در سال گذشته و تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، شرایط کار و زندگی برای کارگران در ایران سختتر و نابرابرتر شده است. تعداد جانباختگان بر اثر سوانح کاری در سال ۲۰۲۴ از مرز ۲۰۰۰ نفر عبور کرده است. حکومت و نهادهای دولتی نه تنها ابتداییترین قوانین پیشگیرانه برای حفاظت از جان کارگران را رعایت نمیکنند، بلکه با آزاد گذاشتن کارفرمایان برای کاهش هزینهها، عملاً جان کارگران را به بازی گرفتهاند. فاجعه معدن زغالسنگ طبس در سپتامبر ۲۰۲۴ که به کشته شدن ۳۵ کارگر انجامید، نمونهای از این بیتوجهی جنایتکارانه است که مقامات حکومتی و صاحبان معدن در وقوع آن مسئولیت مستقیم دارند.
دستمزدها نه تنها با افزایش سرسامآور تورم همراه نشده، بلکه سال به سال کارگران بیشتری به زیر خط فقر رانده میشوند. در بسیاری از مراکز تولیدی همان دستمزدهای ناچیز نیز با ماهها تأخیر پرداخت میشود. مسکن به رؤیایی دستنیافتنی برای کارگران بدل شده و اجارههای سنگین سهم عمدهای از درآمد آنها را میبلعد.
این شرایط دشوار اقتصادی، کارگران را به سوی قبول ساعات کاری طولانیتر یا شغلهای دوم و سوم سوق داده است. روندی که نه تنها سلامت جسمی و روانی آنان را به خطر انداخته، بلکه فرصت زندگی خانوادگی، فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و توانایی مبارزه سازمانیافته علیه این وضعیت را از آنان سلب کرده است.
سطح نازل امنیت شغلی، نبود قراردادهای رسمی و جمعی، و نبود تشکلهای مستقل کارگری موجب افزایش ترس از بیکاری و رشد روحیه محافظهکارانه در میان بخشهایی از طبقه کارگر شده است. با این وجود، کارگران ایران به اشکال گوناگون به مبارزه ادامه میدهند. در سال ۲۰۲۴ بیش از ۳۰۰۰ اعتصاب و تجمع کارگری ثبت شده و مبارزات پنهان روزانه در مراکز کار ادامه دارد.
رژیم جمهوری اسلامی در واکنش به این مبارزات با سرکوب، تهدید، بازداشت و زندان مواجه شده است. دستگیری و زندانی کردن فعالان کارگری ، معلمان و دانشجویان نمونههایی از این سرکوب است.
ویژهتر اینکه، جمهوری اسلامی با صدور و تایید احکام اعدام برای شریفه محمدی، پخشان عزیزی و وریشه مرادی، هراس خود را از عاملیت جسورانه زنان در جنبش “زن، زندگی، آزادی” به نمایش گذاشته است. این جنبش که نقطه اوج مبارزات علیه سرکوب سیستماتیک، حجاب اجباری و تبعیضهای جنسیتی است، لرزه بر اندام رژیم انداخته و به نیروی الهامبخش برای مبارزات کارگری و اجتماعی بدل شده است.
همچنین مذاکرات پنهانی جمهوری اسلامی با دولت ترامپ در سالهای گذشته نشان داد که رژیم حتی در اوج دشمنیهای نمایشیاش، حاضر است برای حفظ قدرت خود، به سازشهای پنهانی روی آورد. این واقعیت، اهمیت استقلال کامل طبقه کارگر از هر دو جناح حاکمیت را دوچندان میکند.
ما بر این باوریم که ایجاد شوراهای مستقل کارگری در مراکز کار، همانند تشکلهای معلمان، امری حیاتی برای سازماندهی نیروی کار و دفاع از حقوق ابتدایی کارگران است. شوراهایی که نه از بالا تحمیل شده باشند و نه به سازش با قدرت تن دهند، بلکه با مشارکت واقعی کارگران و در پیوند با سایر جنبشهای اجتماعی ساخته شوند.
پلاتفرم سندیکای کارگران سوئد-ایران، با آگاهی از این شرایط سخت و مبارزات دشوار، بر ضرورت تقویت همبستگی بینالمللی تاکید میکند و تلاش میکند در همکاری تنگاتنگ با اتحادیههای کارگری در کشورهای مختلف، حمایت از مبارزات کارگران ایران را گسترش دهد. ما در آستانه اول مه و نشست سالانه سازمان بینالمللی کار در ژوئن، این همبستگی را به شکلی سازمانیافتهتر و موثرتر پی خواهیم گرفت.
زنده باد همبستگی کارگری! زنده باد اول ماه مه!
۲۷ آوریل ۲۰۲۵، استکهلم