شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

لِویاتان – لقمان تدین نژاد 

از زنای همسر قارون، 

اغواگرِ سامری، 

در خلوت قمارخانه‌یی باشکوه 

استوار بر ماسه‌های خزنده‌ی شهرِ گناه، 

با امیرِ امیران، 

سپید مو، خمیده قامت، 

با خزانه‌یی خالی، 

و کاخی تَرَک خورده، 

لِویاتانی نطفه می‌بندد 

هیولایی بد هیبَت، 

هفت سر 

که از دریاهای میانه‌ی جهان سر بر می‌آورد 

و از خون نوزادان پروار می‌شود، 

دختران،  

مادران،  

                سالمندان، 

                        نوجوانان 

خون میخورد…،  

خون میخورد…، 

خون میخورد…، 

در میان هلهله‌های برگزیدگان خدای ابراهیم 

می‌آماسَد…،  

می‌آماسَد…، 

می‌آماسَد…، 

تا روزی که از هم بپاشد 

از گندیده‌های او خون می‌بارد 

و از آن پرندگانی می‌زاید 

                با شوم‌ترین آوا 

که تخم مرگ می‌پاشند،  

        بیماری، ویرانی، گرسنگی 

  .

دژخیمان، سرهنگان،  

روزانه زنگار برمی‌گیرند،  

        از مدال‌های ننگ خود 

و با غرور رژه می‌روند   

از مقابل تماشاچیان لالِ سامی، آریایی،  

        آنگلوساکسون، نورمَن، 

                اسلاو، ژِرمن…، 

ترسا، یهودی،  

        مسلمان، بی‌خدا 

                سبز، چپ، راست 

 . 

چوپانِ اساطیری 

ناپسری‌های حقیر خویش را، 

        زن‌باره، زر اندوز، خون‌ریز، 

زیر چادرِ خود گرد می آورد 

        آغشته با خونِ دلمه بسته‌ی عمالیق 

تا که دست بیعت دراز کنند  

با دُردانه‌ی او 

و میثاق چاکری بر بندند 

با خَلَفی که روزانه هولوکاست می‌آفریند 

و آتش مرگ و ویرانی و گرسنگی می‌پراکند 

                بر سرِ بی پناه‌ترین کودکان جهان 

 . 

خدای کتابهای مقدّس،  

        در سنگدلیِ بی‌کران خویش  

به خونریزیِ لِویاتان می‌نگرد 

و در رَوَندی ازلی ابدی 

همچنان قطرات خونی را می‌شمارد 

که نماینده‌ی او، 

        پیوسته بر خاک می‌پاشد،

                        بی‌امان  

لقمان تدین نژاد 

آتلانتا، ۳۰ مارس ۲۰۲۵ 

لِویاتان- Leviathan و לִוְיָתָן  هیولا اژدهای اسطوره‌ییِ مخوفی است که از دریا بیرون می‌زند  و نماد کشتار جمعی بشمار می‌آید. 

عمالیق-Amalek اقوام دشمن اسرائیل به روایت کتاب مقدس. بر اساس نصّ صریح تورات عمالیق را باید از صفحه‌ی زمین محو کرد: از جنینی که در زهدان مادر است تا کودکان و جوانان و سالخوردگان. اکثریت قریب به اتفاق اسرائیلی‌ها مردم غزه را همان عمالیقِ متون مقدّس خود و در خور نابودی تعبیر می‌کنند. 

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، منتشر نمی شوند.

یک پاسخ

  1. شعر نیست این. واژه شعر لطیف تر از آن است که لویاتان را تاب آرد. تصویر یک کابوس هولناک است این که در بیداری جهان تداوم دارد. در برابر چشمان ما. با تعمق در این متن، فریاد درد و اعتراض انسان نومیدشده شنیده میشود. شاید هم فریاد نومیدی او و من، از سرنوشتی که جهان در چنگال لویاتان یافته است. شناخت جامعی میخواهد تا یک قلم از عمالیق بنویسد و از مکاشفه یوحنا و لویاتان و این همه را به هم بدوزد و سناریویی را فاش کند که برای جهان نوشته شد. دریغ و درود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *