شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

آیا امپریالیست‌های خوب و بد وجود دارند؟ – دیمتریس خِکالاکیس – ترجمه ی: داود جلیلی

شرایط و تحولاتی که پس از به قدرت رسیدن ترامپ و تجدید آرایش اتحادها در اردوگاه‌های امپریالیستی رخ داده، ظاهراً موجب سردرگمی و آشفتگی در میان کسانی شده است که همچنان باور دارند که سیاست امپریالیستی صرفاً به ایالات متحده محدود می‌شود و این تصور را ترویج می‌کنند که «روسیه‌ی سرمایه‌داری ما را نجات خواهد داد».

البته در سوی دیگر، تحلیل‌گران و نیروهای سیاسی بورژوایی نیز درباره این‌که مواضع  در داخل اردوگاه یورو-آتلانتیک و موضع «غرب دموکراتیک» در چانه‌زنی امپریالیستی جاری چگونه و چرا شکل می گیرند دچار نوعی «سرگیجه» شده‌اند.

از آغاز جنگ امپریالیستی در اوکراین، گروه‌های فرصت‌طلب و تحلیل‌گران خودخوانده، تلاش کرده‌اند به نام مبارزه “اصیل” ضدامپریالیستی مواضع حزب کمونیست یونان را تضعیف و با ضدآمریکایی‌گری بی مایه و ضدفاشیسم جعلی رقابت کنند. علیرغم “لفاظی انقلابی” آن‌ها، این افراد در مورد این حقیقت که ریشه مشکل در “بنیان” سیستم سرمایه‌داری، یعنی امپریالیسم، نهفته است، سکوت کرده‌اند.

این نیروها “امپریالیسم ستیزی ” خود را تنها به مبارزه علیه بلوک یورو-آتلانتیک محدود می‌کنند و دیگر مراکز و دولت‌های امپریالیستی را به‌عنوان “مخالفان”(امپریالیسم) معرفی می‌کنند. خط مشی آن‌ها در عمل مردم و جنبش‌ها را در دام اتحاد با طبقات بورژوا، مانند روسیه، می‌اندازد و ویژگی‌هایی را که ندارند به آن‌ها نسبت می‌دهد، و تشکیل جبهه‌‌ی “متحد نیروهای پیشرو” را مطرح می‌کنند.

آن‌ها برای آن‌که (در نظر هواداران حزب کمونیست یونان یا کسانی که برای مواضع این حزب احترام قائل‌اند)، متقاعدکننده‌تربه نظر برسند، به ادعاهای فریبکارانه‌ای متوسل می‌شوند که گویا مدافع اتحاد جماهیر شوروی و ساختمان سوسیالیسم هستند. برای مدیریت عقب‌نشینی‌ها و ضعف تحلیل نظری – سیاسی خود، که امروزه آنان را به بن‌بست سیاسی و به «آغوش» بورژوازی کشانده است، می‌کوشند حملات خود به حزب کمونیست یونان را به‌دلیل مواضع آن در قبال جنگ، با هدف جدا کردن نیروها از نفوذ آن بازآرایی کنند. البته کسی تردید ندارد که جنبش انقلابی در یونان، با بورژوازی کشور، نظام و دولت‌های آن، ناتو، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا رو در رو است. اما آیا این ارزیابی ما را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که راه‌حل، هم‌سویی با مراکز امپریالیستی‌ای است که در تقابل با اردوگاه یورو-آتلانتیک قرار دارند؟ به عبارت دیگر، آیا پاسخ را باید در جستجوی «امپریالیست خوب» جُست؟

چانه‌زنی‌های امروز ترامپ و پوتین، موضع ایالات متحده در سازمان ملل، گروه هفت (G7) و رویارویی با اتحادیه اروپا بر سر جنگ در اوکراین، بحث درباره بهره‌برداری مشترک از منابع کمیاب موجود در خاک اوکراین، مذاکرات مربوط به پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا و ناتو، بار دیگر و به شکلی قاطع تأیید می‌کند که هیچ اتحاد امپریالیستی هوادار مردم وجود ندارد.

هم رو در رویی‌ها و هم اتحادهای میان‌دولتی در چارچوب شرایط امپریالیستی، همواره شکننده و موقتی هستند، چون منافع به واسطه‌ی توسعه نامتوازن تغییر می‌کنند. “درهم‌تنیدگی‌” همین  تناقضات است که باعث می‌شود تنش‌ها و تضادها میان متحدان افزایش یابد و هم زمان، دشمنان سرسخت نیز با یکدیگر وارد توافقات دوجانبه شوند؛ دقیقاً به این دلیل که تحولات، مُهر منافع طبقات بورژوا را بر خود دارند. به‌عنوان نمونه می‌توان به اختلافات بر سر تعرفه‌ها، مشارکت در هزینه‌های جنگ و نظایر آن اشاره کرد.

در حالی که مذاکرات درباره آتش بس و توافق‌های صلح در جریان است، به تدارکات جنگی شدت می‌بخشند، اقتصاد جنگی را سازمان‌دهی می‌کنند و پروژه‌های عظیم تسلیحاتی به ارزش صدها میلیارد را به هزینه تمام خلق ها طراحی می‌کنند.

مناسبت لنینیسم

امروز، در صد و دهمین سالگرد نگارش اثر لنین با عنوان زیر پرچم دروغین، میراث او همچنان ارزشمند و راهنمای عمل است. در این اثر، و نیز در مجموعه‌ای از نوشته‌های دیگر که مهم‌ترین آن‌ها امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایه‌داری است، لنین به‌روشنی بیان می‌کند که در شرایط سرمایه‌داری انحصاری، طبقه بورژوازی نماینده گذشته‌ی توسعه اجتماعی است، و جنگ‌هایی که میان بخش‌های ملی سرمایه‌ انحصاری در می‌گیرد، جنگ‌هایی برای تقسیم غنایم‌اند. لنین تأکید دارد که طبقه کارگر، یگانه طبقه‌ای است که می‌تواند رهبری اجتماعی را بر عهده گرفته و پیشرفت اجتماعی را، چه در شرایط صلح و چه در شرایط جنگ، تضمین کند. به بیان دیگر، در برابر دولت و حاکمیت اقلیت، یعنی دیکتاتوری سرمایه که بحران‌ها، جنگ‌ها، فقر و رنج ملت‌ها را تولید می‌کند، راه برون‌رفت، دولت و قدرت اکثریت، یعنی دیکتاتوری پرولتاریا است.

بر این اساس، این دیدگاه که جنبش کارگری دلیلی برای دفاع از این یا آن بورژوازی در جنگ امپریالیستی دارد پذیرفتنی نیست. این موضع هم که طبقه کارگر و پیشتاز سیاسی آن، به بهانه بهره‌برداری از تضادهای درون‌امپریالیستی، خود را به دنباله‌رو بورژوازی یا یکی از اتحادهای امپریالیستی بدل سازند و به طبقه خود خیانت کنند نیز به همان اندازه، خطرناک و فاقد پشتوانه تاریخی است. آموزه‌ی لنینی، برای کسانی که آن را به‌عنوان راهنمای عمل  و نه ابزاری برای تحریف می‌پذیرند ، کاملاً روشن است: طبقه کارگر و جنبش انقلابی تنها در صورتی که به هیچ بورژوازی امپریالیستی نپیوندند، تنها در صورتی که بپذیرند که «هر یک (از بورژوازی) بدتراز دیگری‌است»، و تنها در صورتی که خواهان شکست بورژوازی در هر کشوری باشند به خود وفادار می‌مانند. 

این مواضع در مورد همه کشورها صرف نظر از قدرت اقتصادی یا نظامی آنان صادق است، و البته کشورهای سرمایه‌داری را هم که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ودیگر دولت‌های سوسیالیستی، و پس از غلبه نیروهای ضدانقلابی و شکل‌گیری طبقات بورژوا، از درون نظم سوسیالیستی سربرآوردند و ثروت خلق‌شده به دست مردم در کشورهای دارای ساختار سوسیالیستی را به تاراج بردند، نیز دربر می‌گیرد. علاوه بر این، در راستای آن‌که بتوان به‌صورت واقعی و مؤثر از تضادها و رقابت‌های امپریالیستی در جهت منافع مبارزه برای سوسیالیسم بهره گرفت، لازم است که مرز خود را به‌روشنی از تمامی اردوگاه‌های امپریالیستی متخاصم جدا کنید. درنهایت این  چیزی است که خود بلشویک ها به ما آموختند.

به علاوه، لنین  با تاکید بر خطای تقسیم دولت‌های بورژوایی در عصر سرمایه‌داری انحصاری به آن‌هایی که سیاست های امپریالیستی را دنبال می کنند و آن‌هایی که این سیاست را دنبال نمی کنند به‌شدت کائوتسکی را مورد نقد قرار داد. بازتولید مفاهیم همانند به موضع گیری غلطی منجر می شود که گویا در حال حاضر، سیاست امپریالیستی تنها از سوی ایالات متحده آمریکا، که کشوری است که در نظام امپریالیستی بین‌المللی جایگاه برتر را دارد و با تمام ابزارها برای حفظ آن می رزمد دنبال می‌شود. 

تحلیل طبقاتی، نظری و سیاسی منسجم حزب کمونیست یونان 

حزب کمونیست یونان از همان آغاز، ماهیت امپریالیستی جنگ را از هر دو سو برجسته ساخت و تأکید کرد که جنگ در اوکراین صرفاً نزاعی میان دو دولت نیست. این حزب در برابر این ادعا که سطح کنونی توسعه سرمایه‌داری در روسیه گویا امکان طرح اتهام سیاست امپریالیستی را از میان می‌برد، پاسخی روشن و مستدل ارائه داد.

حزب نشان داد که بورژوازی روسیه، که پس از پیروزی ضدانقلاب، به تحکیم قدرت خود پرداخت، در رقابت‌ها برای بازتوزیع و کنترل بازارها و مناطق دارای اهمیت اقتصادی به‌طور فعال شرکت دارد، و این‌که سرمایه‌داری انحصاری در روسیه، نقش پررنگی در نظام امپریالیستی بین‌المللی ایفا می‌کند. 

بر اساس استدلال بالا، دولت بورژوایی روسیه مبتنی بر توان اقتصادی، نظامی و سیاسی خود، به‌طور مستمر سیاستی امپریالیستی را دنبال می‌کند. حزب کمونیست یونان به‌طور مشخص به ضدامپریالیسم و ضدکمونیسم چندلایه‌ای که از سوی محافل امپریالیستی هر دو طرف ترویج می‌شود، واکنش نشان داد  و به افترائاتی که علیه اتحاد جماهیر شوروی مطرح می‌شود، پاسخ داد.

از یک سو، به اسطوره‌سازی‌های ناتو درباره «سرکوب ملی» مردم اوکراین و سایر ملت‌های اتحاد شوروی، و از سوی دیگر، به بورژوازی روسیه که منطق «ساختاردهی سرزمینی» اوکراین را با واگذاری سرزمین‌هایی‌که گویا به لحاظ تاریخی به روسیه تعلق داشته‌اند از سوی بلشویک‌ها و حزب‌کمونیست اتحاد شوروی (CPSU)  تبلیغ می‌کند. این‌گونه ادعاها چیزی جز تحریف میراث شوروی در مسئله ملی نیست، تحریفی که هر دو طرف برای پنهان‌سازی واقعیت از آن استفاده می‌کنند، یعنی تحریف این واقعیت که پس از دگرگونی‌های ضدانقلابی، سلطه و شکل‌گیری طبقات بورژوا در همه جمهوری‌های سابق شوروی، به‌طور طبیعی به تشدید رقابت و ستیز میان آنان برای تقسیم غنایمی انجامید که پیش‌تر در یک دولت سوسیالیستی واحد، به‌دست مردم شوروی خلق شده بود.

حزب کمونیست یونان مردم را فراخواند تا دست‌آویزهای فریبنده هر دو طرف را رد کنند، هم طرف ناتو که جنگ را به‌نام «آزادی» و «حق تعیین سرنوشت» مردم اوکراین توجیه می‌کند، و هم روایت طرف مقابل را که  هدف‌های انحصارات خود را پشت نقاب «نازی‌زدایی» از اوکراین و «حق تعیین سرنوشت» جمعیت روس‌زبان پنهان می‌سازد. حزب کمونیست یونان از سال ۲۰۱۴، با گروه‌های فاشیستی، گردان‌های آزوف، و نقش دولت بورژوایی اوکراین که به کشته شدن هزاران نفر از مردم روس‌زبان در این کشور منجر شد، آشکارا مخالفت کرده است.

حزب کمونیست یونان هم زمان بر این نکته تأکید کرده است که دولت روسیه از فداکاری میلیون‌ها نفر از مردم اتحاد جماهیر شوروی بهره‌برداری می‌کند، و از نمادهای شوروی و کمونیستی به‌منظور بهره‌برداری و تصاحب مبارزه قهرمانانه مردم شوروی علیه آلمان نازی و سایر دولت‌های سرمایه‌داری و مقایسه آن با حمله روسیه به اوکراین برای منافع گروه‌های انحصاری روسی سو استفاده می‌کند.

حزب کمونیست یونان پیشتاز مخالفت با دخالت عمیق کشورمان در جنگ امپریالیستی بوده است. این حزب برمسئولیت‌های دولت دموکراسی نوین و سایر احزاب یورو-آتلانتیک که کشور را به “پایگاهی” برای عملیات‌های نظامی ناتو، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا تبدیل کرده‌اند تاکید کرده است.  اقدام و مداخله این حزب، با معیار روشن طبقاتی  ابعادی بین‌المللی دارد.

امروز، در شرایطی که جنگ‌های امپریالیستی در بسیاری از مناطق جهان در جریان است، نبرد برای برتری در نظام جهانی امپریالیستی شدت گرفته، و جستجو برای یافتن بازارهای سودآور جهت سرمایه‌های «راکد» و “میدان‌های مین” رکود اقتصادی، رقابت و جنگ تجاری را تشدید کرده است، خطر تعمیم درگیری‌های نظامی و جنگ به‌عنوان ادامه طبیعی سیاست‌ها و منافع طبقات بورژوا افزایش یافته است در چنین شرایطی، تجربه تاریخی بلشویک‌ها که با انقلاب سوسیالیستی راه برون‌رفت از جنگ جهانی اول را گشودند، ارزشی بی‌بدیل دارد. برای جنبش انقلابی کارگران، دراین باره هیچ‌ تردیدی وجود ندارد.

این تجربه و دانش تاریخی، با تکیه بر معیار خالص طبقاتی، همراه با تحلیل‌ها و تبیین‌های نوین حزب کمونیست یونان به کار گرفته می‌شود تا توده‌ها گرفتار اهداف سیاست بورژوایی نشوند، و بدین ترتیب، استقلال طبقاتی و سیاسی طبقه کارگر، با هدف نهایی دستیابی به قدرت خودِ طبقه کارگر، یعنی سوسیالیسم تضمین گردد. 

***

*-دیمتریس خِکالاکیس نویسنده مقاله عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان است.

http://www.idcommunism.com/2025/05/are-there-good-and-bad-imperialists.html

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

2 پاسخ

  1. هم اکنون یارگیری‌ها در مناطق جهان بر اساس نیازمندی‌های ملی و امنیتی و بی‌اعتمادی به ناتو و آمریکا افزایش یافته است و این برای آمریکا مسلما دارای تبعات مطلوبی نخواهد بود . در این مبارزه همه کشورهای جهان برای اینکه سقوط نکرده و غرق نشوند باید مواضع سیاسی و منافع ملی ، چگونگی دفاع از تمامیت ارضی و امنیت کشور خود را تعریف کنند و جایگاه سیاسی خویش را در این صحنه نبرد شطرنج جهانی تبیین کرده و بیابند . هر تحولی که در جهان امروز رخ دهدباید درجه خلوصش را با شناخت ماهیت تضادها و تاثیرات ژئوپلیتیکی همین معیارها محک زد. پرسشها بر این مبناست که آیا ما باید به جهان یک قطبی، که جهان قلدری و زورگوئی و نقض حقوق ملل و غارت جهان است تمکین کنیم و یا خواهان برهم زدن و جایگزینی این نظم باشیم و از تغییر تناسب نیروهای موثر جهانی حمایت نمائیم ؟ 

  2. با توجه به این واقعیت که دولت بعد از فرو پاشی شوروی در روسیه سرمایه داری می باشد و شوروی سابق هم نوع دولتی ان بود با این حال هر طبقه حاکمی به طور طبیعی همه تلاش خود را برای بقا و سود خود انجام میدهد. در اینجا و در مورد روسیه امر بقا مورد تاکید است.
    در لینک زیر مشاهده خواهید کرد در امد روسیه ازسال ۲۰۱۲ از ارسال نفت و گاز به اروپا ماهانه و نه سالانه حدود سی میلیارد و نه میلیون دلار است، چیزی که ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود و در زمان مرکل درالمان با ان به شدت مخالف بود. هیچ عقل سالمی و به خصوص عقل سرمایه داری روسیه و دولت ان با حمله به اکراین و با دانستن عواقب ان نمی تواند از این در امد بزرگ صرف نظر کند مگر مسٔله بقای خود سرنوشت یوگسلاوی را پیشبینی کند.
    سرمایه ها بر سر بازار و تسلط بر ان با هم جنگ دارند اما در مورد حمله روسیه به اکراین ان را بیشتر بایستی یک واکنش ارزیابی کرد تا یک کنش٬ واکنشی برای بقا با کنشی امپریالیستی برای تسلط سیاسی اقتصادی تفاوت دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *