چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

۸۰ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم – میراث ۱۹۴۵ در معرض تهدید – داوید پارسیان

تسلیم بی قید و شرط آلمان نازی مقابل متفقین در برلین در روز  ۸ مه ۱۹۴۵ پایان رسمی جنگ جهانی دوم در اروپا را رقم زد و بعنوان “روز پیروزی در اروپا (VE-Day)” در حافظه تاریخ ثبت گردید. این روز نه تنها پایانی بود بر یکی از بی‌سابقه‌ترین جنگ‌های ویرانگر جهانی، بلکه آغازگر نظمی نوین در عرصه بین‌المللی، که بر ویرانه‌های جنگ بنا شد. اکنون، هشتاد سال بعد، به نظر می‌رسد این میراث بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید قرار دارد. در جهانی که با تنش‌های ژئوپولیتیکی، بحران‌های اقلیمی، نابرابری‌های اجتماعی و بازگشت به اقتدارگرایی روبه‌روست، آموزه‌ها از تجارب ۱۹۴۵ با آزمونی دشوار مواجه‌اند.

میراث ۱۹۴۵: امید به نظمی عادلانه‌تر

پس از جنگ جهانی دوم، قدرت‌های پیروز معماری تازه‌ای برای نظام بین‌الملل ترسیم کردند تا از بروز جنگی دیگر جلوگیری کنند. تأسیس سازمان ملل متحد، برگزاری دادگاه‌های نورنبرگ، تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون ها و پیمان‌های متعدد بین‌المللی بیانگر اراده‌ای مشترک بود برای آن‌که جهان دیگر به ورطه ویرانی فرو نرود. این نظم چندجانبه بر مبنای حقوق بین‌الملل، برابری اصل حاکمیت کشورها و حل مسالمت‌آمیز منازعات شکل گرفت. همکاری میان کشورهایی با ایدئولوژی‌های متفاوت در این مقطع زمانی بیانگر درکی جمعی بود: تنها قانون و قواعد مشترک بین المللی می‌توانند صلحی پایدار ایجاد کنند.

ایران در جنگ جهانی دوم: عدم اعتنا به بی‌طرفی ایران و پیامدهای ماندگار

در ماه اوت ۱۹۴۱، ایران که رسماً بی‌طرفی خود را در جنگ جهانی دوم اعلام کرده بود، هدف حمله هماهنگ نیروهای بریتانیا از جنوب وغرب کشور و اتحاد چماهیر شوروی از شمال و شمال شرق قرار گرفت. در کمتر از یک هفته، ارتش ایران مغلوب شد و کشور به اشغال نیروهای متفقین درآمد. این تهاجم، که به نام عملیات «عملیات آرامش خاطر» شناخته می‌شود، به‌رغم تعهدات حقوق بین‌الملل نسبت به احترام به حاکمیت کشورها و اصل بی‌طرفی، با بی‌اعتنایی کامل به موقعیت حقوقی ایران و نقض تمامیت ارضی یک کشور مستقل انجام گرفت.

در توجیه این اقدام، متفقین به دو ادعا متوسل شدند: اول، نگرانی از نفوذ آلمان نازی در دولت رضاشاه، و دوم، نیاز به تضمین یک مسیر امن برای ارسال تدارکات به شوروی از طریق ایران – مسیری که بعدها «دالان ایرانی» و پس از پایان جنگ «پل پیروزی» نامیده شد. اما این استدلال‌ها نمی‌توانند اصل بنیادی بی‌طرفی ایران را که در حقوق بین‌الملل محترم شمرده شده بود، بی‌اثر کنند.

در سال‌های پایانی جنگ و به‌ویژه در کنفرانس تهران (۱۹۴۳)، ایران نقشی استراتژیک در حمل‌ونقل تدارکات و هم‌زمان به عنوان بستری برای مذاکرات سران متفقین ایفا کرد.

نقض بی‌طرفی، تضعیف حاکمیت

با اشغال ایران، رضاشاه مجبور به کناره‌گیری شد و پسرش، محمدرضا پهلوی، تحت نظارت مستقیم متفقین به سلطنت رسید. این تحول نه تنها آغازگر دوره‌ای جدید در سیاست داخلی ایران بود، بلکه به‌وضوح نشان داد که حتی اعلام بی‌طرفی نمی‌تواند در برابر اراده قدرت‌های بزرگ ایمنی ایجاد کند.

بی‌احترامی آشکار به بی‌طرفی ایران، اعتماد عمومی به نظام جهانی و اصول اعلام‌شده آن، به‌ویژه در میان نخبگان سیاسی و اجتماعی ایران را از میان برد. تجربه اوت سال ۱۹۴۱ که در تاریخ معاصر ایران به “وقایع شهریور ۱۳۲۰” معرف است، به بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران بدل شد و در دهه‌های بعدی، در شکل‌گیری نوعی بی‌اعتمادی ساختاری نسبت به سیاست‌های غربی، به‌ویژه بریتانیا و ایالات متحده، نقش عمده‌ای ایفا کرد.

از «دالان ایرانی» تا «پل پیروزی» – تقلیل یک ملت به مسیر تدارکاتی

استفاده تبلیغاتی متفقین از اصطلاح «پل پیروزی» برای توصیف نقش ایران در تدارکات جنگی، آشکارا نشان‌دهنده نگرشی ابزاری به حاکمیت ایران است. کشوری با تمدنی کهن، با ظرفیت‌های فرهنگی و سیاسی خود، به مسیری لجستیکی تقلیل داده شد – بدون رضایت، بدون مشارکت، و بدون پاداش واقعی. در سال‌های پس از جنگ، با وجود وعده‌های اولیه برای خروج، نیروهای شوروی از ترک شمال غرب و غرب ایران خودداری کرده و حتی از جنبش‌های جدایی‌طلب در آذربایجان و کردستان حمایت کردند. این بحران در فرایند اولین تقابل دیپلماتیک در چارچوب نوپای سازمان ملل متحد، منجر به قطعنامهٔ ۲ شورای امنیت در تاریخ 30 ژانویۀ 1946، سندی بین‌المللی به نام بحران ایران شد. اگرچه بحران نهایتاً با خروج شوروی پایان یافت، اما آسیب وارده به اقتدار و انسجام ملی ایران تا مدت‌ها باقی ماند.

پیامدهای بلندمدت: از بدبینی تاریخی تا سیاست منطقه‌ای

بی‌توجهی متفقین به بی‌طرفی ایران، به‌عنوان یک سابقه تاریخی، بر سیاست خارجی ایران تا امروز سایه انداخته است. این تجربه به شکل‌گیری گفتمان «استقلال در برابر سلطه»، بعد ها به نوعی غرب ستیزی و گسترش تئوری توطئه، رویکرد محتاطانه ایرانیان را در برابر ائتلاف‌های بین‌المللی دامن زده است. حتی در دوران معاصر، سیاست‌گذاران ایرانی بارها به تجربه ۱۹۴۱ به‌عنوان شاهدی بر بی‌اعتباری ادعاهای قدرت‌های بزرگ نسبت به حقوق کشورها اشاره میکنند.

در نهایت، ماجرای اشغال ایران در جنگ جهانی دوم یادآور تلخیست از اینکه اصول حقوقی و ادعاهای اخلاقی، در مواجهه با منافع ژئوپولیتیکی قدرت‌های جهانی، به‌راحتی کنار گذاشته می‌شوند – و هزینه آن را مردمانی می‌پردازند که تنها خواهان استقلال، کرامت و امنیت‌اند. این تجربه تلخ از تجاوز به تمامیت ارضی و نقض بی‌طرفی، اثری ماندگار در ذهنیت سیاسی ایرانیان بر جای گذاشت و نشان داد که حتی نظام جدید بین‌المللی نیز در برابر منافع قدرت‌های بزرگ ناتوان است. 

ایران در سال‌های بعد کوشید به‌عنوان یکی از اعضای بنیان‌گذار سازمان ملل، جایگاه خود را در نظم جدید بین‌المللی تثبیت کند، اما همواره با چالش‌های ناشی از بی‌ثباتی منطقه‌ای و دخالت خارجی مواجه بود.

اضمحلال حقوق بین‌الملل و فرسایش همکاریهای جهانی

امروزه آشکار است که بنیان‌های نظم پس از جنگ در حال سست شدن هستند‌. حقوق بین‌الملل به‌طور فزاینده‌ای نادیده گرفته می‌شود، معاهدات بین‌المللی تضعیف شده، نهادها و بنیاد های چندجانبه اعتبار خود را از دست داده‌اند. نمونه‌های بارز این روند، تهاجم روسیه به اوکراین، اشغالگری مداوم در فلسطین و خروج یکجانبه قدرت‌های بزرگ از توافقات خلع سلاح است.

جهان بار دیگر به‌سوی قطب‌بندی و رقابت ژئوپولیتیکی میان بلوک‌های اقتدار گرا و کشورهای لیبرال-دموکراسی که خود دست به گریبان گروهای دست راستی هستند، در حال حرکت است. تاریخ‌دانانی مانند اولیویه ویویورکا (Olivier Wieviorka) نسبت به شباهت‌های روزافزون با دهه‌های پیش از جنگ جهانی دوم هشدار می‌دهند – از ملی‌گرایی افراطی گرفته تا تجاوز و جاه‌طلبی‌های ارضی و بحران‌های اقتصادی.

چالش‌های جهانی، پاسخ‌های ناکافی

در کنار این روندهای سیاسی خطرناک، بشریت با بحران‌های مشترکی مواجه است: تغییرات اقلیمی، کمبود آب، گرسنگی، گسترش بیماری‌های همه‌گیر و مهاجرت‌های گسترده. میلیون‌ها نفر به‌دنبال امنیت، غذا و کرامت انسانی هستند. اما به‌جای همبستگی جهانی، بی‌اعتمادی و رقابت میان کشورها غالب شده است. این در حالی است که بحران اقلیمی خود محرکی برای منازعات جدید است: موجب مهاجرت، بی‌ثباتی اجتماعی و تنش‌های فراوان بر سر منابع می‌شود. بدون همکاری جهانی، حل این مسائل ناممکن خواهد بود.

پوپولیسم، تسلیح مجدد و اقتدار گرایی – تهدیدی برای صلح

از دیگر تهدیدات فزاینده می‌توان به اوج‌گیری پوپولیسم، ظهور حکومت‌های استبدادی، افزایش تولید و فروش تسلیحات و گسترش درگیری‌های نظامی اشاره کرد. این روندها باعث شکل‌گیری احساس ناامیدی و ترس از وقوع جنگ جهانی جدیدی در میان مردم جهان شده‌اند. نظرسنجی اخیر YouGov در آلمان نشان می‌دهد بیش از نیمی از جمعیت از بازگشت جنگی فراگیر نگرانند.

این ترس‌ها بی‌پایه نیستند. ساختارهای دموکراتیک در سراسر جهان تضعیف می‌شوند، آزادی بیان محدود می‌شود و همکاری‌های بین‌المللی جای خود را به قدرت‌نمایی‌های ملی‌گرایانه می‌دهند. در چنین فضایی، امکان دستیابی به صلح پایدار کاهش می‌یابد.

خطر بازتکرار تاریخ

وضعیت فعلی جهان در بسیاری از جهات یادآور دوران میان دو جنگ جهانیست: بحران‌های اقتصادی، گفتمان‌های ملی‌گرایانه، شکاف‌های اجتماعی، قطبی شدن جوامع و تهاجمات بین‌المللی، بار دیگر نظام جهانی را با چالشی بزرگ روبه‌رو کرده است – این‌بار نه در سایه فقدان تجربه تاریخی، بلکه با نادیده گرفتن درس‌هایی که باید از تاریخ گرفت.

امیدهایی که در سال ۱۹۴۵ برای صلح و ثبات شکل گرفت، اکنون در معرض فروپاشی است. اگر جامعه جهانی به اصولی که پس از جنگ بنا شد بازنگردد – مانند همکاری، قانون‌مداری و مسئولیت‌پذیری مشترک – خطر تکرار فجایع گذشته بسیار جدی خواهد بود.

از ۱۹۴۵ بیاموزیم و از دستاورد های حقوق بین الملل دفاع کنیم

پایان جنگ جهانی دوم یادآور این واقعیت است که صلح جهانی پدیده‌ای طبیعی نیست، که خود به خود پدید آید. بلکه نیازمند تلاش، دوراندیشی و همبستگی است. دستاوردهای نظام پس از جنگ – از جمله حقوق بشر، نهادهای بین‌المللی و همزیستی مسالمت آمیز – نباید بدیهی انگاشته شوند.

در جهانی پرتنش و بی‌ثبات، دموکراسی‌ها باید ارزش‌های خود را با قدرت بیشتری دفاع کنند. بازآفرینی حکوت قانون، کثرت گرایی و دید مسائل در ابعاد مختلف، تقویت سازمان ملل و وضع قوانین و قواعد عادلانه بین المللی برای مدیریت جهان، بیش از هر زمان دیگری ضروری است. تنها با همکاری جهانی می‌توان از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کرد و رؤیای جهانی آرام و انسانی را زنده نگاه داشت.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، منتشر نمی شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *