چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

دوچهره ماریو بارگاس یوسا؛ رمان نویسی پرشور و نظریه پردازی نئولیبرال – ایگناسیو رامونت، برگردان: شروین احمدی

ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پروئی الاصل، یکشنبه ۱۳ آوریل ۲۰۲۵ در لیما درگذشت. او ۸۹ سال داشت. اگرچه او بیشتر به خاطر نقش‌اش در احیای ادبیات آمریکای لاتین، که جایزه نوبل را در سال ۲۰۱۰ برای وی به ارمغان آورد، شهرت دارد، اما وارگاس یوسا همچنین یک فعال سیاسی بود. پس از دوره کوتاهی از فعالیت کمونیستی در دوران دانشجویی، او تغییرنظر داد و توان ادبی خود را در دفاع از نئولیبرالیسم به کار گرفت. او در سال ۱۹۹۰ کاندیدای ریاست جمهوری بود و در سال ۲۰۲۱ از کیکو فوجیموری کاندیدای راست افراطی در برابر نامزد جناح چپ پدرو کاستیو حمایت کرد. در سال ۲۰۱۰، ایگناسیو رامونه در مقاله زیر، پرتره ای از این «رمان نویس پر شور» و «نظریه پرداز نااستوار» ارائه داد.

رمان جدید نویسنده پروئی ماریو بارگاس یوسا ، برنده نوبل ادبی ۲۰۱۰(۱)، در کتابفروشی های کشورهای اسپانیولی زبان از سوم اکتبر وسیعا عرضه خواهند شد. این رمان El Sueño del Celta (رویای سلت ها) نام دارد و قهرمان آن روژه کازمانت یک شخصیت ( واقعی) استثنائی است: کنسول بریتانیا در افریقا، او اولین کسی است که از سال ۱۹۰۸ قتل عام های ( ده میلیون کشته) استعماری وحشتناکی را افشا می کند که در کنگو به فرمان لئوپولد دوم صورت گرفتند. پادشاه بلژیک این کشور عظیم و مردمانش را به مایملک شخصی خویش تبدیل کرده بود….در گزارشی دیگر، کازمانت اندوه هولناک سرخپوستان منطقه آمازون در پرو را منعکس می سازد.

پیشتاز دفاع از حقوق بشر، کازمانت در نزدیکی دوبلن چشم به جهان گشود و سپس به صف استقلال طلبان ایرلندی پیوست. در بجبوحه جنگ کبیر( اول جهانی)، براساس این فکر که « در مشکل افتادن انگلستان یک شانس برای ایرلند به حساب می آید»، او در جهت اتحاد با آلمان بر علیه انگلستان فعالیت کرد. سپس او متهم به خیانت به کشور شد. مقامات دولتی هم چنین وی را بر اساس مطالب دفترچه خاطرات شخصی ای که اعتبار آن زیر سوال بود، به همجنس گرائی متهم کردند. او روز سوم اوت سال ۱۹۱۶ حلق آویز شد.

در زمان نوشتن این متن، رمان هنوز در دسترس نبود و از اینرو نمی دانیم بارگاس یوسا چگونه ساختاری به آن داده است، اما بی شک او با سربلندی از عهده برآمده. هیچ نویسنده اسپانیولی زبان دیگری به اندازه وی هنر جذب خواننده و به زنجیر کشیدن او از همان اولین سطور را دارا نیست و آنگاه غرق کردن وی درتار و پود نفس گیری که در آن دسیسه ها سلسله وار جایگزین هم می شوند: انبوهه ای از شوق، مزاح، بی رحمی و اروتیسم.

این رمان از هم اکنون نیز دارای یک ویژگی برجسته است: از فراموشی خارج کردن کازمانت که « یکی از اولین اروپائی هائی بود که دید روشنی درباره فطرت استعمار و جنایات آن داشت»(۲). هم رائی نویسنده پروئی (هرچند مخالف جنبش بومیان امریکای لاتین است) با این نظر که :« هیچ وحشیگری ای قابل مقایسه با استعمار نیست»، موضع وی را دربحث باصطلاح « ثمرات خیر» استعمار روشن می سازد.« افریقا هرگز نتوانست برروی ویرانی هایش قد علم کند. استعمارهیچ چیز مثبتی پشت سر باقی نگذاشت»(۳).

