شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

چهره‌های ماندگار چپ در ایران (۸): مریم فیروز شاهزاده ای که سوسیالیسم را انتخاب کرد

در زمانه‌ای که تاریخ را بیشتر فاتحان می‌نویسند تا فرودستان و عدالت‌طلبانی که از صفحات رسمی تاریخ حذف شده‌اند، بازخوانی صدای سرکوب‌شدگان، خاموش‌شدگان و مبارزان راه عدالت‌خواهی، ضرورتی تاریخی است. «چپ» در ایران، با همه‌ی خطاها و فراز و فرودهایش، تبلور  آرزوی دیرپای انسان برای برابری، آزادی و جهانی عاری از سلطه و استثمار بوده است؛ رؤیایی جمعی که در برابر ماشین خشونت استبداد، مناسبات نابرابر سرمایه‌داری و سازوکارهای نظام‌مند تبعیض ایستاده و با وجود سرکوب، تحریف و فراموشی تحمیلی، همچنان زنده و در حال چالش است.

مجموعه «اخبار روز» با عنوان «چهره‌های ماندگار چپ در ایران»، تلاشی است برای بازشناسی و بازخوانی زندگی، اندیشه، مبارزه و میراث فرهنگی ـ سیاسی زنان و مردان بزرگی که با قلم، تفکر، مقاومت و گاه با جان خویش، چراغی در تاریکی‌های تاریخ افروختند.

انتخاب کسانی که در این مجموعه از آنان با عنوان “چهره ماندگار چپ” یاد می شود به معنای  ارزشگذاری بیشتر نسبت به صدها و هزاران چهره دیگری که فرصتی برای معرفی‌ی آن ها پیش نمی آید نیست. این گزینش محدود از میان هزاران نام تنها کوششی است برای بازتاب بخشی از حافظه‌ی جمعی یک جنبش تاریخی.

این مجموعه، نه برای اسطوره‌سازی، که برای تأمل، آموختن و بازاندیشی فراهم شده است. ما می‌خواهیم به یاد آوریم که حتی در تلخ‌ترین لحظات تاریخ، کسانی بودند که به فردای روشن باور داشتند.

چهره‌های ماندگار چپ در ایران (۸): مریم فیروز شاهزاده ای که سوسیالیسم را انتخاب کرد

تصویر یک “شاهزاده‌ی قجری” با کفش‌های پاره در میان کارگران، یا زنی اشرافی که از تعقیب ماموران امنیتی حکومت اشرافی می‌گریزد و در زندانِ جمهوری اسلامی شکنجه می‌شود، این تناقض‌های آشکار، زندگی مریم فیروز را تعریف می‌کنند. او که می‌توانست در کاخ‌های شمال تهران به زندگی بی‌دغدغه و اشرافی ادامه دهد، آگاهانه مبارزه، سختی و زندان را برگزید؛ انتخابی که نه عدالت را فارغ از طبقه، بلکه عاملیت فردی را در دل ساختارهای طبقاتی نمایان می‌کند.

در تاریخ مبارزات چپ در ایران، نام مریم فیروز همچون شعله‌ای است که نه از آتش خاست، بل‌که آن را با خود حمل کرد — از کاخ‌های اشرافی قاجار تا بندهای تاریک اوین. فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نوه‌ی فتحعلی‌شاه، و خواهر اشراف‌زادگانی که بیشترشان بر سفره‌ی قدرت نشسته بودند، اما او راهی دیگر را برگزید: راهی از جنس مبارزه، تبعید، سازمان مخفی، زندان و زیستن بی‌چشم‌داشت اما آگاهانه در کناره‌ی فراموش‌شده‌ی تاریخ.

مریم فیروز (با نام شناسنامه‌ای فاطمه فرمانفرمائیان) در سال ۱۲۹۲‌ در تهران به دنیا آمد. در ۱۶ سالگی بنا بر تصمیم پدر به عقد سرهنگ عباسقلی اسفندیاری (تحصیل کرده مدرسه نظامی سن سیر فرانسه) فرزند محتشم‌السلطنه اسفندیاری درآمد و خیلی زود صاحب دو دختر به نام‌های افسانه و افسر شد. در سال ۱۳۱۸ اندکی بعد از مرگ پدرش فرمانفرما؛ از همسرش جدا شد و به خانه پدری بازگشت.

از آن زمان منزل او محفل شاعران، ادیبان و نویسندگان و مرکزی برای توسعه افکار سوسیالیستی شد. باغ بزرگ مسکونی‌اش محل تجمع روشنفکران جوان از جمله صادق هدایت، عبدالحسین نوشین، بزرگ علوی، احمد قاسمی، نورالدین کیانوری، فریدون توللی، رهی معیری و هوشنگ ابتهاج گردید. وی گوشه‌‌هایی از این روابط را در کتاب خاطرات خود به نام «چهره‌های درخشان» نقل کرده است.

علی‌رغم زندگی در یک خانواده اشرافی دوره قاجار، از طریق خانواده ایرج اسکندری در جلسات حزب توده ایران شرکت می‌نمود و سپس به عضویت آن درآمد. لوموند به او لقب «شاهزاده سرخ» داد.

دوران جوانی او با آموزش زبان فرانسه، ورزش تنیس، و معاشرت با روشنفکران همراه بود، اما مسیرش پس از آشنایی با نواب صفا، و سپس با نورالدین کیانوری، به سمت سیاست کشیده شد. عضویتش در حزب توده ایران در اوایل دهه‌ی ۲۰ شمسی، با فاصله‌گیری از خاندان سلطنتی توأم بود؛ در میانه‌ی غوغای پس از شهریور ۱۳۲۰، او از نخستین زنانی بود که علناً در فعالیت‌های حزبی شرکت کرد.

او یکی از بزرگ‌ترین انگیزه‌های خود از پیوستن به حزب توده‌ ایران را مبارزه در راه حقوق زنان و برابری زن و مرد دانسته بود زیرا به استناد تاریخ و به گفته‌ی خود او در آن دوران تنها این حزب از حقوق زنان دفاع می‌کرد.

ازدواج او با نورالدین کیانوری، از رهبران اصلی حزب توده، رابطه‌ای فراتر از یک پیوند شخصی بود: هم‌سرنوشتی در مسیر مبارزه‌ی چپ. آن‌ها سال‌ها در تبعید، به‌ویژه در اتحاد شوروی، زیستند.

وی و همسرش در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پس از چهار سال زندگی مخفیانه در سال ۱۳۳۶ ایران را ترک و به شوروی سفر کردند و دو سال بعد به آلمان شرقی رفتند و به فعالیت سیاسی خود ادامه دادند. در آن سال‌ها او به‌طور غیابی به حبس ابد محکوم شده بود.

 در این سال‌ها، مریم فیروز هم‌زمان با فعالیت‌های سازمانی، بخش عمده‌ای از نیروی خود را صرف آموزش زبان، ترجمه، و پیوند دادن گفتمان چپ با مسائل زنان کرد.

پس از انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. در دهه‌ی ۱۳۶۰، کوشید صدایی تازه برای زنان چپ باشد. مریم فیروز نخستین زنی بود که در رهبری حزب توده جای گرفت و بنیان‌گذار «سازمان زنان حزب توده ایران» شد — تشکلی که از حقوق زنان، برابر‌ی‌طلبی، و جدایی دین از دولت دفاع می‌کرد. هر چند به نظر بسیاری از زنان ترقی‌خواه او در خطاهای حزب توده‌ی ایران سهیم بود، به خصوص آن‌جا که با تصور ساختن دنیایی دیگر، از بر سر گذاشتن حجاب به خاطر «پیشروی انقلاب» دفاع کرد.

سرنوشت تراژیک، در راه بود. در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، طی یورش گسترده به حزب توده ایران، مریم فیروز و نورالدین کیانوری بازداشت شدند. تصاویر پخش‌شده از «اعترافات» کیانوری، و دیگر رهبران حزب بسیاری از دوستان قدیمی‌اش را بهت‌زده کرد. مریم فیروز حاضر به شرکت در این مصاحبه‌های اجباری تلویزیونی نشد. بسیاری از زندانیان سیاسی از تحمل تحسین‌برانگیز او در زیر شکنجه خبر دادند. سال‌ها بعد، کیانوری در خاطراتش نوشت همسرش تحت فشار شدید روانی، دوری از دارو، و تهدید مستقیم قرار داشت. کیانوری در نامه‌ی معروفش به خامنه‌ای نوشت:

همسرم مریم را آن قدر شلاق زدند که هنوز پس از هفت سال، شب هنگام خوابیدن کف پاهایش درد می‌کند، البته این تنها شکنجه «قانونی» بود که به انواع توهین و با رکیک‌ترین ناسزاگویی‌ها تکمیل می‌شد (فاحشه، رئیس فاحشه‌ها و…) آن قدر سیلی و توسری به او زده‌اند که گوش چپ او شنوایی‌اش را از دست داده است، یادآور می‌شوم که او در آن زمان پیرزنی هفتاد ساله بود.

بازداشت مریم فیروز، با رفتارهای تحقیرآمیز بسیاری همراه شد. بر اساس روایت‌هایی از بازماندگان، او ماه‌ها در سلول انفرادی ماند. کیانوری بعدها نوشت که مریم، برخلاف خودش، زیر بازجویی‌ها حاضر نشد به دیگران اتهام بزند، و سکوت او برای بازجویان عجیب و آزارنده بود.

پس از سال‌ها حبس خانگی، و سپس آزادی محدود، مریم فیروز در گوشه‌ای ساکت از تهران، بی‌حضور در رسانه‌ها، روزگار گذراند. او در سال ۱۳۸۶ درگذشت، بی‌آن‌که از گذشته‌اش اعلام برائت کند یا از اندیشه‌اش عقب‌نشینی.

از مریم فیروز کتاب‌هایی به نام «چهره‌های درخشان»،”تاثیر فرهنگ ایران بر اندیشمندان عصر روشنگری” و «خاطرات مریم فیروز» چاپ شده است. «خاطرات مریم فیروز» مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهای اوست که به موضوعاتی چون دوران کودکی، خانواده‌ی  فرمانفرما، تحصیل در خارج از کشور، فعالیت‌های سیاسی، مهاجرت، و مسائل مربوط به حزب توده ایران می‌پردازد. با این حال، برخی منابع اشاره کرده‌اند که این کتاب ممکن است به سفارش وزارت اطلاعات منتشر شده باشد و خود مریم فیروز نیز نسبت به محتوای آن ابراز نارضایتی کرده است.

در کتاب “چهره های درخشان” مریم فیروز به فداکاری‌ها و حمایت‌های مردم عادی از افراد سیاسی‌ی تحت تعقیب حکومت کودتا می‌پردازد. او در این کتاب، از این چهره‌های گمنام و درخشان قدردانی می‌کند.

او کتابی دیگر هم دارد عنوان این کتاب؛ “تاثیر فرهنگ ایران بر اندیشمندان عصر روشنگری” است. این کتاب رساله‌ی دکترای مریم فیروز است که در سال ۱۹۶۳ در دانشگاه لایپزیک آلمان از آن دفاع کرده است. در این اثر، او به بررسی تاثیر فرهنگ ایران بر آثار نویسندگان عصر روشنگری مانند مونتسکیو و ولتر می‌پردازد. این رساله توسط حامد فولادوند و کیانا شریفی به فارسی برگردانده شده است. هدف از نگارش این رساله دکترا معرفی و تحلیل نوشته‌های مونتسکیو، ول‌تر و دیدرو درباره ایران است.

مریم فیروز نه نخستین زن چپ‌گرای ایرانی بود، و نه آخرین. اما نخستین کسی بود که صدای زنان را، با گفتمان سوسیالیستی پیوند زد، آن هم نه با شعار، که با سازماندهی. صدایی که هنوز، در میان سنگینی سانسور و فراموشی، شنیده می‌شود. در دوره‌ای حساس، زمانی که زنان ایران مورد سرکوب و فشار همه‌جانبه‌ای از سوی حکومت اسلامی قرار گرفتند، متاسفانه او، بر تلاش سال‌های دراز زندگانی خود در راه حقوق زنان، چشم فرو بست و آن را تابعی از سیاست عمومی حزب خود در دفاع از حکومت اسلامی ساخت.

زندگی او، گرچه با تناقض‌های بسیار همراه بود — شاهزادگی و چپ‌گرایی، تبعید و قدرت، آرمان‌گرایی و سکوت اجباری — اما یک واقعیت در آن برجسته است: مریم فیروز، چهره‌ای است از چپ زنانه‌ی ایرانی که در میان آتش و غبار قرن، راهی شجاعانه پیمود.

تهیه شده در تحریریه اخبار روز

مجموعه کامل «چهره‌های ماندگار چپ در ایران» را در اینجا بخوانید

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

22 پاسخ

  1. جناب باران محترم درست میفرمائید؛ بیشتر سازمانها و احزاب چپ ایران متاسفانه بسیار سنتی و ارتدوکس بودند و اکنون نیز تعلق به دورانهای گذشته دارند. گاهی سرکوب و سانسورِ عقاید انتقادی و نو و دورانمدار، در میان آنها “مصلحت آمیز” میشود. آن تظاهرات درخشان زنان در اسفند ۵۷، که در چند شهر و چند روز ادامه داشت و خمینی را مجبور کرد که طرح ممنوعیت حضور زنان بی حجاب در ادارات را تا نزدیک به دو سال به
    عقب بیاندازد، شوربختانه مورد توجه و پشتیبانی اکثر سازمانهای چپ سنتی قرار نگرفت؛ و این اولین انحراف و خشتِ کجی بود که سامان چپ را کج کرد و خیلی از زنان را نامید ساخت.خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج…شاد باشید.

  2. از اینکه درین مجموعه مفید سرانجام چهره ای از زنان چپ ایران پدیدار گشت، بسیار خرسند و آرام شدم. زنان و دختران جوان و دلیر ما، آغازگر اولین اعتراض بر علیه ایلغار ملایان متحجر در اسفند ماه سال ۵۷ بودند، و بعد از آن نیز آرام آرام، اما مدام و پیوسته، در عرصه جامعه ایران، بر علیه رژیم آپارتاید جنسی، رزمیدند و سرانجام نیز پرچمدار جنبش توانمند و بی نظیر و سراسری شدند که زیباترین آرزوها و نامها را بر خودداشت – زن زندگی آزادی. ریشه دارترین مبارزه، بر علیه رژیم سفاک ملایان، از آنِ زنان و دختران جوان ماست.
    مریم فیروز، اگرچه در دورانهای پیش برای حقوق زنان رزمید؛ اگرچه او، در آن دورانهای سترون وسیاهِ مرد سالاری شیعی، مدرن و پویا بود و یکی از پیشگامان مبارزه برای حقوق زنان بود؛ اما شوربختانه در یکی از حساس ترین دوره های تاریخ ایران، به ایماژ و ریشه های زنانه و تاریخی خود تیشه زد، و همراه با کیانوری جنبش چپ را بد نام کرد. امان از دستورات حزبی و امان از روسها و….

  3. شاید مناسب باشد دوستان محترم اخبار روز پیوند(لینک) اسامی کمونیستهای زن و مرد سازمانهای سیاسی چپ را که بدست جنایتکاران ج.ا به خاک و خون در غلطیدند را “برای آنانکه نمیدانند و آنهایی که میدانند و انکار میکنند” بازنشر دهد. از آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران.
    تا اجازه ندهیم تاریخ را فاتحان و یا بدتر از ان شکست خوردگان بنویسند. سپاس.

  4. مریم فیروز با محمد مصدق، نسبت فامیلی داشت (مصدق پسر عمه او بود) و مریم فیروز در روزهای بحرانی ۲۵ و ۲۸ مرداد سال ۳۲، رابط اندرونی مصدق با رهبری حزب توده بوده است. متاسفانه اشتباه حزب توده در شناخت ماهیت ارتجاعی رژیم اسلامی صدمات بزرگی به حزب و رهبری و اعضای آن زد. مریم فیروز متعهد به آرمان های انسانی بود و یادش در تاریخ ایران به نیکی یاد خواهد شد.

  5. سال‌های سیاه پس از انقلاب مترادف با نام زنان آزاده‌ای است که لزوماً چپ نبودند اما در مقابل ظلمت آپارتاید جنسی رژیم هیچگاه کوتاه نیامدند. نسرین ستوده‌ها، نرگس محمدی‌ها، و سپیده قلیان‌ها از آن گروه هستند. اما تاریخ معاصر ایران خاطره دکتر هما ناطق را فراموش نخواهد کرد. این تفاوت زنانی است که ستمگری رژیم را برنتافتند در مقایسه با دیگرانی که به خاطر وابستگی حزبی از حمایت از رژیم ضد زن هیچگاه دست برنداشتند.

  6. سلام – عموم اشخاص تآثیر گذار در حزب توده ایران ، به همین نحو ، در سختی و فشار زندگی کردند ! یا تبعید بودند – یا اعدام شدند – یا در زندانهای هر دو رژیم و در زیر شکنجه سپری کردند ! و طرفه آنکه ، اکثریت چهره های نامدار این کشور ، یا حزبی بودند و یا مدتی در حزب تربیت شدند و بعد به جامعه پا نا نهادند ! حزب توده ایران یک آکادمی برای نویسندگان – شعرا – هنرمندان و اهل فکر بود ! حزب ، مبدع دگراندیشی بود و روشنفکری .

    1. درود برتو ،بهتر از این نمیتوان اولین حزب چپ خاور میانه را معرفی و قدر دانی کرد.درود دوباره بر تو
      به دوستان پیشنهاد میکنم کتاب صبر تلخ عموئی را در اینترنت جستجو کنید، از جمله جنایتکارانی که از سفیر انگلستان در پاکستان اسناد جعلی در باره حزب توده را گرفت و باعث کشتار انها شد ،عسکراولادی ملعون بود.

  7. آقا رضا کشتار کمونیستها و مجاهدین و…نه در تابستان ۶۷ بل ازسال ۵۸ شروع شد.تا سال ۶۳ بیش از۱۲ هزار کودک،زن،مرد،کارگر،دانشجو،استاد،معلم،پزشک،پرستار…بدست ج.ا و خط امام قتل عام شدند. نامه کیانوری به خامنه ای:”حضرت آیت‌الله همان جور که حضرتعالی آ‌گاهی دارید،تابستان۶۷ پس ازعملیات “مرصاد” درماههای خرداد تا مهر عده ‌بیشماری از زندانیان در زندانهای کشور و بویژه در زندانهای تهران (اوین و رجائی شهر) اعدام شدند و در میان آنان تعداد زیادی از زندانیان توده‌ای که نه‌ ‌‌تنها کوچکترین رابطه‌ با “مجاهدین خلق” هر‌گز نداشتند،بلکه برعکس، همیشه آماج دشمنی آنان بوده‌اند و این دشمنی با زندانیان توده‌ای درست به این علت بود که زندانیان توده‌ای،حتی آنان که به اعدام محکوم شده بودند،همواره از ج.ا و خط امام پشتیبانی ‌کردند”؟؟برای گرامیداشت جانهای شیفته مستندات با ارزش فراوان است.خط امامی نمیتواند ج.ا و خط امام را افشا کند!

    1. جناب کهنسال، خواهش میکنم کتب اعضای حزب توده منتشر شده در اینترنت را مطالعه بفرمایید، از جمله «صبر تلخ» نوشته عموئی ویا جزوه های سوال و جواب کیانوری را.

  8. در باره حزب توده و مصدق اگر در روایتهای جبهه ملی غرق شویم به گمراهه رفته ایم، هیچ اثباتی نمیتوان کرد که رفتن مصدق از قدرت ضرر مطلق بود.ولی تصور اینکه بودن مصدق در قدرت و بعدا ایجاد یک حزب اسلامی و داشتن اکثریت مسلمان در مجلس اخوندی و بردن قوانین شریعت به مجلس اسان است. چناچه در پاکستان و ترکیه اتفاق افتاده است.

  9. این استعمار
    این جامه سیاه معلق را
    چگونه پیوندیست
    با سرزمین من؟
    آن کس که سوگوار کـــرد خاک مـــرا
    آیا شکست
    در رفت و آمد حمل اینهمه تاراج؟

    این سرزمین من چه بی‌دریغ بود
    که سایه مطبوع خویش را
    بر شانه‌های ذوالاکتاف پهن کـــرد
    و باغ‌ها میان عطش سوخت
    و از شانه‌ها طناب گذر کـــرد
    این سرزمین من چه بی‌دریغ بـــود

    ثقل زمین کجاست
    من در کجای جهان ایستاده‌ام
    با باری ز فریاد‌های خفته و خونین
    ای سرزمین من !
    من در کجای جهان ایستاده‌ام؟

  10. نامه کیانوری به خامنه ای یکی از مهم ترین اسنادیست که نشان میدهد در راه مبارزه برای ایجاد عدالت اجتماعی چه بر سر جانهای شیرین این سرزمین گذشت .یادشان گرامی باد.
    سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست
    کز خون دل و دیده برو رنگی نیست

  11. مریم فیروز در دوران پهلوی دستگیر نشد و به زندان نرفت او پس از بازگشت به ایران یکی از رهبران حزب توده بود و همراه کیانوری در کشاندن این حزب به دفاع از خط امام به ویژه به کژراهه کشاندن پیکارهای زنان مدرن و توجیه سیاست های زن ستیزانه ی ارتجاع اسلامی به بهانه نبرد با امپریالیسم نقش داشت . این که او شاهزاه ای بود که به کمونیسم روی اوردمانند ـــاسکندری ـــ نکته ارزشمندی است اما کارنامه او مانند بیشتر رهبران حزب توده چه در مخالفت با نهضت ملی و مصدق و کوبیدن ان و چه در دفاع جانانه از حمهوری اسلامی منفی است . تاسف بار این که قربانی رژیمی شد که در حمایت ا زان کوتاهی نکرد .

    1. باران آذر مینای عزیر! لطفا نام یک سازمان و یا گروه زنان مبارز و زنان مدرنی که بعد از انقلاب ۵۷ تا سال ۶۰ -۶۱ وجود داشته اند، را نام ببرید تا ما متوجه پیکارهای زنان مدرن شویم. با تشکر

      1. نخستین جنبش گسترده در اعتراض به حجاب اجباری را زنان مدرن ایرانی در اسفند ۱۳۵۷براه انداختند و از سوی هیچ سازمان یا حزب چپ پشتیبانی نشدند که هیچ با این توجیه در بی اعتباری ان کوشیدند که حجاب مسئله زن کارگر نیست اگر هم این مدعا درست می بود انگار حقوق دیگر زنان جامعه مهم نیست. برخی از انان همراه با ارتجاع اسلامی ان را به بازماندگان رژیم پهلوی و طاغوتیان ؟؟ نسبت دادند . با توجه به این که پایگاه اجتماعی چپ در ایران طبقه متوسط بود پشتیبانی بخشی از این زنان را از دست داد. چپ ایران برای نوسازی و به روز شدگی خود باید دلاورانه گذشته خود را نقد و نه توجیه کند

  12. بی شمار زنان و مردان این مرز و بوم را میتوان نام برد که در پیوند با عدالت اجتماعی و آزادی، مسیر رفیق مریم فیروز را پیموده اند. یاد همه آنها گرامی باد!

  13. بسیار عالی! من به دنبال فیلم مستندی که سالها پیش از ایشان گرفته بودند می گردم .در آن فیلم او سادگی و حوصله و آرامش سوسیالیستی خود را نشان می دهد. اگر اطلاعی دارید ممنون می شوم.

      1. جناب رضا،اخبار روز اقدام به نشر مجموعه ای از «چهره‌های ماندگار چپ در ایران» نمود . کاری بسیار ارزنده و مفید برای جنبش چپ و کارگری ایران. تا بحال ۸ قسمت از این مجموعه منتشر شده و ۴ قسمت نخست به زندگی علی موسیو، حیدرخان عمواوغلی ، آوتیس آواناسیان و دکتر تقی ارانی پرداخته ست. بعضی از این مبارزان از صدر مشروطه پیش از انقلاب اکتبر روسیه در جنبش حضور داشته اند و بعضی عمرشان به انقلاب اکثبر هم نرسید.همه قبل از حزب توده در جنبش عدالت خواهانه ایران حضور داشتند.بعداز خلع رضا شاه جنبش های مشروطه ، چپ و کارگری اعتلا پیدا کرد.پیشرفت حزب توده و جنبش کارگری به شرائط خود ویژه جنگ جهانی دوم هم بستگی داشت که با تغییر بعداز کودتای ۲۸ مردادشرائط از رونق افتاد.اجازه دهیم واقعیت راهیان جنبش چپ و کارگری را بشناسیم.نه این یا آن جریان را!!

        1. جناب مهرانی عزیز،هم نظر شما هستم ، فکر میکنم که جریانهای عدالت خواهانه در تمام دنیا وجود داشت و دارد . اغلب احزاب خارج از کشور حزب توده را نماینده چپ ایران میدانستند و میدانند. یک علت ان فراگیر بودن این حزب در سراسر ایران بود. من تمام جریانات چپ ایران را نماینده زحمتکشان میدانم و در عین حال احترام عمیق برای همه انها قاعلم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *