یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

کودکان ما در برابر کودکان آنها: تمهیدی برای سرپوش گذاشتن بر نژادپرستی – هانی امیدوار

در کانال شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران مطلبی تحت‌عنوان «حق آموزش مهاجران افغانستانی در ایران» منتشر شده است. این متن با تمهیدات مختلفی سعی دارد حق آموزش مهاجران افغانستانی را زیر سوال ببرد. پیش از پرداختن به محتوای یادداشت و برملا کردن پیش‌فرض‌های نژادپرستانه آن ذکر یک نکته ضروری است؛ با توجه به سوابق شورای هماهنگی در دفاع از حق آموزش کودکان مهاجر و پناهنده، به احتمال زیاد دلیل کانال شورا برای نشر این یادداشت پایبندی به اصل آزادی بیان و لزوم بازتاب دیدگاه‌های متفاوت موجود در میان معلمان ایران بوده است. این رویکرد در نگاه اول معقول و موجه می‌نماید، اما با توجه به فضای رسانه‌ای موجود داخل و خارج از کشور که به شدت در جهت نشر نفرت‌پراکنی و نژادپرستی علیه مهاجران افغانستانی است و نیز با توجه به پیامدهای فاجعه بار احتمالی این روند می‌توان استدلال فوق را به چالش گرفت. درحالی که از دو سال پیش رسانه‌های وابسته به اصلاح‌طلبان و جریان اپوزسیون راست مشغول نشر اطلاعات نادرست، آمارسازی جعلی و نشر انواع کلیشه‌های وقیحانه نژادپرستانه هستند؛ یکی از معدود رسانه‌های مستقل و پیشرو و ارگان فراگیرترین تشکل فرهنگیان کشور نباید با این موج حتی در قالب نشر یک یادداشت کوتاه ولو بخاطر لزوم انتشار دیدگاه‌های مختلف همراهی کند.

از آنجایی که آگاهی عمومی از پدیده‌ی نژادپرستی در ایران بسیار کم است و تصور اکثر آن‌ها از این پدیده منحصر به برده‌­داری و نژادپرستی علیه آفریقایی‌­تباران در امریکا است کسانی چون نویسنده یادداشت مورد اشاره با استفاده از چندین تمهید بلاغی و آمارهای غلط و اطلاعات نادرست با توسل به برابرسازی‌های کاذب به نفرت‌پراکنی و نژادپرستی علیه مهاجران افغانستانی دامن می‌زنند و به راحتی خود را از اتهامات مربوط به نژادپرستی مبرا می‌دانند. نویسنده با توسل به مثالی نامرتبط و علمی- تخیلی سعی دارد با قرار دادن کودکان افغانستانی در برابر کودکان ایرانی دوگانه‌ای ایجاد کند، دوگانه‌ای که با تکیه بر قیاسی غلط (کودکانی که در یک دولت- ملت به دنیا می‌آیند همان رابطه طبیعی- عاطفی را با حکومت دارند که کودکان با پدر و مادرهایشان، البته برسازنده این قیاس فراموش می‌کند که نه تنها کودکان مهاجران بلکه اکثر پدر و مادرهایشان و گاه پدربزرگ و مادربزرگ‌هایشان در ایرانِ عاری از حقوق انسانی برای مهاجران به دنیا آمده‌اند) کودک افغانستانی‌تبار را کمتر از کودک ایرانی نشان می‌دهد و همزمان با استفاده از تمثیل بیابان، کودک و مهاجر افغانستانی را بار اضافه‌ای بر دوش مردم ایران توصیف می‌کند. ایشان در ادامه نیز با تکیه بر آمارهای غلط و ناقص سعی می‌کند نشان دهد که مهاجران افغانستانی باری بر دوش اقتصاد ایران هستند.

ابتدا برویم سراغ آمارهای غلط؛ نویسنده متن با ارجاع به سخنان مقام‌های ایرانی ادعا می‌کند که در ایران شش میلیون مهاجر افغانستانی ساکن‌اند. این در حالی است که بر اساس آمارهای سازمان ملل در ایران حدود چهار‌میلیون مهاجر افغانستانی زندگی می‌کنند و دولت ایران نیز برای دامن زدن به نفرت‌پراکنی علیه آن‌ها هیچگاه میزان کمک‌های سازمان‌های بین‌المللی به آن‌ها را اعلام نکرده است. نویسنده همچنین با استناد به گفته یک مقام رسمی بدون هیچ تفکیکی ادعا می‌کند که افغانستانی‌ها نزدیک ده میلیارد دلار یارانه پنهان دریافت می‌کنند که صرفا با تبدیل کردن آن به تومان غلط بودن این ادعا برملا می‌شود (خواننده محترم در‌نظر داشته باشد که مطالعات مختلف نشان داده است که در ایران در برخورداری از یارانه‌های مختلف فاصله زیادی میان طبقات بالا و پایین وجود دارد و طبقات بالا چندین برابر طبقات پایین یارانه دریافت می‌کنند و با توجه به اینکه اکثریت مهاجران افغانستانی در ایران متعلق به طبقات پایین هستند در نتیجه میزان بهرمندی‌شان از یارانه‌های غیرمستقیم بسیار پایین‌تر از میانگین شهروندان ایرانی است) همچنین از مهاجران مبالغ متعددی به عناوین مختلف دریافت می‌شود که در صورتی که مطالعات علمی و بی‌طرفانه‌ای در این خصوص انجام شود برآوردها در زمینه یارانه‌ها بسیار کمتر از آن چیزی است که حتی مدافعان حقوق مهاجران عنوان می‌کنند.

نویسنده همچنین صرفا با استناد به گفته‌های یک مقام ایرانی ادعا می‌کند که هزینه تحصیل هر کودک در ایران بیش از چهل میلیون تومان است و برای به دست آوردن مبلغی بزرگتر نظر مرکز پژوهش های مجلس را  که احتمالا دقیق‌تر است را نادیده می‌گیرد که برآوردی بیست میلیونی از هزینه‌های تحصیل یک دانش‌آموز ارائه می‌دهد. البته ایشان اگر روایت‌های متعدد والدین کودکان افغانستانی را نادیده نمی‌گرفت، احتمالا مطلع می‌شدند که هیچ کودک افغانستانی در ایران به صورت رایگان تحصیل نمی‌کند واحتمالا اگر اندک وقتی برای شنیدن روایت‌های مهاجران افغانستانی یا بعضی از همکارانشان می‌گذاشتند باخبر می‌شدند که بسیاری از والدین دانش‌آموزان افغانستانی علاوه بر پرداخت شهریه، توسط مدیران مدارس مجبور به بیگاری و انجام کارهای متعدد نوسازی فضای مدرسه به صورت رایگان شده‌اند.

یکی دیگر از تمهیداتی که این قسم از نوشته‌ها در مخالفت با حق تحصیل کودکان افغانستانی استفاده می‌کنند این است که گویی با اخراج هفتصدهزار دانش‌آموز افغانستانی (البته در درستی و صحت این آمار هم شک و شبهه زیادی وجود دارد) مشغول به تحصیل در مدارس ایران به صورت خودکار جای آن‌ها را چند‌میلیون دانش‌آموزان ایرانی محروم از تحصیل می‌گیرند این در حالی است که اکثریت دانش‌آموزان محروم از تحصیل ایرانی در استان‌هایی چون سیستان و بلوچستان، کردستان، لرستان، خوزستان و … زندگی می‌کنند که اصولا ورود مهاجران افغانستانی به آنجاها ممنوع است و محرومیت از تحصیل این کودکان ریشه در فقر، تبعیض ساختاری و عوامل نظامند دیگری دارد که ساختار حکومت و جامعه آن را ایجاد کرده است.

و اما واقعیت هایی که وجود دارند و به زبان آمار و طرح های مطالعاتی بیان نمی شوند این است که مهاجران افغانستانی از همان بدو ورود مورد تبعیض بوده‌اند و از کمترین حقوق انسانی برخوردارند و تبعیض‌ها و فشارهای اقتصادی، اجتماعی، روانی و سیاسی بر آن‌ها گاه بیشتر و گاه کمتر شده است ولی هیچ‌گاه قطع نشده است. آن‌ها از همان ابتدا نه تنها باری بر دوش اقتصاد ایران نبوده‌اند بلکه با تکیه بر نیروی کار خویش همیشه بخش مهمی از نیروی مولد این جامعه در بخش‌هایی چون کشاورزی، مسکن و … بوده‌اند و هرچند در یک سیستمی کاست مانند شغل‌های آن‌ها محدود به شغل‌های شاق و سخت شده است ولی گفتارهای نژادپرستانه همواره آن‌ها را سربار جامعه ایرانی توصیف کرده است تا بدین صورت محروم کردن آن‌ها را از حقوق انسانی شان کم‌هزینه‌تر و آسان‌تر‌ کند.

می‌توان ادعا کرد این قسم تحلیل‌ها و نوشته‌ها ما را به سمت گفتاری در فضای عمومی ایران هدایت  می‌کنند که با تکیه بر گونه‌ای نژادپرستی، اسلام‌هراسی و ناسیونالیسم خود را ظاهراً مخالف وضع موجود می‌نمایاند اما در واقع بازتولید‌کننده تبعیض‌های ساختاری وضع موجوداند و با تکیه بر نوعی داروینیسم اجتماعی، قربانی نکوهی و ضعیف‌کشی برندگان وضع موجود را تبرئه و قربانیان آن را ملامت می‌کنند و از مواجهه با عوامل اصلی این وضعیت یعنی ترکیب نئولیبرالیسم با انحصارطلبی اسلامی خودداری می‌کنند.

هانی امیدوار – معلم
منبع: شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

5 پاسخ

  1. افغانستانی ها نه بیگانه‌اند، نه مهمان .
    افغانستانی ها از ما هستند، از همان ریشه، همان تاریخ، همان درد مشترک .
    مردمی گرفتار مانند ما تحت حاکمیتی ارتجاعی ،قرون وسطایی و مذهبی .

    با تبعیض ، قوانین نژاد پرستانه و تبلیغ نفرت علیه مهاجرین ج.ا تلاش میکند از طرفی زمینه‌ساز اختلاف مابین زحمتکشان دو کشور گشته و از طرف دیگر برای هزاران مشکل اجتماعی و اقتصادی سیستم فاسد و فاشیستی خود ، دلیلی واهی و غیر واقعی تولید کند !

    تمامی قوانین ضد مهاجرین افغانستانی ، بیانگر شکست کامل سیستم مذهبی فاسد و غیر انسانی ج.ا است !

  2. -رادان جنایتکار، فرمانده کل انتظامی رژیم اسلامی:افاغنه «مهمان ما نیستند،زیرا قانون کشور را زیر پا گذاشته‌» و باید دستگیر و اخراج شوند.
    -روزنامه «ج.ا» با انتشار سرمقاله‌ای مهاجران افغانستانی را متهم به «بلعیدن آب،برق،نان و کالاهای اساسی» کرد.
    -نادر یاراحمدی، رئیس مرکز امور اتباع، مهاجرین خارجی:دانش‌آموزان فاقد ولی…پس از پایان امتحانات،تا ۱۵ تیر فرصت دارند تا کشور را ترک کنند.
    -در رسانه های حکومتی، مهاجرین افغان با برچسب‌هایی چون «غیرمجاز»، «مجرم»، یا «تهدید امنیتی» مواجهند.
    کارگران،فرهنگیان شریف در حمایت از مهاجران افغان بویژه دانش آموزان،موضعی قاطع اتخاذ، یادآوری کنند که حافظ مرزهای انسانیت و آزادی و برابری انسانها هستند.حکومت طالبان قانونا آموزش دختران بالاتر از کلاس ششم را ممنوع کرده است.

  3. اقای مازیار من نمی دانم درک شما از نژاد پرستی ناشی از کدام داده ها و فاکت های تاریخی است ؟ حیرت زده ام که چرا برای برخوردهای بغایت فاشیستی برخی از هموطنان مان توجیه سیاسی می تراشید. و برای خالی نبودن عریضه می فرمایید شوربختانه این خشم متوجه پناهندگان می شود !!! خشمی که در نوشته تان بی دلیل همچون پتکی بر فرق مهجران افعانی کوبیدید. تغییر مسیر رودخانه ها و یا هر تصمیم دیگری که صاحبان قدرت می گیرند ربطی به کسانی که بنا به دلایل محکمی که دارند از وطن دل کنده و راهی دیاری شدند که هیچ چشم انداز روشنی برای آینده شان نمی بینند ، ندارد . شما با کدام سند تاریخی ادعا می کنید که المان و فرانسه دو بار با خاک یکسان شدند ؟

    1. جناب محمدی با تشکر از توجه و انتقاد شما. در جریان جنگهای بین المللی اول و دوم آلمان ضربات مهلکی را متحمل شد اقتصادش نابود شد نیمی از نیروی کارش کشته و زخمی شدند برای ۲ یا ۳ زن آلمانی یک مرد آلمانی مانده بود. فرانسه هم در اثنا هر دو جنگ کما و بیش متحمل خسارات بسیاری شد. بر سر دو شهر بزرگ ژاپن بمب اتمی ریخته شد و تمام باشندگانش را کشت و یا معلول اتمی نمود. اما هیچکس نشنید که ژاپنیها به چین و یا جای دیگر کوچ کنند. علی رغم سختیها و کمبودها ماندند و کشورشان را دوباره زیبا ساختند. اگر در جریان زن زندگی آزادی ۷ میلیون ایرانی که در بیرون زندگی می کنند در کنار جنبش می بودند نتیجه چیز دیگری بود. کوچ جواب نیست ماندن و تغییر در داخل جواب است.

  4. آموزگار گرامی برخورد با مهاجران افغانی در ایران نژاد پرستی نیست بل سیاسی است. مردم هرات، پنجشیر، نیم روز، بامیان، مزار شریف و قندهار هم نژادانی در ایران دارند. آنگاه که مردم ایران می بینند هر حکومتی در افغانستان بسر کار آمد مسیر طبیعی رودخانه ها را کج و سیستان و بلوچستان را غیر قابل زندگی و اخیراً همان بلا را بر خراسان می آورند طبیعتاً به خشم درآمده و شوربختانه آن خشم را متوجه مهاجران بی پناه می نمایند! در قرن گذشته دوبار آلمان و فرانسه با خاک یکسان شدند شهروندانش کوچ نکردند ماندند سوختند و ساختند. طالبان و خامنه ائی از خوشحالی در پوست خود نمی گنجند وقتی می بینند آنهائیکه با رژیمشان زاویه دارند کوچ می کنند. اگر کوچ ادامه یابد چه کسی می ماند تا افغانستان و ایران را بسازد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *