شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

نقدی بر اقتصاد مناسکی عید قربان: از مناسک عبادی تا بازتولید نابرابری – هوشنگ کوبان

قرائت‌های مسلط از اسلام در هر دو مذهب عمده در برقراری عدالت اجتماعی ناکام مانده‌اند، زیرا عدالت را نه از مسیر نهادهای سیاسی و اقتصادی، بلکه از طریق آیین‌هایی چون قربانی جست‌وجو کرده‌اند.  این ناکامی تنها محدود به شاخص‌های آماری نیست؛ بلکه در جلوه‌های فاجعه‌باری چون وضعیت غزه، به‌روشنی عیان می‌شود. در حالی که در گوشه‌وکنار جهان اسلام، میلیون‌ها رأس دام در روز قربان قربانی می‌شوند، در غزه، زنان و کودکان از گرسنگی، بی‌سرپناهی و محاصره جان می‌دهند

برای ورود به تحلیل مناسک عید قربان، ابتدا باید به خاستگاه‌های تاریخی و دینی این آیین در ادیان چندخدایی و سپس در سنت یهودی بازگردیم. در جوامع پیشادینی و چندخدایی، قربانی کردن حیوانات بخشی از رابطه‌ی انسان با خدایان بود—رابطه‌ای که در آن انسان با اهدای قربانی، طلب بخشش، نعمت، یا جلوگیری از خشم الاهی می‌کرد. در دین یهود نیز سنت قربانی، به‌ویژه در معبد اورشلیم، نقشی محوری در مناسک دینی داشت. قربانی در آن سنت نه‌تنها نماد طلب آمرزش، بلکه شرطی برای نزول نعمت و برکت تلقی می‌شد. از این منظر، قربانی یک معامله‌ی آیینی میان انسان و خدا بود، نشانه‌ای از تقرب، اما نه فارغ از محاسبه و بازده.

اسلام با تأکید بر یکتاپرستی، این سنت را بازتعریف کرد، اما جوهره‌ی سنّت قربانی همچنان حفظ شد: آیینی برای تقرب به خدا و گرامی‌داشت یاد ابراهیم، اما در عین حال با نتایجی اجتماعی همچون توزیع گوشت میان مستمندان. 

عید قربان در سنّت اسلامی یکی از اعیاد بزرگ است که با ذبح حیوان و تقسیم گوشت آن برگزار می‌شود. در ظاهر، این مناسک حامل پیام‌هایی از همبستگی اجتماعی، بخشش و مشارکت در شادی جمعی است. اما اگر این آیین را از منظر ساختارهای اقتصادی، مناسکی، و بازنمایی قدرت تحلیل کنیم، با لایه‌هایی پیچیده‌تر از معنا مواجه می‌شویم.

در بهترین حالت، عید قربان وسیله‌ای برای توزیع گوشت به مستمندان است. اما همین واقعیت نشان می‌دهد که جامعه با فقر ساختاری مزمنی روبه‌روست و نهادهای اقتصادی آن نتوانسته‌اند نیازهای اساسی بخشی از جمعیت را تأمین کنند. عدالت اجتماعی، که یکی از مفاهیم کلیدی در اسلام اولیه بود، در عمل به‌جای تحقق نهادی، به قالب مناسکی نمادین و دوره‌ای واگذار شده است.

در اینجا می‌توان از مفهوم “اقتصاد مناسکی” سخن گفت: جایی که دین و آیین‌های دینی نقش سوپاپ اطمینان را ایفا می‌کنند، تا فشار ناشی از شکاف‌های طبقاتی و تبعیض‌های اجتماعی به‌طور موقت تخلیه شود. چنین اقتصادی نه‌تنها ساختار نابرابر را پنهان می‌سازد، بلکه با بازتولید مناسک فصلی و آیینی، آن را تثبیت می‌کند. مناسکی همچون قربان، به‌جای اینکه ریشه‌های فقر را هدف بگیرد، آن را به حالتی طبیعی و قابل‌پذیرش در می‌آورند.

برای تحلیل عمیق‌تر نسبت میان سنّت قربانی دادن، دین و نابرابری، می‌توان از اندیشه  سورن کی‌یِرکه‌گور بهره گرفت. کی‌یِرکه‌گور در اثر مهم خود، «ترس و لرز»، داستان ابراهیم و آمادگی‌اش برای قربانی کردن اسحاق را نه به‌عنوان نمونه‌ای از اطاعت کورکورانه، بلکه به‌مثابه‌ی لحظه‌ای وجودی و یکتای ایمان تحلیل می‌کند. از نظر او، ابراهیم شخصی است که با عبور از کلیّت اخلاق و عرف متعارف، به رابطه‌ای منحصر‌به‌فرد با امر الاهی وارد می‌شود. کی‌یِرکه‌گور این عبور را «تعلیق فرجام‌باورانه‌ی اخلاق» می‌نامد: تعلیقی که در آن فرد به‌منظور انجام خواست الاهی، از اخلاق عمومی عبور می‌کند، بی‌آنکه آن را نفی کند، بلکه به ساحت بالاتری از حقیقت وارد می‌شود.

در «ترس و لرز»، کی‌یِرکه‌گور تأکید می‌کند که ایمان حقیقی با اضطراب، تنهایی و رنج همراه است. ابراهیم در موقعیتی قرار دارد که نه می‌تواند عمل خود را برای دیگران توجیه کند و نه از سوی جامعه درک می‌شود. این حالت، «وضع سوژه‌ی دینی» نزد کی‌یِرکه‌گور را به اوج می‌رساند: سوژه‌ای که در سکوت و انزوا، میان خدا و خود قرار می‌گیرد. ایمان، در این چارچوب، تجربه‌ای فردی و غیرقابل انتقال است؛ چیزی که زبان عرفی و اخلاق عمومی توان بیان آن را ندارد. از همین‌رو، ابراهیم به «شوالیه‌ی ایمان» بدل می‌شود: کسی که نه با یقین، بلکه با ترس و لرز، پا به میدان ایمان می‌گذارد.

حال اگر این چارچوب را بر مناسک عید قربان امروزین تطبیق دهیم، به یک تضاد بنیادین برمی‌خوریم:  قربانی دادن امروز نه حاصل جهش فردی و ایمان یکتا، بلکه فعلی عرفی، همگانی و مناسکی است. آنچه در آیین‌های جمعی قربان می‌بینیم، نه تعلیق اخلاق، بلکه بازتولید آن است؛ نه عبور از عرف، بلکه تقویت نهادینه‌شده‌ی عرف. بدین‌ترتیب، ایمان ابراهیمی در معنای کی‌یِرکه‌گاردی‌اش به آیینی همگانی و پیش‌بینی‌پذیر تقلیل یافته است؛ شکلی از عرفی‌شدن ایمان که در خدمت حفظ وضع موجود اجتماعی قرار می‌گیرد.

در واقع، اقتصاد مناسکی قربان با پوشاندن چهره واقعی فقر، دین را در قالبی آیینی و مدیریت‌پذیر نگه می‌دارد. قربانی از تعلیق اخلاق عبور نکرده، بلکه آن را بازتولید کرده است. این مناسک نه برافکننده نظم موجود، بلکه تثبیت‌کننده آن است.

به عبارت دیگر، تسجیل این اصل است که تداوم دین وابسته به رواج فقر بیشتر است. 

 شواهد آماری نشان می‌دهد که چگونه در بسیاری از کشورهای اسلامی، فقر ساختاری هم‌چنان بخش گسترده‌ای از واقعیت اجتماعی را تشکیل می‌دهد. برای مثال، طبق داده‌های بانک جهانی و سازمان‌های بین‌المللی، نرخ فقر در کشورهای اسلامی همچون ایران، پاکستان، مصر، بنگلادش و بسیاری از کشورهای آفریقای اسلامی نظیر نیجر، چاد و سودان، در سطح بالایی باقی مانده است. در ایران، طبق آمار رسمی، بیش از یک‌سوم جمعیت زیر خط فقر نسبی زندگی می‌کنند. در مصر، آمارها نشان می‌دهند که حدود ۳۰٪ جمعیت به لحاظ درآمدی در وضعیت شکننده قرار دارند. در بنگلادش و پاکستان، اگرچه شاخص‌هایی از توسعه اقتصادی دیده می‌شود، اما فقر مزمن، به‌ویژه در مناطق روستایی و حاشیه‌ای، گسترده است. در آفریقا نیز، بسیاری از کشورهای مسلمان‌نشین با فقر شدید، ناامنی غذایی، و عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی مواجه‌اند.

بررسی میدانی‌تر در این زمینه نشان می‌دهد که پایبندی به مناسک عید قربان، از نظر مشارکت عمومی و درجه وفور اجرای آیین، در میان کشورهای مختلف اسلامی یکدست نیست. در کشورهای دارای اکثریت اهل‌ سنّت، به‌ویژه در آسیای جنوبی (پاکستان، بنگلادش، افغانستان)، ترکیه، شمال آفریقا (مراکش، مصر، الجزایر)، و نواحی جنوب صحرای آفریقا، این آیین با شکوه بیشتری برگزار می‌شود. در این کشورها، عید قربان به‌عنوان یک رخداد دینی و اجتماعی گسترده، با مشارکت عمومی بالا، ذبح میلیونی دام، و توزیع وسیع گوشت همراه است. این در حالی‌ است که در ایران (با اکثریت شیعی)، اگرچه عید قربان به‌طور رسمی برگزار می‌شود، اما درجه وفورِ مناسکی و مشارکت عمومی آن نسبت به کشورهای سنّی‌مذهب کمتر است و بیشتر در شهرهای مذهبی یا مناطق دارای اقلیت سنّی پررنگ‌تر دیده می‌شود.

این تفاوت، خود می‌تواند نشانه‌ای از پیوند عمیق‌تر میان اشکال خاصی از فقه اهل‌سنّت و اقتصاد مناسکی قربان باشد؛ جایی که آیین، نه‌فقط ابزار تقرب، بلکه سازوکار توزیع نمادین عدالت و تدبیر موقت فقر تلقی می‌شود. به بیان دیگر، در بخش‌هایی از جهان اسلام، مراسم قربان به نهادی تثبیت‌شده برای جبران دوره‌ایِ نابرابری بدل شده، بدون آن‌که ساختار مولد این نابرابری مورد پرسش قرار گیرد. 

در پهنه جوامع شیعی، این مناسک با کمرنگ‌تر شدن‌شان، جای خود را به نهادهایی نهادی و روزمره مانند صندوق‌های صدقه و نذورات می‌دهند؛ ساختارهایی که به‌سان رگ‌های جاری در بدن جامعه، همواره جریان دارند و ایدئولوژی بخشش و فقر را در طول سال حفظ و زنده نگاه می‌دارند.

این تفاوت در ساختار و زمان‌بندی مناسک، بیش از آن‌که صرفاً یک اختلاف ظاهری باشد، نمودی از شیوه‌های متفاوت بازتولید و تداوم ایدئولوژی فقر است. جایی که در اهل سنّت، یک روزِ قربان تبدیل می‌شود به عرصه‌ای نمادین  برای بازنمایی و مشروعیت‌بخشی، در مذهب تشیع، صدقه و نذر به شکل روزمره و نهادین، معنای این ایدئولوژی را پیوسته بازتولید می‌کنند. چنین روندی، نه تنها عرصه مناسکی فقر را گسترش می‌دهد، بلکه مناسک دینی را به امری روزمره و سازمان‌یافته بدل می‌سازد که بر استمرار وضعیت موجود اجتماعی تأثیر می‌گذارد.

از این منظر، قرائت‌های مسلط از اسلام در هر دو مذهب عمده در برقراری عدالت اجتماعی ناکام مانده‌اند، زیرا عدالت را نه از مسیر نهادهای سیاسی و اقتصادی، بلکه از طریق آیین‌هایی چون قربانی جست‌وجو کرده‌اند.

 این ناکامی تنها محدود به شاخص‌های آماری نیست؛ بلکه در جلوه‌های فاجعه‌باری چون وضعیت غزه، به‌روشنی عیان می‌شود. در حالی که در گوشه‌وکنار جهان اسلام، میلیون‌ها رأس دام در روز قربان قربانی می‌شوند، در غزه، زنان و کودکان از گرسنگی، بی‌سرپناهی و محاصره جان می‌دهند. اگر عید قربان قرار است نمادی از همبستگی اسلامی و دستگیری از نیازمندان باشد، فاجعه‌ی غزه رسواکننده‌ی ناتوانی و بلکه بی‌اعتنایی دولت‌های اسلامی در تحقق این معناست. چگونه ممکن است آیینی که مدعی قربت به خدا و عدالت است، در برابر رنج‌های عریان کودکان محاصره‌شده، خاموش و بی‌اثر بماند؟

این خاموشی البته بی‌دلیل نیست. بسیاری از دولت‌های اسلامی، به‌جای ایستادن در برابر ظلم، با سکوت و سازش در برابر رژیم صهیونیستی، خود به بقای این وضع یاری رسانده‌اند. در چنین وضعیتی، مناسک دینی چون قربان نه‌تنها کارکرد خود را از دست می‌دهند، بلکه به پرده‌ای برای پوشاندن این سرسپردگی بدل می‌شوند. اقتصاد مناسکی دین، به‌جای آن‌که علیه فقر و ستم جهانی برخیزد، در سکوتی آیینی، هم اقتدار داخلی را حفظ می‌کند و هم با نظم جهانی موجود کنار می‌آید.

 این وضعیت ما را ناگزیر می‌سازد تا رابطه‌ی دین، قدرت و اقتصاد را بازنگری کنیم.

 اصرار حاکمیت‌ها بر برگزاری باشکوه مراسم قربان

حاکمیت‌های اسلامی با اصرار بر برگزاری پرشکوه عید قربان، در واقع تلاشی دارند برای تحکیم مشروعیت دینی و سیاسی خود: نمایش مناسک مذهبی به‌عنوان نمادی از پایبندی حکومت به دین، موجب تقویت اعتبار و مقبولیت آن نزد مردم می‌شود.  درضمن، مراسم جمعی و آیینی می‌تواند به‌مثابه سوپاپ اطمینان عمل کرده و تنش‌های ناشی از نابرابری و فقر را به شکل مناسکی تخلیه کند، و با تقویت ارزش‌ها و نهادهای موجود، نابرابری‌ها را به شکل طبیعی و پذیرفتنی بازتولید کند. برگزاری این مراسم با حضور گسترده، امکان کنترل و همسویی جامعه با سیاست‌های رسمی را افزایش می‌دهد و کانال‌هایی برای تخلیه فشار اجتماعی فراهم می‌کند.  مراسم باشکوه قربان می‌تواند نمادی از وحدت ملی-دینی باشد که حکومت‌ها برای حفظ ثبات سیاسی به آن نیاز دارند.

این است که عید قربان به‌عنوان یک مناسک دینی، فراتر از معنای صرف مذهبی، به ابزاری کلیدی در کارکردهای ایدئولوژیک و سیاسی حاکمیت‌های اسلامی تبدیل شده است. 

اقتصاد فقیرپرور به مثابه بازتولید اقتدار و ایدئولوژی

اقتصاد مناسکی عید قربان، به ویژه در جوامع اسلامی، نقشی دوگانه و استراتژیک ایفا می‌کند که هم اقتدار سیاسی حاکمیت‌ها را بازتولید می‌کند و هم ایدئولوژی دینی-اجتماعی را زنده نگه می‌دارد. از یک سو، برگزاری باشکوه و رسمی این مراسم، نوعی نمایش قدرت است؛ نمایشی که حاکمیت‌ها در آن خود را به‌عنوان حافظ دین، عدالت و سنّت‌های دینی معرفی می‌کنند و بدین ترتیب مشروعیت خود را نزد مردم تحکیم می‌کنند. این مراسم، با توزیع گوشت قربانی به طبقات محروم، چهره‌ای خیرخواهانه و حمایت‌گر به حکومت می‌دهد که نقشی فعال در مهار نارضایتی‌های اجتماعی ایفا می‌کند.

از سوی دیگر، این مناسک ایدئولوژی‌ای را بازتولید می‌کنند که فقر و نابرابری ساختاری را به‌عنوان بخشی طبیعی و حتی مقدس از نظم اجتماعی دینی توجیه می‌کند. باور به بخشش، تقرب به خدا و همبستگی جمعی در قالب مناسک قربان، شرایط نابرابر اقتصادی را در چهره‌ای معنادار و قابل تحمل نشان می‌دهد، بی‌آنکه ریشه‌های آن فقر و نابرابری به چالش کشیده شود. به بیان دیگر، این مناسک نه تنها به رفع مشکلات اقتصادی نمی‌پردازند بلکه در چرخه‌ای مداوم، فقر را موقتاً تسکین می‌دهند و در عین حال بازتولید می‌کنند.

این ترکیب، اقتصاد فقیرپرور مناسک قربان را به ابزاری تبدیل می‌کند که از یک سو اقتدار سیاسی را تقویت، و از سوی دیگر، ایدئولوژی حاکم را به‌عنوان چارچوبی معنابخش و مقبول برای فقر و نابرابری تثبیت می‌کند. چنین سازوکاری باعث می‌شود مناسک دینی به جای بازتعریف عدالت اجتماعی از طریق ساختارهای اقتصادی و سیاسی، تنها نقش تسکین‌دهنده‌ای مقطعی و مناسکی داشته باشند که نظم موجود را حفظ و بازتولید می‌کند.

در نتیجه، بازنگری جدی در نسبت دین، قدرت و اقتصاد و درک این چرخه اقتصاد فقیرپرور، کلید فهم کارکرد واقعی مناسک عید قربان در جوامع معاصر اسلامی است. این بازنگری می‌تواند راه را برای نقد ساختاری‌تر و سیاست‌محورانه‌تر باز کند که در آن مناسک دینی نه به مثابه صِرف فریضه دینی، بلکه به‌عنوان بخشی از فرآیندی گسترده‌تر برای تحلیل علل شکست عدالت اجتماعی در بلاد اسلامی مورد بررسی قرار گیرند.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *