دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴

دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴

چرا کودک کُشی را حق خود می‌دانند؟ – لقمان تدین نژاد

گیدئون لِوی روشنفکر متعهّد اسرائیلی، در سال ۲۰۲۳، در یک گفت و گو، از هم‌وطنانِ خود و پشتیبانیِ همه‌جانبه و وسیعِ آنها از سرکوب و کشتار و بی‌خانمان‌سازیِ مردم غزه انتقاد می‌کرد. او از جایگاه یک اسرائیلی که از نزدیک دستی بر آتش داشته، از سنگرهای داخل اسرائیل می‌جنگد، و طبیعتاً در نهایت به سرنوشت و سعادت و امنیت کشور خود علاقه‌مند است، از ۹۸٪ هم‌وطنانِ خود انتقاد می‌کرد. لِوی در آنجا به اعتقادات مذهبی و خودبزرگ بینی و افسانه‌ی «نژاد برگزیده» حمله می‌کرد و آنرا یکی از عوامل تعیین کننده‌ی پشتیبانیِ آنان از جنایات جنگیِ ارتش اسرائیل و جنایتکاران جنگی و در رأس آنها نتانیاهو به شمار می‌آورد. او به اعتقاداتی حمله می‌کرد که از دورانی به یادگار مانده است که یهوه تازه از آفرینش جهان در عرض شش روز فراغت یافته و زمین هنوز مسطّح بود و هنوز مانده بود تا روزی که کشتیِ نوحِ پیامبر بر قلّه‌ی آرارات بر خشکی بنشیند و موسی کلیم‌الله از فراز قلّه‌ی طور با زبانی با یهوه صحبت می‌کرد که برای هردو قابل فهم بود. جالب اینجاست که روشنانِ یهودی از نظایر لِوی و ماکس بلومنتال و ایلان پپه و غیره به مشکل اخلاقی انسانی فرهنگیِ ملّتی اشاره می‌کنند که از یکسو پیشرفت‌های حیرت‌انگیز علمی و تکنولوژیک آن چه در عرصه‌ی صنایع جنگی و ترور از راه دور و اختراع نرم‌افزارهای جاسوسی مانند پِگاسوس Pegasus و Stuxnet، زبانزد جهانیان است و هم نبوغ فوق‌العاده‌اش در جاسوسی، از زمان نفوذ الیاهو کوهِن Eli Cohen به بالاترین لایه‌های دولت سوریه، و رخنه‌ی جاسوسان ایرانیِ آنها در بیت رهبری و بالاترین مقاماتِ سپاه پاسداران غیر قابل انکار است. و در چنین پیش‌زمینه‌‌یی‌ست که این ملّت با ذهنیت‌های عهد عتیق و الهام گرفتن از اساطیر و افسانه‌های شیرین، جنایات غیر‌انسانیِ خود را توجیه کرده و  نسل‌کشی و نوزاد‌‌کشیِ غیر یهودیان را حق بلاتردید خود می‌دانند.

در عهد عتیق، با آب و تاب و با عظمتی شایسته‌ی فیلم‌های یهودا بِن‌هور و ده فرمان و خروج، داستان به صدا در آمدن شیپورها و فروریختن دیوارهای شهرِ اریحا، Jericho نقل می‌شود و اینکه چطور یوشع (جاشوا Jashua)، قهرمان و پیامبر بزرگ و منحصر بفردِ اسرائیلی‌های مورد نظر گیدئون لِوی،  مردم شهر اریحا Jericho را همه قتل عام می‌کند و از زن و مرد و پیر و جوان تا گاو و گوسفند و الاغ و حیوانات دیگر را دلاورانه از دم تیغ می‌گذراند. یوشع اما قبل از اینکه در آخر، تمام شهر و زنده و مرده‌ی آنرا به آتش کشیده و هولوکاست بسازد تمام طلا‌ها و نقره و آهن و برنز موجود در شهر را مصادره کرده و به خزانه‌ی خود می‌ریزد. یوشع بعد با اتکا به همان قاطعیت و شجاعت و خشونت افسانه‌یی به سراغ شهرهای دیگر می‌رود. در شهرهای دیگر نیز به همین ترتیب، مردم اسرائیل با تأییداتی که از یهوه و خدای خود گرفته‌اند به قتل عام دست می‌زنند بطوری که در یکی از شهرها حتی یک نفر هم موفق به فرار نمی‌شود و تنها در عرض یک روز ۱۲۰۰۰ نفر از آنها به دست یهودیان به درک واصل می‌شوند. حضرت یوشع سپس متوجه شهرهای پایین دست می‌گردد و تا صحرای نِگِب در جنوب اسرائیل فعلی می‌رود و حاکمان را همه به زیر سلطه‌ی خود در می‌آورد. یوشع پیامبر در این گذار خونین، به حکم خدای خود، هر آدم و حیوانی را که نفسی بر می‌آورد از دم تیغ می‌گذراند. (مضمون آیاتی چند از سِفر یوشع از اصل انگلیسی) 

در اینجا کاری به صحت تاریخی و ارقام بالا و غلو‌های دیگر این داستان و بلندی دیوارها و جمعیت شهر‌ها در شش‌هزار سال پیش نداریم اما بخش درون شناسانه و شناخت و جهان‌بینی و سلوکِ خشن و حیوانیِ اسرائیل با دشمنان، و ایستایی و دوام و سماجتِ تاریخی-روانشناسانه‌ی چنین برخوردی—بر اساس و اصول مذهب—بسیار قابل تأمل است. در واقع از این بهتر نمی‌شود روانشناسی و تربیت بچه‌کشی و نسل‌کشی در میان بیش از ۹۵٪ از اسرائیلی‌های معاصر را رد گیری کرد و دریافت که چرا از نظر آنان کشتن دختربچه‌های شیرین و بی‌خیال، و پسربچه‌های سرخوشِ بازیگوش، در خیابان‌ها و مدرسه‌ها و چادرهای آوارگان، و بیمارستان‌های غزّه، از نظر مذهبی حقِ بلامنازع آنهاست و آنرا سیره و روشیِ پیامبرانه می‌دانند. البته دولت کنونیِ اسرائیل با معیارهایی که از عهد عتیق برجا مانده است هنوز نتوانسته است رکورد آدم‌کشی‌ها و کودک کشی‌های حضرت یوشع را بشکند و با سرشکن کردن رقم ۵۳،۴۰۰ کشته‌ی فلسطینی، در طول یکسال و اندی، تعداد قتل‌های نتانیاهو در غزّه و لبنان و سوریه‌ و ساحل غربی رود اُردن هنوز به حد نصابِ ۱۲۰۰۰ نفر در یک روز نمی‌رسد.

طبق همان آمارهایی که از زبان کسانی مانند گیدئون لِوی و ماکس بلومنتال (از سایت Grayzone) و دیگر روشنانِ یهودی نقل می‌شد نزدیک به ۹۳٪  از مردم اسرائیل،  نتانیاهو و دولت صهیونیستی را به نشان دادن نرمی و سازش با فلسطینی‌ها متهم ساخته  و کشتن‌ها‌ و تخریب‌ها و گرسنه نگاه‌داشتن‌های مردم غزه‌ را منصفانه و عادلانه و توجیه پذیر می‌دانند.  این آمار و این انتقادات نه از سوی دشمنانِ اسرائیل، بلکه از سوی یهودیان روشنفکر و متعهد و واقع‌گرایی می‌آمد که هرگز در دام مردم‌گرایی‌های ابتذالی-ابتدایی، و ستایش بی قید و شرط توده‌ها و شعارهای «از توده‌ها بیاموزیم» نمی‌افتند، و با دیدن ناآگاهیِ عمیق و احساسات خام و عموماً و بی‌رحمانه‌ی مردم و ملت خود در قبال یک مسأله‌ی جهانی و رنج یک ملت، به قول سعدی زبان به کام نمی‌کشند.  

حقیقتی که گیدئون لِوی بر آن انگشت می‌گذاشت در واقع وجه مذهبیِ فاشیسم و نژادپرستی‌یی را بارز می‌ساخت که  از عهد باستان و از زمان تسخیر سرزمین موعود و بیرون راندن و کشتن کنعانیان و سوزاندن و تخریب اریحا، Jericho ، تا به امروز جزو جدایی‌ناپذیر روحیات و ذهنیات مردم اسرائیل بوده است. این ذهنیت، در دوران مدرن، مدتها پیش از تشکیل دولت اسرائیل و از دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بار دیگر شروع به خودنمایی کرده تا رسیده است به نقطه عطف سال ۱۹۴۸ و کشتارهایی نظیر دیریاسین و تاراندن مردم از سرزمین‌های اجدادیِ خود. و باز همین اعتقاد و همین نژادپرستی‌ست که از کشتارِ زنان و کودکان و نوجوانانِ اردوگاه‌های صبرا و شتیلا، و کشتارهای موسمیِ مردم بی‌دفاع غزه (از سال ۲۰۰۸ تا به امروز) پشتیبانی کرده و به مرور هرچه بیشتر در روحیه‌ی جمعیِ آنها تثبیت شده است. مردم اسرائیل، صرفنظر از اینکه صهیونیستِ تندرو واپس‌گرا باشند یا صهیونیستِ لیبرال، سکولار باشند یا با ایمان دو آتشه، از دهه‌ها پیش شدت عمل میلیشیای مردمی و ژنرال‌ها و فرماندهان سازمان‌های تروریستیِ هاگانا و اِشترن و غیره‌یی مانند بِن گوریون را ستوده‌اند و جوانان آنها از ژنرال‌هایی مانند موشه‌دایان و آریل شارون و کماندو‌های موسادی مانند ایهود باراک الهام گرفته و نخست‌وزیران خشن و بی‌رحمی مانند گُلدا مایر و نتانیاهو، و افرادی مانند بِن گِویر و نتانیاهو و اِسموتریچ و غیره را از آن خود دانسته و برخوردهای خشن آنها با عرب‌ها و غیریهودیان را تأیید کرده‌اند. ژنرال موشه دایان معتقد بود که اسرائیل باید مانند یک سگ هار در مقابل دشمنان بایستد، و گُلدا مایر معتقد بود که مردمانی به نام فلسطینی‌ها وجود خارجی ندارد. 

