دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴

دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴

انسانیت، مبارزه، مبارزان – قاسم مهرآور

پیش در آمد؛
مدتی است که ویدئو ی سخنان خانم نرگس محمدی در مراسم خاکسپاری زنده یاد دکتر محمد ملکی در سال ۱۳۹۹ در گروه های مجازی دست بدست و منتشر می شود.
محور این مقاله معطوف به ارزیابی نگاه و استنباط خانم محمدی از واژه گانِ انسانیت و به ویژه مبارزه و مبارزان است.

در آمد؛
متاسفانه انقلاب سال ۵۷ خیلی زود به ثمر نشست. پیش از آنکه میوه ی در حال رشد آن در مقابل تشعشات گرم و نورانی خورشید فرصتِ سپری کردن دوران کال بودن را بیابد و به خوبی رسیده شود بطوریکه از طعم و مزه آن بتوان کامی شیرین نمود. این فرصت را آمریکا و سران اروپایی در کنفرانس گوادلوپ خیلی آگاهانه و فرصت طلبانه از ملت نا آگاه و فاقد حافظه ی تاریخی ایران ربودند. گوادلوپ با ورود خمینی به ایران موافقت کرد. توافق بر سر مانع شدن از هوشیاری و آگاهی ملت ایران، برای جلوگیری از شناخت و تشخیص صف انقلاب از ضد انقلاب.

در آن برهه از زمان، دو سازمان مردمی و جنگنده یعنی سازمان چریک های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق (نه مجاهدین فعلیِ امریکایی که خواستار بمباران ایران هستند) هنوز از گیجیِ ضربات متحمل شده ی سنگیِن ساواک، آرام نگرفته و بخود نیامده بودند. اینان به همراه حزب توده‌ و‌ سایر نحله های چپ و همچنین ملی گرایان مختلف و مبارزان اسلامگرایی که احتمال سکولار (نه اتیسم) شدن شان بسیار بود شدیدا به یک فضای باز برای گفتگو، نقد و بازنگری نتیجه ی استراتژی های پیشین خود نیاز داشتند. نیاز داشتند تا عملکرد پیشین خود و دگر سازمان و أحزاب را مورد مداقی و نقادی قرار دهند. بی شک اگر این روند جاری و تداوم دار می شد ملت ایران نیز در تعامل و برخورد رویا روی با این جریان های سیاسی به بالندگی بیش از پیش دست می یافت. هدف و رسالت کنفرانس گوادلوپ دقیقن پیشگیری از همین بالندگی و تعمیق یافتن انقلاب بود. در این  مرحله ی بحرانی و سرنوشت ساز بود که‌ خمینی بهترین گزینه برای سد راه پرتو افشانی خورشید بر ثمره ی انقلاب برگزیده شد.

خمینی، زاییده و مطرح شده از سوی غرب نبود. او از دالان های تو در تو و تاریک قرون وسطایی ذهنیت ملت ایران بیرون زده بود. ملتی که اکثریت آنان را روستاییان تشکیل می دادند. روستاییانی که حتا از همان مدرنیسم نیم بند و پوشالیِ حاکم بر شهرها دور بودند و هنوز در بند و یوغ مناسبات فرهنگی ملوک الطوایفی بسر می بردند.

گوادلوپ در بهترین زمان ممکنه بر پیشانی این غول بر آمده از شیشه ی ذهنی و منجمدِ ایرانیان و به ویژه روستاییان‌ مُهـر تایید زد! و به حمایت از وی پرداخت.  چرا که به اشتباه او را کاملن منطبق با برنامه های امپریالیستی خود برای ایران، منطقه و جهان می یافت.

اینچنین شد که پس از نیم قرن دیکتاتوری پهلوی ها، ملت منجمد در هیجان و سیاست زده (نه سیاسی) وهمچنین نیروها و تشکل های مبارز مردمی فرصت بازنگری خود، برنامه ریزی برای آینده این سرزمین و تدوین قانون اساسی و ساختار سیاسی اقتصادی کشور را نیافتند.

تکاپوی انقلاب در ابتدایی ترین مرحله در سال ۵۶ توسط دانشجویان مسلمان و چپ از دو شهر مشهد و تهران شروع و در قم و تبریز و … ساری و جاری شد. در این مرحله مطلقا خمینی کمترین نقش ذهنی و هدایتی در بین دانشجویان مسلمان نداشت. الگو و رهبری ذهنی آنان یا دکتر شریعتی بود و یا سازمان مجاهدین خلق. دانشجویان کمونیست نیز اکثرا سازمان چریک های فدایی خلق (سچفخا) را الگوی خود  قرار داده بودند.‌

با تعمیق و گسترش تظاهرات در دانشگاه های ایران، روحانیت با استفاده از پول و سرمایه گذاری انقلابی! بازاریان و همچنین نهایت بهره بری از بلندگوهای مسجدها  اسلام را ناجی ملت معرفی کردند و بدین طریق و در این مقطع تاریخی خمینی بر اسب انقلاب سوار شد.

فوت مصطفا خمینی، و تحقیر نمودن خمینی توسط شاه، به طغیان دانشجویان دامن زد و اعتراضات جنبه ی ملی و سراسری به خود گرفت.

اینگونه شد که ملت نتوانست سره را از ناسره  تشخیص داده و حول محور شورایی از ائتلاف نیروهای ملی، طبقاتی و مردمی گرد هم آیند.

در چنین شرایطی گوادلوپ، خیلی دقیق و حرفه ای عمل کرد و موفق به زدن لگام بر اسب تیز روی انقلاب ابران شد.
اکنون حدود نیم قرن است که ملت هنوز دارد هزینه ی نشناختن دوست از دشمن، هزینه ی نداشتن حافظه ی تاریخی و فراموش کردن چرایی شکست انقلاب مشروطه و توفیق آمریکا در سرنگونی دولت ملی و مردمی زنده یاد دکتر محمد مصدق را پرداخت می کند.

نگارنده همواره آرزومند بوده که در ج.ا  رژیم چنج به فوریت صورت نگیرد تا درفضای بسته ی سیاسی به کمک مدیا وپلاتفرم های جددید، ملت و سازمان های سیاسی فرصت انتقاد ازخود، ارزیابی خطاها وحرکت های انجام شده ازهر دوجبهه ی حاکمیت – ملت و سازمان های مردمی را داشته باشند.

در این صورت، اعتراض های پراکنده ی صنفی و طبقاتی می توانستند دست به ائتلاف زده و با هماهنگی یکدیگر و تحت حمایت سایر معترضان صنفی، طبقانی، متشکل از فرهنگیان، کارگران، کادر درمان، کامیونداران، بازاریان، کارمندان دولت و بخش خصوص و… دست به یک اعتصاب عمومی و سراسری بزنند و نه تنها قادر بودند ج.ا را از بیخ و بن و بدون خونریزی از جا برکنند بلکه قادر به  سوزاندنِ سنت های ارتجاعی و جمود فکری نیز بودند. از دل این ائتلاف های محلی، منطقه ای و سراسری، کنشگران و رهبران رده پایین، میانی  و سراسری مشخص می شدند. آنگاه این ائتلاف با حضور در خیابان، بطور مسالمت آمیز قادر به رژیم چنج بود. به عبارتی این تشکل‌های مردمی و دارای برنامه و استراتژی مشخص هستند که تحت رهبری مجربِ تعیین شده از پایبن و در بین خود و توسط خود، وارد خیابان می شوند. در این صورت طرح شعار به غایت خطا و انحرافیِ ” رهبری فقط کف خیابان تعیین می شود” محلی از اعراب نداشته و نیازی نبود که ملت به اشتباه، در بوق از دهان گشادش بدمند. چنانکه طی سالیان اخیر هیچگاه شاهد تعیین رهبری و ترسیم خط و برنامه از طریق حضور در خیابان نبودیم. شکست جنبش  ژینای عزیز و بدست گرفتن رهبری آن توسط نیروهای راست و خائن نیز دقیقن به همین علت و  غفلت از برنامه ریزی و حضور هیجانی در خیابان بود‌ه است.

متاسفانه این فرصت تبدیل به یک زمان طولانیِ حدود نیم قرنی شده است. هنوز ملت پراکنده ی ایران فاقد یک سازمان سراسری که نه، حتا قادر به ایجاد هماهنگی بین معترضان صنف ها و طبقه های مختلف هم نیست. هر از گاهی صنفی، دست به اعتراض می زند در صورتیکه سایر زحمتکشان  با وجود نق زدن، هماهنگ  با معترضان نیستند. چند روز یا چند هفته بعد، صنفی دگر اقدام به اعتراض می کند. به تنهایی! و بی نتیجه ی قابل در خور!

سازمان های سیاسی داخلی و خارجیِ پراکنده نیز وضعیتی برتر از این نهادهای مردمی ندارند.

به عبارتی ملت ما هنوز از زمان انقلاب مشروطه تا کنون موفق به ایجاد یک نهاد مردمی سراسری و با برنامه و استراتژی مشخص و مدون نشده است. مگر در برهه هایی کوتاه که ‌در نهایت با شکست مواجه شده است. این مقوله ی مهم خود جای بررسی و نیاز به تعمق فراوان دارد.

اما بطور خلاصه می توان این عدم توانایی را در نداشتن حافظه ی تاریخی، عدم بررسی و مطالعه ی تاریخ تحولات سیاسی ایران و… دانست. این عوامل منفی باعث می شوند که هراز گاهی تریبون آزادی خواهی بدست کسانی بیفتد که با آزادی به گونه ای لیبرالی برخورد می کنند. یعنی تا آنجایی برای آزادی سینه چاک می کنند که آزادی عمل خودشان یا حاملانِ نگرشی همسو با خودشان  به آزادی دست یابند و نه بیش از آن.

مثلن اینان اعدام را محکوم می کنند ولی خواهان جلوگیری از اعدام هر شخص و با هر نگرشی نیستند. یعنی نگرش و ایدئولوژیِ  شخص اعدام شده یا در شرف اعدام، برای این منادیان دروغین و لیبرال صفت آزادی، بسیار تعیین کننده است.

نتیجه ی این بخش؛
عدم تشکیل ائتلاف های محلی، منطقه ای و پیرو غیبت این ائتلاف، ائتلاف سراسری محقق نخواهد شد. عدم حضور ائتلاف سراسرای باعث نداشتن برنامه و خطوط تعیین شده و استراتژی برای ایجاد تغییرات اساسی خواهد شد.

در نبود این ائتلاف ها و بی برنامه گی ها، رهبران واقعی و ملی توسط ملت شناخته نمی شوند.

در این بازار مکارهی تجمع های موقت و فاقد برنامه و تدوام مستمر، امکان عرضه و حقنه کردن هر اشغال و بنجلی تحت عنوان کالای مرغوب(رهبر) به ملت وجود دارد.

با گرامی داشت نام زنده یاد دکتر محمد ملکی که مراسم خاکسپاری و بزرگداشت او را در ویدئو ی مذکور مشاهده کردیم.
گذری بر عملکرد برنده ی ایرانیِ جایزه ی صلح نوبل یعنی خانم نرگس محمدی خواهیم داشت؛

۱ – حمایت از زندانیان سیاسی، خانواده های آنان، مخالفت با حکم اعدام و حمایت سیاسی از خانواده های اعدام شدگان، خواستار آزادی بیان و تساوی حقوق برابر برای شهروندان ایران، محاکمه ی جانیان ج.ا و …

۲ – تحمیل چند سال زندان و عدم رسیدگی پزشکی به موقع به ایشان.

۳ –  و دیگر هیــچ!

فرانمودن مورد نخست؛

کدامیک شخص، تشکل و جریان سیاسی سراغ دارید که مورد نخست را با بانگ بلند به گوش فلک نرسانده باشد؟ تمامی اشخاص حقیقی، حقوقی و سیاسی نیز مرتب چنین می کنند و لحظه ای از این فعالیت دست نمی کشند. حتا کرکس ها و لاشخورهایی چون مجاهدین و سلطنت طلبان و … نیز به قصد فریب ملت،همین بانگ را برمی آورند.

فرانمودن مورد دوم؛

زندانی بودن شخص و حتا شکنجه شدن و اعدام وی همواره دلالت بر مردمی بودن او ندارد.
صادق قطب زاده، اصلاح طلبان زندان رفته( اینان لیبرال هایی هستند که از قدرت، سهم خود را طلب می کنند.) مجاهدین و سلطنت طلبانی که به زندان افتاده اند و حتا اعدام شده اند و برخی از آنان که‌ اکنون مقیم خارج از کشور هستند از آن جمله اند.

فرانمودن مورد سوم؛
خانم محمدی در جریان خاکسپاری زنده یاد دکتر محمد ملکی در سال ۱۳۹۹ چنین می گویند:
“… دکتر محمد ملکی برای من نه اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب، بلکه اولین مبارز علیه استبداد بعداز انقلاب است.”

خانم محمدی شما فاقد حافظه هستید یا به عمد خواهان فراموشی نام و یاد زندانیان، شکنجه شدگان و اعدام شدگانِ دهه ی ۶۰ به بعد هستید؟

بسیاری از شهروندان آزاده جهان در بسیاری از کشورها دهه ی ۶۰ ایران و خاوران های سراسر ایران را به یاد دارند. نماینده ی حقوق بشر  در سازمان ملل هر ساله از این ستم دیدگان و به خون خفته گان یاد می کند. چگونه است که شما به عنوان یک کنشگر مدنی و همچنین چند سال بعد با یدک کشیدن نام پر طمطراقِ برنده ی جایزه ی نــو بــل و حقــوق بشــر! این واقعه ی تاریخی که تا قرن ها زبانزد خاص و عام خواهد بود و محور اصلی بسیاری از کتاب ها، را به فراموشی سپرده اید؟

گمان بر این می زنم که یاد کردن از خفته گان خاوران های ایران که اکثرا ضد امپریالیسم بودند به رابطه ی شما و اهدا کنندگان جایزه نوبل به شما، صدمه‌ بزند. چون یاد این عزیزان به مذاق آن جانیان که اهدا جایزه را سیاسی و گزینشی کرده اند خوش نمی آید.

چگونه امکان دارد شما همچون سران غربی ” شیرآهن کوه مرد” ی چون‌  سعید سلطان پور را که در شب عروسی اش بازداشت و پس از اعدام راهی خاوران کردند را به یاد نداشته باشید؟

آیا شما مدافع حقوق بشر هستید یا فقط مدافع حقوق انسان هایی با ایدولوژی خاصی؟

با تمام احترامی که برای زنده یاد دکتر محمد ملکی هستم، چگونه است که نام مبارزان زندانی و همچنین خفته گان در خونِ پس از انقلاب ۵۷ تا مقطع درگذشت دکتر محمدی را آگاهانه از خاطر برده اید؟ می گویم آگاهان چون وسعت فاجعه ی کشتار دهه ی ۶۰ و پس از آن و پهنای وسیع خاوران های سراسر ایران محال است از ذهن هر ایرانی با کمترین سواد سیاسی و حتا شهروندان اروپایی انساندوست زدوده شده باشد.

مدافع حقوق بشر در عرصه ی جهانی؛

زمانی که حتا پاپ فرانسیس فقید، به صراحت جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین را محکوم کرد، فکر و ذهن شما در کجای کره زمین در حال سَیَلان، شبح وار می چرخید و می دید و به هیچ می گرفت! جدای از جریان های سیاسی و نظامی فعال و مبارز در فلسطین و جدای از حمایت فریبکارانه ی ج.ا از ملت فلسطین، آیا بیش از دو میلیون انسان فقیر، گرسنه، بی دارو، زیر بمباران بلا وقفه ی رژیم صهیونیستی شامل حمایت از مدعیان مدافع حقوق بشر نمی شوند؟ آیا آدمخواران راسیستی و آپارتاید و نژاد پرست (ر.ص) از نظر شما مشمول ارتکاب جنایات جنگی نمی شوند؟

در این پیوند، شما همچون حامیان (ر.ص) فقط به صدور یک بیانه ی بسنده کردید. ایکاش آن را هم صادر نمی کردید. در این بیانیه، شما دو طرف را به آتش بس دعوت کردید. این یعنی همسنگ کردن ملتی که مدافع سرزمین مادری اش است با رژیمی دد منش و اشغالگر . کاش حداقل از پاپ فرانسیس که خواهان و دریافت کننده جایزه نوبل نبود نکاتی در باب رعایت حقوق بشر را می آموختید!

یاد آوری این نکته مهم است که گفته شود در جشنواره ی کن به تاریخ سه شنبه ۲۳ اردیبهشت بیش از ۳۸۰ تن از سینماگران جهان، در نامه ای سرگشاده، به صراحت جنایات (ر.ص) در غزه را محکوم کردند به ویژه کشته شدن فاطمه حسونه، عکاس خبرنگار فلسطینی به همراه ده تن از اعضا خانواده اش!

این سینما گران گفتند این ادعا که جشنواره کن، سیاسی نیست دروغی بیش نیست. چرا که سینما، نماینگر زندگی انسا ن ها و انسانیت است.

خانم نرگس محمدی! اینگونه انسان های بی ادعای رهبری جنبش مردمی، کجا سیر می کنند و شما کجا؟

پس گفتار؛

پس از گذشت حدود نیم قرن متاسفانه هنوز ملت ایران بسان اوایل انقلاب دارای تشکل های پراکنده و بدون تشکیل ائتلافی از نهادی مردمی هستند. بدون داشتن خط و برنامه.  بدون داشتن رهبری شوراییِ هادی ائتلاف سراسری. دارای روحیه ی قدیس پروی بی آنکه زحمت فکر کردن در پیوند با عملکرد قدیسِ نارسیسم و احتمال نیاز به ایراد انتقاد از او را در ذهن خود داشته باشند.  چه معلوم!  شاید فردا روزی تصور او را هم در ماه مشاهده کنیم. منتها این بار دیجیتالی و رنگی!

نگارنده خصومتی با شخص خانم محمدی محترم ندارد. ولی از آنجاییکه خانم شیرین عبادی همکار و مربی حقوق بشری خانم محمدی به صراحت تمام در جبهه راست جهانی قرار گرفته اند و بارها از وقوع انقلاب ۵۷ ابراز پشیمان کرده‌ اند و همگان شاهده مراوده دائمی وی با رضا پهلوی و نمایندگان و سران کشورهای اروپایی هستند، بیم آن می رود که خانم محمدی دانش آموخته ی مکتب‌ خانم شیرین عبادی، پس از مدتی سکوت در قبال جنایات امپریالیست ها، همانند پیرِ مکتب خود، بطور علنی و افتخار آمیز به خیل پرو آمریکایی ها و غربیان بپیوندند.

خانم محمدی! به اصطلاح روشنفکران بسیاری بودند که در مبارزه، رهبری مردم علیه دیکتاتوری را برعهده داشتند. ازجمله سید ضیاء الدین طباطبایی روزنامه نگارِ مردمی ! و جنجالی که در نهایت در کودتای ۱۲۹۹ علیه احمد شاه، معلوم شد عامل فرهنگی و زمینه ساز کودتای انگلسی ها بوده است!

خانم ‌محمدی شایسته گیِ دارنده بودن جایزه نوبل  به شما حکم می کند که صف و پرچم خود را هرچه زودتر از نیروهای راست افراطی جهانی و امپریالیست ها بطور واضح و روشن جدا نمایید.

تا کنون شخصیت جهانی همچون ژان پل سارتر برنده جایزه نوبل ادبی، پیدا نشده است که از گرفتن مقداری پول به علاوه ی مدال طلای نوبل و بیش از یک میلیون دلار پول سر باز زند.

این ادیب و نویسنده ی فرانسوی گفت اگر در جریان جنگ استقلال طلبانه ی الجزایر و امپریالیسم فرانسه، جایزه نوبل به من اهدا می شد من حتمن آنرا دریافت می گردم. دریافت می کردم تا صدای ملت ستمدیده و قهرمان الجزایر را بلند تر از پیش به گوش جهانیان برسانم!

تفاوت دانش اجتماعی سیاسی، احترام به حقوق بشر و تعهد به انسان و انسانیت در بین دریافت کنندگان جایزه ی نوبل از عرش تا حضیض است.

همانگونه که سمیر امین تحلیلگر مصری برای اعتراض به حق و راستین ملت سوریه در بدو اعتراض ها پیش بینی می کرد؛ اینگونه اعتراض های بدون سازمان یافتگی و داشتن برنامه و رهبری، در نهایت از ریل انقلابی خود خارج خواهد شد و مورد بهره برداری راست جهانی و منطقه ای قرار خواهد گرفت.

قاسم مهرآور- یزد
۲۴ اردیبهشت ۴۰۴

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

24 پاسخ

  1. با درود
    دراین مقاله ، بدون در نظر گرفتن کل داده های موجود، با عینک ایدٸولوژی قدیمی ٱمریکا ستیزی که ۴۶ساله دمار از روزگار مردم در ٱورده به تحلیلی احساسی و یک طرفه و دور از واقیعت ٱقای مهر اور مواجه هستیم .
    کسی که از حقوق بشر صحبت می کند ولی “اعلامیه حقوق بشر” را بطور کامل قبول ندارد،
    خانم محمدی را چنان بزرگ میکند و بالا می برد (رهبر) تا محکمتر زمین بزند.
    با ٱرزوی سلامتی

    1. آقای ادیبان.
      من بارها گفته ام که خصومتی با خانم محمدی ندارم. ولی ملت ما نیاز دارند که مرتب حرکات هر رهبری را زیر زره بین داشته باشند. واژه رهبر نیز فقط مختص رهبران کشورها نیست. یک کنشگر در یک کارخانه با ۵۰ تا کارگر هم نقش رهبر آنان را دارد. فراموش نکنید که خانم “آنگ سان سو چی” برنده نوبل از میانمار، چه جنایاتی علیه ملت بی گناه آن کشور مرتکب شد! آیا او پیش و پس از در یافت نوبل، رهبر نبود؟

      1. جناب مهر ٱور
        با درود
        ٱیا شما گروه حماس را در فاجعه غزه شریک جرم اسراییل میدانید ؟
        ٱیا در فاجعه غزه جمهوری اسلامی را مدافع مردم فلسطین می دانید ؟
        جناب مهر ٱور برای کارٱیی ، سیاست تعامل لازم است ، بعد از ۴۶ سال با سیاست تقابل بجایی نرسیده ایم ، و من مطمعن هستم با همین دست فرمون تا ۴۶۰ سال دیگه هم به جایی نخواهیم رسید .
        اگر به حقوق بشر اعتقاد داشته باشیم ، به کسانی که مثل ما نمی اندیشند انگ “لیبرال صفت ” ، “فاقد حافظه” ،”کرکسها و لاشخورها”و…… نمی زنیم . و کشتار انسانها مثل سعید سلطانپور و هویدا و مردم فلسطینی یا اسراییلی را بدون تفتیش عقاید و یا ملیتشون ، محکوم می کنیم.
        با ٱرزوی سلامتی

      2. جریاناتی که مشوق تسلیم رژیم جمهوری اسلامی در مقابل فشارهای آمریکا هستند و می‌خواهند در پارکابی امپریالیسم آمریکا سوسیالیسم را آنهم از نوع “شورایی”در ایران بنا کنند،آیا پس از تسلیم سرهنگ قذافی و سرنگونی آن لیبی به یک کشور سوسیالیستی تبدیل شد ! این قبیل چپها با راست‌
        های هار سرمایه‌داری سالهاست در قالب “جبهه موهومی سوم”و یا جنگ”دو قطب ارتجاع ” مستقیم و غیر مستقیم به‌توجیه مداخلات امپریالیستی و فشارهای اقتصادی علیه حکومتها و جنبش‌هایی که سلطه‌گری و زورگوئی امپریالیسم آمریکا و اسرائیل را برنتابیدند پرداختند و از اپوزیسیون ارتجاعی عراق و افغانستان و لیبی و سوریه الهام گرفته و هرگز پاسخگوی شکست‌ها و خیانت‌های خود نشدند . تا ابد که نمی‌شود مردم فریبی و خودفریبی کرد. هرگونه تغییر و تحول سیاسی و برانداختن این نظام باید بدست مردم ایران باشد .

      3. بادرود جناب مهر ٱور
        خانم ٱنگ سان سو چی رهبر حزب اتحادیه ملی برای دموکراسی بود که در انتخابات سراسری سال ۱۹۹۰ پیروز شدند ولی دولت نظامی قبول نکرد و خانم ٱنگ را به زندان انداخت ،و سال بعدش جایزه نوبل را دریافت کرد . بله ایشان از بدو تاسیس حزب در ۱۹۸۸ یک رهبر سیاسی بودند،
        ولی رهبریت خانم محمدی فقط و فقط توسط شما و تعداد انگشت شماری
        دیگر پذیرفته شده است که جملگی حساسیت زیاد و بیس از حدی در رابطه با ایشان دارید.امیدوارم که خیر باشد.
        با ٱرزوی سلامتی

        1. جناب ادیبان: مریم اکبری منفرد،زینب جلالیان،پخشان عزیزی،وریشه مرادی،شریفه محمدی(۳ زندانی زیر حکم اعدام) فاطمه سپهری،منوچهر بختیاری نسرین شاکرمی،گلرخ ایرایی،هاشم خواستار و….همگی قهرمانان مردم و رهبران واقعی مردم و صدای رسا مردم ایران هستند و همچنین مبارزان مدنی مانند نرگس محمدی، توماج صالحی، آتنا دائمی و…که زمانی در زندان بودند اما سکوت نکرده و در مبارزه با رژیم ج.ا هستند که باید از آنان دفاع کرد!کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» که در ۴۱ زندان ایران ادامه دارد،در ۶۸امین هفته، ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴اعلام کرد صدور و اجرای احکام اعدام توسط دادگاه‌های حکومت ولایت فقیه همچنان بدون وقفه ادامه دارد.ج.ا در حال سرکشیدن جام زهر سازش و تسلیم در برابر آمریکا است، اما شمشیر را از رو بسته و هر روز اعدام می کند.سلامت باشید.

          1. ٱقای کهنسال
            با تشکر از شما در رابطه با اطلاعاتی که در اختیار ما می گذارید، و دشمن اصلی را فراموش نمی کنید ، و همیشه یاد مبارزان را گرامی میدارید.

            با ٱرزوی پیروزی

          2. ٱقای ادیبان گرامی بادرود:
            همانطور که اشاره نموده اید: از نرگس ها در حد توانشان باید انتظار داشت. بعضی ها مایلند او را با رزا لوکزامبورگ و سیمون دوبوار و کلارا زاتکین…مقایسه کنند.
            میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.
            زندانی سیاسی-کارگر زندانی-معلم زندانی-بازنشسته زندانی….آزاد باید گردند و به امید روزی که در هیچ نقطه جهان زندانی سیاسی وجود نداشته باشد!
            تندرست و شاد باشید.

    2. خانم نرگس محمدی جنایات صهیونیسم را که مردم عادی را در سرزمین اشغالی توسط ارتش و شهرک‌نشینان نازی و نژادپرست می‌کشد، به کشتار هزاران کودک تا کنون دست زده است، نوار غزه را به تل خاک بدل نموده و فلسطینی‌ها را از آب، غذا و دارو برخلاف پیمان‌های جهانی حقوق بشری محروم کرده و آنها را حیوان می‌نامد، به یکباره به گردن “استبداد مذهبی”  که محلی از اعراب در این بحث ندارد با آگاهی و ریاکاری تمام قرار می‌دهد تا مسبب را جمهوری اسلامی و یا سازمان فلسطینی حماس جلوه دهد. بارها کفته شده که خانم نرگس محمدی  نماد انقلاب مخملی در ایران است و امپریالیست ها روی وی سرمایه گذاری کرده اند تا روزی وی بعنوان رهبر” زن زندگی آزادی” در زندان رهبری را در دست گیرد و راه براندازی نظام را بنفع بیگانگان هموار سازد. خانم نرگس محمدی پس از انتشار آن اطلاعیه سراسر بودار و فاقد روح همبستگی با مردم غزه هیچ اطلاعیه دیگری درمورد فلسطین انتشار نداده است.

  2. پرسشی است چرا آقای مهرآور هرچند وقت یکبار به نرگس محمدی گیر می دهد؟ باید گفت وقتی به بازی آنهایی که یک هویت مبارزاتی می خواهند برای خود تعریف کنند دو نگرش برجسته می شود: ۱- گروهی از همان ابتدا خود را جانشین می پندارند ۲-گروهی بازی را در یک قالب دمکراسی خواهی تعریف می کنند که گروه ۲،ظاهرن همه گروه ها را در روند تحولخواهی فعال می خواهد و بعد از پیروزی بر استبدادها، سازکار صندوق رای ها موضوعات مهم جامعه را به پیش ببرد.اما نگرش جانشین پنداری، برای تحقق هدفش هر رقیب سیاسی را باید یک دشمن هم بداند، که تمام تلاش این نگرش داران باید این شود: نگذارند فردی از رقبا محوریت مبارزاتی پیدا کند و..ظاهر روش قاسم مهراورمصداقی از روش نگرش جانشین خواهان است.

  3. حکومت اسلامی خائن است نه سران مخالفان حکومت. هر کس مقاومتی کرد این حکومت حذفش کرد حتمن فریدون فرخزاد , سعیدی سیر جانی , را هم سران سازمان مجاهدین گول زدند. این حکومت برای کشتن نیاز به بهانه ندارد. همه خائنند بجز شما که مشغول حمله به مخالفان حکومت هستید!؟؟ حکومت اسلامی کیف میکند که شما بیشتر نوشته مرتکب شوید. این نوشته را اگر برای سا یت های حکومت بفرستید بیکم و کاست چاپ میکند.خود شما برای غزه چکار کردید ؟ که از دیگران انتظار بیشتر دارید ؟

  4. ظاهرا آقای مهرآور رسالت خود میداند که ۲ ماه یکبار خانم محمدی را نصیحت فرمایند که چرا….؟بعد از آنکه مچ او را خواباند؛هدف بعدی او سپیده قلیان؛هوادار کارگران نیشکر۷ تپه که فریاد نان-کار آزادی-اداره شورایی سر می دادند خواهد بود که از زندان نوشته:حکم اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی انداختن طناب دار بر گردن جنبش مهسا است. شریفه محمدی دیگر زندانی زیر حکم اعدام و گلرخ ایرایی و….هم در نوبت میمانند؟
    جهت اطلاع:سعید سلطانپور و ان جانهای شیفته که از سال ۵۸ به خاک و خون افتاده و شما سنگ انان را به سینه میزنید اعتقاد داشتند: مبارزه با صهیونیسم-امپریالیسم جدا از مبارزه با سرمایه داری و ارتجاع داخلی نیست! قاتلان ان انسانهای شریف در کنار فاشیستهایی مانند نتانیاهو سازمانهای دست ساز حماس-جهاد اسلامی…را بنیاد گذاشتند که در کمتر از ۲۴ ساعت کسب قدرت توسط جولانی را تبریک و برای او کف زدند…..

    1. سعی کنید تعامل نمودن در بحث را یاد بگیرید.
      زشت ترین حرکت ممکنه برای تخطئه کردن مخاطب این است که از قوی وی سخنان پیشگویانه و سخیف مطرح شود.
      من خدمت تمامی نام های برده شده در متن شما. ارادت دارم. کاش خانم محمدی، مبارزه کردن را از این عزیزان می آموخت.

      1. برادران قاچاقچی” حافظ مرزها و ستاد اجرائی فرمان امام و بنیاد مستضعفان…بندر را به آتش کشیدند. فاجعه ای با هزاران کشته مجروح مفقود و میلیاردها دلار خسارت! طبق آمار حکومت روزانه ۲۷ کارگر در محل کار خو د و عدم وجود ایمنی کشته می شوند از بهر دستمزدی حقیر. یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان توانایی تامین نان-آب-مسکن-برق مردم را ندارد.بازنشستگان سالهاست فریاد میزنند: هزینه ها دلاریه-حقوق ما ریالیه. جنگ افروزی کافیه-سفره ما خالیه و زندانی سیاسی-کارگر زندانی آزاد باید گردد… خانم نرگس ایراد فراوان دارد[لاک ناخن و آرایش و رقص و خواندن سرود (خون ارغوانها-زنده یاد سلطانپور) و…!!؟؟] همه بجای خود. ولی زندانی سیاسی آزاد باید گردد! مردم درد نان دارند به ان بپردازید.میدانید مقاله های تکراری شما چه کسانی را شاد میکند؟ “چپ” محور مقاومت و طالبان سلطنت را.

        1. آقای کهنسال!
          از قدیس پروری دست بردارید.
          همه گان برابر و قابل نقد هستند.
          مقاله را به دقت نخواندی. بخوانید ببنید سید ضیا الدین با فریب ازادخواهی چگونه به نخست وزیر رسید.
          بدون نقد رهبران جزء یا کلان، به نان و آب و ایمنی درمحل کار و … نخواهید رسید. اینان تاثیر متقابل بر یکدیگر دارند.
          من اعلان کردم امیدوارم خانم محمدی پا جای پای پیرِ خانقاه، یعنی خانم شیرین عبادی نگذارد. در ضمن تا فعالیت شخص گروه و حزب وجود دارد، نقد بر وی هم وجود دارد. همی نگویید مرتب خانم محمدی را نقد می کنم. لازم باشد بارها و بارها از هر موضع غیر مردمی ایشان. انتقاد می کنم.
          از اعتبار خودتان هم نکاهید. چرا لاک و ناخن ایشان را نام می‌برید؟. شاه دیکتاتور وحکومت ظالمانه اش سقط شدند تمام. ولی هنوز پس از نیم قرن، نقد و برسی آن جانیان ادامه دارد.

    2. ” هوادار کارگران نیشکر۷ تپه که فریاد نان-کار آزادی-اداره شورایی سر می دادند”
      تهدیدات نظامی آمریکا و بمباران پایگاه‌های هسته‌ای و غیر هسته‌ای ایران همه جریانات اپوزیسیون را وادار به موضع‌گیری کرده است. جریانات راست سلطنت‌ طلب و فرقه رجوی…. تکلیفشان روشن است و رازی برای پنهان کردن ندارند و سال‌هاست مشوق حمله نظامی به ایرانند تا به‌ قدرت سیاسی چنگ اندازند.
      جریانات”چپی”هم نظیر حزب کمونیست کارگری پیروان منصورحکمت ، راه کارگر، سازمان فدائیان اقلیت و یا این قبیل گروه‌ها که حتی اشغال ایران را نیز تحمل می‌کنند و می‌خواهند از “فرصت مناسب” تجاوز به ایران با همدستی امپریالیستها در ایران “حکومت شورایی” را مستقر کنند…؟!

  5. فرافکنی نکنید. رهبران خائن سازمان مجاهدین با سوء استفاده از احساسات پاک هواداران و “بدنه”ی سازمان، بسیاری را به کشتن دادند. حساب این اعدام شدگان پاک نهاد از حساب سران خائن مجاهدین جداست. مانند سایر گروه های ضد مردمی که جان هواداران خود را به دستاویزی برای اجرای امیال خود قرار داده اند.

    1. بنده در کامنتهای خود زیر پای مقاله قبلی شما اواخر اسفند که به “افشاگری” از خانم محمدی پرداخته اید مفصل پاسخ دادم که نیازی به تکرار آنها نمی بینم.
      قضاییه جلادان در دهه سیاه و خونین ۶۰ ده ها هزار نفر را به اتهامات زیر سربدار و تیرباران کرده و به بند کشیدند:
      سران و فریب خوردگان “گروهکهای” “مرتد” ،”کافر”، ”محارب” ، “یاغی” ، “باغی” ، “مفسد فی الارض” ، “منافق” ، “امریکایی” و …..که هواداران خود را به دستاویزی برای اجرای امیال خود قرار داده اند.

  6. تا زمانیکه به اسم مبارزه، مبارزان را غربال کنیم و منتظر رهبر یا ” مهدی” کامل و برنده باشیم ، نه تنها نمی‌توانیم انقلاب درستی را سازمان دهیم ، بلکه مبارزان واقعی را هم یا در نطفه خفه می کنیم یا به کنار میزنیم .
    پس لیاقت این حکومت دیکتاتوری و یا سلطنت دیکتاتور شکست خورده را داریم .
    زمانی چشم ها را باز میکنیم که همسایگان ما در اوج پیشرفت های عظیم قرار دارند و ما هنوز به گذشته از دست رفته ، کورش و رضا شاه افتخار می‌کنیم.

  7. سلام
    من تحلیل شمارا درکل قبول دارم اما فکر نمی کنید که خانم نرگس محمدی در سال ۱۳۹۹ در شرایط آن موقع ودر زمان مرگ زنده یاد دکتر ملکی آن صحبت راکرده وشما یک کمی دیر دارید به ایشان جواب می دهید؟طی ۵ سال گذشته خیلی اتفاقات افتاد ومسائل زیادی برای همه فعالان سیاسی واجتماعی ازجمله خانم محمدی روشن شده والان چنین انتقادی از خانم محمدی در باره یعنی یک حرف چنین قضاوت می کنید؟ در رابطه با اعدام‌های دهه ۶۰ خیلی ها واز جمله خانم محمدی گفته و نوشته اند وانرا محکوم کردند
    من مخالف انتقاد از خانم محمدی نیستم وخودم دررابطه با موضع ایشان دررابطه با کشتار فلسطینیان توسط اسراییل انتقاد دارم ولی انتقاد شمارا بجا نمی دانم
    با احترام
    اروان کیانی

  8. سازمان مجاهدین کجا خوستار بمباران ایران شده ؟ استفاده از کلمه لاشخور برای سازمان مجاهدین خلق که هزاران ا عدمی و زندانی داشته بسیار ناجوانمردانه و غیر واقعی است و توهین به خانواده های کشته شدگان است. نرگس محمدی دشمن اصلی مخالفان حکومت اسلامی نیست ! عجیب است که اخبار روز هیچ حساسیتی به توهین به دیگران ندارد .

  9. “انقلابات رنگین” اگرچه ظاهری غیر خشونت آمیز دارند اما سرانجام با خشونت و مداخله مستقیم و غیر مستقیم خارجی برای تغییر رژیم خیز بر می‌دارند . اوکراین، رومانی و گرجستان… نمونه‌هایی از این دستند.خانم نرگس محمدی نماد و سمبل انقلاب مخملی در ایران است . اهدای جایزه صلح نوبل به او با همین هدف صورت گرفته است . جمهوری‌اسلامی امروز در مخمصه سیاسی و اجتماعی گیر کرده است و نمی‌داند با نرگس محمدی در زندان و ‌فشارهای خارجی توسط غربی‌ها برای آزادی او چه کند . رژیم با سیاست‌ های سرکوبگرانه و ‌احمقانه‌اش و‌ دستگیری افرادی نظیر نرگس محمدی‌ها زمینه را برای چهره شدن مهره‌ های انقلاب مخملی/رنگی آمریکایی و نئولیبرالی فراهم کرده است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *