
روز جهانی کارگر یادآور نقش پررنگ زنانی است که در عرصههای عمومی و خصوصی، از خانه تا خیابان، بیمارستان، مدرسه، کارخانه، بازار و کارگاههای خانگی حضور دارند .کارگران مراکز تولیدی، پرستاران، معلمان، کارگران خدمات شهری، بازنشستگان، جویندگان کار و زنان خانهدار، نقش چشمگیری در بازتولید نیروی کار دارند. زنانی که در حاشیه شهرها زندگی میکنند و حتی از حقوق اولیه شهروندی محروماند همه بخشی از طبقه کارگر بهشمار میآیند. انها کارمزدی میکنند، استثمار میشوند و تحت ستم جنسیتی و طبقاتی هستند. با وجود تفاوتهایی، همه این زنان در زندگی روزمره خود با استثمار و ساختارهای مردسالارانه مواجهاند.
بر اساس گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۲۲ حدود ۶۰ درصد از کل اشتغال در ایران در بخش غیررسمی قرار دارد در این میان سهم زنان از اشتغال غیر رسمی ۶۳ درصد و سهم مردان ۵۸ درصد است. این آمار نشان دهنده تمرکز بالای زنان در مشاغل غیر رسمی است که اغلب فاقد قرارداد رسمی بیمه اجتماعی و حقوق بازنشستگی هستند.
این وضعیت نتیجه سیاستهای جنسیتی طبقاتی و نولیبرالی است که فرصتهای شغلی پایدار را از زنان دریغ کرده است. در حالی که در سطح جهانی مردان سهم بیشتری از اشتغال غیررسمی دارند در ایران این روند معکوس است و زنان بیشتر در معرض اقتصاد غیررسمی قرار دارند
پس از اجرای سیاستهای نئولیبرالی و خروج زنان از بازار کار رسمی اشتغال زنان در ایران با موانع و نابرابریهای جدی روبهروست. از جمعیت ۳۲ میلیونی زنان در سن کار، تنها ۴.۶ میلیون نفر شاغل هستند که حدود ۱۶ درصد از کل شاغلان کشور را تشکیل میدهند. نرخ مشارکت اقتصادی زنان تنها ۱۴.۶ درصد و نرخ بیکاری آنها حدود ۲۷.۸ درصد است که تقریباً دو برابر نرخ بیکاری مردان محسوب میشود. حتی در میان زنان تحصیلکرده نیز این شکاف دیده میشود؛ بهطوری که ۷۱ درصد از زنان بیکار، دارای تحصیلات عالیاند.
زنان ساکن مناطق حاشیهنشین، در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند و از آموزش، بهداشت، شغل رسمی و بیمه محروماند. آنان همزمان بار مراقبت از خانواده، سالمندان و کودکان را نیز بدون هیچ حمایت نهادی بر دوش دارند. زنان پرستار و معلم که در خط مقدم خدمات عمومی هستند، با حقوق پایین، کار اجباری، ناامنی شغلی و فشار کاری بالا دستوپنجه نرم میکنند.
زنان بازنشسته و معلم که سالها در بخشهای آموزشی، درمانی و خدماتی فعالیت داشتهاند، امروز برای دسترسی به حداقل معیشت و خدمات درمانی رایگان به خیابان آمدهاند.
فرودستی زنان تنها به بُعد اقتصادی محدود نمیشود. در جامعهای مردسالار، کار خانگی به عنوان وظیفهای طبیعی برای زنان تحمیل شده بهگونهای که بدن زن به ابزاری برای بازتولید نیروی کار در خدمت سرمایهداری تبدیل شده است. سیلویا فدریچی میگوید، این وضعیت به ازخودبیگانگی مضاعف زنان منتهی میشود: آنان هم کارگر بیدستمزد خانهاند و هم نیروی کار ارزان در بازار رسمی و غیررسمی.
ضرورت سازمانیابی زنان کارگر
رهایی زنان طبقه کارگر تنها از مسیر سازمانیابی و سازماندهی مستقل ممکن است. زنان کارگر برای مبارزه با ستمهای چندلایهای که با آن روبهرو هستند، باید تشکلهای ویژه خود را ایجاد کنند. این تشکلها، پاسخی به بیعدالتیهای اقتصادی و اجتماعی هستند و خواستههایی چون عدالت اجتماعی، برابری اقتصادی و پایان بهرهکشی را دنبال میکنند.
اما این ضرورت نیاز به ابزار دارد و تنها با آرزو کردن حاصل نمیشود و در این مسیر موانعی وجود دارد از جمله:
سرکوب دولتی و موانع قانونی: در جمهوری اسلامی، تشکلهای مستقل زنان با محدودیتهای امنیتی و حقوقی شدید مواجهاند.
فرهنگ و ساختار مردسالار در خانواده، محیط کار و اجتماع، زنان را از فعالیت اجتماعی و تشکلیابی بازمیدارد.
بسیاری از زنان طبقه فرودست از آموزشهای لازم در زمینه حقوق خود و سازماندهی جمعی بیبهرهاند.
پراکندگی و نبود انسجام و شبکههای ارتباطی گسترده، مانعی برای شکلگیری جنبشهای مؤثر و سراسری زنان است.
در جنبشهای کارگری، تشکلیابی زنان با مقاومت مواجه است و خواستههای آنان بیاهمیت جلوه داده میشود.
گامهای نخستین برای سازمانیابی ایجاد:
تشکلهای محل کار و محلات است.
برگزاری کارگاههای آموزشی درباره حقوق زنان.
تشکیل کمیتههای محلی برای پیوند فعالیتهای زنان.
بهرهگیری مؤثر از فضای مجازی برای آموزش و ارتباط.
از جمله گامهای موثر است.
تشکلیابی زنان زحمتکش درایران، ضرورتی تاریخی، سیاسی و اجتماعی است. بدون این تشکلها، هیچ تحول ریشهای در وضعیت آنان ممکن نخواهد بود. این سازمانیابی میتواند به توانمندی جنبشهای کارگری و اجتماعی منجر شود و زمینهساز تغییرات اساسی در ساختارهای سلطه باشد.
رهایی زنان تنها از مسیر سازمانیابی،و تشکل مستقل درهمگرایی با دیگر جنبشهای اجتماعی میگذرد.
کوکب میم