روشنفکران یهودی خود بیش از هرکس دیگری به خصوصیات ملت خود آشنایی داشته و سنگینیِ سایه‌ی بسیاری  از آیاتِ اسفارِ «تَثنیه، Deuteronomy» و «یوشَع، Joshua» و «قضّات، Judges» و «ملوک، Kings» و غیره و غیره را بر وحشیگری‌های اسرائیل در این ۲۰ ماهه‌ی جنگ اسرائیل علیه مردم غزه حس می‌کنند. آنها بهتر از هرکس دیگری به ریشه‌های تاریخی اعتماد بنفس ملّت خود در کشتار «عوام و غیریهودی و غیر خودی، gentile» و الگوبرداریِ آنان از اسطوره‌ها و مَتَل‌ها و افسانه‌های قهرمانیِ «عهد عتیق» آگاهی دارند. خوشبختانه گیدئون لِوی و امثال او، در نگرش انسانیِ خود نسبت به مردم فلسطین تنها نیستند و با بی‌شماری از روشنفکرانِ یهودی و غیرِ یهودیِ آمریکا و اروپا و آسیا در یک جبهه قرار می‌گیرند. این همفکری و هم‌دلیِ جهانی در تضاد و کنتراستی‌ آشکار قرار می‌گیرد با موضع حدود چهارصد نفر از نویسندگان و مفسّران و روشنفکران و تاریخدانان و شاعران و طنزنویسانِ وطنی، که پس از یکسال که از کودک‌کُشی و نسل‌کُشیِ بی‌امان اسرائیل در غزّه گذشته بود گویی تازه متوجه این تراژدیِ زشتِ تاریخی شده بوده باشند پای اعلامیه‌یی امضا زده بودند که از به قلم و زبان آوردن قاطعانه و شجاعانه‌ی «نسل‌کشیِ اسرائیل» خودداری کرده بود. این اعلامیه با عنوانِ «نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی» که در جوهره (گاهی پنهان، گاهی آشکارا) جمهوری اسلامی و هم‌پیمانان منطقه‌یی و به قول ویراستار «موشک پرانی‌های» آنان را مسئول واقعی و اصلیِ بحران‌های جاری خاورمیانه و مسأله‌ی فلسطین نشان می‌داد، باعث انحراف افکار از «نسل‌کشی» عریان اسرائیل می‌شد، و در آگراندیسمان کردن  بیجای نقش ایران در بحران‌های منطقه، اصلِ قدیمیِ «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد» را زیر پا می‌نهاد. در طول این اعلامیه‌ی تک صفحه‌یی بارها شناخت نادرست و سطحیِ ویراستار از تاریخ، و نقطه‌ عطف‌های دوران‌ساز بیرون می‌زد و از بسیاری جمله‌ها برخوردهای ساده‌ی سیاسی و نظریات منقضی و روش‌های کهنه‌ مبارزاتیِ او را آشکار می‌شد. اعلامیه‌ با عبارات و واژه‌های کلیدیِ مورد استفاده‌ی رسانه‌های غربیِ طرفدار اسرائیل آغاز می‌شد و طرز ارائه‌ی جملات و قرار گرفتن و پس و پیشِ نام سازمان‌ها و افراد و کشورها، تأثیر بلاتردیدِ ادبیات رسانه‌های مسلّط غربی و شبکه‌های همتای فارسی، بر ذهن ویراستار را نشان می‌داد. به همین دلیل و دلایل دیگری که موضع‌گیری و منطق سیاسی و تاریخیِ آن اعلامیه را زیر سئوال می‌برد در واقع دونِ شأنِ برخی از امضاکنندگانِ آشنای آن تلقی می‌شد. از صاحبنام‌ها و Who’s Who  ها و افراد مهم VIP صفحه‌ی اول امضا کنندگان، که برخی شاید نخوانده، یا از سر رو در واسی و جان من جان تو و رفاقت‌های دیرینه، یا از روی بی‌دقتی و عجله، و یا بنا به عادت دیرینه‌ی پریدن و امضا زدن پای هر اعلامیه‌ی مخالف دولت، این نوشته را تأیید کرده بودند انتظار می‌رفت که قبل از امضا از ویراستار و بانی و ناشر آن سئوال کنند و از او در بیاورند که چرا او از یک نسل کشیِ تاریخی تنها با ترس و تردید و یک عبارت خجالتی و جویده‌جویده‌ی 

«… بسیاری از مدافعِان حقوقِ بشر و کارشناسان  آن را جلوه آشکاری از نسل‌‌کشی می‌خوانند…» 

یاد کرده است. 

تردیدی نیست که در آینده‌ی نزدیک و به دنبال جزر و مدهای سیاسیِ قابل پیش‌بینی، یا غیرقابل پیش‌بینی، شاهد پشتیبانیِ فعال همین روشنفکران ایرانی، به روال گذشته‌های دور، از امر فلسطین و مبارزه‌ی بحق آنها خواهیم بود صرفنظر از اینکه جمهوریِ اسلامی تا چه اندازه شعارهای بحق و آرمان‌ها و آمال یک ملت را به نفع سیاست‌های برون مرزی خود مصادره کرده باشد، و صرفنظر از اینکه اقشاری از مردم (از پیر تا جوان) که نسبت به سال ۱۳۵۷ به مراتب ناآگاه‌تر و پَرت‌تر به نظر می‌رسند چقدر به معضلِ جهانیِ اسرائیل و نقش ویرانگر و بحران ساز آن در منطقه، و تأثیر مخرّبِ آن بر آینده‌ی ایران و یک‌پارچگی و پیشرفت اجتماعی اقتصادی فرهنگیِ آن، توجه داشته باشند.

آنچه که پیروانِ خُلّص ادیان ابراهیمی را (چه در غزه‌ی اسرائیلی‌ها، چه در پِرو و مکزیک و قاره‌ی آمریکای اسپانیایی‌ها و پرتقالی‌ها، چه در زندان‌های ایرانِ لاجوردی‌ها و خمینی‌ها، و سنندج‌ها و ترکمن صحرای خلخالی‌ها) اینچنین در کشتار و شکنجه و سوزاندن دشمنان گستاخ می‌سازد و اِعمال خشونت را برای آنها توجیه و مُجاز می‌سازد وجه آسمانیِ جنگ‌ و جهاد‌های آنها و تأییدی‌ست که پیش‌تر از خدای خود گرفته‌اند. همین نصّ صریح کتاب‌های مقدس و دادن حق دفاع از خود در مقام والای «قوم برگزیده» در مقابل «حیوانات آدم‌نما» (به قول یوآو گالانت) و «عمالیق» و «غیرِ خودی» و «قبایل هفت‌گانه»  است که به اسرائیل و افرادی مانند بِن گویر و اسموتریچ و نتانیاهو این اعتماد بنفس را می‌بخشد که در آدمکشی‌های نازی‌ گونه‌ی خود با نوعی منطقِ خدایی و مذهبی برخورد کنند. همین ایمان به «برگزیدگی» است که اوباش و جوانان صهیونیستِ طرفدار تیم مکابی را قادر می‌سازد که در خیابان‌های آمستردام یک دسته شعار بدهند، «چرا مدارس غزه تعطیل است؟» و دسته‌ی دیگر جواب بدهد، «برای اینکه بچه‌های دبستانی همه کشته شده‌اند» ریشه‌ی این طرز فکر و این شعارها بر می‌گردد به آیات کتاب مقدس در آنجا که می‌فرماید: 

[——* آنجا که یهوه تو را به سوی سرزمینِ مورد نظر خود هدایت می‌کند تا آنرا به تصرف در آوری، او پیش تر صاحبان اصلی آن را از مقابل شما می‌راند؛ از هَتیان گرفته تا جِرجاشیان و آموریان، و از کنعانیان گرفته تا فِریزیان و هِیویان و یبوسیان، هفت ملت قوی‌تر و بزرگ‌تر از شما.

*و آن روز که یهوه دشمنان را به دست شما خوار ساخته و به شکست بکشاند، باید که ایشان را مطلقاُ نابود ساخته، با آنان پیمان نبسته، و هیچ شفقتی نشان ندهید. 

*مبادا با آنان وصلت نموده، دخترانتان را به پسرانشان داده و دخترانشان را به ازدواج پسران خود در‌ آورید،

*که آنان پسران تو را از من بریده و به طاعت خدایان خود در آورند، لاجرم شعله‌ی خشم یهوه بر فروخته و شما را هلاک می‌سازد. 

*خراب کنید محراب‌هاشان را، بشکنید ستون‌های معابدشان را، پاره پاره کنید شمایل‌هاشان را، قطع کنید اشیریم آنان را و در آتش اندازید بت‌هاشان را.

*که شما قوم مقدسِ یهوه‌ هستید، برگزیده‌ی او از میان تمام اقوامی که بر صفحه‌ی خاک می‌زیند. او شما را برگزیده و به خویش تخصیص داده است. (تثنیه، باب ۷، آیات ۱-۶ ترجمه از متن انگلیسی) ——-]

در روزهای پس از ۷ اکتبر، مقامات صهیونیست‌ در رجزخوانی‌های خود و تحریک افکار عمومیِ مردم اسرائیل، بارها و بارها آشکارا از نشان دادن یک شدت عمل و خشونت بیسابقه در قبال مردم غزّه صحبت می‌کردند و در این راستا از کشتن «عمالیق» در عهد عتیق نمونه می‌آوردند که اجداد آنها حتی جنین‌ها و بچه‌های شیرخواره را نیز از دم تیغ گذرانده‌اند و همین برخوردها و شعارها بود که باعث تهییج مردم اسرائیل شده و پشتیبانی هرچه بیشتر آنان از دولت و ارتش را باعث می‌شد. آوردن شاهد از کتاب مقدس در کشتن و سوزاندن و تکه تکه کردن حتی کودکان بیگناه و جنین‌های به دنیا نیامده چنان فجیع و اشمئزاز بر انگیز بود که به زودی بیشتر سخنان و نظریات تحریک آمیز اینچنینی از شبکه‌های اجتماعی مانند X و یوتیوب حذف شد: 

[—— *به شهر دشمن که نزدیک ‌شوی ابتدا تسلیم را به آنان عرضه کن.

*هرجا که دشمن به صلح تن داده و دروازه را بر تو بگشاید ساکنان شهر را به بردگی و به خدمت خود در آور.

*و آنگاه که تسلیم نگشته و به جنگ برخیزند  پس شهر را به محاصره در آور.

*و ساعتی که یهوه شما را پیروز گرداند مردان را همه به دم تیغ بسپار.

*و زنان و کودکان و احشام و هرچه در آنجاست را به غنیمت بردار و از آنچه خداوند به تو اعطا فرموده است بهره‌مند شو.

*با شهرهای دوردست نیز همین گونه برخورد کن. 

*مبادا از شهری که یهوه مالکیت آنرا به شما ارزانی می‌فرماید احدی را زنده بگذاری.

*و ایشان را نیز همانند ملل هفتگانه‌ی هَتیان و جِرجاشیان و آموریان و کنعانیان و فِریزیان و هِیویان و یبوسیان، تا آخرین نفر هلاک ساز.  

*مبادا شما را گمراه ساخته و نسبت به یهوه و خدای خود مرتکب گناه شوید.

(تثنیه، باب ۲۰، آیات ۱۰-۱۸ ترجمه از انگلیسی) ——-]

آیات زیر که از سِفر تثنیه گرفته شده است گویی از دهان مهاجمین و میلیشیاهای اسرائیلی و زمین غصب‌کن‌های سوپر صهیونیستی‌یی در می‌آید که اصولاً چیزی به نام ساحل غربی رود اردن و فلسطین و فلسطینی را به رسمیت نمی‌شناسند و از آن سرزمین‌ها به نام «یهودیه و سامریه و غزّه»‌ی تاریخیِ خود نام می‌برند. و یا مانیفست و راهنمای عمل کسانی‌ست که از دور دورهای آمریکا و روسیه و اروپای شرقی به ساحل غربی رود اردن مهاجرت کرده و درست مانند سال ۱۹۴۸ به کشتن فلسطینی‌ها و ایجاد وحشت میان آنها دست می‌زنند، درختان زیتون دوهزار ساله را از ریشه در می‌آورند و شهرک‌هایی مثل «شهرک ترامپ» بنا می‌کنند: 

[——*آنجا که یهوه شما را به سرزمینی که به پدران شما و به ابراهیم و اسحاق و یعقوب وعده داده بود وارد می‌سازد، 

به  شهرهای آبادی که دیگران پیش از تو بنا کرده بودند،

*به خانه‌هایی انباشته از نیکوترین چیزهایی که از آن تو نبوده‌اند، 

به آبگیرهایی که برای آن کُلنگ نزده‌ بودی، 

به تاکستان‌ها و باغ‌های زیتونی که تو غَرَس نکرده بودی، 

و امروز از آن بهره‌مند می‌گردی،

*به یاد آر که این یهوه بود که تو را از مصر بیرون آورد و از بردگی نجات داد.

*بترس از یهوه، او را پرستش نما، و تنها به نام او سوگند یاد کن.

(تثنیه، باب ۶، آیات ۱۰-۱۳ ترجمه از انگلیسی)——]

در بخش‌های دیگر کتاب مقدس فرازها و سوره‌های فراوانی از سبعیت‌ها و قتل و غارت‌ها و ربودن دوشیزگان و آدمکشی‌‌های پیامبران اولوالعزم و غیر اولوالعزم یافت می‌شود که با استانداردهای اخلاقیِ کنونی به هیچوجه همخوانی ندارند. از جمله در «سِفر قضّات» داستان حمله بنی اسرائیل به یکی از قبایل اطراف آمده است که در آن زنان و مردان یک قبیله از بزرگ و کوچک، قتل‌عام می‌شوند به استثنای ۴۰۰ دختر باکره. بنی اسرائیل دختران باکره را می‌ربایند و با خود می‌برند تا به ازدواج مردان قبیله‌ی بنیامیون در آورند. اما تعداد باکره‌های ربوده شده کفاف تمام مردان را نمی‌دهد و به همین دلیل مردان قبیله‌ی بنیامین در تاکستان‌های حاشیه‌ی شهر شیلو، Shiloh کمین می‌کنند و دخترانی را که رقص‌کنان و شادی‌کنان به سمت محل یک فستیوال دهقانی می‌روند غافلگیر کرده و می‌ربایند تا به همسریِ بقیه‌ی مردانِ مجرّد در آورند.

پس از دورانی که در «اِسفار مُلوک» با سایه‌یی از تقدس و الوهیت از کشتارها و حمام خون‌های الیاس Elijah و الیشَع Elisha در فتوحات و جنگ‌های آنها یاد می‌شود، دوران صلح و دوستی و آرامش آغاز می‌شود (در سِفرهای دیگر) اما حتی همان صلح و آرامش هم حاصل یک دوره‌ی طولانیِ خونریزیِ آن قوم محسوب می‌شود. در سِفر اشعیا وعده‌ی پیروزی کامل و بلامنازع ‌اسرائیل داده می‌شود که به دنبال آن یک کشور بزرگ  پا می‌گیرد (چیزی شبیه کشور بزرگ یهودیه و سامریه، یا به قول هادی خرسندی کشور تخیّلیِ «فلسطائیل» که لابد از رود فرات و دجله شروع شده و تا سواحل تل آویو و غزّه امتداد یافته و عوام و gentile را زیر سلطه و بردگی گرفته است). در کشور تازه تأسیس، «گرگ و برّه باهم می‌چرند و شیر درّنده و گاو شیرده هردو از کاه تغذیه می‌کنند». اما این کشور در جوهره یک دیکتاتوری مذهبی‌ست که با اصول و قوانین آپارتاید (عین اسرائیل فعلی) اداره می‌شود. در این کشور، صهیونیست‌های دو آتشه بر تخت نشسته‌اند و این غیر خودی‌ها و gentiles و غیر یهودی‌ها هستند که در عین ذلّت و زبونی با پای خود به اورشلیم می‌آیند تا مراتب نوکری و خدمتگزاری خود را به حکّام قومی که محبوب و برگزیده‌ی یک خدای تخیّلی و اساطیری محسوب می‌شود اعلام کنند: 

[——«غیر یهودی‌ها دیوارهای شهرهاتان را بالا خواهند برد، و امیران آنها گردن به خدمت شما خواهند نهاد، که من در  آنجا که خشمگین باشم شما را گردن می‌زنم و آنجا که از شما راضی باشم، مهربانی می‌کنم. دروازه‌های شهرهای شما باز خواهند بود پیوسته، تا که بیگانگان، با صفوف حاکمان از پیش و توده‌ها به دنبال، به خدمت شما رسیده و ثروت‌ خویش را نثار قدوم شما سازند. اراده‌ی من بر آن قرار گرفته است که ملت‌ها و پادشاهی‌هایی را که خادم شما نیستند نابود سازم و سرزمین‌هاشان را به شوره‌زار تبدیل کنم. شکوه سرزمین لبنان ارزانیِ شما خواهد بود و درختان سرو و چنار و کاج آن ستون‌های معابد، و فرش راه من. اولاد ذکور سرکوبگرانِ پیشین شما با سرِ افکنده به پابوس شما خواهند آمد و نفرت ورزانِ پیشین در مقابل شما سر تعظیم فرود خواهند آورد، و کشور شما را «سرزمین خدایی، و صهیونِ روح مقدس اسرائیل» خواهند خواند. (اشعیا، سوره ۶۰ آیه ۱۰-۱۴ ترجمه از انگلیسی)——]   

در میانه‌ی کشتارهایی که نیروی هواییِ اسرائیل از مردم بی‌دفاع و تنهای غزّه می‌کرد، یک جا یک دختر مرفه اسرائیلی با چارقد مذهبیِ خاصِ زنان مؤمنه داشت با یکی از تلویزیون‌ها مصاحبه می‌کرد. او در پیاده‌روی شهری مثل تل‌آویو و حیفا و اورشلیم دوره شده بود با جوانان و نوجوانان عرقچین به سر با زُلف‌های فِر زده‌یی که از شقیقه آویزان بود و تا شانه می‌رسید. از عرقچین‌ها و «سفید» ها و بند‌های نخیِ آویزان از شلوار، و تار مو‌های آویزان از شقیقه می‌شد نتیجه گرفت که این جوانان باید از زُمره‌ی مردان سوپر با ایمانی باشند شبیه بچه حزب‌اللهی‌ها و بنیاد‌گراهای مسلمانی که از محلات جنوب شهر به دانشگاه تهران بسیج می‌شدند مسلح به چماق‌های کوتاه و تیغ‌های موکت‌بُری برای زدن کمونیست‌ها و مجاهدین، و برای برهم زدن تظاهرات گروه‌های مختلف سیاسی. دختر حدود پانزده شانزده ساله که به خوبی می‌توانست از مهاجرانِ بروکلین و لانگ‌آیلند نیویورک بوده باشد به سئوالات خبرنگار پاسخ می‌داد و در یک جا با صراحت و بدون آنکه از گفته‌ی خود به اندازه‌ی یک اتم شرم داشته باشد می‌گفت، «همین بچه‌ها هستند که بزرگ که شدند تبدیل می‌شوند به تروریست. اگر کشتن بچه‌ها یعنی حذف تروریست‌های آینده، من با آن مشکلی ندارم، If it means eliminating a future terrorist then I have no problem with it.» لازم نبود بیننده یک خاخام با سابقه و یا استاد دانشکده‌ی الاهیات باشد که آیات توراتِ نهفته در کلام این خانم جوان در گوش او پژواک یابد و عمق کلام روشنانی چون گیدئون لِوی را به آسانی در نیابد در جایی که می‌گفت، «شستشوی مغزی اسرائیلی‌ها از دوره‌ی کودکستان شروع شده و تا دوره‌ی خدمت در ارتش ادامه می‌یابد، و در طول همین سالهای شکل گیریِ شخصیت است که نژاد پرستی و خشونت و بی‌رحمی نسبت به فلسطینی‌ها در آنها  نهادینه شده  و مردم  اسرائیل را اینچنین نسبت به همسایگان خود بی‌رحم، و نسبت به رنج‌های آنان بی‌تفاوت callus می‌سازد.»

لقمان تدین نژاد

۱ ژوئن ۲۰۲۵

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

یک پاسخ

  1. ممنون از این مقاله روشنگرانه. خطر صهیونیسم فقط متوجه فلسطینی ها وکَشور های همسایه اسراییل نیست .این تفکر ارتجاعی که ریِشه در یک تعفن تاریخی عهد عتیق دارد چنگال هایش متوجه هرشکلی از ازدیخواهی وعدالت طلبی در سراسر جهان است .از این رو مبارزه با آن یک مبا رزه انسان مدار فارغ از هر نگرش سیاسی است .کسانیکه چنین مبارزه ای را با جمهوری اسلامی مرتبط می کنند یا ناآگاه ویا خود بخشی از سربازان صهیونیسم جهانی هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *