
مقدمه
آسیبشناسی منازعات شخصیتهای جمهوریخواه در عمل
بعد از تشکیل اتحاد جمهوری خواهان در سال ۲۰۰۳، در همان زمان و در سالهای بعد، گروههای دیگرجمهوری خواه نیز در برونمرز فعالیت سیاسی را آغاز نمودند.
۱- جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک (جدل)
جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک با برپایی “سمینار مردم سالاری و جمهوری لائیک ایران” در پاریس آغاز به کار نمود.
هسته اصلی این گروه شامل کنشگران سیاسی چپ، ملیون، دینباوران لائیک و کوشندگان فرهنگی بود. این گروه خود را “صدای سوم” می نامید.
این گروه با تاکید بر دموکراسی، لائیسیته و جمهوری، ضمن تاکید بر دستاوردهای دوم خرداد بر عدم دنبالهروی از اصلاحطلبان دوم خردادی تاکید داشت.
در اولین سند گردهمایی این گروه آمده است:
“در کشور ما ایران، تنها با برچیدن جمهوری اسلامی و مبارزه برای استقرار یک جمهوری مبتنی بر انتخابات آزاد، همگانی با رای مخفی، برابر و مستقیم همه شهروندان، راه گذار به جمهوری، دموکراسی و تحقوق آزادیها و حقوق مصرح در زیر هموار می شود…”
برپایه این سند، در بخش راهبردهای سیاسی، شیوه مسالمت آمیز مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی مورد تاکید قرار گرفت. راهبرد مهم دیگراین گروه، فراخوان مجلس موسسان برای گذار دموکراتیک به نظام جمهوری بود.
جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک نیز به دلیل حضور افراد با هویتهای متفاوت سیاسی، بدون اینکه بازتاب گسترده ای در سپهر سیاسی ایران در داخل و خارج داشته باشد، به کلوپی برای جدلهای بیپایان سیاسی تبدیل شد.
این گروه که به “جنبش” معروف بود، پس از مدتی با چرخش به سمت چپ انقلابی و مخالفت شدید با اصلاحطلبان دچار تفرقه گشت و فاصله سیاسی آن با سایر نیروهای جمهوری خواه بیشتر شد و نتوانست نقش مهمی در میان جمهوریخواهان برونمرز ایفا نماید.
۲- سازمان جمهوری خواهان ایران
در جریان همایش سوم اتحاد جمهوری خواهان ایران (اجا)، گروهی که عموما از جریان جمهوریخواهان ملی بودند به همراه چند عضو دیگر اجا، فراکسیونی را پایهگذاری کردند. اختلاف این گروه فراکسیونی با اکثریت اعضای اجا، بر سر شیوه برخورد به حکومت جمهوری اسلامی و طرح نظام سیاسی جایگزین بود.
فقدان تشکیلات و غلبه سیاستورزی غیررسمی در میان رهبران “اجا” انسجامی را که در شروع کار برای تدوین بیانیه بدست آمده بود کمرنگ نمود. کشمکشها و منازعات درونی آغاز گشت و فضا به سمت دو قطبی شدن گسترش یافت. نتیجه این شرایط جدایی این افراد و اعلام تشکیل سازمان جمهوری خواهان ایران در سال۲۰۱۱ با امضا بیانیه تاسیس توسط ۲۲ نفر بود.
دلایل انشعاب در “اجا”
انشعاب در “اجا” مهمترین واقعه سیاسی پروژه جمهوری خواهی در برونمرز تاکنون است و پیامدهای بسیار منفی با خود داشته است. موضوعی که شاید برای قریب به اتفاق آنهایی که بیانیه اجا را امضا نمودند و اما به هر دلیلی نقش فعالی در این سالها نداشتند، قابل فهم نبوده و نیست.
الف- میراث گذشته غیردموکراتیک
واقعیت این است که “اجا” در زمان تشکیل خود نهادی مختلط از دیدگاه های دموکراتیک و میراث گذشته غیردموکراتیک بوده است. این مسئله که چند در صد از رهبران وقت اجا دموکرات یا اقتدارگرا و خودمحور بودهاند، غیرقابل سنجش است.
با اندکی خوشبینی میتوان گفت که گروه رهبری”اجا” را افراد دموکراتی تشکیل می دادند، که از نقش خود در چگونکی استحکام دیدگاههای دموکراتیک تجربه و اطلاع کافی نداشته اند.
در ثانی تجربه نشان می دهد که مناسب ترین شرایط برای دموکراتیزه شدن همواره خوشایندترین وضعیت نیست. اکثر مواقع دموکراتیزه شدن، میزان بالایی از کشمکش را به همراه دارد، یا به قول “پرزورسکی” دموکراسی محصول این کشمکشها است” و یا اینکه به نظر “داهل” دموکراسی محصول دیدگاههای مختلف است، اما به شرط اینکه دارندگان این دیدگاههای مختلف همزیستی با هم را کمهزینهتر از تخریب یکدیگر بدانند.
ب- توسعه نیافتگی سازمانی
علت دیگرگسیختگی در “اجا” توسعه نیافتگی سازمانی بود. عدم توسعه نیافتگی سازمانی به معنی شخصی و شخصیتی شدن سیاست است یا به عبارت دیگر نهادزدایی از سیاست، باعث گسترش روابط شخصی و غیررسمی شدن فرایندهای سیاسی می شود. درچنین شرایطی سیاست های غیررسمی و شخصی موجب رقابت های فردی می شود. مانند همه جریانات سیاسی در میان رهبران اجا نیز شخصیت های اقتدار طلب و یا دموکرات وجود داشت. طبیعی است که حتی اگر رهبران دموکرات نیزاز شرایط مساعد برخوردار نباشند، توانایی تشکیل نهاد دموکراتیک را نخواهند داشت و از سوی دیکرایجاد نهاد دموکراتیک، فرصت کلیدی برای پرورش رهبران دمکرات است.
یک اصل مسلم دیگر این است که هر نهادی می تواند توسط رهبران غیر دموکرات صدمه ببیند، اما همچنین می تواند توسط رهبران شایسته و دموکرات بازسازی و نوسازی گردد.
ج- نقش منفی فعالیت ها در فضای سایبری
این واقعیت است که از طریق اینترنت امکان اطلاع رسانی، بسیج و حتی سازماندهی و گفتگو در “اطاق های گپ زنی” برای نهادهای سیاسی فراهم شده است و از شبکه های اجتماعی درون اینترنت حتی می توان اطلاع رسانی عام و بسیج عمومی را پیش برد، اما ارزیابی ها نشانگر این است که فضای سایبری نقش مهمی در دو قطبی و رادیکال شدن بحث و نظرات سیاسی دارد و در این مورد باید مسئولانه برخورد نمود.
از آن جایی که بخش اعظم فعالیت های “اجا” در این فضا شکل میگرفت، جای تعجب نیست که کشمکشهای سیاسی از این طریق بیشتر به سمت دوقطبی شدن اوج گرفت.
کینگ مرتن، دو دسته کارکرد بیرونی و درونی برای نهادهای سیاسی در نظر میگیرد. کارکردهای بیرونی شکل دادن به افکار عمومی، معرفی نامزدها در انتخابات، و سازمان دادن به انتخاب شوندگان و اعمال نفوذ بر آنها می داند.
کارکردهای درونی را در “برقراری پیوند روانی و مادی بین فرد و نهاد سیاسی”، “جذب افراد جدید” و “مدیریت منازعه ” می داند.
برقراری پیوند روانی و مادی بین فرد و نهاد سیاسی را می توان تحت عنوان “هویت جمعی” قلمداد نمود.
برای فعالیت جمعی یک پیش شرط حداقلی باید فراهم گردد و آن هم وجود “احساس ما” در میان فعالین منفرد است.
فعالیت جمعی مستلزم مشارکت می باشد مشارکت یعنی سهیم شدن در تصمیم ها، چه در سطح فردی و جمعی و بخصوص در سطح رهبری.
مشارکت وسیلهای است که به کمک آن دموکراسی ساخته می شود و نیز معیاری است که بر اساس آن، درجه تکامل دموکراسی سنجیده میشود. گسست مشارکتها در سطح رهبری اجا، ناتوانی در ایجاد “هویت جمعی” حتی درون رهبری و سایه روشنهای تفاوتهای نظری- سیاسی باعث تکوین جناحگرایی در سطح رهبری اجا شد.
د– جناحگرایی (فراکسیون) در ساختار سازمانی توسعه نیافته
این واقعیت است که رابطه منطقی بین ساختار سازمانی و جناحگرایی وجود دارد. نهاد سیاسی که از شخصیت ها تشکیل شده باشد، بیشتر به جناحگرایی تمایل دارد. ساختار سادهای مانند اجا که عملا به شیوه “رهبران بدون تشکیلات” عمل مینمود، امکان جناحگرایی را دو چندان نمود.
جناحگرایی معمولا به سه شکل در نهادهای سیاسی ظاهر می شود: الف – جریان نظری –سیاسی ب- گروهی از شخصیت ها ج- جناج تشکیلاتی
جناح اعلام شده در اجا درهاله۱ای از ابهامات قرار داشت. در تمامی فاصله زمانی همایش سوم و چهارم از سوی این جناح کمترین نشانی از نوع دیگری از سیاست ورزی قابل مشاهده نبود.
فرض این است که اعلام جناحگرایی در اجا، عکس العملی واکنشی، از ناتوانی در حل مسائل جدی درون اجا بوده، در غیر این صورت باید در فرصتی که این جناح در اختیار داشت، از یک طرف راه حل هایی برای حل مسائل و مشکلات درونی ارایه می داد و از سوی دیگر بر اساس درک نظری –سیاسی متفاوت، پیشنهادات مشخصی در راستای پروژههای سیاسی نو مطرح می کرد.
ه- مخدوش بودن مرز میان سیاست رسمی و سیاست غیررسمی
جناحگرایی(فراکسیون) در نهادی توسعه نیافته، اهرم مرکزی سیاست غیررسمی است. مرز میان سیاست رسمی و سیاست غیررسمی از همان آغاز در اجا مخدوش بود. تشکیلاتی نمودن سیاست وررزی به علت فقدان تشکیلات غیرممکن است. در جای که تشکیلاتی موجود نیست، ایجاد فراکسیون تنها در خدمت نهادینه کردن سیاست غیررسمی است.
اساسا سیاست در ایران تاکنون کمتر بر مدار نهادهای سیاسی استوار بوده بلکه عمدتا توسط گروهای ذینفوذ غیررسمی آنچنان که میلر میگوید “گروهی از افراد هستند که به واسطه علایقه مشترک حرفهای، خانوادگی، مذهبی، فکری و یا سیاسی به طور غیررسمی گرده هم آمده اند” پیش میرود.
اینکه در دموکراسیهای پیشرفته هم درجهای از سیاست غیررسمی توسط شخصیت های حزبی یا سازمانی پیش برده میشود، کمتر جای تردید است، اما نکته اساسی در این است که اهرم سیاست غیررسمی برای حمایت از سیاست رسمی است نه تخریب آن.
این تصور هم که در یک نهاد سیاسی مستقل (حزب یا سازمان) آزادیهای بی قید و شرطی حاکم است ، تصور باطلی هست و همچنین پذیرش شیوههایی از سیاست غیررسمی مخرب تحت عنوان آزاد اندیشی فکری، ساده لوحانه است.
ناتوانی رهبری اجا در حل مشکلات و موانع, ریزش نیرو درمقابل ناتوانی در جذب نیروی جدید، قطبیشدن فضای درونی ، غلبه سیاست غیررسمی بر سیاستورزی رسمی و ایجاد فراکسیونی که اساسا اهرم مرکزی پیش برد سیاستهای غیررسمی شده بود، شرایط نامساعدی در اجا دامن زده بود. تصمیم فراکسیون به انشعاب فاقد بصیرت استراتژیک بود و همچنین اهرم مدیریت منازعه هم از کار افتاده بود.
ادامه دارد