یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

چهره‌های ماندگار چپ در ایران؛ ۳. تقی ارانی؛ فیلسوف و معلم چپِ ایران

در زمانه‌ای که تاریخ را بیشتر فاتحان می‌نویسند تا فرودستان و عدالت‌طلبانی که از صفحات رسمی تاریخ حذف شده‌اند، بازخوانی صدای سرکوب‌شدگان، خاموش‌شدگان و مبارزان راه عدالت‌خواهی، ضرورتی تاریخی است. «چپ» در ایران، با همه‌ی خطاها و فراز و فرودهایش، تبلور  آرزوی دیرپای انسان برای برابری، آزادی و جهانی عاری از سلطه و استثمار بوده است؛ رؤیایی جمعی که در برابر ماشین خشونت استبداد، مناسبات نابرابر سرمایه‌داری و سازوکارهای نظام‌مند تبعیض ایستاده و با وجود سرکوب، تحریف و فراموشی تحمیلی، همچنان زنده و در حال چالش است.

مجموعه تازه‌ی «اخبار روز» با عنوان «چهره‌های ماندگار چپ در ایران»، تلاشی است برای بازشناسی و بازخوانی زندگی، اندیشه، مبارزه و میراث فرهنگی ـ سیاسی زنان و مردان بزرگی که با قلم، تفکر، مقاومت و گاه با جان خویش، چراغی در تاریکی‌های تاریخ افروختند.

انتخاب کسانی که در این مجموعه از آنان با عنوان “چهره ماندگار چپ” یاد می شود به معنای  ارزشگذاری بیشتر نسبت به صدها و هزاران چهره دیگری که فرصتی برای معرفی‌ی آن ها پیش نمی آید نیست. این گزینش محدود از میان هزاران نام تنها کوششی است برای بازتاب بخشی از حافظه‌ی جمعی یک جنبش تاریخی.

این مجموعه، نه برای اسطوره‌سازی، که برای تأمل، آموختن و بازاندیشی فراهم شده است. ما می‌خواهیم به یاد آوریم که حتی در تلخ‌ترین لحظات تاریخ، کسانی بودند که به فردای روشن باور داشتند.

چهره‌های ماندگار چپ در ایران؛ ۳. تقی ارانی؛ فیلسوف و معلم چپِ ایران

در سطر به سطر تاریخ معاصر ایران، چهره‌هایی ثبت شده‌اند که اگرچه عمرشان کوتاه بود، اما نقششان بلند است؛ آن‌ها نه‌تنها در حافظه‌ی سیاسی نسل‌ها مانده‌اند، بلکه به بخشی از فرهنگ فکری و مبارزاتی یک ملت تبدیل شده‌اند. تقی ارانی، بی‌تردید یکی از برجسته‌ترین چهره‌های این صف است: دانشمند، فیلسوف، مبارز، و از آغازگران یکی از مهم‌ترین جریان‌های فکری سده‌ی گذشته در ایران.

از تبریز تا برلین

ارانی در سال ۱۲۸۱ خورشیدی در تبریز چشم به جهان گشود، همان شهری که هنوز شعله‌های انقلاب مشروطه در کوچه‌هایش زبانه می‌کشید. خانواده‌اش از طبقه‌ی متوسط شهری بودند. تحصیلات ابتدایی را در تبریز و سپس تهران ادامه داد و در دارالفنون درس خواند. در سال ۱۳۰۴ برای ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی شیمی راهی آلمان شد، و در دانشگاه برلین مشغول تحصیل و پژوهش شد؛ اما آن‌چه از این سفر حاصل شد، تنها مدرک دکترای شیمی نبود.

ارانی که در آلمان برای دوره‌ی بسیار کوتاهی در صف نیروهای ناسیونالیست و ملی‌گرا قرار گرفت، به سرعت از این جریان فاصله گرفت و بعدتر آن را حاصل جوانی و ناآگاهی‌ی خود خواند. در برلین با جنبش‌های کمونیستی و سوسیالیستی آشنا شد، با مهاجران سیاسی و اندیشمندان انقلابی نشست‌و برخاست کرد و به خواندن آثار مارکس، انگلس، لنین، هگل، کانت، و فروید روی آورد و سوسیالیسم را برگزید.

نشریه‌ی «دنیا»

پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۱، ارانی شروع به فعالیت فکری کرد. در سال ۱۳۱۵ نشریه‌ای علمی و فلسفی با نام «دنیا» منتشر کرد که نقطه‌ی عطفی در تاریخ اندیشه‌ی چپ ایران به‌شمار می‌آید.

«دنیا» نشریه‌ای بود که موضوعات علمی، فلسفی، اجتماعی و حتی روان‌شناختی را با نگاهی ماتریالیستی و دیالکتیکی بررسی می‌کرد. هدف آن ارتقای سطح آگاهی بود. یکی از آموزه‌های محوری ارانی در «دنیا» این بود که آگاهی علمی بدون آگاهی طبقاتی، ناتمام است. او نظریه‌های خود را در چندین مقاله که در مجله «دنیا» منتشر شد، به ویژه «عرفان و اصول مادی» و «بشر از نظر مادی» و در سلسله اصول علوم دقیقه، شرح داد.

برای اولین بار،  روشفنکران و دانشجویان در ایران با مفاهیمی مثل ارزش اضافه، استثمار و مبارزه‌ی طبقاتی از طریق این مجله آشنا می‌شدند.

گروه ۵۳ نفر؛ روشنفکری چپ

«دنیا» شماری از روشنفکران و جوانان اهل مطالعه پروراند که هر چند همه ی آن‌ها با هم رابطه نداشتند، بعدها به‌عنوان گروه ۵۳ نفر شناخته شدند. از اعضای شاخص آن می‌توان به چهره‌هایی چون تقی ارانی، احسان طبری، علی‌اکبر شاندرمنی،، خلیل ملکی، انور خامه‌ای، ایرج اسکندری، رضا رادمنش و بزرگ علوی  اشاره کرد که بعدها بسیاری از آنان به ستون‌های اصلی جریان چپ در ایران تبدیل شدند.

دولت رضا شاه در آذر ۱۳۱۶ این گروه را به اتهام تبلیغ مرام اشتراکی بازداشت کرد. ارانی به‌عنوان رهبر فکری گروه، بیشترین فشار را تحمل کرد. دادگاه آن‌ها، که در سال ۱۳۱۷ برگزار شد، نه صرفاً محاکمهٔ یک گروه سیاسی، بلکه محاکمه‌ی یک مکتب فکری بود. ارانی با شجاعت از اندیشه‌های خود دفاع کرد و در برابر قاضی گفت: «ما جز تفکر، جز نقد، و جز علم، سلاحی نداشتیم.»

بزرگ علوی شاهکار محکمه ۵۳ نفر را نطق ارانی می داند و می نویسد: دکتر ۶ ساعت و نیم صحبت کرد. دوست و دشمن را بهت فراگرفته بود ارانی در دفاعیه خود گفت: برای اولین‌بار است که یک عده پنجاه و چند نفری از منورالفکر و کارگر با سواد ایران، یعنی افرادی که با چراغ در این محیط تاریک باید جستجو شوند، در محکمه جنایی؛ یعنی در محلی که دزدان مسلح، قطاع الطریق و قاتل‌ها محاکمه می‌شوند، به عنوان داشتن یک عقیده اجتماعی به پیشگاه قوه قضایی دعوت شده‌اند. محکمه امروز نافذتر از آن است که در داخل این دیوارها محصور بماند، بلکه آن‌ها را شکافته به دنیا خواهد رسید، چشم و گوش دنیا متوجه این دادگاه است… و با صدور رأی و گزارش آن به مقامات مافوق تمام نمی‌شود. محاکمه، ادعانامه و دفاع ما، هر سه، تاریخی است و مانند آثار محاکمات قرن هجدهم فرانسه… در صفحات تاریخ ایران باقی خواهد ماند.

ارانی به ده سال زندان محکوم شد.

حذف فیزیکی در زندان، سنتی که ادامه دارد

در ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ خبر آمد که ارانی در زندان قصر تهران درگذشته است. روایت رسمی، علت مرگ را تیفوس اعلام کرد. اما این روایت حکومتی و دروغ بود. در مورد علت و نحوه‌ی مرگ دکتر ارانی هنوز قطعیتی وجود ندارد. روایت غالب این است که پزشک احمدی – از پزشکان سازمان زندان‌ها که به شکنجه و کشتن زندانیان سیاسی معروف بود – با تزریق آمپول هوا باعث مرگ او شده است. دکتر احمدی پزشک مخصوص زندان بود و بعد از تبعید رضاشاه به اتهام قتل چندین زندانی سیاسی اعدام شد. غلامحسین بقیعی که از شاهدان عینی مراسم اعدام پزشک احمدی بوده، در کتاب خاطرات خود می نویسد: پزشک احمدی در پای چوبه دار فریاد زد: ای مردم من قاتل نیستم، یگانه گناهم اینه که دستور مافوقم را اجرا کرده‌ام و حالا چون از همه ضعیف‌ترم، همه چیز به گردن من افتاده، قاتل اصلی سرتیپ مختار و خود رضا شاهه». پاسبان‌ها بیش از این مهلت ندادند، حلقه طناب را به گردنش انداختند و به سرعت بالا کشیدند.

روایت دیگری وجود دارد که مطابق آن عوامل رضا شاه او را در سیاه‌چالی که فاضلاب زندان بود انداختند و در را به روی او بستند و او آن‌جا طوری مسموم شد و جان داد که حتی مادرش نتوانست چهره‌اش را تشخیص دهد.

کشتن ارانی در زندان، اولین نمونه‌ی حذف فیزیکی یک متفکر چپ در زندان در تاریخ ایران نوین بود که بعدها از سوی دو حکومت استبدادی پهلوی و جمهوری اسلامی دنبال شد؛ اما این قتل، برخلاف خواست دستگاه، نه تنها به خاموشی گفتمان چپ نینجامید، بلکه نام دکتر تقی ارانی را به نماد اندیشه‌ی مقاوم بدل کرد.

تقی ارانی را باید برای چند ویژگی مهم به‌خاطر سپرد:

او از مهم‌ترین اندیشمندان چپ ایران در سال‌های آغازین آن بود، گفتمانی که بر تحلیل، مطالعه و گفت‌وگو استوار بود.

ارانی پل میان علم و سیاست بود—او فهم علمی را در خدمت آزادی و عدالت اجتماعی به‌کار گرفت.

او از نخستین کسانی بود که مفاهیم بنیادین مارکسیسم را با زبان علمی و عقلانی به جامعه‌ی ایرانی معرفی کرد و نسل بعدی روشنفکران را تحت تأثیر قرار داد.

ارانی مفهوم «مبارزه‌ی فکری» را جا انداخت، در زمانی که مبارزه بیشتر در قامت شورش مسلحانه این و آن خان شناخته می‌شد.

او را علی‌اشرف درویشیان «آفتاب محبوس» نامید، و هوشنگ ابتهاج در یکی از گفتگوهایش از ارانی به‌عنوان «کسی که راه گفت‌وگو را در خفقان گشود» یاد کرد.

در روزگاری که علم از سیاست بریده و سیاست از علم تهی شده، بازخوانی اندیشه‌ی تقی ارانی یک ضرورت تاریخی است. ارانی به ما می‌آموزد سلاح اندیشه، اگرچه آرام و بی‌صداست، اما می‌تواند لرزه بر ارکان قدرت بیندازد. او در ۳۵ سالگی خاموش شد، اما هنوز، در هر جنبش عدالت‌خواهانه، در هر نَفَسِ حق‌طلبانه، و در هر سطری از اندیشه‌ی روشن، حضوری زنده دارد.

تهیه شده در تحریریه اخبار روز

مجموعه کامل «چهره‌های ماندگار چپ در ایران» را در اینجا بخوانید

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

11 پاسخ

  1. بر ارانی همان رفت که بر شعرای انقلابی همانند فرخی یزدی؛ و میرزاده عشقی….
    تقی ارانی در بیدادگاه رژیم رضاخانی؛ رژیم استبدادی حاکم را به محاکمه کشید و بر علیه نظام حاکم و قوانین آن پرداخت و گفت :
    “فقط ان قانونی مقدس است که حافظ منافع توده ها باشد و بیان اینکه چقدر برای یک جامعه ننگین است که طرفداری از رنجبران و حفظ حقوق آنان اینقدر سخت مجازات دارد….” و
    “کشتی های رودخانه تایمز لندن بر روی خون کارگران ایران حرکت می کنند….”

  2. تاریخ را همیشه فاتحان مینویسند !
    انقلاب مشروطیت از اولین انقلاب های مدرن در آسیا است. نسلی از ایرانیان مترقی و پیشرو با تلاش و از خود گذشتگی فراوان بعد از قرنها استبداد و جنایت شاهان ، توسط انقلاب مشروطیت به پایان دیکتاتوری فردی و ,تا حدودی مذهبی ( اعدام اخوند نوری) در این کشور نائل شدند !

    پانزده سال بعد رضا شاه با کودتا خود، تمام دست آورد های مبارزات مردمی و مشروطه خواهان و پایان قرن ها دیکتاتوری را مجددا از بین برد !

    دکتر ارانی انسانی بسیار فرهیخته بود .
    او تمام تلاش خود را انجام داد تا دانش و پیشرفت روز بشری را در خدمت آزادی و عدالت اجتماعی به‌کار گیرد .
    استبداد و فرا دستان این عمل را هرگز تاب نیاوردند !

    1. خدماتی که روشنفکران چپی البته غیر وابسته به روسیه به ایران و ایرانی کردند بسیار است و باید مطرح شوند و حتی دیدگاه انتقادی به آنها هم مجاز باشد چون چپها وحشتی از حقیقت نداشته و ندارند مثل سلطنت طلبها ماله کش نبودند و نیستند یا پاچه خواران کنونی رژیم شیعه فاشیستی ملاها که همه جنایات رژیم ملایان را هم می‌بینند ولی خوک شده اند و سازشکار! احتمالا پشت این ایده خوب و قلم روان سردبیر محترم اخبارروز جناب فواد تابان باشد با گنجینه شناخت تاریخ و شخصیت های معتبر که مطمئنا دارد با ما قسمت می‌کند یا بکند. سواد یاد نگرفتیم که با خود به گور ببریم که! خب انتظار نباید داشت در رسانه های داخلی همگی وابسته به حکومت ملاها بیایند شخصیت های مبارز چپی را معرفی کنند پس زحمت و بار سنگین اش میماند بر روی دوش این سایت خارج نشین چپگرا؟ مثلا از شخصیت روشنفکری فتحعلی آخوندزاده چی میدانیم؟ و صدها مبارز دیگر تابنده نور روشنگری و آگاهی بخشی به ایران اسلامزده عقبمانده! هرچند خوشبختانه سرچ در گوگل هم هست و عصر اینترنت دست یابی به اطلاعات را آسان کرده!

  3. شاملو شاعر بزرگ در قصیده ای برای انسان ماه بهمن در رثای ارانی خطاب به جلاد او رضا خان سروده ای جاودانه دارد.
    تو نمی دانی غریو یک عظمت ، وقتی که در شکنجه ی یک شکست نمی نالد ، چه کوهی است!
    تو نمی دانی نگاه بی مژه ی محکوم یک اطمینان، وقتی که در چشم حاکم .یک هراس خیره می شود چه دریایی است!
    تو نمی دانی مردن، وقتی که انسان مرگ را شکست داده است چه زنده گی ست!
    تو نمی دانی رنده گی چیست ، فتح چیست تو نمی دانی ارانی کیست!
    و سوراخ هر گلوله بر هر پیکر ، دروازه یی است که سه نفر، صد نفر ،هزار نفر ، که سیصد هزار نفر از آن می گذرد رو به برج زمرد فردا . و معبر هر گلوله بر هر گوشت دهان سگی است که عاج گرانبهای پادشاهی را در انوالیدی می جود.
    و لقمه ی دهان جنازه ی هر بی چیز پادشاه رضاخان شرف یک پادشاه بی همه چیز است.

  4. با سپاس اژ شما و خسته نباشید.
    به گمان من این کار بسیار شایسته ایی هست. چون در روزگاری که کسانی خاک در چشم راستی ها می پاشند، زدودن گرد از چهره زنان و مردانی که دل در راه مردمان، از هر زبان و فرهنگ، دادند و جان بر کف برای رهایی مبارزه کردند، کاری بسیار گران و کارآمد س. کارآمد برای جوانان امروز که پرسشگرند و راه پاسخ را بسته می یابند. برای نمونه بررسی جنبش جنگل، نقش حیدر عمواوغلی و احسان اااه خان‌ و میرزا کوچک خان در این کارزار بسیار ارزشمند خواهد بود.

  5. براستی جای چنین اندیشمندان و مبارزان دردمند، در این زمانه ی جور و ستم خالی است. یاد تمام مبارزان راه آزادی و عدالت اجتماعی از ارانی تا روزبه و از حیدر عمواقلی تا سیامک و وارطان و حکمت جو و جزنی و ظریفی و طبری و هزاران مبارز با نام و گمنام گرامی باد!

  6. ای‌کاش رضاشاه که خدمات بیشماری در سازندگی ایران هم داشته، دیکتاتوری که در برخی زمینه ها کشور را ترقی بخشید با چنین متفکران چپی رفتار انسانی داشته و با خشونت رفتار نمی‌کرد که شاعر بزرگوار شاملو رضاخان را هیتلر بخواند که اینهم شرط انصاف نیست. شخصی مثل زنده یاد ارانی که تحصیلکرده آلمان بوده می‌توانست خودش را به دربار شاهی بفروشد و از زندگی در ثروت و لوکس بهره فراوان ببرد ولی مبارزه برای عدالت علیه ظلم و ستم را برگزید چون شرافت داشته. بدون شک پایه روشنفکری چپی در ایران با امثال ارانی ریخته شد که نسل‌های بعدی از آن بهره بردند تا چشم و گوش شان باز شد، چیزیکه دیکتاتورها خوش ندارند که روشنگری در جامعه بشود. واقعا شهامت چنین افرادی برای ما امروزی ها حتی قابل تصور هم نیست با حکومت شکنجه گر تا زیر دندان مسلح دست و پنجه نرم بکنی با اینکه میدانی قوه قضائیه آلت دست دیکتاتور است. برای آرمان خود جان دادن امروزه کمتر کسی حاضر می‌شود مگر اینکه از تبار ارانی شجاع باشد.

    1. این انسان ها در دوران قجری با رفتن به خارج و در آنجا تلاش کردند که دانش های لازم را فرا بگیرند و خود را آماده ساختن کشور کردند که این ساختن در پایان استبداد قجری که تبدیل به دوران مشروطه شده بود می توانست به شکل مفیدی شکل بگیرد اما
      دیدیم رضاخانی بصورت مشکوک روئیده شد و رضا شاه شد که عملکرد و رفتار او به ما می گوید او روئیده شده بود -که آن انسان ها تلاش گر که میبایست دانششان را در خدمت ساختن کشور بکار گرفته می شد- یا حذف کرد و یا خانه نشین کرد و یا دق مرگ کرد. امثال
      رضاشاهان قابل تقدیر نیستند آنها مستحق محاکمه تاریخند آنهم در هر دوره تاریخی بعد از مرگشان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *