
در این نامه، توماس فریدمن، تحلیلگر برجسته آمریکایی، با لحنی صریح از سیاستهای دولت کنونی اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو انتقاد میکند و هشدار میدهد که این دولت، با پیگیری اهداف افراطی و بیتوجهی به راهحل دوکشوری، دیگر در مسیر منافع مشترک با ایالات متحده حرکت نمیکند. فریدمن از رئیسجمهور آمریکا میخواهد در برابر فشارهای این دولت بایستد و سیاستی مستقل و واقعبینانه در قبال خاورمیانه در پیش گیرد.
آقای رئیسجمهور ترامپ،
از زمانی که به ریاست جمهوری رسیدید، تعداد اندکی از ابتکاراتتان مورد تأیید من بوده — به جز آن چه در خاورمیانه کرده اید. اینکه هفته آینده به آنجا سفر میکنید و با رهبران عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر دیدار خواهید داشت — و هیچ برنامهای برای دیدار با نخستوزیر بنیامین نتانیاهو در اسرائیل ندارید — برای من نشانهایست از اینکه شروع کردهاید به درک یک حقیقت حیاتی: و آن حقیقت این است که این دولت اسرائیل در مسیری قرار دارد که منافع اساسی ایالات متحده را در منطقه تهدید میکند. نتانیاهو دوست ما نیست.
البته او فکر میکرد میتواند از شما سوءاستفاده کند. به همین خاطر من به خاطر این که شما از طریق مذاکرات مستقلی که با حماس، ایران و حوثیها داشتهاید به او فهماندهاید که او کنترلی بر شما ندارد — و شما بازیچهاش نخواهید شد، تحت تاثیر قرار گرفته ام. این مسئله او را به وضوح دچار وحشت کرده.
من شک ندارم مردم اسرائیل به طور کلی همچنان خود را متحدان استوار مردم آمریکا میدانند — و بالعکس. اما این دولت فوقملیگرای، مسیحایی اسرائیل متحد آمریکا نیست. چون این نخستین دولت در تاریخ اسرائیل است که اولویتش نه صلح با همسایگان عرب خود، نه بهرهمندی از امنیت بیشتر و نه همزیستی نیست. اولویت آن الحاق کرانه باختری، اخراج فلسطینیان غزه و بازاسکان یهودیان در آنجاست.
اینکه اسرائیل حالا دولتی دارد که دیگر مانند یک متحد آمریکا رفتار نمیکند — و نباید هم چنین تصور شود — برای دوستانش در واشنگتن واقعیتی تلخ و تکاندهنده است؛ اما آنها باید این واقعیت را بپذیرند.
در پیگیری این دستور کار افراطی، دولت نتانیاهو منافع ما را زیر پا میگذارد. اینکه شما اجازه ندادهاید او مثل برخی رؤسای جمهور پیشین آمریکا بر شما تسلط پیدا کند، شایسته ستایش است. این برای حفاظت از ساختار امنیتی آمریکاست که پیشینیانتان در منطقه بنیان نهادهاند.
ساختار کنونی اتحاد آمریکا-اعراب-اسرائیل، پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳، توسط نیکسون و کیسینجر پایهگذاری شد تا روسیه را بیرون کرده و آمریکا را به قدرت مسلط در منطقه تبدیل کند — چیزی که تاکنون در راستای منافع ژئوپولیتیکی و اقتصادی ما بوده. دیپلماسی آنها منجر به توافقات آتشبس ۱۹۷۴ میان اسرائیل، سوریه و مصر شد که پیمان صلح کمپ دیوید را پایه گذاشت. کمپ دیوید زمینهساز پیمانهای اسلو شد. نتیجه آن، منطقهای بود که تحت سلطه آمریکا، متحدان عربش و اسرائیل قرار داشت.
اما این ساختار تا حد زیادی بر پایبندی آمریکا و اسرائیل به راهحل دوکشوری استوار بود — راهحلی که خود شما نیز در دوره اول ریاستجمهوریتان با طرح تشکیل یک کشور فلسطینی در غزه و کرانه باختری در کنار اسرائیل؛ دنبال کردید — مشروط به آنکه فلسطینیان اسرائیل را به رسمیت شناخته و بپذیرند که کشورشان غیرنظامی خواهد بود.
اما دولت نتانیاهو، از اواخر ۲۰۲۲ که قدرت را در دست گرفت — مدتها پیش از حمله خشونتبار حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ — به جای ساختار امنیتی-صلح منطقهای مورد نظر آمریکا، الحاق کرانه باختری را به اولویت تبدیل کرد.
تقریباً به مدت یک سال، دولت بایدن از نتانیاهو خواست تنها یک کار را برای آمریکا و اسرائیل انجام دهد: موافقت با آغاز گفتگو با تشکیلات خودگردان فلسطین درباره یک راهحل دوکشوری در آینده؛ در قبال عادیسازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل. این اقدام میتوانست راه را برای تصویب پیمان امنیتی آمریکا-عربستان در کنگره هموار کند تا توازن قدرت در برابر ایران برقرار و چین از منطقه کنار گذاشته شود.
اما نتانیاهو از این کار سر باز زد، چون افراطگرایان کابینهاش تهدید کردند اگر چنین کند، دولتش را ساقط خواهند کرد — و با توجه به اینکه خودش با اتهامات فساد در دادگاه روبرو است، نمیتوانست از قدرت کنارهگیری کند، چون نخستوزیری برایش سپری بود که با آن دادگاه و زندان احتمالی را به تعویق اندازد.
بنابراین، نتانیاهو منافع شخصیاش را بر منافع اسرائیل و آمریکا ترجیح داد. عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی — مهمترین قدرت مسلمان منطقه — که میتوانست بر پایه تلاشی برای راهحل دوکشوری با فلسطینیان معتدل بنا شود، درهای جهان اسلام را به روی گردشگران، سرمایهگذاران و نوآوران اسرائیلی میگشود، تنشها میان مسلمانان و یهودیان را کاهش میداد و منافع آمریکا را برای یک دهه یا بیشتر تثبیت میکرد.
پس از دو سال سرگردان کردن همه، حالا هم آمریکا و هم سعودیها ظاهراً تصمیم گرفتهاند اسرائیل را از این توافق کنار بگذارند — ضربهای واقعی به اسرائیل و ملت یهود. رویترز روز پنجشنبه گزارش داد: «ایالات متحده دیگر عادیسازی روابط با اسرائیل را بهعنوان شرط پیشرفت در گفتگوهای همکاری هستهای غیرنظامی با عربستان مطرح نمیکند.»
و حالا شاید بدتر هم بشود. نتانیاهو آماده میشود دوباره به غزه حمله کند، با طرحی که فلسطینیان ساکن آنجا را در گوشهای کوچک در میان دریا و مرز مصر محبوس کند — و همزمان روند الحاق کرانه باختری را با سرعت و وسعت بیشتری ادامه دهد. این اقدام احتمالاً باعث تشدید اتهامات جنایات جنگی علیه اسرائیل (بهویژه علیه رئیس ستاد ارتش جدید، ایال زمیر) خواهد شد — که بیبی انتظار دارد دولت شما از او محافظت کند.
من هیچ همدلی با حماس ندارم. فکر میکنم سازمانی بیمار است که به آرمان فلسطینیان آسیب زیادی رسانده. آنها باید گروگانها را آزاد میکردند و مدتها پیش غزه را ترک میگفتند تا به اسرائیل بهانهای برای ادامه جنگ ندهند.
اما هدف نتانیاهو از حمله دوباره به غزه، ایجاد یک آلترناتیو معتدل به رهبری تشکیلات خودگردان فلسطین نیست، بلکه اشغال دائمی نظامی آن جا توسط اسرائیل و هدف ناگفتهاش فشار برای خروج همه فلسطینیها از آنجاست. این نسخهای برای شورشی دائمی است — ویتنام در کنار مدیترانه.
در کنفرانسی در ۵ مه، وزیر دارایی تندرو اسرائیل، بتسلئیل اسموتریچ، در روزنامه بَشِوا گفت: «ما برای ماندن غزه را اشغال میکنیم. دیگر رفتوآمدی نخواهد بود.» او گفت جمعیت محلی به کمتر از یکچهارم نوار غزه محدود خواهد شد.
آموس هرئل، تحلیلگر نظامی هاآرتص، نوشت: «از آنجا که ارتش تلاش میکند تلفات را به حداقل برساند، تحلیلگران انتظار دارند از نیرویی بسیار خشونتآمیز استفاده شود که زیرساختهای غیرنظامی باقیمانده غزه را نابود میکند. جابجایی جمعیت به اردوگاههای بشردوستانه، همراه با کمبود ادامهدار غذا و دارو، میتواند منجر به مرگ گسترده غیرنظامیان شود. رهبران و افسران اسرائیلی بیشتری ممکن است با پیگردهای قانونی شخصی روبهرو شوند.»
این استراتژی، اگر اجرا شود، نه تنها موجب افزایش اتهامات جنایات جنگی علیه اسرائیل خواهد شد، بلکه ثبات اردن و مصر را نیز تهدید میکند. این دو ستون اصلی ساختار اتحاد خاورمیانهای آمریکا، بیم آن دارند که هدف نتانیاهو، راندن فلسطینیان به داخل کشورهایشان باشد — که بیثباتی و بحرانهایی در پی خواهد داشت، حتی اگر خود فلسطینیها چنین نکنند.
این مسئله بهشیوههای دیگری هم به ما آسیب میزند. هانس وکسل، مشاور ارشد سابق سیاستگذاری در ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا، به من گفت: «هرچه وضعیت برای آرمانهای فلسطینیان ناامیدکنندهتر شود، آمادگی کمتری در منطقه برای گسترش همگرایی امنیتی آمریکا-اعراب-اسرائیل وجود خواهد داشت — چیزی که میتوانست تثبیت مزایای بلندمدت ما در برابر ایران و چین باشد، بدون اینکه منابع نظامی گستردهای از آمریکا در منطقه صرف شود.»
آقای رئیس جمهور، در مورد خاورمیانه، شما برخی غرایز مستقل خوب دارید. آنها را دنبال کنید. وگرنه باید خود را برای این واقعیت آماده کنید: نوههای یهودی شما نخستین نسل از کودکان یهودی خواهند بود که در جهانی بزرگ میشوند که در آن دولت یهود منفور است.
اجازه بدهید با سخنان سرمقاله ۷ مه روزنامه هاآرتص پایان دهم:
«در روز سهشنبه، نیروی هوایی اسرائیل ۹ کودک، بین ۳ تا ۱۴ سال را کشت… ارتش اسرائیل گفت هدف “یک مرکز فرماندهی حماس” بود و “اقداماتی برای کاهش خطر آسیب به غیرنظامیان” انجام شد… ما میتوانیم همچنان به نادیدهگرفتن شمار فلسطینیهای کشتهشده ادامه دهیم — بیش از ۵۲ هزار نفر، از جمله حدود ۱۸ هزار کودک؛ میتوانیم اعتبار آمار را زیر سوال ببریم، از تمام مکانیسمهای سرکوب، انکار، بیتفاوتی، فاصلهگذاری، عادیسازی و توجیه استفاده کنیم. اما هیچکدام از اینها واقعیت تلخ را تغییر نمیدهد: اسرائیل آنها را کشت. دستان ما این کار را کردند. نباید چشممان را ببندیم. باید بیدار شویم و فریاد بزنیم: جنگ را متوقف کنید.»
توماس ال. فریدمن، ستوننویس سیاست خارجی
توماس ال. فریدمن در سال ۱۹۹۵ ستوننویس بخش امور خارجی نیویورک تایمز شد. او در سال ۱۹۸۱ به این روزنامه پیوست و پس از آن در سال ۱۹۸۲ به عنوان رئیس دفتر بیروت، در سال ۱۹۸۴ به عنوان رئیس دفتر اورشلیم، در سال ۱۹۸۹ به عنوان خبرنگار دیپلماتیک در واشنگتن و بعدها به عنوان خبرنگار کاخ سفید و خبرنگار اقتصادی فعالیت کرد.