این اولین باری نیست که بارگاس یوسا از شخصیت های تاریخی الهام می گیرد تا بی عدالتی ها را زیر سوال برد. او مهارتی ویژه در آمیختن تکنیک رمان های اجتماعی، تاریخی، رئالیست و حتی پلیسی دارد. بارگاس یوسا به درخشانی این امر را در دو اثرش که کامل تر از همه اند ، نمایانده است: « جنگ آخر زمان» * که شرح زیبای شورشی است در شمال برزیل در پایان قرن نوزدهم ، که جماعت مسیحی روشن بینی که در جستجوی ناکجاآبادند، قهرمانان آنند و «سوربز» ** (۴) که همانند ساختمان غنی یک کورال، تاریکی های سرنوشت دیکتاتور ژنرال تروخیبو(۱۹۳۰-۱۹۶۱) را در جمهوری دومینیکن به تصویر می کشد.

تاریخ معاصر همچنین موضوع یکی از رمان های وی است که شاهکارش انگاشته می شود:« گفتگو در کاتدرال»*** ، شرح استادانه وضعیت کشور پرو در زمان ژنرال مانوئل اودریا(۱۹۴۸-۱۹۵۶)، واقعیت امریکای لاتین سالهای ۱۹۵۰ و پیچیدگی های وضعیت بشری. اثری که دلایل هیئت داوران نوبل برای اعطای جایزه به وی را بخوبی منعکس می سازد:« برای ترسیم وسیع و همه جانبه ساختارهای قدرت و تصاویر شفاف از مقاومت و طغیان و شکست فرد».

در زمان نگارش این کتاب، بارگاس یوسا در پاریس زندگی می کرد و به نسلی از نویسندگان بااستعدادی تعلق داشت( گابریل گارسیا مارکز، خولیو کورتازار، کارلوس فوئنتس) که می رفتند تا ادبیات امریکای لاتین را از نو حیات بخشند. همه آنها چپ و علاقمند به چریک های مسلح (Guerilla) بودند. در یک اطلاعیه (مانیفست) در حمایت از چریک های مسلح پروئی، بارگاس یوسا در آن دوران تاکید می کرد که برای تغییر امور« تنها راه حل، مبارزه مسلحانه » است.

بارگاس یوسا همبستگی خدشه ناپذیر مشابهی با انقلاب کوبا داشت. در چهارم اوت ۱۹۶۷ او در کاراکاس اعلام کرد:« ده سال، بیست یا پنجاه سال دیگر بالاخره ناقوس عدالت اجتماعی در تمام امریکای لاتین مانند امروز در کوبا به صدا در خواهد آمد و آن را از چنگ امپراتوری ای که ویرانش می کند، کاست هائی که استثمار و نیروهای که تحقیر و سرکوبش می کنند، رها خواهد ساخت.من می خواهم که این زمان هرچه زودتر فرا رسد و امریکای لاتین بالاخره به کرامت و زندگی مدرن دست یابد و سوسیالیسم ما را از ناهمزمانی تاریخی (آناکرونیسم) و وحشت مان رها سازد».

سپس در آغاز سالهای ۱۹۷۰، این انقلابی پرشور ناگهان با خواندن دوکتاب به شدت از لحاظ فکری زیر و رو شد: « راه بردگی» نوشته فردریش هایک و « جامعه باز و دشمنان آن» نوشته کارل پوپر. این کتاب آخر بویژه وی را کاملا تغییر داد:« برای من کارل پوپر، مهم ترین متفکر دوران ماست؛ من بخش بزرگی از دو دهه گذشته را وقف خواندن آثار وی کردم و اگر از من پرسیده شود مهم ترین کتاب فلسفه قرن کدامست من بدون لحظه ای تامل برای انتخاب می گویم جامعه باز و دشمنانش».

از این لحظه به بعد او دیگر از انقلاب کوبا حمایت نکرد، از بازشناسی گذشته اش بمثابه یک « روشنفکر چپ» سرباز زد، و با شور یک تازه مومن، خود را به مبلغ سرسخت مذهب نئولیبرال تبدیل کرد. قهرمانان نوین وی رونالد ریگان و مارگارت تاچر نام داشتند. برای آنها که نماد « انقلاب محافظه کارانه » بودند، او« ستایشی بی شرط، سرسپردگی ای حتی افتاده تر از یک مرید » را ابراز می کرد که « هرگز نسبت به هیچ رهبر سیاسی زنده ای نداشته »(۵) است. از شورعشق تاچری اش، او تصمیم می گیرد که در لندن ساکن شود….و وقتی در ۱۹۹۰ بانوی آهنین قدرت را ترک می کند، بارگاس یوسا برای او دسته گلی با این پیام می فرستند:« خانم ، به اندازه کافی کلمه در لعت نامه برای تشکر از آنچه شما برای آزادی انجام دادید، وجود ندارد»(۶).

برنامه ای که او برای مبارزه انتخاباتی اش برای ریاست جمهوری پرو در سال ۱۹۹۰ پیشنهاد می دهد نیز تاچری است. اما وی به شدت از آلبرتو فوجیموری شکست می خورد. خشمگین و سرخورده از ناسپاسی هموطنانش، او برای همیشه مهاجرت می کند و حتی از ملیت اش تحت این عنوان که پروئی ها لیاقت وی را ندارند، چشم می پوشد…..

او سپس ستایش اش را متوجه رهبر دیگری می کند: آقای خوزه ماریا آزنار، رئیس دولت( اولترا لیبرال) اسپانیا در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۴. متحد جورج بوش در اشغال عراق و هم اکنون حقوق بگیر روپرت مرداک در گروه New Corporation. مرد سیاسی که نشریه Forigen Policy اورا اخیرا در میان « پنج تن از بدترین رهبران سابق جهان » ارزیابی کرده است و با اینهمه بارگاس یوسا فکر می کند که « تاریخ آینده» اورا همچون « یکی از بزرگترین رهبران دولت در تاریخ» (۷) باز خواهد شناخت.

او همچنین ستایشگر « شخصیت کاریسماتیک» نیکلا سارکوزی و « استعداد سیاسی نادر» آقای سیلویو برلوسکونی است(۸). چرا که این غول اسطوره ای ادبیات در واقع شخصیتی دوگانه دارد. صورتک فریبنده رمان هایش چهره مومن فرقه گرائی را می پوشاند که از نزدیک به چهل سال پیش، بخش بزرگی از اوقاتش را صرف حضور رسانه ای، فراخوان و موعظه در گردهم آئی هائی در همه جهان کرده است که در آنها با اصرار شبه متعصبانه ای اصول ابتدائی ایدئولوژی اش را تکرار می کند.

مبلغی اولترا لیبرال، عضو فعال کمیسیون سه جانبه (Trilateral Commission) ، رئیس بنیاد بین المللی برای آزادی، برنده جایزه اروین کریستول اهدائی American Enterprise Institute، بارگاس یوسا یک نو محافظه کار حرفه ای است. او از حمله و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ دفاع و از کودتای ژوئن ۲۰۰۹ در هندوراس حمایت کرد.

روز ۷ اکتبر ۲۰۱۰، داستان نویس فرانسوی طرفدار ریگان، گی سورمن، برروی وبلاگ اش یادآوری می کند:« اغلب، ما در یک جبهه در امریکای لاتین مبارزه می کردیم ، جائیکه ماریو در آنجا فعال سیاسی و در فرانسه اولترا لیبرال در نظر گرفته می شود: او همواره برعلیه کاسترو، مورالس، شاوز، کریشنر و برنامه اردوگاه باصطلاح اندکی سوسیال-دمکرات، مبارزه کرده است».

بارگاس یوسا از سوی دیگر تاکید کرد که جایزه نوبل را هم برای نظریاتش و هم برای قابلیت های نویسندگی اش دریافت خواهد کرد:« اگر عقاید سیاسی من(..) ، در نظر گرفته شدند، چه بهتر از این ، من از آن سرافرازم».

این ستایشگر لوئی فردینان سلین که وی را « رمان نویسی یگانه » می داند ، از سوی دیگر برآنست که نویسنده « در انتهای شب » در عین حال « شخصیتی تهوع آور» داشته است. و اضافه می کند:« اما فراوانند شخصیت های نه چندان محترمی که در عین حال نویسندگان برجسته ای هستند»(۹).

*ترجمه عبداله کوثری، انتشارات آگاه

** ترجمه عبداله کوثری، انتشارات علم

*** ترجمه عبداله کوثری، نشر لوح فکر

پاورقی ها:

۱- بارگاس یوسا ششمین نویسنده آمریکای لاتینی برنده جایزه نوبل ادبیات است : پیس از گابریلا میسترال( شیلی ۱۹۴۵)، میگوئل آنجل آستوریاس( گواتمالا ۱۹۶۷)، پابلد نرودا(شیلی ۱۹۷۱)، گابریل گارسیا مارکز(کولومبی ۱۹۸۲) و اوکتاویو پاز(مکزیک ۱۹۹۰).

۲- El País, Madrid, 29 août 2010

۳- همانجا

۴- Gallimard, Paris, 2002

۵- Cité par Julio Roldán, Vargas Llosa entre el mito y la realidad, Tectum Verlag, Marburg, 2000, p.161.

۶- همانجا

۷- ۲۰ minutos, Madrid, 6 juillet 2007

۸- Il Corriere della Sera, Rome, 9 mars 2009

۹- La Nación, Buenos Aires, 13 mars 2006

Ignacio Ramonet

ایناسیو رامونه، استاد تئوری ارتباطات در دانشگاههای پاریس،از سالهای ۱۹۸۰ به فعالیت روزنامه نگاری پرداخته است. در کشاکش جنگ خلیج فارس مسئولیت ماهنامه لوموند دیپلماتیک را بعهده گرفت و این نشریه را به یکی از ارگانهای مبارزه علیه نئولیبرالیزم و پدیده های مضر اجتماعی–سیاسی آن تبدیل کرد. جنبش ضد جهانی شدن لیبرالی ATTAC به دنبال فراخوانی از او شکل گرفت. آخرین کتاب وی ” جنگهای قرن بیست و یکم” نام دارد که به تازگی منتشر شده است.

منبع: لوموند دیپلماتیک

برچسب ها

چین در تلاش است تا با تقویت اتحاد خود با دیگر کشورها، به ویژه با رهبران آمریکای لاتین، در برابر جنگ تجاری دونالد ترامپ جبهه‌ای متحد تشکیل دهد. این اقدام تنها یک روز پس از آن صورت می‌گیرد که چین و ایالات متحده توافق کردند در نبرد تعرفه‌ای خود برای مدت ۹۰ روز آتش‌بس اعلام کنند...
اندکی بعد از اعلام تعرفه های تجاری سنگين آمريکا عليه ده ها کشور در جهان و سپس تعويق سه ماهه آن نه تنها آشفتگی فروکش نکرده بلکه نگرانی از تداوم بی ثباتی همه را برای جستجوی راهکارها و ائتلاف های مناسب به تکاپو انداخته است. تحث تاثير جنگ تجاری ترامپ عليه جهان به ويژه کشورهايی که واشنگتن آنها را رقيب خود تلقی می کند، روابط میان برزیل و چین در حال نزدیکی بيشتر است و افزایش تعداد جلسه‌های مشترک نشانگر این نزدیکی میان برازیلیا و پکن می باشد...

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، منتشر نمی شوند.

2 پاسخ

  1. نئولیبرالی که نویسنده معروف از دفاع کرد
    نئوالیبرالی اقتصادی خاصی را تعریف کرد
    که آنهم سیالیت سرمایه و ازادی سرمایه که از این آزادی سرمایه کشور هایی که دارای یک نظام سیاسی منسجم و توسعه محور بودند نهایت بهره را بردند و توانستند از نظر اقتصادی کشور خود را ترقی دهند و رفاهی نیز بیافرینند.
    روش ترامپ ضد روش بالاست او می خواهد با زور سرمایه ها و سرمایه گذاری ها را به امریکا برگرداند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *