سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴

سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴

دانشجویان در کجا ایستاده اند؟ – محمود زهرایی

یکی از ویژگیهای بارز مبارزات دانشجویان در سراسر دنیا بطور اعم، و در کشورهای غیر دموکراتیک و دیکتاتورزده بطور اخص، پیشرو و پیشتاز بودن آنها در مبارزه با ظلم و ستم، محدودیت های سیاسی و اجتماعی، کاستی های عمومی  و خلاصه گذاردن مطالبات مردم بر روی میز دولت ها و حاکمان کشورها است. 

مروری بر مبارزات دانشجویان، حتی در کشورهای آزاد و دموکرات همچون آمریکا و کشورهای اروپایی هم موید این نکته است که دانشجویان علیرغم وجود سندیکاها و احزاب آزاد، در مقاطع مختلف تاریخی رسالت پیشتازی مبارزات اجتماعی را بر عهده داشته اند. این مبارزات اغلب در دفاع از حقوق بشر، آزادیهای سیاسی، عدالت اجتماعی و برابری شکل گرفته اند و گاهی آغازگر تحولات وسیع در سطح جامعه  بوده اند.

 جنبش آزادی بیان دهه ۶۰، جنبش ضد جنگ ویتنام، جنبش حقوق مدنی، اعتراض به تبعیض نژادی و جنسیتی و جنبش وال استریت و … در آمریکا و جنبش های دهه ۶۰ در فرانسه و آلمان و بریتانیا، از جمله حرکت های پیشروانه دانشجویان در این کشورها بوده است. 

اما نگاهی به جنبش دانشجویی در کشور خودمان ایران در قبل از انقلاب ۵۷ نیز نشانگر اوج مسئولیت پذیری، آزادی و عدالت خواهی و پیشتازی در امر مطالبه  حقوق اجتماعی و سیاسی جامعه بوده است. در این نوشته قصد نداریم مطالبات سیاسی – اجتماعی دانشجویان در آن زمان را مورد ارزیابی قرار دهیم و یا به همخوان بودن مطالبات دانشجویان با خواسته های عمومی مردم و یا میزان موفقیت یا عدم موفقیت حرکت های دانشجویان بپردازیم. هدف از طرح حرکت های دانشجویی در قبل از انقلاب صرفا به منظور مقایسه آن با حرکت های دانشجویان در بعد از انقلاب و بویژه از نقطه نظرهای تداوم و پیشتازی است.

 شاید جای هیچگونه شک و تردیدی نباشد و ما هم بی نیاز از ذکر هرگونه سند و مدرک و فکت تاریخی باشیم که مبارزات دانشجویان در دانشگاههای ایران از زمان جرقه های اولیه آن در سالهای  ۱۳۲۰به بعد و سپس نقطه عطف  آن در ۱۶ آذر ۱۳۳۲،  تا روزهای پایانی سلطنت پهلوی، مستمر و بدون وقفه ادامه داشته است. 

دانشجویان در هیچ دوره ای و تحت هیچ شرایطی دست از مبارزه و اعتصابات نکشیدند و علیرغم عدم همراهی توده مردم با این اعتصابات و علیرغم محصور و محدود ماندن صدایشان در چهاردیواری دانشکده ها، همیشه پرچم مبارزه را برافراشته نگه داشتند. 

بعد از انقلاب وضعیت دانشجویان و دانشگاه و این مبارزه تاریخی و کهن بگونه ای دیگر شد. بخش عظیمی از همان دانشجویان مبارز و آزادیخواه گذشته، خفقان و پلیدیهای رژیم تازه به قدرت رسیده را تاب نیاوردند و از همان روزهای اول انقلاب چنگ در چنگ با نیروهای حزب الهی و طرفدار حاکمیت به پاسداری از آزادی و کرامت دانشجویی پرداختند و دانشگاه بار دیگر صحنه مبارزات آزادیخواهانه دانشجویان گردید. حاکمیت مرتجع و حامیان آنها در میان دانشجویان و دانشگاهیان با ابزار ارتجاعی انقلاب فرهنگی به قلع و قمع و تصفیه دانشجویان و استادان و دانشگاهیان آزادیخواه پرداختند و یکباره دانشگاه به گورستانی خالی از عناصر زنده و فعال تبدیل گردید و دانشجویان طرفدار و حامی قدرت به ابزاری در کنار و برای حاکمیت تبدیل شدند. حرکت اعتراضی کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ اولین حرکت اعتراضی گسترده دانشجویان بر علیه حاکمیت بود. اما از آن زمان تا همین امروز حرکت های دانشجویان نه تنها از تداوم و یکپارچگی برخوردار نبوده بلکه فاقد نقش تاریخی پیشروانه خود نیز بوده است و حرکت های آنها تنها حمایت و تاییدی برحرکت های خیابانی مردم بوده است. دانشگاهها فاقد حرکت های خودجوش و پیشتازانه گردیده و دانشجویان منتظر مانده اند تا با شروع حرکت های خیابانی به مردم بپیوندند و از آنها حمایت کنند. به دیگر سخن نقش دانشجوی پیشتاز قبل از انقلاب  و مردم عموما ساکت و یا دنباله رو با مردم پیشرو و دانشجویان دنباله رو و عموما ساکت بعد از انقلاب، عوض شده است.

 بیش از ده روز از اعتصاب کامیون داران دلیر که تنها برای حقوق صنفی خود به اعتصاب روی آورده اند می گذرد و این حرکت ضمن حمایت های بین المللی، از حمایت بخش هایی از مردم ایران هم برخوردار بوده است. اما در این میان دانشجویان همچنان ساکت و یا بی برنامه و بی تشکل برای حمایت از این اعتصابیون هستنند. هرچند در این میان از تمام اقشار مردم ایران از جمله معلمین، بازنشستگان، کارگران و حتی دانش آموزان انتظار حمایت از این اعتصاب کنندگان می رود اما غایب بودن دانشجویان در این واقعه بیش از همه برجسته و البته نگران کننده است. 

دانشجویان به عنوان یکی از آگاهترین اقشار جامعه نمی توانند و نباید نقش تاریخی خود را فراموش کنند و فقدان حضور آنها در چنین صحنه های حرکت اجتماعی نه قابل قبول است و نه قابل توجیه.

 بی شک نمی خواهیم و نمی توانیم حرکت های آزادیخواهانه این دانشجویان و بویژه نقش فعال آنها را در جنبش زن زندگی آزادی و فشارها، تصفیه ها و سرکوب و زندان و شکنجه بیشمار دانشجویان مبارز را در سالهای گذشته فراموش کنیم و یا کم بها بدهیم، اما همه این ها نمی تواند مانع از طرح این پرسش ها شود که؛ 

دانشجویان اکنون در کجا ایستاده اند؟ 

نقش تاریخی آنها چیست؟ 

کی نقش پیشتازانه و رهبری کننده خود را بازخواهند یافت؟ 

حرکت های آزادیخواهانه مردم کی و چگونه از حمایت مستمر آنها برخوردار خواهد شد؟

 و سرانجام کی و چگونه دوباره دانشجویان، نه در قالب دنباله روان و یا ناظران ساکت، بلکه در هیبت پیشروان و پیشتازان، در صحنه مبارزات مردم ایران حضور خواهند یافت؟ 

برچسب ها

پنجاه و چهارمین جشنواره فیلم رتردام - هلند در تاریخ پنجشنبه ۳۰ ژانویه و با نمایش فیلم هلندی « فابولا» ساخته میشیل تن هورن آغاز شد و پس از ۹ روز نمایش بیش از ۴۰۰ فیلم کوتاه و بلند از ۸۶ کشور جهان ازجمله ایران، در تاریخ شنبه ۸ فوریه به کار خود پایان داد

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

4 پاسخ

  1. عِلم تا بیده چراغِ رهِ آدم بیده/نه مثِ ایسو ورِ پیل سرِش خَم بیده… متاسفانه پولی شدن دانشگاه و آموزش عالی شاید مزیدِ بر علّت شده و رژیم شاید هم عامدانه مثلِ تمامِ زمینه های دیگر،با فرهنگ مبارزه ی خواسته یا ناخواسته انجام می ده،از طرفی رئوسِ دروسی هم که در آموزشِ عالی تدریس می شه دانشجو یا قبلا دانش آموز رو مطالبه گر و واشکاف مثلِ قبل بار نمی آره و فلسفه ی دانش و آگاهی و روشنی رو بیان نمی کُنه…

  2. درست میفرمایید که جایگاه دانشجویان در این مقطع کجاست؟ متاسفانه بنظر میرسد سردرگمی جامعه بطور عام بین اصلاح و سرنگونی بازتابش در میان دانشجویان حتی بیشتر شده و آنان را بین اصلاح و سرنگونی و امکان سوم یعنی گریز از کشور بیشتر سردرگم کرده است.

  3. قبل از انقلاب نیز دانشجویان خارج کشور در دفاع از جنبش خلق فلسطین و آزادی زندانیان سیاسی و افشای شکنجه ساواک و دیکتاتوری پهلوی نقش موثری داشته و شاه در مصاحبه های خود…نثار انان نیز می نمود. صدها نفر از اعضای کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایران درخارج ازکشورکه تعلق به خانواده های نسبتا مرفهی نیزداشته و از دانشجویان بهترین دانشگاه های اروپا وآمریکا بودند در دهه ۴۰ و۵۰؛ قبل و بعد از قیام ۵۷ به صف خروشان مردم و سازمانهای سیاسی انقلابی چپ و مبارز پیوستند و بسیاری از آنان نیز در دهه سیاه و خونین۶۰ در زندانهای سراسر کشور باسارت در آمده؛شکنجه؛سربدار و تیرباران شدند.جلادان شاه و شیخ ؛ ثابتی و فراستی ها؛ تهرانی ها…لاجوردی؛ محمدی گیلانی و موسوی تبریزی ها با ساطورهای تیز شده در انتظار آنان بودند. گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند///جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد(حافظ)

  4. مردان و زنان صندوقهای مختلف بازنشستگی کارگری و کارمندی تنها قشری هستند که کنار هم در چند سال گذشته در سرما و گرما در خیابانهای سراسر کشور حاضر شده و در کنار خواستهای صنفی و افشای تورم و گرانی فریاد: آزادی کارگر،معلم، زندانی سیاسی-کامیون دار و بازنشسته زندانی و…”نه صندوق،نه آراء،تحریم انتخابات”، “جنگ افروزی کافیه؛سفره ما خالیه” را سر داده و دزدان و اختلاس گران را رسوا میکنند.این جنبشها رهبران آشنا و ناشناس خود را دارند.البته تشکلهای دانشجویی در شهرهای مختلف همراهی خود را طی بیانیه ابراز کرده اند. شاید کافی نباشد. دانشجویان میگویند: فرزند کارگرانیم-کنارشان می مانیم.سالیانه به طور متوسط دو هزار اعتصاب در ایران رخ میدهد. اتصال این اعتصابات به یکدیگر و سازماندهی و سراسری نمودن آنها تنها راه برای سرنگونی انقلابی حکومت است. همان جمله مشهور : اعتصاب-مدرسه انقلاب!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *