شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

ترامپ و ظهور استعمار نو؛ چگونه خلأ حمایت جهانی به استعمار جدید منجر می‌شود؟ – ریکاردو هاوسمَن، برگردان: نوید اخگر

در حالی که دولت‌های اهداکننده در حال کاهش بودجه کمک‌های خارجی هستند، چارچوب‌های حیاتی که به کشورهای در حال توسعه کمک می‌کردند، در حال فروپاشی‌اند. با رقابت قدرت‌های جهانی برای کنترل منابع طبیعی، ممکن است جهان به سمت نسخه‌ای مدرن از «تقلا برای آفریقا» در قرن بیست و یکم حرکت کند.

در سال ۱۶۵۱، توماس هابز که از خشونت جنگ داخلی انگلستان عمیقاً متأثر شده بود، خواهان شکل‌گیری «لویاتان» شد: دولتی مقتدر که بتواند نظم را برقرار کرده و از بروز هرج‌ومرج جلوگیری کند. او هشدار داد که بدون چنین دولتی، زندگی انسان‌ها «منزوی، فقیر، زننده، وحشیانه و کوتاه» خواهد بود. اما همان‌طور که تاریخ نشان داده، ساختن چنین لویاتانی بسیار دشوارتر از خواستن آن است. این واقعیت بلافاصله پس از موج استعمارزدایی قرن بیستم آشکار نشد. از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، بیش از ۱۳۰ کشور جدید به استقلال رسیده‌اند؛ حدود ۸۰ کشور در آفریقا و آسیا، و نزدیک به ۲۰ کشور در جزایر کارائیب و اقیانوس آرام. باقی‌مانده نیز پس از فروپاشی امپراتوری‌ها و کشورهای چندملیتی مانند اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی شکل گرفته‌اند.

این موج استعمارزدایی نه‌تنها ریشه در خواست ملت‌ها برای خودمختاری داشت، بلکه با حمایت فعال ایالات متحده نیز همراه بود. آمریکا جنبش‌های استقلال‌طلبانه را ابزاری برای تضعیف امپریالیسم اروپا و مقابله با نفوذ شوروی می‌دید. هری ترومن، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، در سال ۱۹۴۹ طی برنامه اصل چهارم، چهارچوبی برای دوران پس از جنگ ارائه داد: پشتیبانی از سازمان ملل برای حفاظت از تمامیت ارضی کشورها، بازسازی اروپا از طریق طرح مارشال، ترویج استعمارزدایی، و ارائه کمک‌های فنی به فقیرترین مناطق جهان. هدف این بود که به جای لویاتان‌های استعماری، لویاتان‌های بومی ایجاد شوند که بر پایه همکاری بین‌المللی تقویت شوند.

بازسازی اروپا به شکلی چشمگیر موفق بود، اما ایجاد دولت‌های باثبات در کشورهای جنوب جهان بسیار دشوارتر – و پرهزینه‌تر – از آن چیزی بود که ترومن تصور می‌کرد. خوش‌بینی ابتدایی استقلال، خیلی زود جای خود را به بی‌ثباتی داد. بیش از ۶۰ کشور نوظهور با جنگ‌های داخلی، شورش‌های جدایی‌طلبانه، کودتاهای نظامی و درگیری‌های قومی روبه‌رو شدند. در کشورهایی مانند سوریه، سودان، اتیوپی، نیجریه و کلمبیا، اقتدار دولت همواره توسط گروه‌های مسلح به چالش کشیده شده است. حتی در مواردی که صلح برقرار بوده، این آرامش بر پایه کمک‌های بین‌المللی، حمایت‌های فنی و میانجی‌گری‌های خارجی بنا شده است.

امروزه بیش از سه پنجم کشورهای جنوب صحرای آفریقا به برنامه‌های فعال صندوق بین‌المللی پول متکی‌اند. این برنامه‌ها به‌عنوان تکیه‌گاه مالی عمل می‌کنند و منجر به جذب کمک‌های بیشتر از بانک‌های توسعه، دولت‌های اهداکننده و مؤسسات خیریه می‌شوند. در کنار آن، جریان‌های کمک‌رسانی ارزی برابر با حدود نیمی از مجموع واردات این کشورها را برای بیش از ۷۰۰ میلیون نفر فراهم می‌کنند.

در کشورهایی مانند اتیوپی، موزامبیک، ماداگاسکار و مالاوی، بیش از نیمی از بودجه دولت از کمک‌های خارجی تأمین می‌شود. هرچند این سازوکار حمایتی به کشورهای ضعیف امکان بقا داده، اما آن‌ها را وادار کرده است میان خواسته‌های اهداکنندگان و نیازهای مردم خود توازن برقرار کنند.

در ماه‌های اخیر، دولت دونالد ترامپ – رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده – بی‌رحمانه نهادهایی را که این نظم شکننده را حفظ می‌کردند، تضعیف کرده است. او آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) را منحل، بودجه شرکت چالش هزاره را کاهش و ایالات متحده را از سازمان بهداشت جهانی خارج کرد. هم‌زمان، تمایلات امپریالیستی را نیز دامن زد؛ چنانکه ترامپ تهدید کرده بود که بر گرینلند، پاناما و حتی کانادا اعمال حاکمیت خواهد کرد. در همین حال، بریتانیا و سایر کشورهای اهداکننده نیز کمک‌های خارجی خود را کاهش داده‌اند.

پیامدهای این اقدامات می‌تواند فاجعه‌بار باشد. دولت‌های ضعیف در کشورهای در حال توسعه بیش از پیش هدف حملات شبه‌نظامیان و جنگ‌سالاران قرار خواهند گرفت. از سوی دیگر، دولت‌های قدرتمندتر – که از رویکرد تهاجمی ترامپ الهام گرفته‌اند – ممکن است برای دستیابی به منابع غنی همسایگان خود اقدام کنند. کشورها برای بقا به دنبال حامیان خارجی جدید خواهند بود و آن‌هایی که توان پرداخت نقدی ندارند، دسترسی به منابع معدنی‌شان را در ازای حمایت واگذار خواهند کرد. این آغاز عصری تازه از استعمار منابع است.

بخش‌هایی از این سناریو همین حالا هم در حال وقوع است. گروه واگنر – شرکت نظامی خصوصی روسیه – در کشورهای بورکینافاسو، مالی، سودان، لیبی و جمهوری آفریقای مرکزی فعالیت دارد و در ازای دسترسی به طلا، الماس و دیگر منابع ارزشمند، حمایت نظامی ارائه می‌دهد. هم‌زمان، کشورهایی مانند ترکیه، مصر، امارات، ایران و عربستان سعودی نیز از جناح‌های مختلف در جنگ داخلی سودان حمایت می‌کنند.

در مقابل، چین رویکردی نهادی‌تر در پیش گرفته و به بزرگ‌ترین مشارکت‌کننده در مأموریت‌های حفظ صلح سازمان ملل تبدیل شده است. با این حال، این کشور انگیزه‌های استراتژیک برای حفاظت از سرمایه‌گذاری‌های خود در آفریقا و گسترش صنعت دفاعی‌اش نیز دارد. چین هم‌اکنون یک پایگاه نظامی در جیبوتی ایجاد کرده و توافق‌هایی برای دسترسی به بنادر در گینه استوایی و همچنین کشورهای دیگری خارج از آفریقا – از جمله پاکستان، کامبوج و جزایر سلیمان – امضا کرده است.

با تضعیف مرزها و کاهش منابع مالی بین‌المللی، کشورهای شکننده بیش از پیش در معرض تبدیل شدن به میدان نبرد رقابت‌های نیابتی قدرت‌های خارجی قرار می‌گیرند. شباهت این وضعیت با اواخر قرن نوزدهم چشمگیر است؛ زمانی که قدرت‌های استعماری اروپا، برای پرهیز از جنگ مستقیم، در کنفرانس برلین ۱۸۸۴–۱۸۸۵ آفریقا را به حوزه‌های نفوذ تقسیم کردند. معامله‌ای بی‌رحمانه، اما در نظر طراحانش، بهتر از هرج‌ومرج مطلق بود.

این تحولات پرسشی بنیادین را مطرح می‌کند: آیا جهان به‌طور ناخودآگاه در حال حرکت به سمت نسخه‌ای مدرن از تقلا برای آفریقاست؟ اگر پاسخ مثبت باشد، با یک تراژدی تاریخی روبه‌رو خواهیم بود. هرچند تحقق چشم‌انداز ترومن از نظمی جهانی، صلح‌آمیز و مبتنی بر قانون دشوارتر از آن بوده که انتظار می‌رفت، اما هنوز هم بهترین امید برای دستیابی به ثباتی پایدار در جهان محسوب می‌شود. از بین بردن سازه‌های نهادی که از کشورهای نوپا حمایت می‌کنند، شاید در کوتاه‌مدت صرفه‌جویی به همراه داشته باشد، اما بهایی که در بلندمدت باید پرداخت، فاجعه‌بار خواهد بود.

منبع: پروژه سندیکائی

برچسب ها

در حالی‌که جهان درگیر یکی از خطرناک‌ترین تقابل‌های منطقه‌ای میان یک قدرت هسته‌ای و کشوری متهم به تلاش برای رسیدن به توان غنی‌سازی بالا است، گزارش تازه‌ی مؤسسه سیپری از رکود در روند خلع سلاح جهانی و نوسازی زرادخانه‌های مرگ خبر می‌دهد...
دونالد ترامپ رئيس جمهور آمريکا به دنبال اظهارات ضد و نقيض خود روز چهارشنبه در گفت‌وگو با خبرنگاران در دفتر بيضی کاخ سفيد گفت: «من دنبال جنگ نيستم. اما اگر بين جنگ و داشتن سلاح هسته‌ای يکی را بايد انتخاب کرد، بايد کاری کرد که لازم است.» او در پاسخ به سوالی درباره احتمال حمله‌ی نظامی به تأسیسات هسته‌ای ايران اظهار داشت: «ممکن است اين کار را بکنم، ممکن است اين کار را نکنم. هيچ‌کس نمی‌داند قرار است چه کنم.» ترامپ افزود تصميم نهايی ممکن است «تا کمتر از يک هفته‌ی آينده» اتخاذ شود. او در واکنش به سخنان امروز خامنه‌ای گفت: برايش آرزوی موفقيت می‌کنم!

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *