مقاله اخیر رفیق فرخ نگهدار با عنوان «انتظار ایران از مذاکره»، ازهمان آغاز خواننده را با ناهمخوانی میان عنوان و محتوای آن روبهرو میکند. آنچه در عنوان وعده داده شده، در متن بهروشنی تبیین و تشریح نشده است. بهعبارت دیگر، میان موضوع، هدف و مضمون مقاله با تیتر انتخاب شده تناسب لازم وجود ندارد. در این نوشته به نقد و بررسی مقاله فرخ نگهدار (که از این پس با نام کوچک «فرخ» از او یاد میکنم) میپردازم تا جهتگیریها و پیامهای اصلی آن را واکاوی کنم.
رفیق فرخ در بخشی از مقالهاش مینویسد: «این فرض اشتباه است که آمریکا منفعتی در گسترش تحریمها دارد. سود کشورها در افزایش سطح تجارت ودرگسترش روابط متعادل اقتصادی و فرهنگی است». ترجمان این جمله – که بهنوعی پایه فکری مقاله هم محسوب میشود این است که آمریکا از گسترش تحریمها علیه ایران سودی نمیبرد وهمین گزاره کافی است تا در ذهن خواننده این پرسش شکل گیرد که اگر چنین است، چرا آمریکا تاکنون بیوقفه بر شدت تحریمها افزوده و آیا تاکنون موردی وجود داشته است که بدون چشمداشت و منفعت، تحریمهایی را علیه ایران تصویب کرده باشد؟
همان ابتدا دچار خطای تحلیلی میشود و تلاش میکند با گزارهای مبهم و کلی، اشتباه نخست خود را بپوشاند، اما موفق نمیشود. او در جمله اول، موضوع «بیمنفعتی آمریکا» را زمزمه میکند و در جمله دوم، خواننده را به نوعی درگیر مفاهیمی کلی و انتزاعی میسازد، بیآنکه نمونهای مشخص یا استدلالی روشن ارائه دهد.
در بخش دیگری از مقاله آمده است: «هر توافقی با آمریکا زمانی پایدار خواهد بود که ایران طرح دو دولت را بپذیرد و فعالیتهای منطقهای خود را در چارچوب این طرح تعریف کند». ایشان خوشبینانه تصور میکند که تنها با پذیرش طرح دو دولت از سوی ایران، تنشزدایی در منطقه ممکن خواهد شد. اما پرسش اینجاست: آیا اسرائیل تاکنون بهطور رسمی و عملی این استراتژی را پذیرفته است؟ طرح دو دولت مستلزم ایجاد یک دولت مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل است، اما اسرائیل نهتنها تاکنون چنین طرحی را عملی نکرده، بلکه در مقاطع مختلف آن را تضعیف یا رد کرده است؛ هرچند گاه برای کاهش فشارهای بینالمللی، در سخنرانیها به آن اشاره کرده است. با این حال، اسرائیل عملاً یا با صراحت, این طرح را نادیده گرفته و دهنکجی کرده است. بنابراین مشخص نیست چرا رفیق از ایران میخواهد طرحی را بپذیرد که حتی طرف اصلی مناقشه – یعنی اسرائیل – هنوز به آن پایبند نیست. او در این زمینه نه توضیحی داده و نه تحلیلی ارائه کرده است.
در پاراگرافی دیگر مینویسد: «میهندوستان و… خواهان توافق هستند». این گزاره پدیدهای تازه نیست. از دیرباز، دموکراسیخواهان و میهندوستان همواره بر اهمیت توافق تأکید داشتهاند و حتی در شرایط خطر تهاجم نظامی نیز، از موضع پرهیز از جنگ، بر ضرورت مذاکره پای فشردهاند. ای کاش رفیق فرخ بیش از این به نقش جنگطلبانه دولتهای مختلف آمریکا – چه دموکراتها چون اوباما و بایدن، چه جمهوریخواهان چون بوش و ترامپ اشاره میکرد.
با این حال، تأکید او بر رفع تحریم بهعنوان مهمترین هدف مذاکرات منطقی و کاهش فشار اقتصادی از دوش مردم مطالبهای مشروع و واقعبینانه است و باید در صدر اولویتهای جمهوری اسلامی در مذاکرات قرار گیرد. اما در کنار آن، طرح مطالبه بازگشایی سفارتخانههای ایران و آمریکا، گرچه میتواند به استحکام توافق احتمالی کمک کند، در شرایط کنونی با وجود بیش از چهار دهه انسداد دیپلماتیک, بیشتر به آرزویی شباهت دارد که تحقق آن در عمل دشوار است، هرچند نباید از آن غفلت کرد.
درمجموع بهنظر میرسد رفیق فرخ توجه چندانی به ابعاد روانی و نمادین مذاکرات ندارد. او کمتر به نقش رسانهها، احساسات ملیگرایانه و تأثیر مذاکرات بر اعتماد عمومی به حکومت و سیاست خارجی پرداخته است واز سوی دیگر، متأسفانه رفیق به موانع داخلی در ساختار سیاسی آمریکا نیز توجه کافی نشان نداده است. او از مخالفتهای درون کاخ سفید، فشارهای کنگره، نفوذ لابیها و نوسانات سیاسی در واشنگتن سخنی نگفته است و این در حالی است که این عوامل نقش کلیدی در شکلگیری سیاست آمریکا در قبال ایران دارند و بدون شناخت دقیق آنها، هر تحلیلی از روند مذاکرات ناقص خواهد بود
درادامه مقاله رفیق فرخ بیش از اندازه بر روابط دوجانبه ایران و آمریکا متمرکز شده و نقش سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی مانند اسرائیل، عربستان سعودی، اتحادیه اروپا، روسیه و چین را نادیده گرفته است. این بیتوجهی، تحلیل او را از توازن قدرت و سیاست در منطقه ناتمام جلوه میدهد.
در پایان باید گفت، فرخ عزیز با خوشبینی نسبت به امکان توافق میان ایران و آمریکا، سعی دارد این تصور را القا کند که رسیدن به راه حلی منطقی وعملی کاملاً در دسترس است اما، از موانع بنیادینی مانند بیاعتمادی عمیق میان دو کشور، اختلافات ساختاری و فشارهای داخلی هم در تهران و هم در واشنگتن غافل میماند. در حالیکه همین عوامل تاکنون بارها روند توافق را با مانع مواجه کردهاند و همچنان نیز بر مسیر مذاکرات سایه انداختهاند.
مهرزاد وطن آبادی
پانویس:
*۱ – مقاله «انتظار ایران از مذاکره» نوشته فرخ نگهدار
3 پاسخ
پس از اقدام شایسته اخبار روز در حذف پوینت های مثبت و منفی و واکنش های ارزنده کامنت گذاران در تقبیح فرهنگ لومپنی/چاله میدانی در دایره برخورد اندیشه ها میان کامنت گذاران, جناب الهیاری دوباره تشریف آورده اند تا بجای پاسخی منطقی, علمی و نشآت گرفته ازجهان بینی و فلسفه مارکسیسم لنینیسم , با فرهنگ خانم “قمر خانمی” سعی در بازگشایی همان درب و اشاعه همان فرهنگ دارند.
آقای مهرزاد وطن آبادی
اگر این مطلب را در صفحه فیس بوک ف.ن. می نوشتی دوستان فیس بوکی او هم از نظر شما مطلع می شدند ولی در اینجا یک نفر عادت داره زیر هر نوشته ای لنگه کفش پرت کند.
موفق باشید.
نمیدانم آیا مردم ایران از فاجعه ای که در غزه در حال رخ دادن است اطلاع دارند یا نه. اگر مردم ساکن غزه با هلهله و شادی از قتل ۱۲۰۰ شهروند اسرائلی و گروگانگیری ۲۵۱ شهروند دیگر اسرائیلی به استقبال سپاه پاسداران غزه (حماس) نمیرفتند بلکه با قیامی حماس را از قدرت به زیر میکشیدند و با ابراز تاسف از جنایات حماس گروگان ها را آزاد میکردند ۵۰ هزار فلسطینی کشته نمیشد و غزه به تل خاکی تبدیل نمیشد و دو ملیون اواره نمیشدند. حال مردم ایران میتوانند دست روی دست بگذارند تا کشورشان غزه دیگری شود و یا با قیامی و سرنگونی رژیم به جامعه جهانی بازگردند و با درآغوش کشیدن دموکراسی و آزادی سایه جنگ و تحریم را از سر کشور خود دور کنند.