دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

تهدیدات ترامپ علیه ایران و سکوت فعالان سیاسی چپ – مهرزاد وطن‌آبادی

نامه‌ی بیش از ۳۰۰ نفر از فعالان جامعه مدنی ایران به دبیرکل سازمان ملل متحد، در واکنش به تهدیدات اخیر ایالات متحده علیه ایران، از جمله اسناد ماندگار و ارزشمند اپوزیسیون درون کشور به شمار می‌رود. این نامه بازتابی از ایران‌دوستی امضاکنندگان آن است؛ کسانی که با وجود اختلاف‌نظر با جمهوری اسلامی، برای نخستین بار، در اقدامی بی‌سابقه و با وجود انتقادات به ساختار سیاسی موجود، از حاکمیت دفاع کرده‌اند و صریحاً اعلام داشته‌اند که در برابر هرگونه تجاوز نظامی به ایران ایستادگی خواهند کرد.

 در این نامه، هر نوع اقدام نظامی علیه حاکمیت کنونی ایران، تعرض به مردم ایران و تهدیدی علیه تمامیت ارضی کشور تلقی شده است. افزون بر این، روح کلی این بیانیه، بیانگر باور عمیق امضاکنندگان به دیپلماسی به‌عنوان واقع‌بینانه‌ترین راهِ جلوگیری از جنگ است. 

نامه‌ی فعالان مدنی با شعار «نه به جنگ»، اقدامی به‌موقع و سنجیده و مبتنی بر عقلانیت سیاسی است؛ تلاشی برای تقویت نگاه صلح‌طلبانه و دعوت از محافل نومید از کارایی دیپلماسی، به بازاندیشی و گفت‌وگو میان ایران و آمریکا. 

در واقع، فعالان جامعه مدنی ایران با این اقدام نشان دادند که به سطحی از بلوغ و خرد سیاسی دست یافته‌اند؛ آنچنان که در مقایسه با بسیاری از فعالان سیاسی اپوزیسیون چپ خارج از کشور، نقش خود را در بزنگاه‌های تاریخی بهتر ایفا می‌کنند. با این حال، آنان از نقد قدرت سیاسی در حوزه‌ی سیاست داخلی نیز غافل نیستند. 

به بیان دیگر، اگرچه فعالان مدنی فاقد ساختارهای سازمان‌یافته‌ی سیاسی‌اند، اما در موضوع منافع ملی، رویکردی سنجیده‌تر و مسئولانه‌تر از فعالان سیاسی نشان می‌دهند. زیرا اینان با انگیزه‌های شخصی و تعهدی عمیق، برای بهبود وضعیت جامعه در زمینه‌های گوناگون تلاش می‌کنند و می‌کوشند از راه‌های مسالمت‌آمیز و بر پایه ارزش‌های انسانی، تحولی پایدار و مثبت در جامعه ایجاد کنند. در حالی‌که فعالان سیاسی اغلب هدف اصلی‌شان، کسب قدرت و حضور در ساختار حکمرانی، چه در قالب دولت و چه اپوزیسیون است. 

نکته قابل تأمل اینکه در شرایطی که فعالان مدنی در برابر تهدیدات ترامپ موضع‌گیری کردند، فعالان سیاسی با انفعال و سکوتی چشمگیربرخورد کردند، تا آنجا که نسبت به خطراتی که متوجه ایران، مردم و حاکمیت کشوراست، بی‌تفاوت ماندند. 

یکی دیگر از اشکالات رایج در میان فعالان سیاسی، نادیده گرفتن اصل ساده‌ی «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» است؛ انتقادی که همچون باری سنگین بر فضای فکری آنان سایه افکنده است. برخی از این افراد در واکنش به نامه‌ی فعالان مدنی، عنوان کرده‌اند که در کنارهشداردرباره تبعات جنگ، می‌بایست به سیاست‌های داخلی جمهوری اسلامی نیز پرداخته می‌شد. 

اما آیا این دیدگاه نشانه‌ی بی‌توجهی به منطق عمل سیاسی نیست؟ اگراین افراد از حداقل عقلانیت و رهایی از کینه‌های سیاسی برخوردار بودند، درمی‌یافتند که هر کنش سیاسی، هدف و مخاطب مشخصی دارد و افزودن عناصر فرعی و حاشیه‌ای، می‌تواند پیام اصلی را تضعیف کند. 

متأسفانه بخش قابل توجهی از اپوزیسیون چپ به نوعی “آرتروز فکری” دچار شده‌اند؛ بیماری‌ای که باعث شده قدرت نوآوری و تحلیل مؤثر شرایط را از دست بدهند و همواره در مواجهه با واقعیت‌ها مستأصل باقی بمانند. 

این دسته از فعالان سیاسی که در قبال کوچک‌ترین تحرک جمهوری اسلامی موضع‌گیری‌های تند و متوالی اتخاذ می‌کنند، چرا در برابر تهدیدات پیاپی دولت آمریکا و شخص ترامپ علیه ایران، سکوت می‌کنند؟ این سکوت و انفعال، بی‌تردید قابل ارزیابی و پرسش‌ برانگیز است.

متأسفانه، در میان طیف گسترده‌ی اپوزیسیون چپ خارج از کشور، هیچ بیانیه یا تحلیل مستقلی درباره‌ی احتمال حمله نظامی به ایران دیده نمی‌شود. در مقابل، بخش تندروی این اپوزیسیون، بارها و بارها به‌ صراحت ترامپ را به حمله علیه ایران تشویق کرده‌اند.

بی‌تردید مبارزه‌ی مردم ایران با جمهوری اسلامی برای دستیابی به مطالبات‌شان محفوظ است. اما طرح مطالبات متنوع، باید در زمان مناسب و با درنظر گرفتن شرایط حساس کشور صورت گیرد. طرح این مطالبات در آستانه‌ی تهدید نظامی خارجی، فقط مردم را در دام تبلیغات دشمنان گرفتار می‌کند.  سال‌هاست که برخی نیروهای ناآگاه یا ساده‌دل، با جریان‌های ضدایرانی و ارتجاعی همسو شده‌اند؛ در شرایطی که خطر جنگ وجود دارد و مقابله با آن یک ضرورت تاریخی‌ست، این افراد تلاش دارند مردم ناراضی را رو در روی نظام سیاسی قرار دهند. اینان در واقع دستان درازشده‌ی دشمنان ایران‌اند. 

از سوی دیگر، برخی مدعی‌اند که نامه‌ی فعالان مدنی در راستای منافع نظام نوشته شده است. این افراد یا نمی‌خواهند یا نمی‌توانند درک کنند که مردم و نظام، در درون یک کشور واحد زندگی می‌کنند و نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا و در دو سیاره‌ی مختلف تصور کرد. این بی‌توجهی می‌تواند این ذهنیت خطرناک را در جامعه تقویت کند که گرایشی ضدایرانی در میان جریان روشنفکری در حال رشد است. گرایشی که ناخواسته، یا آگاهانه، به اقداماتی دست می‌زند که ماهیت آن‌ها در عمل، ایران‌ستیزانه است. ریشه‌ی این رویکرد را باید در برخوردهای چند دهه‌ی اخیر این جریان جستجو کرد، که مجال پرداختن به آن در اینجا نیست.

مهرزاد وطن‌آبادی

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن نظرات بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را محل تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. ديدگاه هایی که از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، به دليل نقض ضوابط حاکم بر بخش ديدگاه های اخبار روز منتشر نمی شوند.

4 پاسخ

  1. ” صریحاً اعلام داشته‌اند که در برابر هرگونه تجاوز نظامی به ایران ایستادگی خواهند کرد.” مگر اینکه در همان اروپا و آمریکا اعتراض و ایستادگی کنند وگرنه اگر در ایران بودند رژیم همه‌شان را به عنوان چپی به زندان می‌انداخت. رژیم برای دفاع از خود به اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران احتیاج دارد نه ۲۰۰ نفر بالای ۷۵ سال. شما هم نگران جنگ نباش چون جنگی در کار نخواهد بود. این حضرات در خوردن و نوشیدن زهر و داروی نظافت برای نگه داشتن رژیم ید طولایی دارند.

  2. با تشکر :
    امروز در قسمت خبر ها آمده است: ” داعش دوباره در سوریه فعال شده است”. مردم سوریه چهل تا پنجاه سال دیگر هم نمیتوانند حکومت دیکتاتور سکولاری همانند”بشار اسد”را داشته باشند . همانطور لیبی که اپوزیسیون ویرانی طلب ایران آنرا انقلاب دانست و به مردمش تبریک گفت.برای سرنگونی معمر قذافی انگلستان و فرانسه مجموعا بیش از هفت هزار حمله هوایی داشتند . تنها گناه قذافی مخالفت عبور خط لوله گاز از قطر به اروپا بود ! اپوزیسیون می‌گوید ما نقشه داریم .این نقشه بعد از حمله متجاوزین به ایران است که از پیله استحاله خود خارج شده ، هم جمهوری اسلامی را سرنگون و هم متجاوزین را از ایران اخراج می نمایند ؟!!

  3. جناب وطن آبادی، بنده بعنوان یکی از آن چپ های مورد اشاره شما پاسختان را به مقاله بهزاد کریمی و همه کامنت ها بر مطلب ملیحه محمدی ارجاع میدهم که اگر خوانده بودید وقت خود و ما را تلف نمیکردید. ما چقدر خوش شانس هستیم که چپ هایی چون شما را داریم که به “آرتروز فکری” دچار نشده‌اید و قادر به نوآوری واژگانی هستید که حتا معنی آنرا نمیدانید. آرتروز یک بیماری تخریبی پیش رونده در غضروف مفاصل است و ربطی به مغز ( که فاقد ایندو است ) و تفکر ندارد. ۴۶ سال حمایت از رژیم و محور مقاومت نوآوری نیست جمود فکریست. مدال اینگونه نوآوری را بر گردن خود و ایت الله جنتی بیاویزید.

  4. حداقل کامنت کاربران به مقالات آقای بهزاد کریمی و آموزگار خود خانم م.م را نگاهی میکردی:
    تا “ایران‌ دوستان” شناخته شده ای که پای نامه را امضا کرده اند بهتر بشناسی:
    -جلایی پور (فرماندار مهاباد و جلاد خلق کرد انتقال ۵۹ کودک مهاباد به زندان تبریز و دار زدن انان در سال ۶۲)
    -محسن آرمین (از بنیان گذاران مجاهدین انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران) از تئوریسین های اصلاح طلب که فریاد پایان به آنان از دیماه ۹۶ با شعار اصلاح طلب -اصولگرا دیگه تمامه ماجرا سر داده شد
    -عبدالکریم سروش از طراحان “انقلاب” فرهنگی ۵۹ و کشتار های دانشگاه
    و “نخبگانی” چون بهنود-ملیحه محمدی و محمد قوچانی و….هستند……
    اگر اینان ایران‌ دوست و نخبه هستند پس هزاران زن-کارگر-معلم-پزشک-مهندس سربدار ۴۶ سال کیستند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *