
سوم ژوئن شصتودومین سالگرد درگذشت ناظم حکمت، شاعر کمونیست ترکیه، صدای امید و مقاومت بود.
در سوم ژوئن ۱۹۶۳، جهان شاعری را از دست داد که شعر را از کنج خلوت و تأمل به قلب میدانهای نبرد و مقاومت برد. شصتودو سال از خاموشی ناظم حکمت میگذرد، اما صدای او هنوز در خیابانها، در کارخانهها، در زندانها و در دلهایی که به روشنایی ایمان دارند، طنینانداز است. شاعر انقلاب، شاعر مردم، شاعر شورش علیه تاریکی.
ناظم، همان کودک نحیفی بود که در سالونیک عثمانی زاده شد، نام «ناظم» را از پدربزرگ و «حکمت» را از پدر گرفت. از حلب و دیاربکر تا استانبول، کودکیاش با تبعید، فقر و جستوجوی آزادی گره خورد. در نوجوانی، وقتی داییاش در چناققلعه به دست طرفداران امپریالیسم کشته شد، شعرش از رؤیا به رسالت تبدیل شد. نخستین بارقههای انقلاب در ذهن کودک ۱۱ سالهای جرقه زد که شعر «فریاد وطن» را نوشت.
۱۹ ساله بود که راهی روسیه شد؛ دانشجوی علوم سیاسی در دانشگاه کارگران شرق، و در همانجا، کنار تابوت لنین، نگهبانی داد. آنجا بود که شاعر فهمید: باید همزمان شمشیر و قلم بهدست گرفت. شعر او دیگر زمزمهی عاشقانه نبود، فریادی بود در تاریکی. او دربارهی نان و آهن، دربارهی سرما و خون، دربارهی عشق و رهایی مینوشت. زبانش، زبان تاریخ شد؛ بیوقفه، بیتسلیم.
او همیشه ۱۹ ساله ماند، چون جوانیاش را به مردم سپرد، به آزادی، به حقیقت. او وقتی به کشور بازگشت، «۸۳۵ سطر» را منتشر کرد؛ شعری که بهزودی به مانیفستی ادبی و سیاسی تبدیل شد. ناظم حکمت با آن اشعار، با آن ترانهها، صدای کسانی شد که وقت عزاداری برای مردگان خود هم نداشتند. کسانی که خورشید را در ظرفهای گلی نوشیده بودند و خواب عدالت میدیدند.
عشقش به مردم، همانقدر عمیق بود که خشمش به قدرت و ستم. شعر او نهتنها زیبا، که متعهد بود. از آنتونیو گرامشی تا گارسیا لورکا، از ولادیمیر مایاکوفسکی تا لنگستون هیوز، کمتر شاعری چون ناظم توانست همزمان در دو جبهه بجنگد: جبههی زیبایی و جبههی حقیقت.
او از زندانهای ترکیه نوشت، از معلمان در تبعید، از کارگران در ریختهگری، از عشقهایی که در تبعید و تنهایی شکفتند. و هیچگاه از سرودن بازنایستاد، حتی وقتی که دهها سال از عمرش در حبس یا تبعید گذشت. صدای ناظم، مثل چکشی بر وجدان زمانه بود.
در روز سوم ژوئن ۱۹۶۳، ناظم در مسکو درگذشت. در دوری از وطن، با دلی که هنوز برای کوچههای استانبول، کارگاههای بورسا، و کارگران زحمتکش ترکیه میتپید. اما چه باک، که ناظم تا ابد در حافظهی مردمی زنده است که آزادی را هنوز، در شعرهایش، نفس میکشند.
امروز، پس از شش دهه، وقتی که ترکیه از تاریکیها و نبردهای خود عبور میکند، وقتی کار و انسانیت دوباره سر برمیآورند، ناظم نیز دوباره برخاسته است. او همچنان مردم را به ذوب گلوله برای شکستن تاریکی دعوت میکند. همچنان، در صف مقاومت ایستاده است.
او هنوز ۱۹ ساله است.
تهیه و تنظیم: لیلا افتخاری با استفاده از منابع ترکیهای