در جمهوری اسلامی ایران، زنان با مجموعهای از محدودیتهای اجتماعی، فرهنگی و قانونی مواجه هستند که ریشه در سیاستهای رسمی حکومت و ساختار سنتی جامعه دارد. یکی از بارزترین مظاهر این محدودیتها، حجاب اجباری است …قانونی که از سال۱۳۵۸ اجباری شد و تاکنون یکی از ابزارهای اصلی کنترل بدن و هویت زنان در ایران باقی مانده است.
در تمام دوران حکومت اسلامی بعد از انقلاب ۵۷ هرزمان که مساله دین وشرع مطرح بوده اولین نگاه متوجه زنان بوده است واجباربه پذیرش باورهای دینی و نگاه مردسالارانه زنان رامجبوربه پوشش های درشرایط بداب وهوایی ومکانی کرده.
حجاب که موجب رشد زنان درجامعه نشده ,برعکس برازادی حضورانان درجامعه تاثیر گذاشته وعاملی برای طرد شدن انهاازجامعه ونابرابری حقوق زن ومرد, قوانین تبعیض آمیز, جداسازی های جنسیتی, امکانات نابرابردر اموزش, اشتغال, ورزش وامور فرهنگی شده.
در واقع حجاب زنان موجب کنترل انها و جلوگیری از حضور برابر انها در اجتماع شده ودرتمام طول این دوران انها را وارد جنگی نابرابر و در گیر با سیاستهای زورگویانه و ظالمانه کرده, که از جمله ان میتوان به پوشش زنان در میادین ورزشی, عدم حضورزنان در ورزشگاها, گشت ارشاد, وغیره اشاره کرد .
در واقع حجاب نه تنهاکمکی به زنان نکرده بلکه تنها برای استفاده ابزاری حکومت ایران اززنان برای حفظ قوانین اسلام بوده.
در حالی که حجاب میتواند برای برخی زنان انتخابی آگاهانه و برآمده از باورهای دینی باشد، برای میلیونها زن در ایران که تمایلی به پوشش اجباری ندارند، حجاب اجباری به نمادی از سرکوب و تبعیض بدل شده است. زنان در صورت عدم رعایت «پوشش مناسب» ممکن است با بازداشت، جریمه، محرومیت از خدمات اجتماعی و حتی خشونت فیزیکی مواجه شوند. گشت ارشاد، یکی از نهادهای پرحاشیه در این زمینه، نمونهای از خشونت سازمانیافته علیه زنان به بهانه کنترل ظاهر آنان است.
حجاب در بسیاری از کشورها بهصورت قانونی یا عرفی بر زنان تحمیل میشود. در ایران، از سال ۱۳۵۷ به بعد، پوشش اسلامی برای زنان اجباری شد . طبق گزارش سازمان حقوق بشر ایران، در سال گذشته بیش از۳۰ هزار زن به دلیل “عدم رعایت حجاب” احضار یا بازداشت شدند.
در حالی که در کشورهایی مانند عربستان سعودی که مهد اسلام است در سالهای اخیر محدودیتهای پوشش کاهش یافته ولی در ایران هنوز بحث “گشت ارشاد” و فشارهای اجتماعی و حکومتی پابرجاست. براساس یک نظرسنجی انجامشده توسط مؤسسه گمان در سال ۲۰۲۲، ۷۲٪ از ایرانیان با حجاب اجباری مخالفاند و آن را ناقض آزادیهای فردی میدانند.
فراتر از مسئله حجاب، زنان ایرانی با چالشهایی عمیقتری در بطن ساختار مردسالارانهی جامعه مواجهاند. این ساختار نه تنها در فرهنگ سنتی، بلکه در قوانین مدنی و کیفری ایران نیز نهادینه شده است. برخی نمونههای بارز این نابرابریها شامل موارد زیر است:
قوانین خانواده: مردان حق طلاق یکطرفه دارند، اما زنان تنها در شرایط خاص میتوانند تقاضای طلاق کنند. حضانت فرزندان نیز معمولاً به نفع پدران است.
قانون ارث: زنان نصف مردان ارث میبرند.
شهادت و دیه: ارزش شهادت زن در دادگاه نصف مرد است و دیهی زن نیز کمتر از مردان تعیین میشود.
شاید لازم باشد کمی از تأثیرات روانی و اجتماعی تبعیض زنان صحبت کنیم
اضطراب و استرس اجتماعی: فشار مداوم برای رعایت ظاهر مطابق با قوانین حکومتی، بهویژه در نسل جوان، سبب بروز افسردگی، اضطراب و حتی رفتارهای اعتراضی شده است.
شکاف جنسیتی در آموزش و رشد فردی: دختران و زنان جوان اغلب از فرصتهای برابر برای رشد اجتماعی، فرهنگی یا حتی مسافرت محروم میشوند و متاسفانه در سالهای اخیر، اعتراض زنان علیه تبعیض و حجاب اجباری، بهویژه در ایران، به اوج رسیده است. جنبشهایی مانند “زن، زندگی، آزادی” پس از مرگ مهسا امینی در سال ۱۴۰۱، توجه جهانی را به وضعیت حقوق زنان جلب کردند. طبق گزارش سازمان عفو بینالملل، در جریان این اعتراضات، صدها زن کشته و هزاران نفر بازداشت شدند.
مسئله تبعیض جنسیتی و حجاب اجباری، تنها یک دغدغه فردی یا دینی نیست، بلکه موضوعی بنیادین در حوزه حقوق بشر است. برابری جنسیتی و حق انتخاب در پوشش، لازمهی رشد پایدار و توسعه اجتماعی است. تا زمانی که نیمی از جامعه با اجبار، سرکوب و محدودیت روبروست، نمیتوان از پیشرفت حقیقی سخن گفت.
اماباوجودتمام عوامل بازدارنده وبرخوردشدیدبا فعالان زنان ومحدودیتهای اجتماعی, ابتکارونواوری زنان ایران, شجاعت واستقامت شان درمقابل خشونت وسرکوب ,قابل ستایش است و اکنون به دلیل ارتباط قشر وسیعی اززنان به خصوص نسل جوان بادنیای مجازی و شناخت صورتهای مبارزاتی زنان درتاریخ وارتباطات بین المللی, ماهیت فعالیتهای انهارامتفاوتر کرده و در اینجامیتوان به حرکت شجاعانه دختران انقلاب نیز اشاره داشت ,که حتی با دستگیری انهاوعوامل بازدارنده نه تنهاصدای فریادزنان رابه گوش جهانیان رساندن بلکه این موضوع به دغدغه ای برای حاکمان جمهوری اسلامی تبدیل شدوبا نسبت دادن ان به عوامل خارجی قصد به انحراف کشیدن ان راداشتند.
اما انکار و نسبت دادن ان به عوامل خارجی نمیتواند نشان از اگاه نبودن رژیم از تغییرات اجتماعی شکل گرفته در جامعه وشکل گیری صورتهای جدید مبارزاتی زنان باشد
بلکه تنهاهدف ازانکار این جریان قدرتمند, سرکوب شدیدتر ان است .
برخوردامنیتی با مسائل زنان اولین بار نیست که اتفاق می افتد واین تنهاراهی است که میتوان حرکت های مدنی زنان رادرقبال برابری خواهی وازادی سرکوب کردو صورتهای اسلام را حفظ کرد.
حجاب اجباری در ایران مغاییربا ازادی های فردی زنان درجامعه ونقض حقوق اولیه انان است و کمکی که به امنیت زنان نکرده بلکه بیشتر باعث شده تا جامعه نگاهی ابزاری وجنسی حول تن زنان داشته باشد وتنها اجرای قانون حجاب وپوشش زنان برای رسیدن به اهداف سیاسی است.
در اینجابه سخن یکی اززنان ازاداندیش (سیمون دوبوار)برمیخوریم که میگوید:
سرکوب یک جامعه تنهااز راه زنان ممکن است, چراکه زنان ازاد قادرند فرزندان ازاد ورها تربیت کنند.
واین نیز دلیلی است که رهبران سیاسی ایران با تبدیل کردن مساله حجاب و فعالیت های زنان به یک امرسیاسی وامنیتی و سرکوب فعالان ان تنها قصد سرکوب جامعه و عقب مانده بودن ان را دارند.
نویسنده و گرافیک:مهدی دهقانپور فراشاه
