
جنبش چپ و کمونیستی در فرانسه تاریخی پر افتخار دارد. این سلسله یادداشت ها لحظه هایی از این تاریخ و آفرینندگان آن را بررسی کرده است. اخبار روز به تدریج این سلسله یادداشت ها را که در روزنامه ی اومانیته منتشر شده است، باز نشر می کند.
دو مبارز کمونیست، از چهرههای کلیدی «شورای ملی مقاومت» فرانسه، پس از آزادی کشور، دست از تلاش برنداشتند؛ چه در مبارزه برای دستاوردهای اجتماعی، و چه در پیشبرد آرمانهای فمینیستی. او، بهعنوان شهردار سندنی؛ و او، بهعنوان پیشگام زایمان بیدرد.
چهرهاش شاید در میان چهرههایی که نگاه عامهی مردم را در عکسها میربایند، چندان به چشم نیاید. و با اینهمه، اوگوست ژیو در بسیاری از عکسهای تاریخی، در جایگاه افتخارآمیزی ایستاده است. این مبارز کمونیست، روز ۲۶ اوت ۱۹۴۴، تنها یک روز پس از آزادی پاریس، چند قدمی شارل دو گل در شانزهلیزه راه میرود؛ نشانهای روشن از نقشی که او در مقاومت ایفا کرده است.
در یکی از معدود عکسهای شناختهشده از اعضای شورای ملی مقاومت (CNR) نیز، چهرهی او از روبهرو، با نگاهی استوار دیده میشود. از سال ۱۹۴۳، حزب کمونیست فرانسه او را برای مشارکت در نگارش برنامهای به نام «روزهای خوش» به شورای تازهتأسیسشده بهدست ژان مولن فرستاد. هدف آن شورا، تدارک یک «قیام ملی» برای بیرونراندن نازیها و توافق بر سر اصلاحات بنیادین برای بازسازی کشور بود. از جمله دستاوردهای این شورا، طراحی طرحی انقلابی برای برپایی بیمهی همگانی در برابر بیماری، حادثه، بیکاری، و بازنشستگی شرافتمندانه بود.
خوانندهی اومانیتِه از دوازدهسالگی
چنین طرحهایی، برای برونرفت از فقر و دلبخواهیهای ستمگرانه بودند؛ برای تابآوردن در برابر بیرحمیهای زندگی. زیرا اوگوست ژیو، خود چندان روزهای خوشی ندیده بود. مادرش — که همسرش رهایش کرده بود — در روز بیستوپنجسالگیاش از سل درگذشت. اوگوست، متولد ۱۹۰۵، از دهسالگی برای زندهماندن به کار پرداخت؛ در یک کارخانه طنابسازی در لانژومو، ساعتی دوازده سانتیم حقوق میگرفت.
در دوازدهسالگی خوانندهی روزنامهی اومانیتِه شد، و بهزودی، آگاهی طبقاتیاش شکل گرفت. به کنفدراسیون عمومی کار (CGT)، جوانان کمونیست (JC) و سپس حزب کمونیست فرانسه (PCF) پیوست. او بهچنان چهرهای بدل شد که موریس تورز، رهبری حزب، شکستدادن ژاک دوریو — رهبر سابق کمونیستها که فاشیست شده بود — در سندنی را به او سپرد. از این منظر، اوگوست ژیو پیش از ورود نازیها به فرانسه، در برابر راست افراطی ایستادگی میکرد.
عاشقانهای میان سایهها
و در همین دوران اشغال، روزی سیمون را دید. زادهی ۱۹۱۲، او هم مانند اوگوست، بیپناه و بیتکیهگاه بزرگ شده بود. او نیز کارگر شده بود، عضو کنفدراسیون عمومی کار و حزب کمونیست فرانسه (PCF). او در اعتصابات ۱۹۳۶ برای پیشبرد اصلاحات جبهه مردمی شرکت کرده بود. در کارخانهی هیسپانو-سویزا بهعنوان جوشکار کار میکرد و در ۱۹۳۷، سازماندهی پناهدادن به ۲۶ کودک جنگزدهی اسپانیایی را بر عهده گرفت.
هر یک از ۸۰۰ کارگر کارخانه، دو ساعت از دستمزد ماهانهشان را برای تأمین هزینههای این کودکان اهدا کردند. ایدهی تشکیل «صندوق مشترک» برای گذر از بحران، از همانجا جان گرفت. سیمون در تأسیس کمیتههای مردمی زنان، که بعداً به «اتحادیه زنان فرانسه» انجامید، نقشآفرینی کرد. طبیعی بود که راهش به مقاومت برسد. او و اوگوست، مأمور بازسازی سازمان کمک مردمی فرانسه در دل فعالیتهای زیرزمینی از سال ۱۹۴۰ شدند.
در نخستین دیدار، نام واقعیشان را به یکدیگر نگفتند. ملاقات، گذرا و محتاطانه بود. کوچکترین خطایی میتوانست مرگبار باشد. اما زوجی کارآمد شدند و دیدارها فزونی گرفت. خیلی زود، اوگوست در دل دچار تردید شد: آیا باید تماسش را عوض کند؟ خطر احساسات، خطرناکتر از هر چیز بود. و ناگهان اعتراف کرد که عاشق سیمون شده. سیمون پاسخ داد: «احساس تو بهاحتمال زیاد، دوطرفه است.»
چه باید کرد؟ آیا میتوان در دل مقاومت، عاشق شد و خطری برای یکدیگر و شبکهی مبارزه نیافرید؟ اوگوست موضوع را با حزب در میان گذاشت. حزب، پس از بررسی، به این «عاشقان مقاوم» اجازه داد تا در کنار هم بجنگند — در مأموریتها و در دل یکدیگر.
مبارزان مشترک، در نبرد و زندگی
در سال ۱۹۴۲، اوگوست ژیو به استان اور فرستاده شد تا سازماندهی «جبهه ملی مقاومت» و شاخهی فران-تیرور و پارتیزانهای فرانسوی (FTPF) را پیش ببرد. سپس به همراه لکور و شومِی، مسئول مثلث ملی مقاومت در منطقهی شمال شد.
سیمون نیز در تمام این مراحل حضور داشت. او رابط کلیدی میان اعضای شورای ملی مقاومت و نمایندگان ژنرال دو گل شد — نقشی حساس و بیبدیل. با وجود آن، شخصاً در نبردهای آزادی پاریس در ۱۹۴۴ نیز حضور یافت.
اما بیرونکردن نازیها کافی نبود. شادی، باید از میان زخمها جوانه بزند.
شهردار خدمات عمومی، بانوی زایمان بیدرد
با آزادی فرانسه، اوگوست شهردار سندنی شد. شهری که با قاطعیت با گذشتهی تاریکِ تحت سلطهی دوریو وداع کرد. از ۱۹۴۴ تا ۱۹۷۱، او کوشید تا دسترسی همگانی به خدمات عمومی، سلامت، مسکن شایسته، فرهنگ، طبیعت و خوراکی باکیفیت را تضمین کند — پس از سالها قحطی و فقر.
سیمون ژیو، که حالا پرستار شده بود، از سوی فرناند لاماز، رئیس زایشگاه بلوئه و پیشگام روش زایمان بیدرد، دعوت شد. او شاگرد او شد، و سپس بهمدت بیست سال در زایشگاه سندنی، به هماهنگکنندهی این روش بدل شد — با مادران و کودکان بیشماری پیوندی عاطفی و پایدار یافت.
برای ساکنان شهر، آنها تصویر یک زوج همدل و همرزم بودند، که سالهای سال، دست در دست، در خیابانهای سندنی قدم میزدند. عاشق، رفیق، مقاوم — در زیستن و جنگیدن.
برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم
قسمت قبلی این سری:
مبارزان آزادی بخش؛ ۲۰. لوسی و ریمون اوبراک؛ نامی ترین زوج در تاریخ مقاومت فرانسه