چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

“سرجام” خواست مهم  رژیم – عظیم هاشمی 

پس از کش و قوسهای مختلف سرانجام رژیم حاکم برایران و دولت ایالات متحده آمریکا برای  چگونگی ادامه یابی  بند وبستهای گذشته هیاتهایی به مسقط  وایتالیااعزام نمودند صحبت درباره  چرایی انتخاب مکان  برای مذاکرات  موضوعی است فرعی  که کارشناسان و مطبوعات مختلف به حد اشبا شده ای به آن پرداخته اند. علاوه بر آن در بازاررسانه های رسمی  تحلیلها وتفاسیرحدس وگمانی علی ما شاءالله دیده می شود.

پرداختن به درونمایه  آنچه مورد نظر رژیم از یکسو و چین،فرانسه، آلمان، آمریکا، روسیه و بریتانیا  که برترین قدرتهای سرمایه داری جهانی می باشند از سوی دیگر موضوعی است که یا نا دیده گرفته می شود یا با اشاراتی کوتاه ازآن می گذرند.

کشمکشها،ترورها و جنگهای بین السرمایه ای  امری است واقعی اما فروکاهیدن این جدالها  به سوء نیت این یا آن فرد، مرتجع بودن این یا آن دولت یا” خیرخواهی” یکی در برابر شرارت دیگری وغیره نیز امری است که رسانه های رسمی در ان ید بیضایی دارند.جالب اینکه وقتی  صخره سخت واقعیات این تفاسیر فروکاهیده شده را در هم می شکند ریل جدید این مفسران بازهم در همان راستا قرار می گیرد و باز هم نفس خروجی آنها همان می شود که بوده است. 

با چنین اتمسفر رسانه ای است که مقولات مانند رژیمهای ایدئولوژیک، برنامه های نئو لیبرالیستی، صهیونیسم جهانی، توطئه های جهانی غیره وغیره توسط اغلب باصطلاح فرهیختگان و کارشناسان وروشنفکران راست یا چپ بورژوازی و گاها هردو اشاعه می یابد و شوربختانه بسیاری ازفعا لین کارگری واجتماعی هم به تکرارشوندگی آنها دامن می زنند.

یکی از این موارد همین بند وبستهایی است که سالها است بین رژیم و قدرتها صورت می گیرد ومستوری علت العلل واقعی آن حتا از جانب کسانی است که خود را در جبهه مقابل نظم سرمایه داری تعریف می کنند. هر چند آشکاری واقعیات تلنگری به این بخش وارد می کند اما چون کمتر به نقد ریشه ای نگرش های قبلی خویش می پردازند همان مشکلات و نقصانها وانحرافات  گذشته در تحلیلهای بعدی استمرار می یابد.

براین اساس بسختی می توان انتظارداشت که فرایند بند وبستهای کنونی که بطور مشخص با ایالات متحده آمریکا در حال تکوین است مورد ارزیابی وبررسی منطقی  قرار گیرد.

واقعیات جامعه ایران چنین است که علیرغم افت و خیزهای مبارزاتی،علیرغم سرکوبگریهای عنان گسیخته وهمه جانبه رژیمهای مختلف اما در بسیاری مواقع  صفحات روشنایی بخش به میدان آمدن وروحیه  مبارزاتی  از خود برجای گذاشته است و خوشبختانه در این زمینه ها کتابها ونوشته هایی روشنگرانه ای وجود دارد.

چنین روحیه مبارزاتی موجبی گردیده است  تا کلیت سرمایه داری  در ایران ونیزدر کشورهای  برتر سرمایه داری  مبانی حرکتی خود را دربرخورد با جامعه  ایران را با برنامه هایی  چند وجهی و پیچیدگی های  خاصی به پیش ببرند.عدم شناخت این  وجوه مختلف و پیچیدگی ها یش  از جانب مخالفین رژیم باعث می شود تا تحلیلها و برنامه های مخالفین اغلب اوقات در گردونه  مشخص شده وسناریوهایی  رقم بخورد که خود را مخالف آن تعریف می کنند.

تجزیه وتحلیل وپرداختن به وجوه بکار گرفته شده از جانب دولتهای آمریکا واروپا در ۴۷ ساله اخیر روشنگر این موضوع می باشد  که علاوه براینکه دولتهای روسیه وچین حامیان مهم رژیم هستند وعلیرغم برخی لگد پرانی ها یی که از جانب رژیم صورت می گیرد اما ازآنجایی که رژیم  تا کنون توانسته است نظم سرمایه داری ایران را از توفانهای مختلف  اعتراضی مردم ایران حفظ نماید درنتیجه منافع  قدرتهای غربی درراستای حفظ رژیم قراردارد. .بنابراین فصل مشترک همه اینها برای حفظ نظم موجود سرمایه داری را می توان با این جمله خلاصه نمود: سرکوب جامع مشترک – سرجام -! 

 اگر چه بند وبست های گذشته که تحت نام “برجام” خوانده می شود از حیض انتفاع ساقط گردیده است اما چنانچه  اکنون بنا بدلائلی  مشابه ان برنامه و حتا فقط غنی سازی کنترل شده اورانیوم نتیجه ملموسی بدست نیاید جانمایه خواست رژیم این است که در رابطه با سرکوبگریهایش بر علیه اعتراضات مردم ایران ،دول غرب نه تنها براو کمترین ایرادی وارد نسازند بلکه  نیازمندیهایش درزمینه های  دستگاه ها و ابزار لا زمه در ارتباط با دستگیری، شکنجه  مخالفینش واطلاعات لازم  در اختیارش قراربدهند.

سالها سکوت غرب در برابر کشتارها، اعدامها، شکنجه های دد منشانه و احکام زندانهای طویل المدت گویای جامه عمل پوشاندن غرب برچنین خواسته -سرجام-  رژیم می باشد،ممکن است بتوان نمونه های اندکی از عدول هم پیدا نمود اما برآیند آنچه تاکنون شاهد آن بوده ایم نه تنها برنداشتن گامی موثر بلکه تجهیز رژیم به مدرنترین ابزارهای شکنجه، دستگاه های شنود وغیره و تبادل اطلاعت لازمه بوده است .اگرهم بنا به دلائلی  در مقاطعی  موانعی بر سر راه  رساندن علنی این یاری ها وجود داشته است، بطور مخفیانه ویا با واسطه به آن مبادرت نموده اند.

هرچند مثمر ثمر بودن رژیم برای سرمایه داری جهانی که  بعضا منجر به  یاری بخشی او درسرکوبگریهایش شده است هنوزهم  پس از ۴۷ سال موجب انبساط خاطر رژیم می باشد اما آیا سیر اعتراضاتی که در عرصه های مختلف و بصورکوناگون هرچند با افت وخیزهایی اما مداوما صورت می گیرد  رقم زننده فصل نوینی در سپهر سیاسی – اجتماعی ایران نخواهد گردید؟وآیا چنین  فصل نوینی خواهد توانست خنثاگر برنامه ها ی سرمایه داری و خواب وخیالهای” سرجامی” رژیم گردد ؟ فرا رفتن از چهار چوب های تعریف شده سرمایه داری تحت عنوانهایی چون مبارزه مدنی ، مبارزه خشونت پرهیز و غیره که از جانب جریانات ضد انقلابی وابسته به حاکمیت ویا در بخشهای غیر حکومتی دیده می شود درون خود آیا چیزی بجز تمکین به  سرکوبگریهای رژیم ویا تداوم آن پس از تغییر حاکمان فعلی ارمغان دیگری به همراه خواهد آورد؟

همانگونه که بقدرت خزیدن دارودسته های اسلامی برای  نجات نظم سرمایه داری ایران در سال ۱۳۵۷ در گرو حمایتهای دولتهای غربی بوده است  اکنون هم رژیم می داند با هماهنگی ویاری بخشی  دولتهای غربی است که می تواند  امر سرکوبگری اش را بنحو مطلوبی به  پیش ببرد.براین مبنا ودر راستای حفظ نظم موجود یکی از  مهمترین خواسته  های رژیم حاکم بر ایران از دولتهای غربی  “سرکوب جامع ومشترک” علیه مردم ایران  می باشد.

 نه تنها بخش عمده وقدرتمند سرمایه دارن داخل ایران   بلکه  قدرتهای  سرمایه داری جهانی  اعم از چین، روسیه، آلمان، فرانسه و…نیزبراین امر واقفند  که این دارودسته های حاکم بر ایران  دارای پتانسیل سرکوبگری بی حد ومرزی می باشند بطوریکه علیرغم پاره ای موانع هنوز قادر به سرکوب خشم هر دم فزاینده اعتراضی توده ها می باشد ودر نتیجه  حفاظت از رژیم حاکم را تنها راه مهارو جلوگیری از توفانهای  بر اندازانه ای می دانند که امکان فرا روییدن آن به مبارزه همه جانبه ای علیه نظم سرمایه داری  وجود دارد.

البته بک نکته نمی توان نادیده و ان اینکه  هرچند نظام سر مایه داری با “سرکوب جامع مشترک “بهتر می تواند اهداف و برنامه های خود را به پیش ببرد اما چناچه  دولت آمریکا  به مماشات، بند وبست، امتیاز دهی و… با رژیمی که خود عامل صدها ترورحتا از اتباع امریکا و اروپا می باشد  لباس قانونی   بپوشاند  آیا نشاندهنده این نیست که دولتهای غربی اگر فرصت وموقعیتی پیدا کنند حتا فراتراز دولتهایی مانند چین وروسیه یعنی یاوران مهم رژیمهایی چون جمهوری اسلامی و نظامیان برمه گام برخواهند داشت؟  

ارائه هر طرحی از جانب یک  دولت ایالات متحده بعنوان یک “دموکراسی” غربی و در صورت تایید از جانب گنگره آمریکا آیا خود نشانگر این نیست که  آنچه دولتهای غربی گاها درمورد حمایت گری از مخالفین رژیم ایران ازجمله شاهزاده منتظرالسلطنه هاو یا مجاهدین رجوی ویا گذرکنندگان وغیره  بیان می کنند چیزی فراتر از یک ظاهرسازی وبازی رسانه ای نیست؟ شخصا سالها است چنین حمایتیهایی را مصداق  «حکایت خشم سلطان از وزیرخود و گوسفند وبچه گرگ پیامد آن» می دانم وبس!

 براین اساس سراسیمگی هایی مداومی که  خصوصا در طیف باصطلاح چپ ازآلترناتیو سازی غرب برای ایران مطرح می شود فاقد  ان واقعیتی می باشد که سالهاست برآیند سرمایه داری جهانی نسبت به رژیم  انرا به پیش برده است.

 بعبارت دیگر سالها سکوت غرب در برابر کشتارها، اعدامها، شکنجه های دد منشانه و احکام زندانهای طویل المدت گویای جامه عمل پوشاندن غرب برچنین خواسته -سرجام-  رژیم می باشد، همانگونه که قبلا اشاره شد  ممکن است بتوان نمونه های اندکی از عدول هم پیدا نمود اما برآیند آنچه تاکنون شاهدآن بوده ایم نه تنها برنداشتن گامی موثر بر علیه رژیم بلکه تجهیزحا کمان ایران  به مدرنترین ابزارهای شکنجه، دستگاه های شنود وغیره و تبادل اطلاعات  لازمه با وی  بوده است .

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، منتشر نمی شوند.

یک پاسخ

  1. وقتی ترامپ با طالبان به مذاکره نشست و قول بیرون کشیدن نیروهایش را داد و طبق همان قرداد بایدن آنرا عملی کرد چرا باید از گفتگو و سازش با رژیم جمهوری اسلامی تعجب کرد. آنچه معیار آمریکا در حمایت از رژیم هاست وجود حکومت مقتدر مرکزی و ضد چپ بودن است. آمریکا جمهوری اسلامی را حتا به رضا پهلوی ترجیح میدهد چرا که نگران ادعا های حقوق بشری و دمکراسی خواهی های ایشان است که آزادی عمل و محبوبیت چپ را میتواند در آینده ممکن سازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *