
سکوت سرشار از ناگفتههاست! از مارگوت بیکل را چه بسا بسیاری شنیدهاند. همچنین این متل را نیز شنیدهایم که سکوت علامت رضایت است! چالش میان این دو نگرش پیرامون امر سکوت گویای دو رویکرد به یک پدیده است.
در اینجا قصد دارم به ابعاد و لایههای پنهانی سکوت بپردازم که چطور زبان بسته میتواند بلندترین فریاد اعتراض باشد. چطور خاموشی در درون خود مشحون از روشنایی اندیشه و بیان است. و چگونه فریاد اعتراض گاه جای خود را به سکوت و فریاد خاموش میدهد.
در این میام چه بسا بتوان پاسخی درخور برای این پرسش نیز یافت که چگونه است در فرایند جنبشهای سریالی در جامعه ایران، شاهد وقفههای زمانی هستیم که بنظر میرسد علیرغم نارضایتی گسترده در جامعه، همه چیز بر وفق مراد نظام حاکم بر قدرت میگردد؟
تقیه هم چه بسا ناظر بر همین خصلت و رفتار اجتماعی باشد که افراد بنا به صلاحدید و مصلحت روز از بیان واقعیت و حقیقت دروی کرده و به اشکال مختلف بنوعی به خودسانسوری میپردازند. این تقیه در واقع بمعنای سکوت و پذیرش امر اجتماعی نیست بلکه بطور موقت و بنا به موقعیت زمان و مکان ترجیح داده میشود زبان به کام گرفته شود.
کنایه و استعاره نیز از اشکال دیگری از مقاومت خاموش است. ادبیات ایرانی در زبان و فولکلورهای مختلف در تاریخ و سرزمین ایران مشحون از کنایه، طعنه، شوخطبعی، ناراستگویی، و استعارههایی است که عمدتا شاهد مثالهای متناسبی است بر اینکه فرد گوینده، ناقل، شاعر و ادیب جرات پذیرش ریسک بیان نظر و عقاید خود را نداشته و با هوشمندی، به اشکال پیشگفته به اظهار نظر میپردازد.
ایهام و ابهام و دوگانگی بیان، مضمون و مفهوم از یکسو و ابهامگویی در کلام و نوشتار از سوی دیگر حاکی از تسلط فرهنگ سکوت، اختناق و سرکوبی است که از سوی نظام قدرت در تاریخ بلند ایران وجود داشته و دارد. اگرچه این واکنش بنظر ناراست و غیر مستقیم میرسد ولی در متن خود سرشار از پیامدهای اعتراض و نقد و نقب فرهنگ مسلطی است که تاب کوچکترین نقد و نظر را ندارد.
بیسبب نیست که همواره شکاف جدی میان زبان سر و زبان دل وجود دارد و همین دوگانگی میان آنچه فرد میگوید و آنچه میاندیشد، سببساز شکافهای اجتماعی و سیاسی گشته و میگردد که در طی تاریخ در نهایت موجب تحکیم شکاف بین کلت و دولت/حکومت شده است.
نافرمانی مدنی در عصر معاصر در واقع واکنشی خاموش در برابر ستم روزانهای است که از سوی نظام بروکراتیک قدرت بر جامعه تحمیل میگردد. هجوم نهاد سیاست و دین بر پیکره نهادهای دیگر فرهنگی و افراد در مناسبات ساختاری این نهادها، زمینه نافرمانی مدنی را فراهم میسازد که بنظر در یک بازه زمانی خاص، تنها امکان کنشگری و اقدام محسوب میگردد.
اگر در حدفاصل جنبشهای اجتماعی به عنوان مقاومت آشکار در سالهای اخیر وقفهای ایجاد میشود به معنای خاموشی کنشگری اجتماعی در جامعه نیست
جیمز سکات در جایی به مقاومت پنهان میپردازد که چگونه در فضای توتالیتر، مطلقانگاری در قدرت و استبداد در نظام اجتماعی و سیاسی بجای شکایت و اعتراض برنمایی میکند. این مقاومت ناگزیر از پنهانکاری است تا بتواند با بقا و تداوم اعتراض، سرانجام بر فضای توتالیتر فایق آید.
اشکال مقاومت روزمره از زبان سکات عبارتند از طفره رفتن از قوانین، دروغ گفتن به عوامل سیستم، کارشکنی یا تعلل و کمکاری، تصرف پنهان ثروت و امکانات از صاحبان قدرت، شایعهسازی یا لطیفهپردازی علیه سران قدرت، و سکوت معنادار یا بیاعتنایی در وقایع سیاسی و اجتماعی.
نظریه هژمونی فرهنگی آنتونیو گرامشی نیز ناظر بر همین مقاومت پنهان است. از نظر او سلطه فقط با زور حفظ نمیشود، بلکه با رضایت گرفتن از فرودستان از طریق فرهنگ، آموزش، مذهب و رسانهها یا اعمال هژمونی یا سلطه فرهنگی محقق میشود.
از اینرو گرامشی به مقاومت در حوزه فرهنگ مانند خلق ضدفرهنگها، زبانهای آلترناتیو و فرعی یا سبک زندگی معارض با الگوی حاکم تأکید دارد.
از نظر گرامشی، هژمونی سلطهای نرم و فرهنگی است که در درون ذهن و باور افراد شکل میگیرد. مقاومت فرهنگی به بیان او، ایجاد فرهنگ بدیل، رسانههای مستقل، زبان، هنر، موسیقی رپ، ادبیات اعتراض و نقاد و روایتهای آلترناتیو است.
گرامشی از عبارت روشنفکر ارگانیک بهره میبرد که نمایانگر افرادی از دل مردم است که آگاهی انتقادی را گسترش داده و در برابر هژمونی حاکم از سوی نهاد قدرت، مقاومت میکنند.
حتی نظریه اروینگ گافمن نیز همسو با ایده مقاومت پنهان است. گافمن قدرت را در تعاملات روزمره و اجرای نقشها پی میگیرد. مفهوم اجرای نقش در جلو و پشت صحنه تحلیل دیگری از همین رویکرد است.
در این نظریه مردم در جلوی صحنه ممکن است تظاهر به اطاعت از نظام حاکم کنند ولی پشت صحنه در محافل خصوصی واقعیت را فاش، قدرت را نقد کرده و به روایتی دیگر از وقایع میپردازند.
این دوقطبی صحنه زندگی از نظر گافمن را میتوان در زندگی روزمره مردم از سازمانهای بروکراتیک یعنی جلوی صحنه تا درون خانواده و خانهها در پشت صحنه، مشاهده کرد.
میشل دوسرتو نیز از منظری دیگر به این چالش میپردازد. او در اثر خود به نام اختراع زندگی روزمره، تلاش میکند نشان دهد که چگونه مردم از تاکتیکهای مختلف برای مقاومت در برابر استراتژیهای قدرت استفاده میکنند.
او از استفاده خلاقانه از فضاهای شهری یا مصرف فرهنگی نام میبرد. دوسرتو به روشهایی تاسی میکند که با نیت صاحبان قدرت سازگار نیست و سبک زندگی روزمره حاکم را به چالش میکشد.
در اینجا میتوان به موارد دقیقتری اشاره کرد که دوسرتو بر وجه تئوریک آن تاکید دارد. مثلا راه رفتن در شهر با پوشاک ضدساختار در مقابله با حجاب اجباری، و استفاده از زبان کوچه یا عامیانه در برابر زبان رسمی.
مصارف فرهنگی متفاوت نظیر استفاده از ماهواره، شبکههای اجتماعی، حضور در فضاهای زیرزمینی از موسیقی رپ و هیپهاپ تا هنر روزمره و از زندگی مجازی تا اجتماعی فراتر از شعایر نظام قدرت نظیر همزیگری بجای ازدواج از دیگر موارد مرتبط است.
با چنین رویکردی میتوانم به جرات بگویم که اگر در حدفاصل جنبشهای اجتماعی بعنوان مقاومت آشکار در سالهای اخیر وقفهای ایجاد میشود به معنای خاموشی کنشگری اجتماعی در جامعه نیست.
جامعه ایران از دهههای اخیر با بهرهگیری از اشکال مختلف از مقاومت آشکار و پنهان یا خاموش توانسته در برابر هژمونی فرهنگی، سیاسی یا دینی حاکم و مسلط، مقاومت کند، بیآنکه لزوماً وارد مبارزه علنی شود.
کاهش ریسک خشونت ساختاری حاکمیت علیه معترضان و تحرکات مدنی سبب شده است که مردم با رویکرد و روشی هوشمندانه در متن جامعه و در درون و کنار نظام قدرت و عوامل سرکوب آن، علیه هژمونی مسلط شوریده و طرحی دیگر دراندازند.
فرهنگسازی، ضدفرهنگ و دیگرروایتسازی به بیان گرامشی، رفتار خلاقانه و مبتکرانه در زندگی روزمره برخلاف ساختارهای مسلط به بیان دوسرتو، بیانگر همین رویکرد جایگزین است.
همچنین اعتراض پنهان در لایههای سکوت، طنز، کنایه و شایعهسازی به بیان اسکات، و الگوی رفتار دوقطبی با دو پروفایل در جلوی صحنه و پشت صحنه به بیان گافمن از جمله تاکتیکهایی است که در مقابل استراتژی سرکوب عمل میکند.
اگرچه معتقدم طبق تحلیلهایی که بارها و پیشتر نگاشتهام جنبشهای سریالی به قدرت خود در عرصه مقاومت آشکار ادامه خواهند داد، همزمان مقاومت خاموش با کنشگری مستمر در زندگی روزمره به تازگی، بازسازی، بسترسازی و تداوم جنبش در پشت صحنه در قالب مقاومت خاموش ادامه خواهد داد.
نتیجه میان مدت این جنبش مدنی آشکار و پنهان سببساز فرسایش و فروکاهش قدرت نظام سلطه بوده و جامعه ایران را بسوی رهایی از مرگ جامعه موردنظر حاکمیت رهنمون خواهد ساخت.
یک پاسخ
ظاهرن جامعه ایران در پی اینست که خود را از فرهنگ تقیه گری که مقدمه چند رو شدن در جامعه است و مقدمه دورغگویی های خاص است خود را برهاند.
حال بخواهیم با هویت مبارزه گری این فرهنگ چند رویی را هویت جدیدی بدهیم،
این روش پرسش برانگیز است