شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

بررسی یک معلم از ریشه‌های رفتار و گفتار نامناسب وزرای کابینه‌ی پزشکیان در دوران دانش‌آموزی و تحصیل – نادر پورخانی

غرض  مشنو از من  نصحیت پذیر
تو را در نهان دشمن است این وزیر
“سعدی”

این روزها جنس سخن و رفتار جلوه گرانه ی وزیری از وزرای کابینه ی پزشکیان در دنیای مجازی، بشدت مرا کنجکاو کرد؛ که از پیشینه اش جستجوگری هایی داشته باشم. زیرا نوع جلوه گری ها و کلام نمایشی او، مرا بیاد دانش آموزانی می انداخت؛ که جنس رفتارشان ریشه از اتفاقات خاص در پیشنه ی زندگانی شان داشت؛ که غالب معلمان ِ کهنه کار و مجرب به رفتار ِ بچه های خاص ِ داخل  کلاس به آن آشنا بودند. 

بدین  سبب چنین معلمانی با این نوع دانش آموزان، همیشه  رفتار متناسب و در خور ِ اینان  انجام می دادند. این نازنین دانش آموزان، غالبا  بچه های شهدای جنگ ِ ایران و عراق بودند. همین فقدان ِ پدر و یا به اصطلاع “یتیمی بزرگ شدن” به  شخصیت ِ رفتاری آنان اثری خاص می گذاشت. 

به دگر سخن:

افزونی مهربانی ها و توجهات بیشتر معلمان، خویشان و آشنایان،  این  نوع عزیزان ِ داخل کلاس ها را غالبا مهر طلب‌تر و عاطفی‌تر می کرد!! ناگفته پیداست. شکل و جهت چنین  آسیب هایی روی افراد ِ مختلف، پیوسته متنوع و متفاوت است. 

نتیجتا پاره ای نیز  منزوی و خجول و  عصبی می شوند. و پاره ای هم روند طبیعی و یا حتی از این فقدان ِ بی پدری و محرومیت ها به شخصیت ِ برتر نائل می گردند؛ که در اینجا غرض و منظورم  این گروه  نیستند. بلکه منظورم  همان دسته ی اول _ که با ویژگی ِ شخصیت ِ مهرطلبی و  رفتار نمایشی  _ هستند.

وقتی پیشینه ی خانم وزیر  _ دکتر فرزانه ی صادق  مالواجرد _ را جستجو می کردم. به اطلاعات زیر، در رسان های مکتوب و مجازی که  در دسترس همگان ست؛ رسیدم: ایشان متولد بیست یکم شهریور ۱۳۵۵ و زاده ی شهر همدان است. نه ساله بود که پدر را در جنگ ایران و عراق از دست می دهد؛ تقریبا از  سوم یا چهارم ابتدایی می شود فرزند شهید.

به طبع در مدارس خاص شهدا  تا اخذ دیپلم از امتیازات و توجهات خاص این نوع مدارس _ و مهربانی ها و امتیازات خاص ِ این نوع مدارس و معلمان و اطرافیان خود _  برخوردار می شود!!

هر چه ورق زدم و جستجو کردم به معدل و شخصیت دانش اموزی ایشان در دوران مدرسه به هیچ اطلاعاتی دست نیافتم و نمی دانم: چگونه دانش آموزی بود؟!

انچه می دانیم با همین امتیازات و سهمیه های  خانواده ی شهدا به رشته ی معماری دانشگاه تهران راه می یابد _ که با توجه به دیده هایمان و آشنایی با سهمیه های کنکور ِ   دوران ِ  ایشان ،  قبولی در دانشگاه نباید کار و بار دشواری باشد!! گفتنی ست: با توجه به دوران تحصیلش، رشته ی معماری “لیسانس و  فوق لیسانس ” پیوسته بود. 

در نتیجه  تا کارشناسی ارشد بدون هیچ آزمون ِ مجددی در دانشگاه تهران حضور دارند. 

و در سال ۱۳۸۰؛ یعنی در بیست و پنج سالگی با توجه به سهمیه ی جذب  به عنوان کارشناس دفتر معماری و طراحی شهری وزارت مسکن و شهرسازی همدان، مشغول به کار می شوند. و در سمت های مختلف از جمله معاون دفتر نظارت بر طرح های توسعه و عمران شهری، معاون مسکن و شهرسازی اداره ی کل مسکن استان همدان و بعد هم یکی از مدیران کل و دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در بنیاد شهید راه می یابند! دکترای شهرسازی  خود را نیز  از علوم تحقیقات دانشگاه تهران می گیرند. 

نکته ی مهم؛ اینجاست که اگر ایشان دختر شهید نبودند آیا می توانستند این پله های پیاپی عظیم را بدین سرعت با توجه به سن خود  _ و همین رفتار ِ عیان امروزش؟! _   بپیمایند؟!

نکته ی مهم تر: حالا فرض  به خاطر از دست دادن پدر و جانفشانی پدرجان و سهمیه های کنکور و نیز شانس ِ استخدام به چنین پله هایی دست یافت. آیا همین شخص با همین ویژگی هایش و با شعارزدگی های پیروزمندانه ی جناب دکتر پزشکیان، واجد شرایط چنین جایگاهی بود؛ که در تمام دوران مدرنیته ی قبل انقلاب و بعد انقلاب، هیچ بانوی بزرگ و مستعدی  نه تنها به چنین وزارت خانه ای _ وزارت راه و شهر سازی _ نرسیده بود؛ ولی جناب پزشکیان این فرد را با همین مختصر ویژگی هایی که بیان داشتم به وزیری  معرفی کنند؟! 

دردناک تر  از همه: همین فرد ِ ناشناخته ی دیروز _ و شناخته شده ی امروز _ در معرفی به مجلس با ۲۳۱ رای موافق به عنوان نخستین وزیر زن در تاریخ این وزارت خانه راه یابد؟!

این چه مجلسی ست؛ که هیچ تحقیق و پژوهشی در مورد این خانم  _ که بی شک ستم سنگینی هم از این نگاه به ایشان شده… که فرداها می فهمد، نکرده است؟!_ می دانم خوانندگان ِ این وجیزه  خواهند گفت: مگر آنان _ این مجلس نشینان ِ گشوده پیشینه در نزد همه، شان و منزلتی به از این خانم دارند؟!

با همه ی کم دانی، خوب می دانم با وزیری  ِ این چنین جوان ِ احساسی چه رنج ها و نخوت های جبران ناپذیری به تن و جان ِ جامعه ی معماران، شهرسازان؛ و بانوان شایسته‌ی  کشور رسیده است؟!

مردم  دردمند ِ جامعه ی ما _ به تکرار _  درست می گویند: بزرگترین دشمن این نظام خود ِ این مدعیان ِ حاکم اند؛ بدین طریق محکم ترین ضربه ی مهلک را خود بر پیکره ی حاکمیت ِ انحصاری خود، وارد می کنند؛ که  هیچ دشمنی نیز  نمی تواند!! بی آنکه هیچ بدانند: انقلابی کیه و ضد انقلاب کیست؟! در این  گفتار، درد  ِ این مردم  یکی دو تا  نیست؟!  به یک وزیر دو وزیر هم نیست….؟!

چنانکه دردمندانه شاهد بودیم: وزیر آموزش و پرورش؛ که خود باید قوی ترین وزیر کابینه باشد _ دردا !! _ او خود را سرباز ِ سرهنگ ِ بی فرهنگ  بداند؛ که با جایگاه ِ رفیع فرهنگی کاملا بیگانه است. اکنون خود بخوانید؛ هجوم این فاجعه ی دوران ِ تاریک ِ تاریخ ِ اکنونی ما  را….؟!

در امتداد ِ همین نگاه ست؛  معلمانی که باید در کلاسهای درس به طراوت و سرانگیزگی، معلمی کنند؛ دردا و دریغا در  گوشه های تنگ و تاریکِ ِ زندان، اوراق عمر می گذرانند؛  _ هم آنان  _  که شایسته ترین ها هستند. 

وان دیگران ِ ناشایست؛  که بزدلان ِ سیه اندیش و متملقان ِ چرب زبانند، صدرنشینی کنند و حرمت بینند؛ که بر هیچ و پوچ  ریش بجنبانند…؟!! 

* دبیر بازنشسته‌ی گیلانی و مؤلف کتاب های آموزشی

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، منتشر نمی شوند.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *