
چهارشنبه، سیام آوریل، پنجاه سال تمام از سقوط سایگون میگذرد. روزی که نیروهای ویتنام شمالی وارد پایتخت ویتنام جنوبی شدند و شهری که پس از آن “هوشیمین” نام گرفت، نماد پیروزی یکی از دیدگاهها به آیندهی کشور شد؛ پیروزیای که به بهای خونبار شکست دیدگاهی دیگر تمام شد و میلیونها نفر در میانهی آن گرفتار آمدند.
برای ایالات متحده، سقوط سایگون بهوضوح یک شکست تحقیرآمیز و پایان طولانیترین جنگش تا آن زمان بود؛ جنگی که بیش از ۵۸ هزار سرباز آمریکایی را به کام مرگ کشاند، کشور را دوقطبی کرد و با گذر زمان بیشتر به نمادی از ننگ بدل شد. اکنون پس از پنج دهه، حقیقت روشن است: آمریکاییسازیِ جنگ ویتنام، اشتباهی پرهزینه، بد مدیریتشده، و باورنکردنی در وحشت بود—اشتباهی که بر دروغهای سیاسی و اطلاعات مشکوک استوار شده بود. این جنگ، اگر در مدارس آمریکا تدریس شود، تنها بهعنوان فصلی کوتاه و دردناک روایت میشود.
اما همانگونه که مستند بلندپروازانهی نتفلیکس با عنوان “نقطه عطف: جنگ ویتنام” نشان میدهد، این جنگ ردپایی عمیق و ماندگار بر روان جمعی آمریکاییان بر جای گذاشته است—زخمی که هنوز التیام نیافته. برایان ناپنبرگر، کارگردان این مجموعه میگوید:
«آمریکایی که پیش از ورود به جنگ ویتنام وجود داشت، بهکلی با آمریکای پس از بازگشت نیروهایش تفاوت دارد. از دل این جنگ، کشوری سربرآورد که بذر بسیاری از بحرانهای امروز ما در آن کاشته شد—بیگانگی فراگیر، بدبینی عمیق، بیاعتمادی بنیادی به دولت، و فروپاشی نهادهای مدنی.»
شکاف میان روایت رسمی و واقعیت تلخ
این بدبینی، تا حد زیادی، ناشی از شکاف فاحش میان آن چیزی بود که دولتهای کندی، جانسون، نیکسون و فورد به مردم میگفتند، و آنچه مردم از طریق اخبار، تجربهی شخصی عزیزانشان در جبهه، یا غیبت دائمیشان درمییافتند. اعتماد عمومی به ارتش آمریکا که پیشتر مقدس شمرده میشد، به تدریج رنگ باخت؛ برداشت هر فرد از جنگ، بستگی داشت به اینکه صدای کدام روایت را میشنید.
ویت تان نگوین، نویسنده و تاریخنگار ویتنامی-آمریکایی، در قسمت نخست این مجموعه میگوید:
«تاریخ فقط مجموعهای از دادهها نیست، بلکه داستان و روایت هم هست. در هر دو کشور—آمریکا و ویتنام—تاریخهایی بهشدت متضاد وجود دارد. این تضادها، بخشی از آن چیزی است که به جنگ ویتنام انجامید.»
تاریخ، تصویر، و سیاست
در پنج فصل تقریباً ۸۰ دقیقهای، ناپنبرگر با نگاهی چندلایه به روایتهای متضاد جنگ میپردازد؛ از تقابلِ سیاه و سفیدِ کمونیسم و دموکراسی که آمریکا بر آن اصرار داشت، تا تصویر قهرمانانهای که در شمال از هوشیمین ساخته شد. او پیشتر نیز مستندهایی دربارهی جنگ سرد و “جنگ علیه ترور” ساخته بود که هر دو از جنگ ویتنام قابل تفکیک نیستند.
نقش رسانهها در بازتاب واقعیت جنگ، انکارناپذیر است. مستند بهطور گسترده از آرشیو ویدئویی شبکهی CBS استفاده میکند—یکی از معدود نهادهای رسانهای آمریکایی که در ویتنام حضور میدانی داشت و روایتهایی خلاف خط رسمی ارتش را به خانههای مردم آورد.
تصاویری که از دههی ۶۰ به خانههای آمریکاییان رسیدند، اولین مواجههی واقعی آنان با چهرهی بینقاب جنگ بود: سربازانی که پرسش میکردند چرا باید بجنگند، اجساد کودکان و زنان در میلای که بهدست سربازان آمریکایی کشته شده بودند، و گورهای جمعی پس از حملهی تت توسط نیروهای ویتنام شمالی.
نوارهای صوتی، شهادتها، و افشاگریها
مستند همچنین از صدها ساعت نوار صوتی جلسات محرمانهی روسای جمهور آمریکا استفاده کرده—از کندی تا نیکسون—که نشان میدهد جنگ بیشتر بر اساس ملاحظات سیاسی داخلی هدایت میشد. ناپنبرگر میگوید:
«معلوم بود که آمریکا نمیتواند در این جنگ پیروز شود، اما کسی نمیخواست رئیسجمهوری باشد که ویتنام را از دست داده. بنابراین، مرگ آمریکاییها و ویتنامیها فدای سیاست شد.»
روایتهایی از درون ویتنام
در این مستند، صداهای متنوعی از داخل ویتنام شنیده میشود؛ از داوطلبان ویتکنگ—بیش از ۷۰ درصدشان زن بودند—تا وفاداران به دولت جنوب که به دموکراسی باور داشتند، از غیرنظامیان عادی تا میلیونها پناهنده. ناپنبرگر تأکید میکند:
«این جنگ، در اصل، یک جنگ داخلی بود. دو بخش از یک ملت، با آیندههایی متضاد.»
جنگی که هنوز تمام نشده
ناپنبرگر، که پدرش از سربازان جنگ ویتنام بوده، از تجربهی سربازانی میگوید که یا بهاجبار به جنگ رفتند یا از دروغهای جنگ دچار بحران روانی شدند. اسکات کمیل، یکی از سربازان آمریکایی که بعدها از مخالفان جنگ شد، میگوید:
«وظیفهی ما این بود: شکار انسان و کشتار، به هر شیوهای که خواستیم.»
شهادت او بعدها الهامبخش ترانهی “او! کمیل (سرباز زمستان)” اثر گراهام نش شد. اما این واقعیت نیز پابرجاست که بسیاری از سربازان، نهفقط قربانی جنگ بلکه قربانی نفرت عمومی پس از بازگشت شدند.
ناپنبرگر میگوید:
«واضح است که این جنگ هنوز زخمی باز در روان بسیاری از مردم است.»
تکرار تاریخ؟
تصاویر دانشجویان معترض به جنگ در دههی ۶۰، در کنار صحنههایی از اعتراضات امروزی علیه حمایت آمریکا از جنگ اسرائیل در غزه، حکایت از چرخهی تکرارشوندهای دارند. خروج فاجعهبار آمریکا از سایگون در سال ۱۹۷۵، بهطرز عجیبی شبیه به خروج از کابل در سال ۲۰۲۱ بود.
ناپنبرگر در پایان میپرسد:
«ما بهعنوان یک ملت، چه هستیم؟ نقشمان در جهان چیست؟ و چرا هیچگاه یاد نمیگیریم؟ آیا ما “ایالات متحدهی فراموشی” هستیم؟»
مستندی برای دو نسل
این مستند، هم برای آنان ساخته شده که جنگ را زیستهاند و هم برای نسلی که در جهانی ساختهشده از پی آن متولد شدهاند. ناپنبرگر میگوید:
«امیدوارم کسانی که سالها پس از آن اتفاقات به دنیا آمدهاند، در این مستند رگههایی از زمانهی خودشان را ببینند؛ چیزی که به آنها کمک کند بهتر بفهمند، بهتر تصمیم بگیرند، و بهتر زندگی کنند.»
“نقطه عطف: جنگ ویتنام” اکنون در نتفلیکس در دسترس است.
گاردین – برگردان برای اخبار روز: لیلا افتخاری