دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴

دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴

تجمع اول خرداد ۱۴۰۴ مقابل سردرِ دانشگاه از نگاهی دیگر – حسین یوسفیان -مسعود امیدی

گل همین‌جاست، همین جا برقص!

اشاره: پیرو تجمع اول خرداد جلوی سردر دانشگاه در حمایت از فلسطین و علیه جنایات اسرائیل به همت «گروه تلگرامی گروه فلسطین» که بنده نیز در آن شرکت داشتم، جناب مسعود امیدی نقدی را بر تجمع نوشت که این توضیح را به فایل آن ریپلای کرده‌ام و دوستان می‌توانند آن‌را بخوانند. ازآن‌جاکه نوشتۀ ایشان به ذائقۀ سیاسی برخی از برگزارکنندگان محترم تجمّع برخورده بود، به جای نقدِ متقابل، آن‌را مورد نکوهش و کم‌لطفی قرار دادند که بنده نیز دیروز در گروه فلسطین پاسخی درخور دادم. البته از آن‌جا که گروه مزبور بعداز تجمع تبدیل به محلِّ تاخت و تاز عوامل یا حامیان حکومتی شده از آن گروه خارج شدم. دوستان عضو گروه فلسطین می‌توانند در لینک زیر نقد بنده را بخوانند:   https://t.me/c/2607045696/4013  ولی برای دوستانی که به گروه مزبور دسترسی ندارند و یا عضو نیستند، متن زیر تقدیم می‌شود. در انتها نیز عین نوشتۀ نقدگونۀ مسعود امیدی را از نظر می‌گذرانید.  

***

به عنوان یکی از شرکت کنندگان در تجمع یکم خرداد (که صدای فریادم در تکرار شعارها -جز دو شعار غیرضروری یا انحرافی پایانی: نیروی انتظامی تشکر یا ای رهبرِ آزاده…- اگر بلندتر از دیگران نبود، کوتاهتر هم نبود)، برای جناب جعفری نوشتم که با ارسال نوشته جناب امیدی کلیتِ آن نظرِ خودم نیز هست، دوستان صاحبنظر را به نقد متقابل فرامی‌خوانم. لذا توضیحاتی را به شرح زیر به عرض مبارک و دوستان هم‌گروهی می‌رسانم:

جناب امیدی در نوشتۀ نقدگونۀ خود بعد از برگزاری تجمع یکم خرداد دو سه پرسش مطرح کرده که هنوز کسی پاسخ روشن به آنها نداده است مگر چند ادعای سست که مثلا: امیدی برای حضور افراد در تجمع پیش‌شرط گذاشته! یا امیدی وظایف سنگینی را بر شانه‌های جوان حاضر در تجمع قرار میدهد! یا امیدی حرفهای غیرعملی را در دهان طبقه کارگر می‌گذارد! و غیره… که هیچ‌کدام پاسخ به سوالات مشخص مطرح شده نیست. قصد مقایسه ندارم ولی با این «استدلال با پاهای چوبین» (به تعبیر مولانا)  پس مارکس و انگلس و لنین هم حرفهای بسیار گنده‌ای در دهان کارگران و زحمتکشان می‌گذاشتند که یا وقتش نبود و یا ممکن بود بسیاری از افراد جامعه در آن دوران از قبول آن تن بزنند. لذا این فرمایشات بی‌پایه پاسخ‌ محسوب نمی‌شوند و از آن می‌گذرم؛ 

و امّا چند نکته:

۱– در مورد تجمع بسیار گفته اند از جمله تاکید بر متفاوت بودن پوشش بانوان حاضر در تجمع که عده‌ای بی‌حجاب در کنار عده‌ای با حجاب مشتها را گره کردند و در حمایت از خلق فلسطین و محرومیت جنایات اسراییل در غزه شعار دادند که بسیار هم باشکوه بود. اما آیا اگر همین چند بانوی محترم قبل از مرگ مهسا امینی در همان جلو سردرِ دانشگاه در خیابان ظاهر میشدند، تضمینی بود که به سرنوشتی مشابه مهسا دچار نشوند؟ این آزادی نسبی در پوشش زنان تجمع که تصاویرش به سراسر جهان نیز مخابره شد و حالا می‌توان پزش را فروخت، به راستی چگونه حاصل شد؟ در خلاء؟ یا با هزینۀ گزافی که دختران و زنان ایران از سال ۱۴۰۱ علیه حجاب اجباری تا امروز پرداخت کردند؟

۲– پرسشی که امیدی هم مطرح کرد اینکه آیا اگر بخشی از تجمع‌کنندگان در چندسال اخیر از مطالبات زنان برای حجاب اختیاری به جای مخملی یا اغتشاش نامیدن اعتراضات در این سالها دفاع کرده بودند، تعداد حاضران در روز تجمع به جای ۵۰ یا ۱۰۰ نفر به صدها و هزاران نفر نمی‌رسید؟ لذا طرح این پرسش ایرادی ندارد که کدامیک از برگزارکنندگان تجمع در کجا و درچه زمانی از اعتراضات زنان و کارگران و بازنشستگان و پرستاران و زندانیان صنفی یا سیاسی حمایت کرده‌اند. یا زمانی که حملات شیمیایی به مدارس دخترانه (پیرو دستور رهبر که دختران را با کمی مجازات هدایت کنید) به ۳۰۰ مورد در یک روز رسید، در مقابل سرکوب خونین معترضان کدام بیانیه را داده اند؟   

۳– جای تاسف و تحیّر است از جناب روزبه ادمین ارشد پیشین گروه که به جای پاسخ به پرسش‌های مطروحه در نوشتۀ امیدی خطاب به بنده می‌نویسد: «جالبه که ایشان [امیدی] ظهر روز تجمع همدلی کرده و از خواست خود برای حمایت از تجمع خبر داده بود ولی حیف که بعد از هجمه سلطنت‌طلبان و ارتجاعیون و نیروهای چپ پرو غرب و پرو ناتو تصمیم گرفت در کنار ایشان بایستد!»

همۀ اینها و دهها مورد و پرسش دیگر هیچ‌کدام گذاشتن پیش‌شرط برای تجمع کنندگان نبوده و نیست، اما مگر می‌توان نسبت به تضییع حقوق ملت مظلوم دیگر معترض بود و تجمع کرد ولی در مقابل سرکوب دختران و زنان و جوانان و دانشجویان و فرودآمدن تازیانه بر پشت کارگران کشور خود بدلیل مطالبه حقوق  سکوت کرد و اعتراض به این حجم از خشونت را به آینده نامعلوم حواله داد؟ اساسا چگونه می توان بین مطالبات دمکراتیک جامعه و مبارزۀ ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی که پیوند ناگسستنی و دیالکتیکی دارند مرز کشید و یک وجه مبارزه را مطلق کرد؟ به قول مارکس؛ «گل همین‌جاست، همین‌جا برقص!»*

زیاده عرضی نیست.

با احترام

*کارل مارکس در ابتدای کتاب «هجدهم برومر و لوئی بناپارت»، از افسانۀ «لاف‌زن» از «اِزوپ» شاعر اسطوره‌ای یونان باستان یاد می‌کند که اشاره به مردی شیّاد دارد، که شهربه‌شهر می‌گشت، مردم را دور خود جمع می‌کرد و ادعا می‌کرد که می‌تواند پرش‌های شگفت‌انگیزی در بلندی‌های شهر «رودس» انجام دهد. با چنین ادّعایی، هرگاه مردم از او می‌خواستند، برایشان بپَرَد، او وعدۀ پریدن را به «رودس» حواله می‌داد. از قضا، روزی وارد شهری شد و ادعای خود را تکرار کرد. مردم از او خواستند تا بپَرَد. وقتی او پریدن را به شهر «رودس» حواله داد، اتفاق عجیبی افتاد. مردم فریاد زدند: «این‌جا رودس است، بپر!» مارکس، با اشاره به این اسطوره، در مقابله با دغلکاران و شیادانی که انجام وعده‌های دروغین خود را به «ناکجاآباد» حواله می‌دهند، می‌گوید: «گل همین‌جاست، همین جا برقص!» (!Hic Rhoads, Hic salta)

***

متن نوشتۀ مسعود امیدی:

در باره‌ی تجمع ضدصهیونیستی اول خرداد در برابر دانشگاه تهران

مسعود اُمیدی

  سرانجام نزدیک به دو سال پس از عملیات ضداشغالگرانه‌ی ۷ اکتبر و متعاقب آن تهاجم وحشیانه‌ی اسرائیل به غزه که با نسل‌کُشی و نژادپرستی و جنایت علیه بشریت و … در جلوی چشم جهانیان در جریان است، برای نخستین بار تعدادی کُنش‌گر سیاسی مستقل (غیرحکومتی) مدافع جنبش خلق فلسطین و حق حاکمیت و موجودیت آن و مدافع محور مقاومت در برابر صهیونیسم، تلاشی ارزشمند برای برپایی تجمعی در جلوی دانشگاه تهران را به نمایش گذاشت.

به راستی که محکوم کردن نژادپرستی و نسل‌کُشی صهیونیستی‌_‌امپریالیستی به معیاری جهانی برای شناخت نیروهای مترقی و انسان‌های آزاداندیش و مدافع حق حاکمیت ملی، دموکراسی، آزادی، صلح، حقوق بشر و … در سراسر جهان تبدیل شده است. برخی از شعارهای تجمع نمادین برگزارشده در جلوی دانشگاه تهران در عصر روز پنج شنبه اول خرداد شامل این موارد بود:

«مرگ بر صهیونیسم، فاشیسم و امپریالیسم»

«نه غزه نه لبنان، جدا نیستند ز ایران»

«غزه، یمن تا تهران، وحدت زحمتکشان»

تعداد شرکت‌کنندگان در تجمع اگرچه زیاد نبود، اما به دلایل مختلف از جمله غیرحکومتی بودن تجمع، هم‌زمانی آن با دور پنجم مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، تنوع شرکت‌کنندگان با دیدگاه‌ها و گرایش‌های سیاسی و به‌ویژه حضور شرکت‌کنندگان زن با پوشش متفاوت که بخشی از آن‌ها خارج از پسند و چارچوب‌های پذیرفته‌شده‌ی حاکمیت بود، تفاوت شعارها با رویکرد و ادبیات رسمی حکومتی و برخی نکات دیگر، توجه به این تجمع را از اهمیت برخوردار می‌کند. به‌ویژه از آن رو که اجتماعات غیرحکومتی در ایران اساساً همواره در نقد آشکار و پنهان رویکردها و سیاست‌های حاکمیت و به نوعی در تقابل با آن چهره می‌نمایند! اما این بار شاهد تجمعی غیرحکومتی بودیم که هدف اصلی آن نه متمرکز بر حق معیشت و دستمزد کارگران و بازنشستگان، نه مطالبات معلمان، معترضان به اجرای برنامه‌های نئولیبرالی چون حذف یارانه‌ها، معترضان به حجاب اجباری، دانشجویان در دفاع از حقوق متعارف و دموکراتیک، تجمعات اعتراضی به موارد متعدد سوء مدیریت، تجمعات اعتراضی در ارتباط با بازداشت و محاکمه و صدور احکام سنگین برای روزنامه‌نگاران، فعالان مدنی و محیط زیستی و موارد فراوان مشابه دیگر ، بلکه متمرکز بر محکومیت نژادپرستی و نسل‌کُشی اسرائیل در غزه، لبنان و یمن، و هم‌سو با اعتراضات و تجمعات و تظاهرات و جنبش جهانی ضدصهیونیستی-ضدامپریالیستی این روزها در بسیاری از نقاط جهان بود.

همینجا این پرسش به ذهن متبادر می‌شود که چطور شد که در فروردین ماه ۱۳۴۹ و در زمان حاکمیت محمدرضا شاه، مسابقه‌ی فوتبال بین ایران و اسرائیل در چارچوب مسابقات آسیایی با جوّ و شعارهای ملی و ضداسرائیلی در میان تماشاگران فوتبال همراه می‌شود، اما امروز در شرایط تجاوز گسترده و جنایت علیه بشریت و نسل‌کُشی روزانه و آشکار در غزه که با حمایت گسترده‌ی امپریالیسم به‌ویژه امپریالیسم آمریکا همراه است و موج اعتراضات علیه این جنایت در سراسر جهان مشاهده می‌شود، نشان چندانی از آن ذهنیت و سمت‌گیری ضدصهیونیستی و ضداسرائیلی در بین بخش گسترده‌ای از توده‌های وسیع مردم در کشور ما یافت نمی‌شود؟! دقیقاً بر چنین بستر اجتماعی و سیاسی است که شکل‌گیری یک تجمع نمادین غیرحکومتی در محکومیت جنایات صهیونیسم و امپریالیسم در جلوی دانشگاه تهران از اهمیت برخوردار می‌شود!

از زوایای مختلفی می‌توان به این پرسش و پاسخ آن اندیشید و در باره‌ی آن سخن گفت. اما هیچ گاه نمی‌توان این حقیقت را انکار کرد که بخش مهمی از زمینه‌ها و دلایل (و شاید مهم‌ترین) کم‌توجهی و بی‌توجهی بخش‌های گسترده‌ای از توده‌های مردم در ایران به ارزش‌های حق حاکمیت ملی و آرمان خلق فلسطین، مبارزات و قهرمانی‌های بی‌بدیل آن‌ها در دفاع از موجودیت تاریخی و تمدنی خود به عنوان یک ملت در برابر صهیونیسم در سرزمین‌های اشغالی (که هم‌زمان با پیروزی انقلاب سال ۵۷ در ایران به یک همبستگی فراگیر و بسیار برجسته تبدیل شده بود)، را باید در تجربه‌ی زیسته‌ی چند دهه‌ی گذشته‌ی آن‌ها در ارتباط با کارنامه‌ی حاکمیت برآمده از انقلاب در ایران دانست که ضمن جهت‌گیری حمایت از فلسطین و لبنان و … در برابر اسرائیل، در داخل کشور هم اقدام به اجرای برنامه‌های فلاکت‌بار نئولیبرالی کرد، هم با فساد ساختاری و نهادینه شده همراه شد، هم موارد گسترده‌ای از سوء مدیریت را به نمایش گذاشت، هم اقدام به تحمیل شیوه‌ی حکمرانی کاست گونه‌ی مبتنی بر اسلام سیاسی با هنجارها و ارزش‌های نامتعارف به جامعه کرد و هم اقدام به نقض گسترده‌ی حقوق طبیعی، مدنی و اساسی مردم در سطحی گسترده و با خشونت کرد.

اگر چه از یک منظر منطقی نباید این واقعیات را دلیل چشم‌پوشی بر واقعیت تلخ کارنامه‌ی سراسر تجاوز و جنایت و نقض موازین حقوق بین‌المللی و نژادپرستی و نسل‌کُشی آشکار رژیم صهیونیستی اسرائیل با حمایت‌ همه‌جانبه‌ی امپریالیسم آمریکا دانست، اما عجیب نیست که در شرایط انحصار فضای رسانه‌ای و مسلط از سوی کشورهای امپریالیستی (آن هم در شرایطی که مردم در ایران به دلایل متعدد با رسانه‌های رسمی قهر کرده‌اند)، بخش وسیعی از توده‌های مردم نتوانسته باشند در این فضا به آگاهی اجتماعی و سیاسی و نتیجه‌گیری بهتری دست یابند!

سال ها پیش وقتی در یکی از اعتراضات کارگری شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» به گوش رسید، این شعار از سوی نگارنده در مقاله‌ای به صورت صریح مورد نقد قرار گرفت. اما طبیعی بود که این گونه نقدها و توصیه‌ها بر توده‌های وسیع مردمی که به دلایل مختلف، منتقد وضع موجود و در تقابل با آن بودند، مؤثر نیافتند. به‌ویژه اینکه این شعار از سوی رسانه‌های مسلط فارسی زبان که دیدن و شنیدن اخبار و برنامه‌های آن‌ها در خانواده‌های ایرانی بسیار رایج است، به صورت مداوم بازتولید و بازپخش شد. اهمیت موضوع آنگاه بیشتر می‌شود که به این واقعیت توجه شود که بودجه‌ی سال ۱۴۰۴ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با نزدیک به ۵۰ درصد افزایش نسبت به سال گذشته، «برابر ۲۴ هزار میلیارد تومان و بیش از مجموع بودجه‌ی ۱۰ وزارتخانه» بوده و از منظری وسیع‌تر نیز «بودجه‌ی صدا و سیما در ده سال، ۳ هزار و ۴۰۰ درصد افزایش پیدا کرده است!»

تصورش دردناک است که این میزان از منابع ملی به صدا و سیمایی تخصیص داده می‌شود که اساساً ناتوان از جذب مخاطب است و اخبار، گزارش‌ها، تحلیل‌ها و تبلیغات ضدصهیونیستی آن اساساْ نتوانسته‌ است تأثیر چندانی بر ذهن مخاطب عام ایرانی برجای گذارد و… و نتیجه آن شد که امروز شکل‌گیری یک تجمع غیرحکومتی در برابر دانشگاه تهران توجه ما را به عنوان یک رویداد نامتعارف در فضای سیاسی کشور جلب می‌کند!

امروز اگر برگزاری چنین تجمعی از اهمیت برخوردار می‌شود، بیش از همه برای نامتعارف بودن و غیرمنتظره بودن آن در فضای سیاسی حاکم بر کشور است. بنابراین نمی‌توان به برگزاری چنین تجمعی اهمیت داد و هم‌زمان از کنار مجموعه‌ی عواملی که به نوعی بی‌تفاوتی در بخش‌های وسیعی از توده‌های مردم در ایران نسبت به رنج و مبارزه و حقوق خلق فلسطین انجامیده است، گذشت!

در این تجمع مشاهده‌ی تصویر زنان به‌اصطلاح بی‌حجاب یا بدحجاب (با فرهنگ و ادبیات حکومتی) و در واقع بدون مانتو و روسری در کنار زنان محجبه با پوشش کامل مورد پسند حاکمیت،که در کنار هم و دوشادوش هم علیه امپریالیسم و صهیونیسم شعار می‌دهند، قابل توجه است و می‌تواند امیدبخش باشد! اما برای اینکه این تصویر و این فضا بتواند از حالت تبلیغاتی خارج شده و به امید واقعی بیانجامد، نیروهای مخالف امپریالیسم و صهیونیسم چه در داخل حاکمیت و چه در بیرون از آن باید تکلیف خود را با کارنامه‌ی خود در زمینه‌ی به رسمیت شناختن حقوق طبیعی، مدنی، دموکراتیک و اساسی توده‌های وسیع مردم روشن کنند! باید از خود بپرسند اگر رویکردی متفاوت از سوی حاکمیت در ارتباط با مطالبات زنان و خواسته‌ی کاملاْ متعارف آن‌ها برای پوشش اختیاری در جامعه دنبال می‌شد و با درخواست آن‌ها در سال ۱۴۰۱ در قالب جنبش مهسا (زن، زندگی، آزادی) با رویکرد مدارا  برخورد می‌شد، و با چنین کارنامه‌ی تلخی که شاهدش بودیم همراه نمی‌شد، آیا منطقاً امروز نمی‌شد انتظار داشت که شاهد حضور تعداد به مراتب بیشتری از زنان و دختران (و آحاد مردم جامعه‌‌) ما در چنین تجمعی باشیم؟! آیا جز این است که اگر امروز برخی از زنان و دختران می‌توانند بدون حجاب اجاری و با پوشش اختیاری در فضاهای عمومی و از جمله در این تجمع حاضر شوند، این بیش و پیش از همه محصول ایستادگی آن‌ها در دفاع از این حق طبیعی و متعارف خود در برابر موج گسترده و خشن سرکوب بوده که با دادن هزینه‌های سنگین نیز همراه بوده است؟

فعالان ضدامپریالیست و ضدصهیونیست از جمله شرکت‌کنندگان این تجمع می‌توانند از خود بپرسند اگر نیروهای ضدامپریالیست و غیرحکومتی در درون جامعه، خود را مقید به دفاع از حقوق متعارف و طبیعی و دموکراتیک و اساسی توده‌های وسیع مردم از جمله زنان در ارتباط با پوشش اختیاری می‌کردند و از نگاه به آن در چارچوب انقلاب مخملی و… خودداری می‌کردند، آیا امروز از پایگاه اجتماعی بیشتری در میان توده‌های وسیع جامعه‌ی ما به‌ویژه زنان برخوردار نبودند و از هم‌دلی و حمایت و پاسخ مثبت بیشتری از سوی توده‌های مردم جامعه‌ی ما در پاسخ به فراخوان خود در دفاع از خلق واقعاً ستم‌کشیده و مظلوم غزه و فلسطین برخوردار نمی‌شدند؟! البته تردیدی نیست که در آن صورت ممکن بود نه‌تنها میزان تحمل حاکمیت در برابر آن‌ها کمتر شود، بلکه با فشارها و محدودیت‌ها و بازدارندگی‌های جدی نیز مواجه شوند، اما بی‌تردید پیوند بین خود و مردم را توسعه می‌دادند و از حمایت بیشتر آن‌ها برخوردار می‌شدند!

حقیقت آن است که بین وجوه مختلف دموکراتیک، عدالت‌خواهانه، سکولار و مدرن و ملی (ضدامپریالیستی- ضدصهیونیستی) جنبش ملی‌–‌دموکراتیک معاصر جامعه‌ی ما پیوندهای نیرومندی وجود دارد. عدم توجه یا کم‌توجهی به هر یک از این وجوه، این جنبش را هم از مسیر درست خود منحرف می‌کند و هم با از دست‌دادن بخش‌های مختلف و گسترده‌ای از پایگاه اجتماعی جنبش، آن را به شدت تضعیف می‌کند! و متأسفانه چنین شده است!

جنبش ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی اساساً و بیش از همه، با اتکا به پایگاه توده‌ای خود می‌تواند از اثربخشی برخوردار باشد. و برای برخوردار شدن از این مزیت باید مطالبات عدالت‌خواهانه، دموکراتیک، مدرن و سکولار بخش‌های مختلف جامعه را به رسمیت بشناسد، از آن حمایت کند و در کنش‌گری‌های اعتراضی و مطالباتیِ اجتماعی و سیاسی آن‌ها، در کنار آن‌ها و پیشاپیش آن‌ها بایستد! تنها در این صورت است که می‌تواند با شکل‌دادن به یک آلترناتیو ملی-‌دموکراتیک، تلاش‌های ارتجاعی و امپریالیستی برای اعمال هژمونی بر این اعتراضات را خنثی کند!

پرسش اساسی این است که از میان جمع نیروهای ضدامپریالیست و ضدصهیونیستی که بخشی از آن‌ها تجمع نمادینی را در جلوی دانشگاه تهران شکل دادند، چه تعداد از آن‌ها حاضرند در دفاع از حقوق فعالان دموکراتیک، جنبش زنان، کارگران و بازنشستگان، معلمان، روزنامه‌نگاران و … که امروز بسیاری از فعالان آن‌ها در زندان‌ها هستند و حتی برخی از آن‌ها با احکام سنگین و اعدام مواجهند، برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و به عنوان مثال برای آزادی شخصیتی ملی و مبارز و دموکرات مانند دکتر سعید مدنی چنین تجمعی را برگزار کنند؟ یا به گونه‌ای دیگر بیانیه بدهند یا اعتراض‌کنند و کمپین راه بیاندازند و …؟! توده‌های مردم فقط کنش‌ها و موضع‌گیری‌های جریانات سیاسی و شخصیت‌ها را نمی‌بینند، بلکه سکوت آن‌ها در برابر بسیاری از مسائل را هم می‌بینند و به خاطر می‌سپارند!

کارنامه‌ی ما در این مورد چه می‌گوید؟!

البته اشاره به این موارد تنها جهت جلب توجه است. بر این باورم که همه‌ی این‌ها و حتی بیشتر از آن هم نمی‌تواند و نباید دلیلی بر عدم حمایت و عدم تحسین برگزاری این تجمع باشد! اما اگر قرار باشد خود را نفریبیم و امید واقعی به برآمد و رشد و گسترش آگاهی اجتماعی- طبقاتی و سیاسی و توسعه‌ی جنبش ضدامپریالیستی- ضدصهیونیستی در جامعه‌ی خود داشته باشیم، نمی‌توان این گونه پرسش‌ها را مسکوت گذاشت!

۲ خرداد ۱۴۰۴

متن برگرفته از: صفحۀ فیس‌بوکِ مسعود امیدی:  

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

2 پاسخ

  1. چپ محور مقاومتی این نکته را به فراموشی می سپارد که این محور نیابتی های جمهوری اسلامی اند که که با پول مردم ایران برای دفاع از دیکتاتوری مانند اسد سازمان یافته است و هر کجا پا نهاده است جز اشوب بی نظمی و بی چارگی مردم محلی را به بار نیاورده است .پرسش این است چه کسی به رهبران ایران ماموریت نابودی اسراییل را داده است؟ این جریان به اصطلاح چپ درحالی سنگ دفاع از مردم غزه را به سینه می زند که هم میهنان ما زیر چکمه ی فرماندهان محور مقاومت سرکوب می شوند .راستی اگر انسان دوست هستید گذشته از دفاع از هم میهنان خود چرا از میلیون ها نفر سودانی در حال مرگ و صدها نفر که هر روز زیربمب های روسیه در اوکرایین جان می دهند دفاع نمی کنید .

    1. نویسندگان مطلب اگر نقدهایی به جریانات موسوم به «چپ محورمقاومتی» دارند، خوب بود که مرزبندی خود را با نگاه و عملکرد چپِ پروناتویی که مانند شما اسماً و رسماً در کنار اسراییل و غرب می ایستند روشن می کردند. رژیم جنایت‌پیشه و اشغالگر صهیونیستی و حامیان غربی تبهکارش لااقل امروز قابل دفاع نیستند که شما نگران نابودی آن هستید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *