شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

زنان زندانی در ایران و مقاومت آنان در سایه سرکوب – الهام فتحی

“وقتی یک زن کارگر را اعدام می‌کنند ،تمام طبقه‌ی کارگر را به دار می‌کشند و این جنایت نه تنها علیه زن بلکه علیه آرمان آزادی و برابری است”

در تاریخ معاصر ایران و در طی چهار  دهه حاکمیت زن ستیز جمهوری اسلامی، نام زنان بسیاری با مقاومت، ایستادگی و مبارزه گره خورده است؛ زنانی که نه‌تنها برای حقوق خود که برای عدالت، برابری و آزادی مبارزه کرده‌اند. اما در حاکمیت جمهوری اسلامی، زنان مبارز همواره تحت فشارهای مضاعف قرار داشته‌اند؛ نه فقط به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی‌شان، بلکه به‌خاطر جنسیت‌شان. این فشارها در سال‌های اخیر با صدور احکام اعدام برای زنان فعال کارگری چون شریفه محمدی، پخشان عزیزی، وریشه مرادی و… به مرحله‌ای خطرناک و نگران‌کننده رسیده است.

زندان برای زنان در ایران نه‌تنها ابزار سرکوب سیاسی است، بلکه ابزاری برای کنترل بدن، صدا و حضور اجتماعی آنان محسوب می‌شود. زنانی که وارد عرصه سیاست و مبارزه اجتماعی می‌شوند، غالباً به چشم تهدیدی مضاعف نگریسته می‌شوند: هم تهدیدی علیه نظم سیاسی موجود و هم علیه نظم جنسیتی مردسالار حاکم.

در زندان‌های جمهوری اسلامی، زنان زندانی با فشارهای روانی، آزارهای جنسی، حبس انفرادی طولانی‌مدت، بازجویی‌های همراه با توهین به کرامت انسانی و محرومیت از حقوق اولیه مانند ملاقات، درمان و ارتباط با وکیل روبه‌رو هستند. نمونه‌های بارزی چون نرگس محمدی، سپیده قلیان، آتنا دائمی، گلرخ ایرایی و بسیاری دیگر نماد این مقاومت در بطن سرکوب‌اند. اما مسئله زمانی بغرنج‌تر می‌شود که پای حکم اعدام به میان می‌آید.

پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی سه زن مبارز و فعال کارگری در دسامبر ۲۰۲۳ به اتهاماتی واهی چون همکاری با گروه‌های مخالف نظام و اقدام علیه امنیت ملی به اعدام محکوم شدند. صدور این احکام بدون ارائه مستندات حقوقی روشن، بدون محاکمه‌ای عادلانه و با اعترافاتی تحت فشار و شکنجه، نمونه‌ای از استفاده نظام‌مند از قوه قضائیه به عنوان ابزار سرکوب سیاسی است.

درخواست اعاده دادرسی این دو زن نیز اخیراً رد شده و نگرانی از اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام آن‌ها افزایش یافته است.درحالی‌ که جامعه جهانی، نهادهای حقوق بشری و سازمان‌های چپ‌گرا صدای اعتراض خود را بلند کرده‌اند، حاکمیت با بی‌تفاوتی یا حتی چهره‌ای تهاجمی با این اعتراضات برخورد می‌کند.

از منظر چپ و به‌ویژه مارکسیستی، این احکام اعدام را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان پرونده‌های قضایی یا موضوعات فردی دید؛ بلکه باید آن‌ها را در بستر ساختار طبقاتی، سرکوب سیستماتیک و تضادهای بنیادین سرمایه‌داری دولتی در ایران تحلیل کرد.

نظام جمهوری اسلامی هرچند خود را مخالف سرمایه‌داری جهانی معرفی می‌کند، در واقع ساختاری طبقاتی و استثمارگر دارد که در آن طبقه کارگر و به‌ویژه کارگران زن، از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم‌اند.در چنین بستری، زنانی که هم به طبقه فرودست تعلق دارند و هم علیه این ساختار به پا می‌خیزند، بیشترین تهدید را برای حاکمیت ایجاد می‌کنند. به همین دلیل است که سرکوب آنان شدیدتر و بی‌رحمانه‌تر است.

مارکسیست‌ها بر این باورند که دولت در هر جامعه طبقاتی، ابزار سرکوب طبقه حاکم برای حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خویش است. در ایران نیز قوه قضائیه، نیروهای امنیتی و حتی گفتمان رسمی حکومت، همگی در خدمت حفظ وضع موجود قرار دارند. اعدام زنان فعال کارگری را باید در این چارچوب دید: ترساندن طبقه کارگر از شورش، خاموش کردن صدای زنان و نشان دادن قدرت بی‌پروای حاکمیت.

پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی تنها نمونه‌هایی از این مبارزه طبقاتی جنسیتی‌اند. آنان با حضور در سازماندهی کارگری، اعتراض به نابرابری و همبستگی با مردم ستمدیده ایران و به خصوص کردستان، در خط مقدم این مبارزه ایستاده‌اند. چنان‌که جنبش زنان در ایران همواره نشان داده، مبارزه برای آزادی زنان با مبارزه برای عدالت طبقاتی و رفع ستم ملی در هم تنیده است.

از نگاه چپ، آزادی واقعی زنان تنها از طریق تغییر بنیادین ساختارهای اقتصادی و سیاسی ممکن است. در ایران امروز که ترکیبی از ستم طبقاتی، جنسیتی، ملی و مذهبی بر زندگی مردم سنگینی می‌کند، صدای این زنان نه‌تنها پژواکی از رنج است، بلکه ندایی از امید و رهایی است.

اکنون با نزدیک شدن به خطر اجرای احکام اعدام برای این سه زن مبارز، وظیفه نیروهای چپ، فمینیست‌ها، فعالان حقوق بشر و همگان روشن است: صدای آنان باشیم. باید این مبارزه را از فراموشی بیرون کشید و آن را به یک مطالبه جهانی بدل کرد. فشار بر نهادهای بین‌المللی، سازمان‌دهی اعتراضات، کمپین‌های مجازی و اتحاد بین جنبش‌های زنانه و کارگری راه‌هایی برای مقابله با این موج سرکوب‌اند.

در عین حال این لحظه‌ای است برای بازنگری در استراتژی‌های مبارزاتی و ساختن پیوندی عمیق‌تر میان جنبش زنان و مبارزات طبقاتی؛ چراکه آزادی زنان، بدون رهایی از سلطه سرمایه و مردسالاری میسر نیست.

اعدام پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی نه‌تنها حمله‌ای به این زنان که هشداری به همه ماست: به زنانی که می‌خواهند برخیزند، به کارگرانی که می‌خواهند بجنگند و به مردمی که می‌خواهند آزاد باشند. در دل این سرکوب اما امید به مقاومت زنده است؛ مقاومتی که از دل زن، طبقه و مبارزه می‌جوشد.

الهام فتحی فعال حقوق زنان

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن نظرات بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را محل تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. ديدگاه هایی که از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، به دليل نقض ضوابط حاکم بر بخش ديدگاه های اخبار روز منتشر نمی شوند.

2 پاسخ

  1. با سپاس از نویسنده مقاله سرکار خانم فتحی
    به درستی نوشته اید هدف فاشیسم مذهبی ارعاب طبقه کارگر و زنان شجاع بخاطر مقاومت ،تلاش برای تشکل و مبارزه روزمره شان میباشد . لذا حکومت مذهبی‌ تلاش دارد تا از طریق سرکوب شدید ، زندان های بلند مدت و اعدام به اهداف جنایتکارانه خود برسد !

    زحمتکشان، زنان و جوانان ایران صدای زنان شجاع و دلیر زندانی ، پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی را شنیده اند و باید هر چه بیشتر و قویتر همبستگی تام و اعتراضات خود را برای نجات از اعدام این زنان مبارز و دلیر در داخل و خارج نشان دهند !

    در صورت هر گونه اسیب به هر یک از این زنان نماد مقاومت ، مبارزه و شجاعت ، حکومت فاشیستی پاسخی سهمگین از کردستان تا بلوچستان ،از خوزستان تا گیلان خواهد گرفت !

  2. ایرانی میهن‌دوست باید تحریم‌های غیرقانونی اقتصادی علیه ایران را محکوم کند، هرگونه مداخله نظامی را محکوم و تاکید نماید  که این مردم ایران هستند که باید خودشان سرنوشت خود را تعیین کنند و نه نیروی خارجی.هر تغییر و تحول انقلابی و مترقی در پیکار علیه رژیم سرمایه‌داری اسلامی را در یک پروسه طولانی و با سازماندهی مستقل زحمتکشان برای استقرار یک حکومت انقلابی و چه بهتر سوسیالیستی فراهم آوریم.این گروه‌ها مبارزه‌شان علیه جمهوری اسلامی هم تاکتیک است و هم استراتژیک، نه به نیروی اندک خود توجه دارند و نه وقعی به توازن قوای ملی و طبقاتی می‌افکنند و نه طرح و برنامه‌ای در شرایط وقوع جنگ و یا پس از آن دارند. نمی‌توان این همه بدیهیات را ندید و ادعای کمونیست بودن و مینهدوستی و ترقی خواهی هم کرد. مخالفت و دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی و یا سرنگونی آن الزاما به معنای انقلابی بودن نیست .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *