
نزدیک به نیم سده پیش، در سایهی حکومت نظامی ترکیه، در زمانی که بردن نام «کورد» و «کردستان» جرمی سنگین شمرده میشد، و زندانها لبریز از آزادیخواهان، کارگران و تهیدستان بود، حزب کارگران کردستان پکک (Partiya Karkerên Kurdistanê) با اقدام عملی و نظری – موجودیت خود را اعلام کرد و به میدان مبارزه، پای نهاد. در آن برهه، کورد جز کوه پناهی نداشت و انکار هویت انسانی، سرکوب و خشونت ساختاری، و ستونهای نظم طبقاتی و سیاسی غالب بر گردهی جامعه برپا بودند.
بنیانگذاران این حزب، به رهبری عبدالله اوجالان، با انتخاب راهی خونین، اما برخاسته از واقعیت ستمدیدهگان، ناممکن را ممکن پنداشتند و با اعلام و آغاز مبارزهای تاریخی و ریشهدار، برآن شدند تا مبارزهای که نه تنها برای هویت یابی کورد و کوردستان، که برای آزادی در برابر سلطهی انکار، ستم سرمایه و دولتمحوری سامان دهند.
پکک در برابر سوسیالیسم دولتی شوروی و اقمار آن—که نه سوسیالیسمی راستین بود و نه در بردارندهی آزادی— در بستر جنگ سرد، مسئلهی تاریخی کورد را محور قرار داد. در این برهه، اگرچه سرکوب، اشغال و تخریب زیست-فرهنگ هزارانسالهی کوردها ادامه داشت، اما این مقاومت، واکنشی بنیادین به پیمانهای سایکس-پیکو (۱۹۱۶) و لوزان (۱۹۲۴) بود؛ پیمانهایی که کردستان را پارچه پارچه کرده و پروژهی بیش از یک سده آسیمیلاسیون و حذف را بنیاد نهادند. از این منظر، میتوان پیدایش پکک و جنبش نوین کوردی را دیالکتیکی تاریخی میان مقاومت و حذف و انکار و بازآفرینی دانست.
دستاوردهای جنبش آزادیخواهی کورد و مقاومت
بر پایهی اسناد، برنامهها، و پراتیک اجتماعی خود، پکک اینک به این جمعبندی رسیده است که در فرایند این دههها، با ایستادگی در برابر نفی و آسیمیلاسیون فرهنگی، اجتماعی انکار هویت زن و خلق زیر ستم چند گانه، و نیز سلطهی دولت-ملتها، به صورتبندی مفاهیم و بدیلهای فکری نوینی دست یافته است؛ از جمله «ژن، ژیان، آزادی» (زن، زندگی، آزادی)، «ژینئولوژی» (زنپژوهی)، دفاع از زیستبوم و مبارزه با اشکال مدرن بردهداری و سرمایهداری جهانی.
این جنبش، با نفی ساختار دولت-ملت و پیشنهاد جامعهی خودمدیریتی، با تجربهی عینی روژآوا، توانسته است الگویی جایگزین برای ادارهی جامعه به دست خویش، همزیستی، و مشارکت خلقها را ارائه دهد. اصل رهبری مشترک، مشارکت مستقیم زنان و مردان، و پیوند میان آزادی زن و آزادی جامعه، از ارکان این مانیفست به شمار میآیند.
بیشک، این دستاوردها به بهای گزاف بهدست آمدهاند؛ بهای جان صدها هزار انسان آگاه و آزادیخواه، انترناسیونالیست و سوسیالیست و کمونیست و آنارشیستی که در راه دفاع از امنیت جهانی و نابودی داعش، جان فدا کردند. هزاران انسان، با اندامها و بینایی از دست رفته، و صدها هزار آواره، بخشی از هزینهی این راه و ارزش آفرینیها بودهاند. دوشادوش این، مقاومت خستگیناپذیر هزاران زندانی سیاسی در سیاهچالهای ترکیه، و مرگ روزانهی برخی از آنان، نماد ایستادگی بیامان در برابر سلطه و فاشیسم است.
