چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

رزمندگان آزادی‌بخش؛ ۲۲: «ادیل دو واسلو دو رن» شهابی در میان سایه‌ها

ادیل دو واسلو دو رن، از نخستین حامیان ژنرال دوگل، دختری جوان بود که بی‌درنگ به صفوف مقاومت پیوست. ابتدا به‌عنوان رابط فعالیت کرد، اما به‌زودی در مأموریت‌هایی جسورانه‌تر، به فراری دادن خلبانان متفقین برای عبور از مرزها کمک رساند.

ادیل دو واسلو در سال ۱۹۲۲ در خانواده‌ای نظامی زاده شد. دوران کودکی‌اش را میان پادگان‌های دیژون و متز سپری کرد و سپس تحت تعلیمات مذهبی یسوعیان، آموزش مطابق با شأن و طبقه‌اش دید. در هجده سالگی، با ذهنی سرشار از خشم و عصیان، پوستری ویشیستی را با دست‌خطی کودکانه خطاطی کرد: «فیلیپ انریو، تو یک پست‌فطرتی!» انریو، گوینده رادیوی رسمی رژیم ویشی، هر شب جوانان فرانسوی را به پیوستن به ورماخت دعوت می‌کرد.

ادیل اما از فعالیت باز نایستاد؛ با تکه‌ای گچ، صلیب‌های لورن – نماد جنبش مقاومت فرانسه – را بر دیوار هتل‌هایی که آلمانی‌ها آن‌ها را اشغال کرده بودند، نقاشی می‌کرد. در مصاحبه‌ای با نشریه وزارت ارتش فرانسه، راه‌های خاطره، گفته بود: «خیلی زود نشریات مخفی به صندوق پستی ما می‌رسیدند. آن‌وقت فهمیدم کاری که ما می‌کنیم فقط یک بازی است و کارهای جدی‌تری در جریان است. شروع کردم به جست‌وجو، بی‌آن‌که با کسی حرفی بزنم، از ترس لو رفتن.»

صدای ژنرال

در تابستان ۱۹۴۰، پس از شکست فرانسه، پدرش در نورنبرگ به اسارت گرفته شد. ادیل، که با مادر و خواهرانش به پاریس بازگشته بود، از آپارتمانشان صدای تاریخی «فراخوان ۱۸ ژوئن» دوگل را شنید. سال‌ها بعد گفت: «احساس می‌کنم در همان لحظه به دوگولیست واقعی تبدیل شدم.»

در حالی‌که بخشی از خانواده‌اش به راحتی در دام پتن‌گرایی افتادند، او شاهد چسباندن صلیب شکسته‌ بر دیوارهای پاریس و پخش موسیقی آلمانی در خیابان شانزلیزه بود. اما در همان خیابان، در ۱۱ نوامبر ۱۹۴۰، او در تظاهرات ممنوع‌شده دانشجویان علیه اشغال نازی‌ها شرکت کرد.

روبه‌رو با گشتاپو

ادیل با پافشاری‌اش به یکی از شبکه‌های مقاومت دست یافت. ملاقات اولیه‌اش، مقابل سالن پلی‌یل با زنی به نام مادام پوآریه که به‌نظرش بسیار شیک بود، ترتیب داده شد. از آن پس، او «دانیل» بود – رابط یک شبکه بلژیکی. هر جمعه شب سوار قطار شبانه به تولوز می‌شد، با بسته‌ای از نامه‌ها که ماهیتشان را تا پایان جنگ نمی‌دانست.

روال کارش ساده بود: به رستورانی می‌رفت، پیش‌خدمت، «رولاند» را صدا می‌کرد، بسته‌اش را روی صندلی کناری می‌گذاشت، بسته دیگری – نامه‌های برگشتی – را تحویل می‌گرفت، آن را در چمدانش پنهان می‌کرد و شنبه شب بازمی‌گشت.

وقتی شبکه‌اش لو رفت، او نام مستعارش را عوض کرد و این‌بار به‌عنوان «ژان» برای شبکهٔ «کُمت»، خلبانان متفقین را با قطار به مرزهای فرانسه، بلژیک و اسپانیا منتقل می‌کرد. میان ژوئیه ۱۹۴۱ تا ژوئن ۱۹۴۴، بیش از ۸۰۰ خلبان از این طریق نجات یافتند.

در ۴ ژانویه ۱۹۴۴، در قطار بین بروکسل و پاریس، گشتاپو سر رسید. دو خلبان انگلیسی همراه او بودند. نازی‌ها اوراق هویتش را بررسی کردند، اما چهره بلوند و چشمان آبی‌اش مانع از برانگیختن شک شد. اما خلبانان انگلیسی، که زبان نمی‌فهمیدند، در آراس پیاده و بازداشت شدند.

او در مصاحبه‌ای با فیگارو گفت: «هنوز بخش‌های اضافی بلیت‌های آن‌ها در جیبم بود. برای از بین بردن مدارک، آن‌ها را خوردم.»

پس از آزادی

ادیل، نشان لژیون دونور، صلیب جنگ ۱۹۳۹–۱۹۴۵ و مدال مقاومت را دریافت کرد. پس از جنگ، تحصیلاتش را در تاریخ به پایان رساند، معلم شد و سپس دبیرستان سنت-ماری را در آبیجان ساحل عاج تأسیس کرد و سی سال در آنجا زندگی کرد.

بازگشتش به فرانسه با پیام‌هایی برای نسل جوان همراه بود: «ذهنی داشته باشید که در برابر امر غیرقابل‌تحمل، تسلیم نشود.»

برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم

قسمت قبلی این سری:

رزمندگان آزادی‌بخش؛ ۲۱. اوگوست و سیمون ژیو، زوجی در قلب مقاومت

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، منتشر نمی شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *