
جعفر پناهی بر صحنهی تالار بزرگ لومیر ایستاد تا نخل طلای جشنواره کن را از دستان کیت بلانشت و ژولیت بینوش، رئیس هیئت داوران، دریافت کند. انتخاب جعفر پناهی از سوی هیئت داوران، پیامی سیاسی به جهان بود، اما در عین حال ادای احترام به فیلمسازی بزرگ بود که از دل ممنوعیتها، موقعیتهای سینمایی خلق میکند. صحنهی افتتاحیهی فیلم، که در آن شکنجهگر، همسر باردارش و دخترشان در دل شب داخل خودرو به تصویر کشیده میشوند، نمونهای خیرهکننده از قدرت زبان سینماست
جعفر پناهی بر صحنهی تالار بزرگ لومیر ایستاد تا نخل طلای جشنواره کن را از دستان کیت بلانشت و ژولیت بینوش، رئیس هیئت داوران، دریافت کند.
او یکی از گزینههای اصلی و مورد انتظار برای کسب این جایزه در هفتاد و هشتمین دورهی جشنواره کن بود. همانطور که پیشبینی میشد، جعفر پناهی، کارگردان ایرانی، نخل طلا را از دستان کیت بلانشت و ژولیت بینوش دریافت کرد. سی سال پس از نخستین فیلم بلندش، بادکنک سفید، که جایزهی دوربین طلایی را برایش به ارمغان آورد، این بار پناهی در حالی بر صحنه تالار بزرگ جشنواره ظاهر شد که عینک دودیاش را برنداشته بود و بازیگران فیلمش، با چشمانی اشکآلود، او را همراهی میکردند.
او گفت: «فکر میکنم زمان آن فرا رسیده که از تمام ایرانیان، با همه دیدگاههای گوناگونشان، چه در ایران و چه در خارج از کشور، بخواهم که اختلافها را کنار بگذاریم. مهمترین چیز امروز کشور ماست و آزادی کشور ما. سینما یک جامعه است، و هیچکس حق ندارد به من بگوید چه بکنم یا نکنم.»
این سخنان، پاسخی شایسته و سنجیده به مناقشهای بود که میان او و سعید روستایی، دیگر کارگردان ایرانی حاضر در رقابت، ایجاد شده بود. روستایی به خاطر ساخت فیلمی قانونی، با زنانی که حتی در فضاهای داخلی حجاب بر سر داشتند، مورد انتقاد قرار گرفته بود. پناهی به شیوهای مخفیانه، با بازیگرانی بیحجاب، فیلم میسازد. او در سال ۲۰۱۰ به شش سال زندان محکوم شد و از آن زمان تاکنون تحت فشار قرار دارد. پناهی در فیلم خرس نیست، با استفاده از خودزندگینامه، همین محدودیتها را به ابزاری درخشان برای خلق سینما بدل کرد.
داستان «یک تصادف ساده»
در یک تصادف ساده، مردی گمان میکند شکنجهگر سابق خود را در گاراژش دیده است. پس از بیهوش کردن و زندانی کردن او در ون، سراغ همسلولیهای قدیمیاش میرود تا هویت فرد را تأیید کنند. این فیلم، با بهرهگیری از طنزی تلخ و لحنی بکتوار (و با ارجاع مستقیم به نمایشنامهی در انتظار گودو)، تمثیلی گزنده از شکنجه، انتقام، و تأثیر خشونت سیاسی بر خانوادههاست. این مضمون، پیشتر در فیلم تحسینشدهی درخت انجیر معابد از محمد رسولاف نیز مطرح شده بود.

انتخاب جعفر پناهی از سوی هیئت داوران، پیامی سیاسی به جهان بود، اما در عین حال ادای احترام به فیلمسازی بزرگ بود که از دل ممنوعیتها، موقعیتهای سینمایی خلق میکند. صحنهی افتتاحیهی فیلم، که در آن شکنجهگر، همسر باردارش و دخترشان در دل شب داخل خودرو به تصویر کشیده میشوند، نمونهای خیرهکننده از قدرت زبان سینماست.
دو جایزه برای «عامل مخفی»
در سوی دیگر طیف، از نظر موضوع و سبک، فیلم ارزش احساسی از یواخیم تریر نیز گزینهای جدی برای نخل طلا بود که در نهایت جایزهی بزرگ (Grand Prix) را از آن خود کرد. این فیلم، با تأثیرپذیری آشکار از آثار برگمان، به رابطهی پرتنش میان پدری معتاد و دختر بازیگرش میپردازد. هرچند شاید به پای فیلم جولی در ۱۲ فصل نرسد، اما به لطف کارگردانی دقیق و بازی درخشان سه بازیگر اصلیاش (رناته رینسوه، ال فانینگ و اینگا ایبسداتر لیلیوس) اثری درخشان بود.
هیئت داوران با اهدای دو جایزه به عامل مخفی ساختهی کلبر مندونسا فیلیو نیز انتخاب درستی داشتند؛ فیلمی که به شکلی حیرتانگیز، حافظهی دوران دیکتاتوری نظامی برزیل را کاوش میکند و گاهی به سینمای ژانر نیز نزدیک میشود. این فیلم، علاوه بر دریافت جایزهی کارگردانی، جایزهی بهترین بازیگر مرد را نیز برای واگنر مورا (بازیگر سریال نارکوس و فیلم جنگ داخلی) به همراه آورد.
بازیگر زن تازهکار و دیگر برندگان
نادیا ملیتی، بازیگر تازهکار، برای بازی در فیلم آخرین دختر ساختهی هافسیه حرزی، برندهی جایزه بهترین بازیگر زن شد. این فیلم که بر اساس رمان فاطمه داس ساخته شده، داستان دختری جوان را روایت میکند که در تلاش است میان ایمان دینی و هویت جنسیاش تعادلی برقرار کند.
از دیگر زنان حاضر در جدول جوایز، میتوان به ماشا شیلینسکی از آلمان اشاره کرد که برای فیلم صدای سقوط، بهصورت مشترک با فیلم صراط از الیور لاکس، جایزهی هیئت داوران را دریافت کرد. این دو اثر از نظر سبک بسیار متفاوت بودند: فیلم اول، چهار نسل از زنان ساکن یک مزرعهی آلمان شرقی را در مواجهه با خشونت نشان میدهد، و فیلم دوم، سفری دوزخی در دل صحرای مراکش است که موسیقی تکنو در آن نوید آخرالزمان میدهد.
برگ برندهی جایزه ویژه
۲۶ سال پس از نخل طلای روزلتا و معرفی بازیگر درخشانش امیلی دکن (که در مارس گذشته درگذشت)، انتظار میرفت که برادران داردن باز هم در جدول جوایز دیده شوند. آنان اینبار جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم مادران جوان دریافت کردند؛ فیلمی چندروایته، اندوهبار و نورانی، درباره پنج دختر نوجوان که در پناهگاه مادرانه زندگی میکنند و با چالشهای اعتیاد، افسردگی و فرزندخواندگی مواجه هستند.
با توجه به دشواری انتخاب میان ۲۲ فیلم حاضر در رقابت، هیئت داوران در نهایت جایزهی ویژه را به بی گان، کارگردان چینی، برای فیلم بلند رستاخیز اهدا کردند؛ اثری خارقالعاده و طولانی که سفری است به درون قرن بیستم و تاریخ سینما، پر از ارجاعها و اشارههای گوناگون از اکسپرسیونیسم آلمان گرفته تا فیلمهای خونآشامی و برادران لومیر.
روزنامه اومانیته در گزارشی از شب پایانی جشنواره مینویسد: جدول جوایز امسال بسیار متعادل، و منعکسکنندهی رقابتی باز و متنوع، که در آن حضور آمریکا و فیلمسازان بزرگ نسبت به سال گذشته کمتر بود. با این حال، هیچیک از برندگان یا اهداکنندگان جوایز، از تریبون خود برای صحبت دربارهی غزه استفاده نکردند. اما شاید باید میان خطوط را خواند.
خبرگزاری فرانسه اما نوشت: جشنواره کن امسال تحتالشعاع حملات مداوم اسرائیل به غزه برگزار شد؛ مسئلهای که در بسیاری از گفتوگوها حاضر بود. جشنواره با ادای احترام به فاطمه حسونه، خبرنگار فلسطینی ۲۵ ساله، آغاز شد؛ کسی که موضوع مستند «روح خود را در دستانت بگیر و راه برو» بود. او پیش از کشته شدنش در حمله هوایی اسرائیل، تلاش داشت ویرانیهای غزه را ثبت کند.
رابرت دنیرو، بازیگر افسانهای، در شب افتتاحیه با حملهای شدید به «رئیسجمهور جاهل» آمریکا، دونالد ترامپ، فضا را سیاسی کرد و صنعت سینما را به «مبارزه برای دموکراسی» فراخواند.
همچنین، جشنواره امسال با موضوعاتی چون افشای گسترده سوءاستفادههای جنسی در سینمای فرانسه نیز روبهرو بود. این اتفاق در حالی رخ داد که در همان روز افتتاحیه، ژرار دوپاردیو بهخاطر آزار دو زن محکوم شد و حکم تعلیقی دریافت کرد.
با وجود اعتراضهایی به ممنوعیت برهنگی روی فرش قرمز، تصمیم برگزارکنندگان برای جلوگیری از حضور بازیگری متهم به تجاوز در مراسم افتتاحیه، نشانهای از چرخشی جدی در سیاست جشنواره بود که پیشتر فقط بهصورت نمایشی از جنبش #منهم حمایت میکرد.