رهبری پکک، با ارزیابیاز پنجاه سال مبارزه، دستاوردها، تجربهها، و آزمون و خطاها، در بُرههای تاریخی، با درک ضرورتهای نوین و آگاهی، شجاعانه به فراگشت دورهای تازه در سدهی بیستویکم گام نهاد. این گذار، نه چرخشی تاکتیکی، بلکه بازآفرینی مفهومی از مقاومت، نیرو، افق جامعهی شایسته و بایستهی انسان و آینده است که در آن، انسان، زن، طبیعت و آزادی، بهجای دولت، مرز و سلطه، ساختار مییابند.
نه شکست، نه بنبست؛ زایش نوین مقاومت و آزادی
برخلاف شایعهپردازان، این فراخوان و تصمیم کنگره ۱۲، نشانهی «شکست یا بنبست» نبود؛ و نه واکنشی لحظهای، بلکه چکیدهی تاریخی از پنجاه سال تجربه، مقاومت، بازاندیشی و خلاقیت است. در کنگرهی دوازدهم، چیدَم دوغو، زن عضو شورای اجرایی کژک، با یادآوری «شهدای» جنبش، از ارزشهای سترگی یاد میکند که در قالب آفرینش اخلاق، فرهنگ و فلسفهی زندگی متبلور شدهاند. او میافزاید:
«بدون شک، این ارزشها را منحل نخواهیم کرد. پکک، این اخلاق را آفرید—اخلاق آزادی را، فلسفهی آزادی را. در ما منش و فرهنگ آزادی را پدید آورد. اولین نقدها و ارزیابیهای بنیادین رهبری از سوسیالیسم، و همچنین نگاه به زن و خانواده، به سال ۱۹۸۷ بازمیگردد؛ به دوران کنگرهی سوم. وقتی به همهی اینها نگاه میکنیم، درمییابیم که این دستاوردها فراتر از رئال سوسیالیسم هستند. نگاهی که به زن، به طبیعت، به انترناسیونالیسم، و به سوسیالیسم جهانی چشم دارد، دیگر محدود به یک چارچوب ملی نیست، بلکه افقی جهانی را پیش چشم میگذارد.»
بنابراین، پیشنهاد انحلال حزب و کنار گذاردن سلاح به معنای پایان مبارزه و تسلیم سلاح به دشمن نیست، بلکه پایانی است از روند دیروزین و آغازی از روندی امروزین، برای ساختارهای نوینی که پیشِ رو دارد. این دوره، ضمانت اجرایی خود را در نیروی مادی زنان و پایگاههای تودهای آگاه به حقوق و هویت خویش، خودسازمانگر، خودپو و پیشتاز، با تجربهها و هزینههای پنجاه سالهی اخیر مییابد.
در واپسین ماههای سال ۲۰۲۴، حاکمیت ترکیه در برابر این مقاومت تاریخی، تجربهی درخشان خودمدیریتی در روژآوا، و پنجاه سال پایداری پکک، با بحرانهای ژرف اقتصادی، سیاسی و فروریزی مشروعیت دست بهگریان شد. در همین برههی تاریخی، عبدالله اوجالان، پس از ۲۶ سال زندان انفرادی در جزیرهی امرالی، بدون پناهبردن به دیپلماسیهای پنهان، با درک دقیق زمان و مسئولیت تاریخی، به پیشنهاد دولت باغچهلی رهبر «حزب حرکت ملی ترکیه» واکنش نشان داد و حاکمیت ترکیه را در برابر یک دوگانهی بنیادین قرار داد.
این اقدام، تجسم شجاعت، شناخت و آمادگی برای پذیرش مسئولیت بود؛ اقدامی که چهرهی واقعی تروریسم دولتی و نظام سرمایهدارانهی وابسته به ناتو را افشا کرد. حاکمیتی که همواره این جنبش را «تروریستی» میخواند، ناگزیر شد به گفتوگو با همان جنبش تن دهد و در عمل و به اجبار، مقاومت را به رسمیت بشناسد. مقاومت در کوهستانهای آزاد و روژآوا، نوروز، و آتش نوروز، و هشتم مارس، روز جهانی زن در سال ۲۰۲۵ جشنوارهی نیرو و قدرت نمایی خلق بود.
میلیونها ناظر در سراسر جهان، شاهد این چرخش تاریخی بودند: زایش دوبارهی جنبشی پرقدرت، برخاسته از زهدان جامعه، تودههای زحمتکش، و زخمخورده از نظمهای طبقاتی و سیاسی حاکم. در ۲۷ فوریهی ۲۰۲۵، عبدالله اوجالان با اعلام «فراخوان صلح و جامعهی دموکراتیک»، نخستین گام تاریخی در این فرایند را برداشت؛ فراخوانی که برخاسته از آگاهی، شناخت، شجاعت و امید بود. این نه عقبنشینی، که جهشی دیگر در روندی به چشم میرسد که همواره از دل خاکسترِ سرکوب، افق آزادی و بهروزی را در چشم انداز میبیند.
فراخوان، ریشه در نگرش جنبش و تجربهی نزدیک به ۵۰ سال مبارزه در برابر بزرگترین ارتش ناتو، دیگر قدرتهای منطقهای و داعش دارد. با بازخوانی فراخوان، روشن میشود که اهداف استراتژیک آن، تکامل پارادایم و برنامههای این جنبش برای سدهی جاری است.
فراخوان تاریخی عبدالله اوجالان؛ گذار از سدهی بیستم به بیست و یکم
در ۲۷ فوریهی ۲۰۲۵، عبدالله اوجالان، فراخوانی تاریخی و سرنوشتساز را صادر کرد؛ فراخوانی متکی بر پنج دهه تجربه، مبارزه، سازماندهی و بازاندیشی مداوم. او در این سند راهبردی، با طرح هفت ماده و یک تبصرهی تضمینی، چارچوبی را برای گذار از مرحلهی مبارزه مسلحانه و ساختار حزبی منطقهای به سیاستهای فرامنطقهای ارائه داد و به آشکارا اعلام کرد:
«کنگرهی پکک تشکیل شود، خود را منحل کند و به مبارزهی مسلحانه پایان دهد.» اما در تبصرهای کلیدی، اوجالان با تأکید بر لزوم فراهمشدن بسترهای سیاسی و حقوقی لازم»، خاطرنشان ساخت:
«بدون شک، برای اینکه سلاحها در عمل بر زمین گذاشته شوند و پکک خود را منحل کند، باید بُعد سیاست دموکراتیک و حقوقی به رسمیت شناخته شود.» بازخوانی این بند تکمیلی، از سوی زنده یاد، سری ثریا اوندر- از رهبران دم پارتی و انسان مبارزی که در پی رفت و آمدها در زندان امرالی دچار پارگی آئورت شد و «شهید آشتی» نام گرفت- بهدرستی مسئولیت را متوجه دولت ترکیه ساخت؛ چراکه تحقق فراخوان، مستلزم تضمینهای حقوقی و سیاسی مشخص، و پذیرش مشروعیت روند سیاسی است که بتواند جایگزین واکنش مسلحانه شود. اوجالان تأکید میکند که پکک در پاسخ به شرایط خاص تاریخی، با تحلیلی استثنایی، در موقعیتی استثنایی ساختار یافت و توانست به بازشناسی و بازتعریف پرسشهای تاریخی خلق کورد دست یابد؛ پرسشهایی که هم در کانون بحرانهای ژئوپلیتیک منطقه قرار دارند و حل مسئله خاورمیانهی جدید، به پرسش تاریخی کورد و کوردستان وابسته ساخته است.
امروز، جنبش با اتکا به سازمانیافتگی، آگاهی و تجارب پنجاهسالهاش، به نیرویی تودهگیر و فرامنطقهای بدل شده است. مقاومت مردم کورد در چهار بخش کردستان، و پشتیبانی میلیونی در مهاجرت، بنیان این قدرت اجتماعی بیش از ۷۰ میلیون کورد در چهار بخش کردستان—ترکیه، ایران، عراق، و شمالشرق سوریه (روژآوا)—و همچنین در مهاجرت و تبعید، از ارمنستان گرفته تا اروپا، قدرتی مادی و اجتماعی عظیم را شکل داده است. این نیروی زنده و آگاه، در همسویی با پشتیبانان و همرزمان انترناسیونالیست از سراسر جهان، به کنشگری استراتژیک فراروییده است.
در بستری که ساختارهای سنتی دولت-ملت دچار بحران مشروعیت و کارآمدیاند، و خاورمیانه در آستانهی بازترسیم ژئوپلیتیکی تازهای قرار دارد، این جنبش دیگر نه یک کنشگر کوردی و منطقهای، بلکه نیرویی تعیینکننده در همبستگیهای اجتماعی، سیاست از پایین، و طراحی آیندهای مشارکتی برای در خاورمیانه و فرامرزی است.
پیام رهبران پکک و کنگره دوازدهم
به بیان کنگره ۱۲، این حزب دریافته بود که نباید از ضرورتهای زمانه عقب بماند. پکک، همچون مادری، فرزندان خویش را آفرید و در دامان خود پرورانید. اکنون، ارزشهای به دست آمده در این فرایند، ستونهای بنیادین روندی را شکل میدهند که درآینده، به نوسازی ساختاری، بازآفرینی برنامهریزی و بازاندیشی پارادایمی نوین یاری میرسانند؛ پارادایمی که بتواند پاسخی شایسته به پرسشها و نیازهای سدهی بیستویکم ارائه دهد. بنا به بیانیهی کنگره دوازدهم، و از زبان بیش از ۵۰ تن از اعضا کمیته مرکزی، شورای اجرایی (ک جک) و ۲۳۲ نماینده شرکت کننده از سوی حزب: در این مسیر، ارزشها و تجربیاتی که در بستر مبارزه و زیستجهانی آن پدید آمدهاند، ستونهای تئوریک و عملی، بنای آیندهای نو را پیریزی میکنند؛ آیندهای که در آن، مفاهیمی چون خودمدیریتی و مشارکت مستقیم حکومت شوندگان، برابری، زیستِ پایدار، و همزیستی فرهنگی خواهر و برادری تمامی اتنیکها، به ویژه کورد و ترک و آیینها، محورهای اصلی دگرگونی جاری را ساختار میدهند. این روند بازسازی، نه یک تغییر تاکتیکی، بلکه مبارزهایاست برای بازآفرینی برنامهای نوین، که بتواند در برابر چالشهای سدهی جاری، پاسخهای ریشهای و فراروندهی جامعهای پویا را ارائه دهد.
پیشبرد فراخوان ۲۷ فوریه عبدالله اوجالان به کنگرهی ۱۲حزب واگذار شده بود. پکک نیز در بیانیهای اعلام کرد که کنگره خود را بین ۵ تا ۷ ماه می در شرایط فوق امنیتی و زیر بمباران و تهاجم ارتش ترکیه در کوهستان و دو منطقه برگزار کرد. پرواز پهپادها، حملات هواپیماهای جنگی، تانک، توپ، خمپاره و غیره در روزهای برگزاری کنگره، هرگز متوقف نشدند و محاصره حزب دموکرات کوردستان (پدک) و ارتش ترکیه پیرامون کوهستانهای آزاد به هیچ روی خللی در برگزاری کنگره بهوجود نیاوردند.
دولت ترکیه در صورت ادامهی سیاستهای سرکوبگرانه خود، چیزی جزستیز و تشدید بحران، باز نخواهد یافت. آشکار است که بدون تصویب در پارلمان و ضمانت اجرایی و بدون به میدان آمدن نیروی میلیونی و سازمانیافته و مجهز و ارادهمند، سیستم سرمایهداری و دولت -ملت و نئوعثمانیسم حاکم بر ترکیه، استراتژی خود را تغییر نمیدهد. بنابراین، باید و میتوان حکومت ترکیه را با سلاح نیرومند مادی و اجتماعی و بینالمللی ناچار ساخت که صدای جامعه را بشنود. جامعهی سازمان یافته و آگاه، این سیستم هیرارشیک و طبقاتی را به سیستم جامعهی مورد نظر دگرگون میسازد. این صدای اجتماعی و نیروی میلیونی مجهز به دانش سیاسی، مسلح به خرد جمعی، آگاهی اجتماعی و طبقاتی و حقوق خویش و راهکارهای نوین سده ۲۱ است.
چشمانداز آینده: گذار از پارادیم نخست و مادیت بخشی به پارادیم دوم
به بیان رهبران جنبش، اینک هزاران گریلای آگاه در نبردی مستقیم و گاهی در فواصل چندصد متری با دشمن، در حالی که بمبافکنها با بمبهای شیمیایی، کوه و کاشانهها را به آتش میکشند، از ارزشهای به دست آمده دفاع کرده و ارادهای شکستناپذیر خویش را با رهبری مشترک، همراه میگردانند. اکنون به جای حزب لوکال و کادرها و گریلاها، جامعهای سازمانیافته و ارگانهای اجتماعی با آگاهی و شناخت متراکم تر از پنجاه سال پیش، امکان آزادی اندیشه و آگاهی را فراهم کرده و در مسیر پویندگی ذاتی گام برمیدارد. این جامعه دیگر از آسیمیلاسیون به هویتیابی رسیده و به مطالبهگری حق و حقیقت خویش پرداخته است. در شرایط کنونی، حزب در جامعه میلیونی ادغام شده و دیگر یک حزب جدا از جامعه نیست؛ بلکه به طور کامل در درون جامعهای دهها میلیونی و با گسترهای فراملی فرا روییده است. دیدار اعضای هیئت امرالی حزب برابری و دموکراسی خلقها (دمپارتی) با عبدالله اوجالان، پس از برگزاری کنگرهی ۱۲ در ۱۸ ماه مه، در زندان فوقامنیتی، حامل پیامی است ژرف و روشنگر از سوی رهبری که، با وجود ۲۶ سال اسارت در سلولی انفرادی، همچنان حضور خود را بر سپهر مقاومت به پیش میبرد؛ مبارزهای که بازتاب عزم اتنیکها و خلقهای زیر ستمی است تا زندگی آزاد را به نیروی خویش، نیروی خرد و آگاهی، سازمانیابی و ابزارهای دفاعی گوناگون پایداری، شوراگرایانه مدیریت کند.
اوجالان در پیام ۱۸ می، با اشاره به «ضرورت دستیابی به توافقی نوین بر مبنای حقوق برابر خواهری و برادری»، چنین پافشاری کرد: «آنچه اکنون در حال تحقق آن هستیم، دگرگونیای ژرف در بستر یک پارادایم نوین است.»
پیشروی و کامیابی این مسیر، متکیست بر آمیزهای از مبارزهای آگاهانه، مقاومتی چندساحتی، و بهرهگیری از تمامی ابزارها و امکانات مشروعی که خلقها در اختیار دارند؛ از سازوکارهای اندیشگی و سازمانی، تا ظرفیتهای پنهان و پیدای ایستادگی که در خدمت بنای زندگی آزاد و رهاییبخشاند. پارادایمی نو در حال شکلگیریست؛ ساختاری فرامرزی، با افقهایی مبتنی بر شوراگرایی، سوسیالیسم و برابری، مشارکت اجتماعی استثمار شوندگان، پیشتازی زنان، و پیوند ارگانیک با تمامی نیروهای زیر ستم برای برپایی جامعه و مناسباتی اشتراکی.
اعلام پشتیبانی
بر این مبنا، تمامی نیروهای آزادیخواه، سوسیالیست، کمونیست و انترناسیونالیست در سراسر جهان، همانگونه که آلن بدیو و اسلاوی ژیژکو و… پاسخ دادند، انتظار میرود تا از این فراخوان و تلاشهای تاریخی کنگره ۱۲ پشتیبانی کنند. در این راستا است که پشتیبانی عملی خود از فرایند و پارادایم دوم، و روندی که جانمایهی آن گزینش مبارزه، سازمان و افق رهایی، سوسیالیسم، انسانیت و آزادی است را اعلام میدارم. تنها با سازماندهی اجتماعی، آگاهی طبقاتی و تاریخی و مشارکت فعال میلیونی استثمار شوندگان میتوان به ساختار و مناسباتی نوین و برابر با محوریت سوسیالیسم و انسانیت نیرو بخشید.
عباس منصوران
بیستم ماه می، ۲۰۲۵
9 پاسخ
اتفاقا حزب الله لبنان نیز همین را میگوید که ما نیروی نیابتی ایران نیستیم بلکه از تضاد اسرائیل و ایران استفاده میکنیم و آوردن امریکا به سوریه و پیاده نظام شدن پ ک ک و پ ی د در سوریه به ارتش امریکا نیروی نیابتی محسوب نمیشود بلکه استفاده از تضاد امریکا و سوریه است واقعا یک توجیه ساده لوحانه که نتیجه اش را همگان میبنند رهبر پ ی د با هلیکوپتر امریکائی به دمشق آورده میشود تا با احمد الشرع دیدار و قبول کند که نیرو هایش باید در ارتش سوریه ادغام شود و در تورکیه پ ک ک منحل میشود و ما که بی سواد سیاسی هستیم نیروی نیابتی را نتوانیم تشخیص بدهیم . روزگار عجیبی است .
من نگفتم این یک ادعاست یا پ.ک.ک اینطور میگوید. این یک واقعیت بیرونی است. حزب الله لبنان نیروی نیابتی ایران است، چرا که با تکیه بر حمایت ایران دست به قتل رهبران حزب کمونیست لبنان -مهدی عامل و حسین مروه- زده و حزب کمونیست لبنان را که پرچمدار مبارزه با صهیونیسم در لبنان بود به حاشیه راند. نیابت امپریالیسم و فارشیعیسم یعنی این. آمریکا را پ.ی.د به خاورمیانه نیاورد. آمریکا در جنگ سوریه از بیش از ۲۰ نیرو حمایت کرد و این ضرورت تاریخی بود که پ.ی.د و آمریکا را در اتحادی تاکتیکی و نه استراتژیک در کنار هم قرار داد. در نهایت دیدیم که این تحریلاشام بود که برای فتح دمشق مورد اعتماد آمریکاییها قرار گرفت.متأسفانه شما اصلاً مقولۀ جنگ نیابتی را هم درست درک نکرده اید و متأسفانه همانی هستید که خودتان فرموده اید. متأسفانه این بحث در ۶ سطر نمیگنجد.
همه از بد بودن نیروهای نیابتی میگویند ولی وقتی صحبت از پ ک ک و یا پ ی د در سوریه میشود کسی از بد بودن نیروی نیابتی حرف نمیزند
دقیقاً بدین دلیل که پ.ک.ک و پ.ی.د حتی اگر ارتباطی با دولتهای منطقه برقرار کرده باشند هرگز در ازای آن به نیروی نیابتی آنها تبدیل نشدند. دقیقاً بدین دلیل که هرکس که الفبای سیاست را بداند میفهمد که استفاده از شکافهای قدرت بین نیروهای منطقه ای بسیار با تبدیل شدن به نیروی نیابتی آنها فرق دارد. دقیقاً بدین دلیل که هر انسان منصف و بیطرفی فرق بین نیروهای نیابتی ایران مانند انصارالله و حزب الله و حسینیون و فاطمیون را با پ.ک.ک و پ.ی.د میفهمد.
پایان یک حزب ناسیونالیست کرد ترکیه که اکنون به این نتیجه رسیده است که از طریق فعالیت سیاسی در نظام بورژوازی ترکیه بتواند سهمی از بورژواهای ترک کسب کنند. تمام این صغرا کبرا کردن کرد های ناسیونالیست برای توجیه انحلال این حزب در نام کارگران کردستان هیچ تغیری در این مورد نمی دهد که باز ناسیونالیسم بورژواهای کرد به این نتیجه رسیدند که می توانند سهمی از قدرت سیاسی اقتصادی بدون دست بردن به اسلحه بیاورند. شاید بورژواهای ترک گوشه چشمی به بورژواهای کرد ترکیه نشان دهند و اگر چه به مانند کردستان عراق نشوند اما باز امتیازهای بدست آورند.
دیروز نظرم را در مورد مقاله آقاى منصوران در تائید و حمایت دربست تسلیم اوجلان به اردوغان و برنامه هاى فاشیستى او بدون مشورت با بدنه تشکیلات نوشتم و تاکید کردم این برداشت دقیقن همانند تئورى ولى فقیه (رهبر یکه و تنها) و افراد صغیر (بدنه اى که رهبر براى او باید تصمیم بگیرد و تنها نقش هورا کش را باید بازى کند) هست و بس. ۴۰ هزار انسان جانشان را از دست دادند که جناب اوجلان که طاقت زندانى شدن را نداشت آسمان و ریسمان ببافد که جامعه ترکیه (حتمن در اثر سیاست هاى اردوغان) “دمکراتیک شده و پ.ک.ک به رهبرى اوجلان “وظیفه تاریخى” خود را به انجام رسانده و باید سلاح را زمین گذاشت و به سیاست هاى ترامپ و اردوغان تسلیم شد
ولى گویا مسئولین محترم اخبار روز نظر مرا توهین و دشنام به حساب آورده (درحالیکه این اوجلان و حامیان بى چون و چرا او هستند که به انسانیت توهین کرده اند) از چاپ آن خوددارى کردند.بقولى صلاح دولت خویش را خسروان دانند
همۀ حرفها و به اصطلاح تحلیلتان یک طرف، فقط آیا خودتان از این جمله خنده تان نمیگیرد که «اوجالان طاقت زندانى شدن را نداشت»؟! شما ۲۶ سال حبس انفرادی در شرایط ویژه در سلول فوق امنیتی نوع F در یک جزیره غیرقابل دسترسی را اینطور توصیف میکنید؟!
تحولات و رویدادهای چند دهه اخیر در ترکیه و بیانیه عبدالله اوجالان و خلع سلاح و انحلال” پ ک ک ” و سرانجام سیاست ادغام کردهای سوریه “روژوایی” درحکومت داعشی تروریستی و نو استعماری الجولانی دست پخت ترکیه و مورد تایید آمریکا نشان می دهد در دنیای امپریالیسم که سیمای سیاسی کنونی جهان را علیرغم خواست ما رقم می زند ناصواب است که بخواهیم مجزا و بیرابطه با مسئله منافع امپریالیسم در جهان به مسئله ملی و حل آن در دوران کنونی برخورد کنیم . این تنها کلید حل مسئله ملی درممالک چند قومیتی وچند ملیتی منطقه استحل مسئله ملی از قرن بیستم در بعد از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر تا به امروز باید از مضمون مبارزه ضد امپریالیستی روشن باشد و تنها بر این متن قابل بررسی بوده و عیار انقلابی آن تعیین می شود .
“از جمله «ژن، ژیان، آزادی» (زن، زندگی، آزادی)، «ژینئولوژی» (زنپژوهی)، دفاع از زیستبوم و مبارزه با اشکال مدرن بردهداری و سرمایهداری جهانی . از مقاله
سند مستندی بر واراداتی بودن شعار ژن، ژیان، آزادی بعنوان مانیفست کردهای ترکیه و ایران و صد البته اپوزیسیون چپهای ایرانی به رهبری عبدالله اوجلان رهبر حزب کارگران کردستان پکک (Partiya Karkerên Kurdistanê) میباشد.
حال چگونه این مانیفست “رهایی بخش” دستمایه دست راستترین احزاب فاشیستی اروپایی و رهبران دولتهای امپریالیستی و صهیونیستی قرار گرفت و میگیرد سئوالاتی است که جواب آنرا نویسنده مقاله و چپهای مدافع مانیفست زن زندکی آزادی خواهند داد .