارزشهای مشترک اتحادیه اروپا را تضعیف کرده و به افزایش شکافهای درونی آن بینجامد.
پیروزی ناوروتسکی بازگشتی است به سیاستهایی مبتنی بر پناهندهستیزی، ضدیت با اتحادیه اروپا و پوپولیسم فرهنگی. حتی مخالفانش در کارزار انتخاباتی کوشیدند با شبیهسازی مواضع تندروانه رأی جذب کنند، اما رایدهندگان ترجیح دادند به «نسخه اصلی» رأی دهند.
اتریش: حزب آزادی در قدرت
حزب راستگرای افراطی «آزادی» (FPÖ) نیز با کسب اکثریت در انتخابات، به بازتعریف سیاستهای خارجی و مهاجرتی کشور روی آورده است. رهبر کنونی این حزب، هربرت کیکل، مواضعی رادیکالتر از یورگ هایدر دارد و حزب او اکنون با رویکردی تندروتر از همیشه، عملاً قدرت سیاسی را در اختیار گرفته است.
هلند: بحران ائتلافی و انتخابات زودهنگام
در هلند، خیرت ویلدرز، رهبر راست افراطی، با خروج از ائتلاف حاکم بر سر سیاستهای مهاجرتی، دولت را وارد بحران کرد. این اقدام منجر به استعفای نخستوزیر و برگزاری انتخابات زودهنگام در پاییز ۲۰۲۵ شد. ویلدرز که پیشتر با حزب آزادی (PVV) در ائتلاف حاکم حضور داشت، اکنون برای جلب حمایت دیگر احزاب با چالش مواجه است. تحلیلگران معتقدند استراتژی او میتواند نتیجه معکوس داشته باشد، زیرا بسیاری از احزاب از همکاری با او امتناع میکنند.
فرانسه: از پیروزی چپ تا بحران رهبری در راست
در انتخابات پارلمانی فرانسه در ژوئیه ۲۰۲۴، ائتلاف چپگرای «جبهه مردمی جدید» (NFP) به رهبری ژان-لوک ملانشون با کسب ۱۸۷ کرسی، بزرگترین بلوک پارلمان شد. این ائتلاف شامل احزاب چپ «فرانسه تسلیمناپذیر»، سوسیالیستها و سبزها بود، اما موفق به کسب اکثریت مطلق نشد و کشور را وارد وضعیت پارلمان معلق کرد.
در سوی دیگر، مارین لوپن، رهبر حزب «جبهه ملی» (RN)، به دلیل محکومیت به فساد مالی و سوءاستفاده از بودجه اتحادیه اروپا، از نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۷ منع شد. با وجود این، حزب او با ۱۴۳ کرسی همچنان جایگاه قابلتوجهی در پارلمان دارد.
آلمان: استقبال جوانان از چپ، جهش راست افراطی
در انتخابات فدرال آلمان در فوریه ۲۰۲۵، حزب چپ (Die Linke) با کسب ۸.۸ درصد آرا و ۶۴ کرسی، بهترین نتیجه خود از سال ۲۰۱۷ را بهدست آورد—نتیجهای که حتی رهبران حزب نیز آن را فراتر از انتظار میدانستند. استقبال چشمگیر از این حزب، بهویژه در میان رأیدهندگان ۱۸ تا ۲۴ ساله، بازگشت دوبارهی چپ به صحنهی سیاسی را به یکی از غافلگیرکنندهترین روندهای انتخابات بدل کرد. در سوی دیگر، حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) با ۲۰ درصد آرا به دومین نیروی بزرگ پارلمان تبدیل شد.
رومانی: شوک ۴۶ درصدی
در رومانی، جورج سیمون، رهبر حزب راست افراطی AUR، در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری با کسب ۴۶ درصد آرا شکست خورد. اما همین رقم، نشانهای از تغییری ژرف در فضای سیاسی کشور است. او نه تنها مخالف سیاستهای اتحادیه اروپاست، بلکه با مواضعی نظیر بیتوجهی به حقوق اقلیتهای قومی، ضدیت با مهاجرت و مخالفت با حمایت از اوکراین، تجلی دیدگاه شوونیستی و بستهای است که بخش بزرگی از رایدهندگان با آن همراهی کردهاند.
پرتغال: افول سوسیالیستها و صعود چگا
در پرتغال، حزب راست افراطی «چگا» که از سال ۲۰۱۹ فعالیت خود را آغاز کرده، توانسته در انتخابات ۲۰۲۵ با کسب ۲۲.۶٪ آرا، به دومین نیروی سیاسی کشور تبدیل شود. این صعود همزمان با سقوط تاریخی حزب سوسیالیست، نشانهای از بیاعتمادی گسترده به چپ سنتی و موفقیت گفتمان سادهساز راست افراطی در پاسخ به مسائل پیچیده اقتصادی، مهاجرتی و اجتماعی است.
چرا اروپا به راست افراطی رو آورده است؟
دلایل متعددی برای این چرخش سیاسی میتوان برشمرد:
– بحرانهای اقتصادی و مالی پیدرپی
– ناتوانی احزاب میانه در پاسخگویی به مطالبات اجتماعی
– موجهای مهاجرتی و احساس تهدید فرهنگی
– سیاستهای پوپولیستی و سادهسازی بحرانها
– ضعف انسجام سیاسی در سطح اتحادیه اروپا
– تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای بروکسل
اما مهمتر از همه، بازگشت گفتمانی است که «هویت ملی» را بر «هویت مشترک اروپایی» ترجیح میدهد؛ همانگونه که مارگارت تاچر در سال ۱۹۸۸ نسبت به آن هشدار داده بود. اکنون راست افراطی، اتحادیه اروپا را مسئول بحرانها معرفی کرده و وعده بازگشت به اقتدار ملی و کنترل مرزها را میدهد.
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات و ظهور «ترامپیسم» نیز بهعنوان الگویی الهامبخش برای احزاب راست افراطی در اروپا عمل کرده است؛ گفتمانی که بر ناسیونالیسم اقتصادی، ضدنخبگی، و بیاعتمادی به نهادهای فراملی تأکید دارد.
اروپا به کجا میرود؟ سه سناریوی محتمل
با تداوم این روند، میتوان سه سناریوی اصلی را ترسیم کرد:
۱. نرمالسازی راست افراطی
جناح راست افراطی بهتدریج در ساختارهای پارلمان اروپا نهادینه میشود، بر سیاستهای مهاجرتی، حقوق اقلیتها و سیاست خارجی اثر میگذارد و نهادهای اتحادیه را از درون تضعیف میکند.
۲. واکنش دموکراتها
چپها، سبزها و دموکراتها با بسیج اجتماعی و ائتلافهای تازه میکوشند جلوی گسترش راست افراطی را بگیرند؛ اما موفقیت آنان منوط به توانایی در پاسخ به دغدغههای اقتصادی و اجتماعی شهروندان است.
۳. فروپاشی تدریجی انسجام اتحادیه
اگر نهادهای اروپایی نتوانند اعتماد عمومی را بازیابند، نیروهای گریز از مرکز تقویت خواهند شد و اتحادیه اروپا ممکن است وارد دورهای از فروپاشی عملکردی، یا حتی ساختاری، شود.
آنچه در حال رخ دادن است، صرفاً تغییرات انتخاباتی یا جابهجایی در صحنه قدرت نیست، بلکه نشانههای یک بحران عمیق در نمایندگی، مشروعیت و اعتماد سیاسی است. اگر نهادهای دموکراتیک اروپایی نتوانند پاسخی واقعی و انسانی به این بحران بدهند، ممکن است اروپا نه فقط از نظر سیاسی، که از نظر معنایی نیز به عقب بازگردد.
یک پاسخ
آنچه بیش از هر چیز سبب دوری مردم از دمکرات ها در آمریکا شد در درجه اول عدم توجه این حزب به مبانی فرهنگی جامعه خود بود و دوم عملکرد های غلط اقتصادی. این حزب در حالی که به درستی از حق سقط جنین زنان دفاع می کرد و توانسته بود حمایت اکثریت زنان را جذب کند اما در زمینه حمایت از LGBT و کنترل سیل مهاجران غیر قانونی در مرز های جنوبی عملکرد نابخردانه ای در پیش گرفت و خوراک مناسبی برای نیرو های دست راستی و مذهبی فراهم آورد. البته در اروپا مشگل نه LGBT بلکه مهاجران اسلامی اند که به علت تفاوت های عمیق فرهنگی و معرفتی با اروپائیان روابطشان به سرعت به تقابل در برخورد فرهنگ ها کشیده شده و سبب واکنش مردم اروپا به شکل حمایت از نیرو های دست راستی و شونیستی شده است.