
جنبش چپ و کمونیستی در فرانسه تاریخی پر افتخار دارد. این سلسله یادداشت ها لحظه هایی از این تاریخ و آفرینندگان آن را بررسی کرده است. اخبار روز به تدریج این سلسله یادداشت ها را که در روزنامه ی اومانیته منتشر شده است، باز نشر می کند.
هنگامی که فرانسه درگیر تاریکترین سالهای اشغال نازی بود، لوسی و ریمون اوبراک – نامیترین زوج در تاریخ مقاومت فرانسه – ناگزیر شدند سرزمین مادری را ترک کنند. در سال ۱۹۴۳، به دلیل تحت تعقیب بودن و آشکار شدن موقعیتشان، به اجبار خاک فرانسه را پشت سر گذاشتند. از آن پس، یکی از لندن و دیگری از الجزایر، به مبارزهی خود ادامه دادند، تا در نخستین لحظات شکلگیری دولت جدید فرانسه نیز حضور داشته باشند.
جدایی در مسیر آزادی
در بهار ۱۹۴۴، در آستانهی پیادهسازی نیروهای متحدین در نرماندی، لوسی اوبراک – که تازه در لندن فرزند دومش را به دنیا آورده بود – بار دیگر به میدان مبارزه بازگشت؛ اما اینبار از تبعید. او نتوانست خود را به شورای مشورتی در الجزایر برساند، شورایی که در آن، در زمانی که هنوز زنان حتی از حق رأی برخوردار نبودند، به عنوان نمایندهی جنبش مقاومت «رهایی جنوب» که همراه همسرش بنیان نهاده بود، برگزیده شده بود. با این حال، در لندن نیز بیکار ننشست.
او به عضویت کمیتهی اجرایی تبلیغات برای فرانسه درآمد و صدای پرنفوذ و سابقهی پرشکوهش را وقف رادیوی «فرانسه آزاد» کرد. پیش از پیادهسازی نیروها در نرماندی و در جریان آن و پس از آن، میکروفون به دست گرفت تا از نقش زنان در مبارزه بگوید و داستان حیرتانگیز زندگی خود را روایت کند.
ریمون کنار گذاشته میشود: «زیادی یهودی داریم»
در این میان، ریمون، که نام واقعیاش ریمون ساموئل بود، بهجای همسرش به الجزایر رفت و در شورا شرکت کرد. اما مباحث سیاسی آنجا برای او، که دل در گرو همراهان رزمندهاش در خاک فرانسه داشت، بیروح و دور از واقعیت جبهه مینمود. او با دیدهی تردید و انتقاد به بازگشت سیاستمداران دوران پیش از جنگ مینگریست. در خاطراتش نوشت:
«همواره حسرت خوردهام که در آن روزهای شورانگیز، زمانی که بذرهایی را که طی سه سال با سماجت کاشته بودیم، سر برآورده بودند، در کنار رفقایم نبودم.»
وقتی باخبر شد که برخی اعضای شورا با انتصاب او به دفتر امور سیاسی کمیساریای کشور مخالفت کردهاند با این استدلال که «در این نهاد، یهودیها از حد گذشتهاند»، کاسهی صبرش لبریز شد. پدر و مادرش در اواخر سال ۱۹۴۳ بازداشت شده و به اردوگاههای مرگ فرستاده شده بودند. پس او نیز از آنجا رفت و به چتربازان مقاومت پیوست.
از خانهای به خانهی دیگر؛ از دل خطر تا دل تاریخ
دلیل حضور این زوج در خارج از فرانسه در آن روزهای سرنوشتساز روشن بود: در فوریهی ۱۹۴۴، طی عملیات ویژهای، هواپیمایی از لندن آمد و آنها را از روستایی در ژورا، که در آن پنهان شده بودند، به خارج منتقل کرد. برای ماهها، لوسی – که باردار بود – به همراه ریمون و پسر نخستشان از خانهای به خانهی دیگر پناه بردند. آنان هم توان و هم بهای همبستگی مردمی را که به یاریشان شتافتند، به چشم دیدند. لوسی در خاطراتش نوشت:
«در خانهی این آدمهای شریف احساس می کردیم زیادی هستیم؛ انگار ما را چون موجوداتی از سیارهای دیگر مینگریستند.»
آن روز که لوسی ریمون را از چنگ گشتاپو رهانید
این احساس چندان بیدلیل نبود؛ چرا که پس از آخرین عملیاتشان، تمامی نیروهای پلیس فرانسه در تعقیب آنان بودند. در ۲۱ اکتبر ۱۹۴۳، لوسی – که همیشه روح جسور این زوج بود – موفق شد همسرش را، که در زندان بدنام مونلوک در لیون نگهداری میشد، در حین انتقال با کامیون نظامی نازیها، با یاری گروهی از مبارزان، آزاد کند. ریمون بعدها چنین نوشت:
«عملیات موفق بود، مردان آزاد شدند. اما در لیون سر و صدای زیادی بهپا کرد. برای نخستینبار گشتاپو شکست خورده بود.»
این سومین بار بود که لوسی، از آغاز جنگ، همسرش را از زندان نجات میداد – گواهی بر عزم و جسارتشان در مسیر مبارزه. آنان از سال ۱۹۳۹، در آغاز ازدواجشان، نزدیک به حزب کمونیست بودند و از ۱۹۴۰، همراه با امانوئل دَستی دو لا ویژری و ژان کاوایس، «رهایی جنوب» را بنیان نهادند – از مهمترین شبکههای مقاومت.
اوجگیری، تا دستگیری در کالوِر
در گذر زمان، نقش آنها در شبکهی مقاومت چنان پررنگ شد که در ۱۹۴۲، ریمون به عضویت هستهی رهبری «ارتش مخفی» درآمد؛ سازمانی که با هدایت ژان مولن، وظیفهی یکپارچهسازی شاخههای نظامی مقاومت را بر عهده داشت. قرار بود ریمون فرمانده منطقهی شمال شود، اما در ژوئن ۱۹۴۳، در جریان دستگیری سرنوشتساز کالوِر همراه با مولن و دیگر رهبران مقاومت، از این مسیر بازماند.
بازگشت به خاک وطن
در تابستان ۱۹۴۴، زوج اوبراک به فرانسه بازگشتند. لوسی سرانجام به شورای مشورتی پیوست که حالا در پاریس مستقر شده بود. او در کمیسیونهای آموزش، دادگستری، تصفیه، کار و امور اجتماعی عضویت یافت و همچنین در دفاع از حقوق زنان کوشید.
در همان هنگام، پس از پیادهسازی نیروهای متفقین در جنوب فرانسه در اوت ۱۹۴۴، ریمون بهعنوان «کمیسر جمهوری» در همان منطقه منصوب شد؛ مأموریتی برای بازسازی ساختار دولت پیش از آنکه متحدین ابتکار عمل را در دست بگیرند. از تأمین مواد غذایی گرفته تا امنیت و تصفیهی عناصر خائن، همهجا حضور داشت.
اما تصمیم او برای مصادرهی کارخانههایی که مالکانشان با نازیها همکاری کرده بودند، او را هدف حملات سیاسی قرار داد و در نهایت، منجر به کناررفتنش شد.
پس از جنگ: باز هم در سنگر مردم
لوسی به شغل پیشین خود به عنوان آموزگار بازگشت و ریمون به خدمت دولتی گماشته شد. آنان که همیشه ضد استعمار و مدافع صلح و برابری اجتماعی بودند، هرگز از میدان مبارزه کنار نکشیدند. زندگی آنها، تا واپسین نفس، استمرار همان چیزی بود که خود آن را «روح مقاومت» مینامیدند.
برگردان برای اخبار روز: ریحانه مقدم
قسمت قبلی این سری