یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

شکست محور«شیعه»جمهوری اسلامی ایران در مقابل محور«سنی» اعراب خلیج فارس – حسن نادری

آقای ترامپ لطفأ هواپیما بوئینگ ۴۰۰ میلیون دلاری اهدایی قطر را در موقع مقتضی به ملت ایران برگردانید!

ناگفته پیداست، انقلاب ۱۳۵۷و فرایند پیوسته آن به نظام ارتجاعی اسلامی شیعه گرا،تضاد و تخاصم با کشورهای همسایه خلیج فارس را به تدریج تشدید شد.وسرانجام به جنگ خانمانسوز و ویرانگر دو کشور ایران ـ عراق منتهی شد. این انقلاب بیش ازهر چیز علیه ایالات متحده و اسرائیل،«شیطان بزرگ» و«شیطان کوچک» را در راس شعار خود قرار داد.فریاد«مرگ بر آمریکا» جمعیت با همراهی همه نیروهای سیاسی خط «جبهه ضد امپریالیستی» به اوج خود رسید. ایالات متحده هرگز تحقیر بزرگی را که در بحران گروگانگیری ایران پس ازحمله به سفارتش متحمل شد،فراموش نخواهد کرد.واضح است که هدف تغییر رژیم درایران اولویت ایالات متحده بود.و بهترین سلاح برای دستیابی به این هدف کوتاه مدت مداخله نظامی…و تحریم‌ها. 

گرچه در جنگ ایران ـ عراق، کشورهای سوریه،لیبی و الجزایر ازایران درمقابل مدعیان رهبری «مقاومت» علیه اسرائیل دقاع کردند،اما اکثر رهبران کشورهای سنی عربی هم با تمام قوا از رژیم صدام بمثابه سد سیل مخرب تبلیغات انقلاب اسلامی دفاع کردند. دراین جنگ آشکار و پنهان،ایدولوژی برتری سیاسی و رهبری دنیای عرب ـ اسلامی با مشارکت کشورهای غربی و شرقی،و سرمایه گذاری در بخش صنایع ،کشاورزی و خدمات،حاکمیت روحانیون«انقلابی شیعه گرا» را به تدریج مهار کردند، و ازاین رهگذر،ملت ایران هم متحمل خسارات جانبی،با فقر و فلاکت بی سابقه  رو به رو شد. کشورهای عربی با اهرم «دشمنِ  من،دوست من است» سیاست سنتی خود را با کشورهای غربی درراس آن آمریکا تقویت کردند و درادامه سیاست نزدیکی با اسرائیل را در پیش گرفتند.این امرهنگامی حاصل شد که سردمداران بی خرد نظام جمهوری اسلامی شعار بی حاصل و مغایر منافع ملی را با« نابودی اسرائیل» و«راه قدس ازکربلا می گذرد» را سردادند،و درادامه با هزینه های میلیاردی دربرافروختن «حلقه آتش » از جنوب لبنان،غزه،سوریه و یمن.. به دور اسرائیل،با سقوط بشار اسد متحمل خسارات غیر قابل جبران بر ملت ایران وارد کردند. گرچه می توان با یاری همه ایرانیان از شمال تا جنوب،از شرق تا غربی متحدأ ایران را پس از انحلال نظام کاست روحانیت بازسازی کرد،اما آسان نخواهد بود زیرا عقب ماندن در عصر انقلاب دیجیتال خسارات غیرقابل محاسبه دارد. 

شکی نیست که با تشدید و بحرانی شدن در روابط بین المللی با شعار« نه شرقی،نه غربی» هدف اصلی نه در تامین منافع ملی بلکه تحمیل سیاست ارتجاعی و  به دست آوردن سرکردگی نظام ایران در دنیای پر مناقشه کشورهای عربی ـ اسلامی بود. درمقابل این سیاست،سیاست هژمونی خارجی ایالات متحده از سال ۱۹۴۵قرار داشت از جمله سیاست پر مخاطره از جنگ نظامی تا تحریمها. تحریم‌ها علیه ایران در درجه اول به مهار مسئله هسته‌ای ایران در شعار نابودی اسرائیل مرتبط است که از ابتدا توسط غرب در سال ۲۰۰۳ مطرح شد. 

مسئله هسته‌ای

سوءظن‌ها در مورد تمایل ایران برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای از ۱۴ آگوست ۲۰۰۲ آغاز شد، زمانی که یک مخالف ایرانی،به نام علیرضا جعفرزاده، وجود دو سایت هسته‌ای که قبلاً «مخفی» بودند را فاش کرد.در سال ۲۰۰۳، آلمان، فرانسه و بریتانیا مذاکرات هسته‌ای با ایران را آغاز کردند.این مذاکرات منجر به تعهد ایران به اجرای پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای((NP) شد که امکان بازرسی‌های اعلام نشده آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را فراهم می‌کرد. پس از تعلیق اولیه  در سال ۲۰۰۴،برنامه غنی‌سازی اورانیوم ایران پس ازانتخاب محمود احمدی‌نژاد در سال ۲۰۰۵،مسیر جدیدی را در پیش گرفت. تخمین زده می‌شد که تعداد سانتریفیوژهای اختصاص داده شده به غنی‌سازی اورانیوم از نزدیک به ۳۰۰۰ در سال ۲۰۰۵ به بیش از ۱۸۰۰۰ در سال ۲۰۱۳ افزایش یافت.

محدودیت‌ها در سیستم پرداخت و بیمه نیز منجر به خروج شرکت‌های بزرگ خارجی (توتال، شل، رپسول) از بازار ایران شد و در نتیجه تولید نفت خام تقریباً ۵٪ در سال کاهش یافت. سپس تهران به کشورهای دیگری مانند چین، روسیه و هند روی آورد که به نوبه خود واردات خود را در سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ تقریباً ۲۰٪ کاهش داده بودند.

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تحت رهبری سه کشوراروپایی  “EU3″، موضوع برنامه هسته‌ای ایران را در سال ۲۰۰۶ به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع داد.با وجود قطعنامه ۱۶۹۶، سازمان ملل متحد، اولین ابزار الزام‌آور قانونی برای توقف برنامه هسته‌ای ایران بود اما ایران به برنامه خود ادامه داد و اعلام شد که ایران قادر به دستیابی به اورانیوم غنی‌شده کافی برای ساخت بمب اتمی در کمتر از یک سال است. 

توافق بر سر مسئله هسته‌ای ایران

در سال ۲۰۰۹،دیپلماسی آشکار اوباما با ایران منجر به از سرگیری مذاکرات بین “۵+۱” (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی ایالات متحده، چین، روسیه، بریتانیا و فرانسه + آلمان) و تهران پس از یک وقفه ۱۴ ماهه شد. قرار بود ایران غنی‌سازی اورانیوم در خارج از کشور  تحت کنسرسیوم ادامه دهد،اما خودداری کرد. تحریم‌های جدیدی در سال ۲۰۱۲ اعمال شد، از جمله تحریم نفتی، مسدود کردن دارایی‌های برخی شرکت‌ها و سازمان‌های ایرانی و محدودیت‌های ویزا.

در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳، تهران و «۵+۱» بر سر یک متن اولیه در مورد برنامه هسته‌ای ایران به توافق رسیدند. بر اساس این توافق،ایران متعهد ‌شد غنی‌سازی اورانیوم بالای ۵٪ را متوقف کند و تأسیساتی را که به آن اجازه می‌دهد از این درصد فراتر رود، برچیند.ایران همچنین موافقت می‌کند که ذخایر موجود اورانیوم غنی‌شده تا ۲۰٪ خود را (با دریافت غرامت مالی) خنثی کند و به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه دهد از تمام سایت‌ها و تأسیساتی که برای تولید سانتریفیوژ استفاده می‌شوند، بازدید کند.درعوض، «۵+۱» موافقت می‌کند که تحریم‌های جدیدی وضع نکند و برخی تحریم‌های دیگر، به‌ویژه تحریم‌های تأثیرگذار بر تجارت فلزات گرانبها و صنایع خودرو و پتروشیمی، را کاهش دهد.

 مذاکرات بین «۵+۱» و ایران در سال ۲۰۱۲ از سر گرفته شده بود و از زمان انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور در اوت ۲۰۱۳، به تدریج به سمت حل بحران ایران حرکت می کرد.گرچه روحانی از اعتماد سپاه پاسداران ایران برخوردار بود و فضای مانور بیشتری داشت اما سپاه پاسداران مستقیماً به رهبری گزارش می‌دهد و کاملاً از روحانی حمایت نمی‌کند. پاسداران بارها مذاکرات را از مسیر خود خارج کرده‌اند. این توافق در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۴ آغاز شد و در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۴ به مدت هفت ماه تمدید شد. این دوره برای شروع بحث‌ها در مورد یک توافق جامع بلندمدت (برجام)در نظر گرفته شد. توافق «تاریخی» بین ایران و «۵+۱» سرانجام در ژوئیه ۲۰۱۵ در وین منعقد شد. مفاد اصلی عبارت بودند از:

ـ ایران موافقت کرد که ظرفیت غنی‌سازی خود را به مدت ۱۰ سال محدود کند، به‌ویژه متعهد شد که فقط اورانیوم غنی‌شده تا ۳.۷٪ را برای سوخت تولید برق تولید کند؛

ـ ایران موافقت کرد که پروتکل الحاقی را امضا کند که به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه می‌دهد به مدت ۱۵ سال از تمام سایت‌های هسته‌ای که مایل به بازرسی آنهاست، بازدیدهای سریع انجام دهد؛

ـ ایران همچنین تحت شرایط خاصی به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه داد در صورت لزوم از سایت‌های نظامی بازدید کند. در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶،آژانس بین‌المللی انرژی اتمی چراغ سبز را برای لغو اکثر تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران نشان داد. سپس ایران اعلام کرد که قصد دارد تولید نفت خود را تا ۵۰۰ هزار بشکه در روز افزایش دهد وسپس ظرف شش ماه ۵۰۰ هزار بشکه دیگر نیز به آن اضافه کند. با وجود کاهش قیمت نفت خام، تهران امیدوار بود سهم بازار خود را دوباره به دست آورد.

کاهش تولید و صادرات نفت و گاز به دلیل قدمت زیرساخت‌ها  و فرسودگی و تحریم‌های بین‌المللی، تولید نفت و گاز ایران در سال ۲۰۱۳ به شدت کاهش یافت بود (در سال ۲۰۱۴، تولید گاز ایران ۱۷٪ کمتر از سطح سال ۲۰۱۱ بود). این کاهش همچنین به دلیل نرخ بازیافت پایین (۲۰ تا ۳۰٪) از برخی میادین بود.

از زمان لغو تحریم‌های بین‌المللی در ژانویه ۲۰۱۶،ایران مشتاق افزایش قابل توجه صادرات خود بود. درسال ۲۰۱۷،تولید نفت ملی به سطحی قابل مقایسه با سال ۲۰۱۱، قبل از تحریم‌های بین‌المللی بازگشت (سطحی که همچنان پایین‌تر از تولید سال‌های ۱۹۷۶/۱۹۷۷ است که از ۵.۵ میلیون بشکه در روز فراتر رفت).

جمله‌ای از ویلسون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۱۹ را نقل کنیم:

“ملتی که تحریم می‌شود،ملتی است که در معرض تسلیم قرار دارد.این راه حل اقتصادی،مسالمت‌آمیز،خاموش و مرگبار را اعمال کنید، نیازی به زور نخواهد بود. این یک راه حل وحشتناک است. در خارج از کشور تحریم شده، هزینه جانی ندارد، اما فشاری را بر ملتی وارد می‌کند که به نظر من، هیچ ملت مدرنی نمی‌تواند در برابر آن مقاومت کند.”

ـ پیامدهای تحریم‌ها علیه ایران چیست؟

تقویت قوانین استبدادی،رهبران ایران از تهدیدهای خارجی برای تقویت قدرت داخلی خود استفاده می کنند.افزایش فساد و به موازات آن افزایش جرم و جنایت. تأثیرات اجتماعی و بهداشتی با فروپاشی جامعه و وضعیت بحرانی بشردوستانه همراه است.

به طور خلاصه،هیچ تحریمی وجود ندارد که بر سطح زندگی مردم تأثیر نگذاشته باشد.برعکس،رهبران مسئول سیاست ایران و نزدیکان آنها را ثروتمند می‌کنند. تحریم‌ها یک آرمان‌شهر مرگبار هستند.

روسیه و چین در سال ۲۰۰۶ وارد مذاکرات شدند. هدف در آن زمان تقویت صفوف نمایندگان «جامعه بین‌المللی» علیه ایران بود،در زمانی که غرب هنوز «قانون وضع می‌کرد و قانون را بیان می‌کرد»، بدون ترس از به چالش کشیده شدن. این دو قدرت اوراسیایی به ارائه حمایت خاموش و درجه‌ای از همکاری به ایران، بدون درگیری مستقیم با «شرکای» اروپایی-آمریکایی خود، بسنده کردند. «وتو» هنوز گزینه‌ای نبود. ایران به این محور پیوسته و با مسکو اتحاد تشکیل داده و پیمان همکاری استراتژیک با پکن امضا کرده است.اما این دو کشور هیچگاه به طور صریح و یکجانبه از ایران حمایت نکردند. بلکه از کارت ایران برای چانه زنی درمقابل کشورهای غربی استفاده می کردند و استفاده می کنند.

این تحریم‌های طی ماه‌ها یا سال‌ها، بسته به ارزیابی غرب از پایبندی یا عدم پایبندی فرضی ایران به تعهداتش، و سپس براساس پایبندی آن به بندهای برنامه جامع اقدام مشترک ژوئیه ۲۰۱۵، بین کاهش یا تشدید، تغییرمی کنند.

گرچه می توان به قانونی و یا غیر قانونی بودن تحریم اشاره کرد،اما تحریم هایی هم که ناقض «حقوق بشری» بود به طور مستقیم و غیره مستقیم وضع شد.از جمله: داروها و تجهیزات پزشکی، عدم دسترسی ایرانیان به دارو.این نوعی عدم کمک به فرد در معرض خطراست. مواد غذایی و محصولات کشاورزی، قطعات یدکی برای هوانوردی غیرنظامی. 

موانع مختلف برای تحویل دارو و تجهیزات پزشکی به ایران و پیامدهای آن:

•عدم امکان انتقال وجه از طریق کانال‌های بانکی برای خرید این محصولات (تحریم‌های اقتصادی)،لغو قراردادهای توزیع توسط شرکت‌ها و آزمایشگاه‌ها (امتناع از فروش)، مشکلات حمل و نقل و بیمه، کاهش ارزش پول ایران و افزایش بیش از حد قیمت‌ها، ورود محصولات تقلبی و دستکاری‌شده، بسیاری ازآزمایشگاه‌ها و شرکت‌ها قراردادهای توزیع خود را در ایران لغو کرده‌اند و باعث ضررهای اقتصادی قابل توجهی برای ایران و این شرکت‌ها شده‌اند. این موارد شامل تولیدکنندگانی از آلمان، تایوان، دانمارک، مالزی، ژاپن، فرانسه، ایرلند، سوئد، استرالیا و حتی کشورهایی که نزدیک به ایران تلقی، مانند چین، روسیه، ترکیه و هند تلقی می شوند. لیست طولانی است. دلیل ارائه شده: آنها از تحریم‌های آمریکا می‌ترسند. قدرمسلم ،در این تحریم نظام اسلامی حاکم بر ایران مقصر اصلی است و ملت ایران ازاین آتش جهنمی می سوزد.اما دلالان تحریم ها وابسته به خانواده های اطراف قدرت حاکم، سودهای میلیاردی به جیب می زنند. چنانکه گزارشات به دست آمده حاکی از بیمارانی که تحت بیهوشی عمومی در یک بیمارستان استانی ایران عمل شده‌اند،ازخواب بیدار نشده‌اند. علت آن خرید داروهای بیهوشی با دوز نادرست و تقلبی بود. نمونه ملموس فوت برادرم بعد از یک عمل جراجی کوچک.

اما خلیج فارس:اشاره ای مختصر از وضعیت جغرافیای سیاسی و جغرافیای راهبردی.خلیج فارس یک دریای داخلی در جنوب ایران است.چندین کشور،از جمله عربستان سعودی، قطر، کویت و عراق، در سواحل خلیج فارس واقع شده‌اند. خلیج فارس ازطریق یک تنگه به ​​خلیج عمان متصل می‌شود.این خلیج فارس است که به دریای عرب راه دارد. آب‌های خلیج فارس شور و کم‌عمق هستند.با عمق متوسط ​​۵۰ متر،حداکثر عمق ۱۰۰ متر. خلیج فارس، به دلیل موقعیت جغرافیایی خود،مدت‌هاست که مکانی ممتاز برای ارتباطات تجاری بین قاره‌های اروپا و آسیا است.افزون بر این،مارکو پولواز طریق خلیج فارس عبور کرد و بدین ترتیب منطقه را به چین متصل کرد.در قرن شانزدهم،این دریای داخلی توسط پرتغال کنترل می‌شد. بریتانیایی‌ها نیز در قرن نوزدهم قدرت را در خلیج فارس به دست گرفتند تا با «دزدان» دریایی جنگ کنند. استقلال چندین کشور(از جمله کویت و امارات متحده عربی) تنها پس از جنگ جهانی دوم به دست آمد.

اقتصاد خلیج فارس از دیرباز مبتنی برتجارت و پیش از همه تجارت مروارید بود. امروزه اما دیگر  این تجارت صدف نیست که منطقه را مورد توجه قرار می‌دهد، بلکه صنعت نفت و گاز است.ذخایرعظیم نفت در کشورهای حوزه خلیج فارس قراردارد، به همین دلیل درگیری‌های مسلحانه متعددی درمنطقه رخ داده است. قدرت‌های بزرگ جهانی (بریتانیا، ایالات متحده) اغلب تلاش کرده‌اند تا کنترل چاه‌های نفت را به دست گیرند. منطقه خلیج فارس به تنهایی ۶۰٪ از ذخایر نفت جهان و ۴۰٪ از ذخایر گاز طبیعی جهان را در خود جای داده است. امروزه، آنها ۳۰٪ از نفت و ۱۲٪ از گاز جهان را تولید می‌کنند.افزون بر این، بخش انرژی ۳۰ تا ۴۰ درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای خلیج فارس را تشکیل می‌دهد. این منطقه ۱۲٪ از نیازهای نفتی ایالات متحده و ۷۸٪ از نیازهای نفتی ژاپن را تأمین می‌کند.در کویت، بیش از ۹۵٪ از درآمدهای صادراتی این کشور از فروش نفت حاصل می‌شود. عربستان سعودی، ۷۰ تا ۸۰٪ ازدرآمدهای خود را از این بخش به دست می آورد.کشورهای غربی این ذخایر را نه تنها برای افزایش انباشت سرمایه ،بلکه  بهره برداری ازاین منابع و ذخایره آن را به مثابه استقلال انرژی خود می دانند. این کشورها هستند که به شدت به فرآورده‌های نفتی خلیج فارس متکی هستند.افزون براین،از سال ۱۹۸۰،کشورهای تولیدکننده نفت اطلاعات بسیار کمی درمورد منابع و صنعت خود را فاش کرده‌اند. به طور کلی،تنها داده‌هایی که آنها ارائه می‌دهند مربوط به مقدار نفت تولید شده و تخمینی از ذخایر باقی مانده است.از دهه ۱۹۷۰،این بهره‌برداری ازنفت، منبع اصلی توسعه اقتصادی، جمعیتی و سیاسی در کشورهای حوزه خلیج فارس است.اما بهره‌برداری از نفت توسط شرکت‌هایی مدیریت می‌شود که انحصار بازار جهانی نفت و گاز را دراختیار دارند.گرچه به ظاهر شرکت‌های ملی صاحبان اصلی منابع بهره‌برداری و فرآوری هستند،اما بدون استفاده ازسرمایه گذاری و تکنولوژی استخراج و فرآوری شرکت های چند ملیتی غیر ممکن است. به ویژه هنگامی که این کشورهای تولید کننده می خواهند از چاه‌هایی که مدت زیادی در حال فعالیت بوده‌اند افزایش دهند، به منابع و تکنیک‌های شرکت‌های چندملیتی نیاز دارند. ازآنجایی که این شرکت‌ها انحصار بازاررا در دست دارند.این مواد نفتی در سراسر جهان تقاضای زیادی دارد،کشورهای حوزه خلیج فارس از نظر اقتصادی نیاز به توافق دو یا چند جانبه با طرف های ذینفع دارند. درصورت خصومت های غیر اقتصادی می تواند به درگیری‌های نظامی منجر شود.چنانکه در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ رخ دادند. این درگیری‌ها هرگز واقعاً متوقف نشدند، بلکه در بازه های حمله ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ دوباره تشدید شدند.

اختلافات قبیله ای و تنش منافع بین اعراب و به ویژه کشورهای حوزه حلیج فارسی،مستقل از بزرگی و کوچکی آنها، منجر به درگیری نظامی آنان« به جز حمله جنون آمیز صدام به کویت» نشد.حتی در اختلافات سیاسی بین آنان در ۶ ژوئن ۲۰۱۷ که پنج کشور عربی سعودی، بحرین، مصر، امارات متحده و یمن  روابط دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند و قطر را به «حمایت از تروریسم» متهم کردند.در واقع، ریاض دردرجه اول دوحه را به خاطر حفظ روابطش با تهران سرزنش می‌کرد. 

توجه به اینکه ما در مورد چه تروریسمی صحبت می‌کنیم؟ دراین مورد نه داعش، بلکه حزب‌الله لبنان و حماس فلسطین  و شروع درگیری ها پس ازوقوع « بهار عربی» در سوریه و کشانده شدن پای ایران در حمایت از رژیم بشار اسد و همچنین مخالفان اسلام‌گرای رژیم‌های آنها، مانند اخوان المسلمین در مصرمدنظرهستند. پوشش گسترده بهار عربی توسط کانال قطری الجزیره، همسایگان این امیرنشین کوچک را به شدت ناراضی کرده بود.قطر همچنین حامی فکری و مالی جبهه فتح الشام (که قبلاً جبهه النصره ، واکنون تحریر الشام حاکم در سوریه )،یک جنبش شورشی اسلام‌گرا است که زمانی با القاعده در سوریه متحد بود،تماس دارد.محمد جولانی رهبر کنونی سوریه در مصاحبه با روزنامه «جویش ژورنال» درآمریکا بدون ذکر نام دشمن گفت سوریه و اسرائیل «دشمن »مشترک دارند. بعبارتی پوشیده: ایران.

اما یکی از دلایل مهم ارتباط قطر با ایران در پی تامین منافع خود از میدان گازی مشترک با ایران است. بزرگترین میدان گازی مشترک، پارس جنوبی با ایران. قطر با سوء استفاده از شرایط تحریمی ایران توانست با گروه فرانسوی توتال و دیگر شرکت های گازی و نفتی کشورهای غربی این میدان را درسمت ایران نیز توسعه دهد.

دوکشور دیگر خلیج فارس – عمان و کویت – نیز با تهران روابط دارند، هرچند محتاطانه‌. یک کالا پیوندهای نامرئی بین این کشورها ایجاد می‌کند: گاز. قطر بیش از نفت،یک امیرنشین گازی است.این کشور که سومین تولیدکننده اوپک است، روزانه کمتر از ۶۲۰۰۰۰ بشکه نفت استخراج می‌کند.با این حال، دوحه چهارمین تولیدکننده بزرگ گاز طبیعی جهان و بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی مایع با ۳۱.۸ درصد از انتقال حجم جهانی است.

قطر کشوری غنی ازگاز است که گروه توتال فرانسوی به آن علاقه‌مند است.این گروه نفتی بیش از هر چیز،شریک استراتژیکی در بزرگترین میدان گازی جهان است.این میدان که در زیرآب‌های خلیج فارس واقع شده است،در قطر میدان شمالی و درایران پارس جنوبی نامیده می‌شود و دو کشور منابع آن را به «اشتراک» می‌گذارند.اما نه در شرایط بهره برداری مساوی. ایران به علت تحریم ها فاقد توانایی مالی و فنی در میزان کنترل و تولید سهم گازی خود است.میدان گازی مشرک فاقد دیوار حائل بین دو کشور است. بنابراین،قطر توانست با سیاست نزدیکی با همه کشورهاییکه مایل به سرمایه گذاری و برخورداراز تکنولوژی پیشرقته هستند ارتباط و مشترکأ از میدان مشترک به ضرر ایران بهره برداری می کند.اما جمهوری اسلامی با رجزخوانی در نابودی اسرائیل و ایجاد تنش های منطقه حول محور«عمق راهبردی» سید علی خامنه ای توانایی بهره برداری از منابع نفتی و گازی ملت ایران را ندارد و قطعی برق چند ساعته در سراسر کشور نه تنها خسارات مادی بلکه چه بسا انسانی را در پی دارد. رهبران نابخرد و مستاصل حاکم بر ایران،همه تلاش خود را در اتکاء به قطر و فاجعه بارتر داشتن رابطه با طالبان أفغانستان می گذارند.درحالی که این دو کشور نهایت سوءاستفاده ازضعف حاکمیت ملی ایران می کنند.

توتال با بهره برداری از میدان گازی «قطر» دربلوک NFB و همچنین ۲۰٪ سهام در پروژه دلفین امکان صادرات گاز به امارات و عمان را از طریق خط لوله‌ای به همین نام فراهم می‌کند. توتال اما درمقابل تحریم ها، ازهرگونه قرار داد بهره برداری از میدان گازی پارس جنوبی ایران صرفنظر کرده است.

یک میدان گازی فراساحلی مشترک بین قطر و ایران

بزرگترین میدان گازی فراساحلی جهان، گنبد شمالی در خلیج فارس،دریایی کم‌عمق بین قطر و ایران واقع شده است. این میدان که اولین بار در سال ۱۹۷۱ کشف شد، در امتداد مرزهای دریایی بین دو کشور مشترک است. در مجموع، بیش از ۹۷۰۰ کیلومتر مربع را پوشش می‌دهد. بخش قطری گنبد شمالی یا میدان شمالی نام دارد و بیش از ۶۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد. دوحه بهره‌برداری ازپتانسیل این میدان را در سال ۱۹۹۶ آغاز کرد. میدان پارس جنوبی ۳۷۰۰ کیلومتر مربع را پوشش می‌دهد.

قطر وایران به ترتیب ۱۴٪ و ۱۵٪ از ذخایر گاز جهان را در اختیار دارند. بنابراین آنها پس از روسیه (۲۵٪) بزرگترین ذخایر را دارند. طبق گزارش آژانس بین‌المللی انرژی (IEA)، قطرازسال ۲۰۰۶ صادرکننده پیشرو LNG گاز مایع شده است. میدان شمالی قطر مسئول بخش قابل توجهی از تولید گاز این کشور است که ۶۰٪ از درآمد صادراتی در سال ۲۰۱۷ را تشکیل می‌داد.

دو پروژه توسعه جدید پس از ۱۲ سال توقف.

در سال ۲۰۰۵، قطر توقفی را برای این میدان گازی اعمال کرد تا به هر دو کشور فرصت دهد در صورت افزایش ناگهانی تولید، تأثیرات آن بر مخزن را بررسی کنند. این توقف ۱۲ سال طول کشید تا اینکه سرانجام در آوریل  ۲۰۱۷ به طور یکجانبه لغو شد. قطر همچنین می‌خواست تولید خود را برای حفظ مزیت رقابتی احیا کند. سپس یک طرح توسعه دو مرحله‌ای قطری تدوین شد: توسعه بخش شرقی،تحت پروژه میدان شمالی شرقی،و بخش جنوبی، میدان شمالی جنوبی ( NFS، North Field South). در سال ۲۰۱۸، شرکت انرژی قطر رسماً پروژه توسعه میدان شمال غربی NFE را آغاز کرد. با این حال،به دلیل همه‌گیری کووید-۱۹ تأخیری رخ داده است که شروع این طرح را به سال ۲۰۲۲ موکول کرده است. باردیگر،انتظار می‌رفت که طرح NFE صادرات گاز قطر را از ۷۷ میلیون تن در سال به ۱۱۰ میلیون تن در سال افزایش دهد. چهار سکوی ۸ میلیون تنی در سال ساخته شد که هر کدام ۷ تا ۸ میلیارد دلار هزینه دارند. این سکوها با فاصله شش ماه از هم راه‌اندازی شدند. به گفته سعد شریدا الکعبی، وزیر انرژی قطر، در مجموع، این فاز اول توسعه میدان گازی ۲۸.۷۵ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت.

شریک غربی برای NFE

توسعه گنبد شمالی نتیجه همکاری چندین شرکت بود.شرکت «قطر انرژی» پنج گروه ازبخش انرژی را ازطریق فراخوان مناقصه انتخاب کرد.بنابراین،شرکت‌های خارجی با تشکیل شرکت‌های مشترک در این پروژه شرکت کردند.هیچ شرکت آسایی سهمی دراین پروژه ندارد.با این حال،قطر روابط خوبی با شرکای شرقی خود به ویژه شرکت‌های چینی و کره‌ای حفظ کرده است.

یک پروژه متنوع در انتظار میدان شمالی جنوبی.شرکت قطر انرژی یک قرارداد EPC با یک سرمایه‌گذاری مشترک با شرکت‌های Técnicas Reunidas و Wison Engineering برای مدیریت پروژه امضا کردند. در مجموع، این پروژه شامل ۸۰ حفاری چاه و هشت سکوی گازی جدید هستند.به گفته وزیر قطری، NFE علاوه بر LNG، مقادیر قابل توجهی ازسایر محصولات را نیز تولید خواهد کرد. تخمین زده می‌شود که این پروژه ۱.۵ میلیون تن در سال اتان، ۴ میلیون تن در سال گاز مایع (LNG)، ۲۵۰ هزار بشکه در روز میعانات گازی طبیعی و ۵۰۰۰ تن در سال هلیوم تولید کند. این مرحله اول ازتوسعه پروژه در اوایل سال ۲۰۲۶ تکمیل خواهد شد. پروژه توسعه NFS شامل نصب دو سکوی اصافی جدید بارگیری و صدور گاز است.این موارد قطر را قادر می‌سازد تا حدود سال ۲۰۲۷ تا ۱۲۶ میلیون تن در سال صادرات گازی داشته باشد.

قطر درحال راه‌اندازی فاز اول توسعه بزرگترین میدان گازی جهان است که با ایران مشترک است. مجله  EnergyNews  نگاهی به چالش‌های میدان شمالی شرقی می‌اندازد. از ژوئن تا جولای(ژوئیه) سال گذشته، شرکت قطر انرژی، شرکت‌های خارجی منتخب برای مشارکت در پروژه توسعه گنبد شمالی خود را اعلام کرد. فاز اول این برنامه که با هدف توسعه بخش شرقی میدان گازی انجام می‌شود، پذیرای پنج شرکت بزرگ انرژی جهانی خواهد بود. شرکت‌های TotalEnergies، ExxonMobil، Eni، ConocoPhillips و Shell اکنون در پروژه میدان شمالی شرقی (NFE) شرکت خواهند کرد.این فاز اول، دوحه را قادر می‌سازد تا سال ۲۰۲۶ تا ۱۱۰ میلیون تن در روز (Mt/d) LNG تولید کند.

همکاری منطقه‌ای بین تهران و دوحه

از طرف ایران، توسعه پارس جنوبی به دلیل از سرگیری تحریم‌های ایالات متحده کند شده است. از زمان تصمیم ایالات متحده برای خروج از توافق وین در ماه مه ۲۰۱۸، تهران دیگر با شرکت‌های غربی همکاری ندارد،به عبارت دیگر این شرکتهای غربی با ایران قرارداد نمی بندند. بنابراین،حتی چین هم در پروژه‌های توسعه گاز ایران نقش فعالی ندارد.

تجارت ایران با امارات و قطر

امارات متحده عربی (UAE) یک شریک تجاری کلیدی غیر پایدار برای ایران است. طبق گزارش سازمان توسعه تجارت ایران (ITPO)، امارات متحده عربی در نیمه اول سال ۲۰۱۸ ،سومین بازار بزرگ صادراتی کالاهای غیرنفتی ایران را تشکیل می‌داد و همچنین دومین سهم بازار بزرگ در ایران را دراختیار داشت.درعین حال،تجارت خارجی امارات متحده عربی بسیار کمتر وابسته به ایران است.درسال ۲۰۱۷، واردات از ایران ۷٪ ۰. ازکل واردات امارات متحده عربی را تشکیل می‌داد، در حالی که صادرات آن به ایران نزدیک به ۴.۹٪ از کل صادرات بود(در این شرایط، می‌توان تخمین زد که صادرات به ایران تنها حدود ۶٪ ازصادرات غیرنفتی امارات متحده عربی را تشکیل می‌دهد).محصولات اصلی وارداتی امارات ازایران سوخت‌های معدنی،چدن و ​​فولاد و میوه است. محصولات اصلی صادراتی امارات به ایران خودرو،لوازم مکانیکی،لوازم برقی و فلزات گرانبها است. توجه داریم که محصولات اخیر درامارات تولید نمی شوند بلکه دلالان ایرانی مستقردر امارات از دیگر کشورها به امارات وارد و سپس به ایران صادر می کنند.به قول آقای اسحاق جهانگیری،معاون حسن روحانی،۳۰ در صد از ۱۵۰ میلیارد دلاری مبادلات تجارتی ایران نصیب دلالان می شود.

وزن قابل توجه امارات متحده عربی در تجارت خارجی ایران، دردرجه اول با موقعیت استراتژیک امارات متحده عربی و به ویژه امارت دبی به عنوان یک خوشه تجاری درخلیج فارس توضیح داده می‌شود.امارات متحده عربی به دلیل موقعیت جغرافیایی،زیرساخت‌های حمل و نقل با کیفیت(از جمله بندر جبل علی دردبی) و مشوق‌های مالیاتی (عدم مالیات مستقیم برای همه شرکت‌های خارجی،به جز بخش‌های نفت، بانکداری و بیمه)خود را به عنوان یک نقطه عبور ضروری برای تجارت در منطقه تثبیت کرده است.افزون براین، درمورد ایران ما با اقتصادی روبرو هستیم که هنوز نسبتاً بسته است،به ویژه برای سرمایه‌گذاری خارجی و بخشی از «سازمان تجارت جهانی» نیست.در نتیجه،بسیاری از شرکت‌های خارجی ترجیح می‌دهند ابتدا به امارات متحده عربی صادر کنند تا  مستقیمأبه بازار ایران دسترسی پیدا کنند. کالاها دوباره به ایران صادر می‌شوند. به طور مشابه، در طرف ایران، اغلب صادرات اول به امارات متحده عربی آسان‌تر است. متعاقباً، کالاها دوباره به مقصد دیگری صادر می‌شوند. شایان ذکر است که در کنار تجارت رسمی بین امارات متحده عربی و ایران، جریان‌های قاچاق قابل توجهی نیز وجود دارد: واردات غیرقانونی از دبی درایران تقریباً ۴۰ درصد از واردات رسمی را تشکیل میدهد. این روابط تجاری بین ایران و امارات متحده عربی به طور طبیعی باعث شده است که بسیاری از بازرگانان و مشاغل ایرانی در دبی مستقر شوند. تخمین زده می‌شود که امروزه نزدیک به ۵ ۵۰۰۰۰۰ تا ۸۰۰۰۰۰ ایرانی در امارات متحده عربی،عمدتاً در دبی زندگی می‌کنند که تقریباً ۵٪ جمعیت امارات است.

درسال ۲۰۲۳، تخمین زده شد که نزدیک به ۱۰۰۰۰ شرکت ایرانی در دبی مستقر هستند: بانک ملی ایران،شرکت ملی نفت ایران((NIOC،ایران خودرو،سایپا،گروه مینا، Al Tannan General Trading LLC، موسسه حقوقی موسوی، KASCO TRADING EST، شرکت بازیافت نقره دبی، ALNISR Diesel Trading LLc،هیثم العبیدی، ME Commodities  Supply،واردات صادرات کلاهای ایرانی، شرکت بازرگانی آبانسه، آفتاب فن آور،هواکش، شرکت جهانگردی البرز،گروه بیمه ایران،آریا فن آور،آریا شیراز،آریا تهران،صنایع آرین دیزل،روغن آریایی،صنایع سنگین ارجمند،آسان کهن،آزما پارس،گروه صنعتی بهشهر، بلتون،شرکت بازرگانی کاسپین، شارین، شورون کاسپین،صنایع دانا،دانا پارس،دانیال،دایان فن آور، ،شرکت بازرگانی دایان،دایان مهر ،روغن دایان، شرکت بازرگانی دقان،روغن درخشان،شرکت بازرگانی درخشان،روغن روز،شرکت بازرگانی دی، روغن دیسان، روعن دورنا،شرکت بازرگانی دورنا،نفت ابراهیم،شرکت بازرگانی ابراهیم،روغن احسان،شرکت بازرگانی احسان،روغن الکتا،شرکت بازرگانی الکتا،روغن امداد،شرکت بازرگانی امداد،نفت استقلال،شرکت بازرگانی استقلال،شرکت بازرگانی اتحاد،روغن اعتمادی،شرکت بازرگانی اعتمادی،شرکت بازرگانی اعتصال،شرکت بازرگانی فارابی، شرکت بازرگانی فراز، شرکت بازرگانی فربد،شرکت بازرگانی فردیس،شرکت بازرگانی فرزانه….

لازم به ذکر است که نوسانات روابط تجاری و گردشگری بین ایران و این کشورها تا حدودی با وخامت فضای اقتصاد کلان ایران در سال ۲۰۱۸،عمدتاً به دلیل اعمال مجدد تحریم‌های ایالات متحده پس از خروج ایالات متحده از توافق هسته‌ای ژوئیه ۲۰۱۵، قابل توضیح است. ارزش پول ایران در بازار موازی سقوط کرد و بین سپتامبر ۲۰۱۷ و اوایل مارس ۲۰۱۹ تقریباً ۷۰ درصد کاهش یافت و واردات را گران‌تر کرد.افزون براین، طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول، اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۸ یک کاهش تولید ناخالص داخلی(۱.۵ درصد) را ثبت کرد. با این حال، باید توجه داشت که به موازات آن، امارات متحده عربی به وضوح تصمیم گرفته است که با ایالات متحده برای اجرای سیاست «فشار حداکثری» بر مقامات ایرانی با محدود کردن هرچه بیشتر مبادلات اقتصادی با ایران، همکاری کامل داشته باشد. در واقع،بازرگانان ایرانی در دبی دریافته‌اند که اززمان بازگشت تحریم‌های آمریکا، با یک استراتژی عمدی از سوی امارات متحده عربی برای منصرف کردن آنها از تجارت با ایران مواجه هستند: دشواری در تمدید مجوز اقامت، محدودیت‌هایی بر فعالیت‌های بانک‌های ایرانی در امارات و امکان مبادلات مالی با ایران،دستگیری شبکه‌ای ازافراد درگیر در انتقال وجه به سپاه پاسداران در ایران. بنابراین،روابط اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس ناپایدار و تابع تنش منطقه ای و بین المللی با اتهام ایران در برافرختن تنش همراه است.افزون براین،در پایان همه نشست های سران اعراب، حتی در عراق موضوع  مالکیت سه جزیره ایرانی در خلیج فارس با نادیده گرفتن حقوق تاریخی و مالکیتی ایران قطعنامه صادر می کنند. این هم به علت ضعف فزاینده حاکمیت نظام ایران و تنش های ایدئولوزی در روابط بین المللی است.

بنابراین، درایران تأملی آغاز شده است تا بفهمیم که چرا صادرات ایران به قطر به اهداف مورد انتظار نرسیده است.از جمله محدودیت‌هایی که مانع توسعه فروش ایران به قطر شده است،عدم امکان انتقال ارزخارجی به دست آمده در ایران است، زیرا بانک‌های ایرانی تحت تحریم‌های ایالات متحده قرار دارند.در عین حال، برخی معتقدند که شرکت‌های ایرانی تلاش کافی در بسته‌بندی محصولات برای تطبیق با بازاری با قدرت خرید بسیار قوی انجام نداده‌اند. 

همه این خسارات علیه ملت ایران ناشی ازسیاست های ماجراجویانه و ناکارآمدی در مدیریت اقتصادی،سیاسی و تعامل با جهان است.این در حالیست که جهان به سرعت در حال گذار به یک سیستم چندقطبی است.دراین منطقه پیچیده، خشونت و درگیری‌ها به مناطق مختلف گسترش می‌یابد. حاکمیت ملی کشورهای مستقل به طرق مختلف نقض می‌شود، روند رو به رشدی به سمت قطب‌بندی نظامی،مسابقات تسلیحاتی،وقوع جنگ‌ها، تشدید درگیری‌ها،واگرایی قومی و منطقه‌ای و هرج و مرج، نقض تعهدات بین‌المللی و دخالت در امور داخلی کشورهای مستقل وجود دارد. بدون شک در این تنش تحمیلی با زیان های مالی و جانی علیه ملت ایران، نظام حاکم ارتجاعی ولی فقیه،در راس آن«سلطان سید علی خامنه ای» قرار دارد. تنها راه رهایی از بختکی که کشورمان را بیش از پیش به ورطه نابودی سوق می دهد،انحلال کامل نظام جمهوری اسلامی است.

نگرانی اصلی در واقع این است که هرگونه چشم‌اندازی از وضعیت هسته‌ای نظامی ایران سلب شود، به عبارت دیگر،از دستیابی آن به رتبه قدرت هسته‌ای (به معنای داشتن سلاح‌های اتمی) جلوگیری کنند. تحریم‌های گسترده و چندوجهی کشورهای غربی اجازه می‌دهد تا نفوذ زیادی بر ایران اعمال کند: هرگونه تخفیف تحریم‌ها مشروط به رعایت سطح خاصی از شرایط مرتبط با محدودیت‌های برنامه هسته‌ای است وهرگونه «نقض» این تعهدات،اهرم«تحریم» تشدید می کند.

رهبری عربستان سعودی در کاهش تنش های منطقه ای 

عربستان سعودی، یک پادشاهی اسلامی، بین دریای سرخ و خلیج فارس واقع شده است. قلمرو آن وسیع است و ۴۵٪ از شبه جزیره عربستان را تشکیل می‌دهد. مساحت آن ۲،۲۴۰،۰۰۰ کیلومتر مربع است و بیش از ۲۶ میلیون نفر جمعیت دارد. 

عربستان سعودی از اهمیت استراتژیک برای کل جهان اسلام برخوردار است زیرا مکه، یک مکان مقدس وسیع زیارتی که هر مسلمانی باید حداقل یک بار در زندگی خود از آن بازدید کند، در آن قرار دارد. اهمیت استراتژیک عربستان سعودی به همین جا ختم نمی‌شود، زیرا ۲۶٪ از ذخایر نفت جهان در آنجا واقع شده است. صنعت نفت بزرگترین ثروت اقتصادی این کشور را نشان می‌دهد: ۷۵٪ از درآمد صادراتی این کشور بر اساس فرآورده‌های نفتی است. بزرگترین مسیر دریایی صادرات نفت در نزدیکی سواحل عربستان سعودی واقع شده است. خلیج عدن، بین اقیانوس هند و دریای سرخ، به عنوان نقطه ترانزیت کشتی‌های باری عمل می‌کند. به لطف خلیج عدن، فرآورده‌های نفتی می‌توانند به راحتی از خلیج فارس به دریای مدیترانه منتقل شوند و تجارت بین اروپا و کشورهای صادرکننده نفت را تا حد زیادی تسهیل کنند.

با ورود محمد بن سلمان،ولیعهد عربستان،سیاست خارجی عربستان روند تهاجمی گرفت و با وساطت چین بین ایران و عربستان، و پذیرش ضمنی دو دولت اسرائیل و فلسطین،هدایت کشورهای سنی منطقه خاورمیانه عربی را به دست گرفت و عملا جمهوری اسلامی شیعه گرا را بدون درگیری نظامی و با همکاری در چارچوب چند جانبه گرایی به مرزهای ایران عقب نشاند.

در تمامی این تنش ها و تحریم ها علیه ایران،کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با حداکثر بهره برداری از منابع خود و نیز در مرزهای مشترک با ایران درآمدهایی غیر قابل انتظار برای توسعه همه جانبه خود به دست آوردند و قطر ازمنابع گازی ایرانی و دارایی های مسدود شده آن،یک هواپیمای ۴۰۰۰۰۰دلار به ترامپ هدیه می دهد. آیا قطر عاشق آمریکاست یا به ریشه سید علی خامنه ای می خندد. در فردای سقوط نظام حاکم،متحدأ تقاضای استرداد هواپیمای خواهیم کرد.

انحلال باد نظام جهل و جنایت

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

یک پاسخ

  1. باسپاس از شما و نوشته شما. برای پرداختن به این موضوع ها نیازمند کتاب ها هستیم، که شما بسیار گذرا و سطحی از روی بسیاری چیزها گذشته اید. و سرمقاله با مقاله همخوانی بسیار کمی دارد. در باره غنی سازی، شما همه گناه را به گردن ولایی ها می اندازید و از زورگویی های قدرت ها سخنی به میان نمی آورید. شما نمی گویید که قدرت های اروپایی و آمریکا با ولایی ها توافق کردند که مقدار اورانیم غنی شده به بریتانیا بدهند و به جاش
    اورانیمغنی شده با درصد کم به ایران بدهند و برخی از تحریم ها بردارند. هنگامی که اورانیم غنی شده تحویل شد، زدند زیر قول خودشان و چیزی تحویل ایران نشد…از نگاه من نوشته درگیر بسیاری موضوعات شده، از این شاخه به آن شاخه، و دربرخورد با مسائل و نتیجه گیری چندان گویا و محکمه پسند نیست. دست شما درد نکند. پیروز باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *