
از لنین نقل است که : «مارکسیسم عبارت است از تحلیل مشخص از شرائط مشخص».
عبارت ” مشخص” ترجمه فارسی concrete است به معنای چیزی معین در برابر مجرد، واقعی در برابر خیالی، متعّین در برابر تئوریک.
و اما تحلیل مشخص یعنی پرهیز از کلی گوئی و مجردات، دقت به جزئیات، تکیه بر ملموسات و عینیات، تاکید بر ویژگی ها، در نظر گرفتن جوانب متعدد و پیچیدگی های موضوع. در تحلیل موضوعات اجتماعی، تحلیل مشخص باید سوژه را در متن تاریخی، اجتماعی و اجتماعی ان قرار دهد و نتیجه گیری کند.
تحلیل یک منازعه اجتماعی به سادگی و سرراستی ی تحلیل یک مساله ریاضی یا طبیعی نیست، چون برحسب تعریف، نزاع بر سر منافع و مواضع و به تَبَعِ آن، دیدگاه ها و تإویلات و تفسیرها ی متفاوت و گاه متضاد است و ازاینرو توقع آن که فقط یک تحلیل وجود داشته باشد یا تحلیل ها جانبدارانه نباشند، توقعی بیجاست. هر طرف ذیربط و ذینفع طبعاً استدلال ها و مستندات متفاوتی را عرضه می کند و جدال بر سر صحت و اعتبار هریک از آن ها هم جزئی ناگزیر از مرافعه است. از اینرو تحلیل مشخصِ چنین شرائط ” مشخص” بغرنج و پیچیده ای هر اندازه هم که با دقت و ظرافت و امانت و حتا ” بیطرفی علمی” صورت بگیرد در نهایت الزاماً به یک نتیجه گیری واحد منتج نمی شود. تا اینجا مقتضای طبیعت تضادمند مرافعه است. اما کار زمانی پیچیده تر و آشفته تر می شود که تقلب و دورغ و سانسور وارد تحلیل مشخص می شود و دستکاری در ” شرائط مشخص” ( که به خودی خود پیچیده و غامض است) آن را به شرائط نامشخص و مه آلود تبدیل می کند و تحریف جای تحلیل را می گیرد.
در اینجا به شیوه برخورد بسیاری از چپ های باصطلاح مارکسیست و کمونیست، بدون ذکر نام، به واقعه ارومیه اشاره ای میکنم که هریک به دلیلی شرائط مشخص را آگاهانه و رندانه به این و آن صورت تحریف می کنند تا منویات خودشان را بجای تحلیل واقعیت به خورد مردم بدهند. آن ها عموماً این واقعه را خارج از متن و زمینه های تاریخی، اجتماعی و سیاسی بمثابه یک حادثه، آن را هم مصراً بعنوان فقط دسیسه رژیم اسلامی و آن هم در همدستی با “پان ترک های فاشیست” و با سانسور عمدی موجودیت مساله ای ملی میان کرد و ترک در آذربایجان و مناطق دیگر مطرح می کنند و اخطار کننده نسبت به وجود چنین زمینه ی درگیری خطرناکی را به ناسزا میبندد و همچون رژیم، آتش بیار معرکه معرفی می کنند. آن ها مجموعه شرائط در زمین واقعی را نادیده می گیرند و تنها بطور گزینشی به عواملی اشاره می کنند که کفه را یکسویه به نفع تبلیغات غرض ورزانه خودشان سنگین کند و حتا برخی ترازویشان یک کفه بیشتر ندارد. به مواردی نمونه وار از این نوع برخوردهای فاسد و گمراه کننده اشاره می کنم و میگذرم.
* گویا در راهپیمائی تُرک های ارومیه در دوم فروردین ۱۴۰۴ ، همه طرفدار رژیم و همه پان ترک فاشیست، همه طرفداران ملاحسنی بوده اند! این که چند ده هزار تظاهراتی مردم عادی بنا به گزارش خبرگزار تسنیم نزدیک به سپاه پاسداران راه و شعارهایشان را از عزاداران حیدر حیدر گوی چوب به دست حامی رژیم جدا کرده در مسیر دیگری حرکت و تجمع کرده اند، سانسور!
* کردها در ۲۸ اسفند مانند بسیاری از شهرهای دیگر کردستان در ارومیه هم جشن نوروزی برپا کرده اند. همین و نه یک کلمه کمتر یا بیشتر. این که این جشن را رژیم از مرکز کلید زده است حال آن که درخواست اجازه جشن مشابه از سوی ترک های ارومیه را رد کرده است؛ این که کردها این جشن نوروزی را نقشه مند و با سازماندهی احزاب کردی به میتینگی سیاسی برای قدرت نمائی تحریک کننده ی فراتر از یک جشن در شهری چنین حساس تبدیل کردند، سانسور!
* سر دادن شعار ” ارومیه کوردستانه” در این میتینگ سیاسی و ایضاً در سال قبل، سانسور!*
* آن تُرکی که گفته کرد در شهرهای آذربایجان مهمان است، محکوم است اما آن که گفته و هنوز باصدای بلند فریاد می زند “ارومیه کردستانه”، یا مسکوت نهاده می شود یا معنای صریح اش که کُرد در دل آذربایجان صاحبخانه است و تُرک در آذربایجان مهمان، سانسور!
* پریدن عامدانه از سابقه تاریخی، زمینه های اجتماعی، اقتصای، سیاسی و ژئوپلیتیکِ مناقشه میان کردها و ترک ها در ایران به قصد بی موضوعیت قلمداد کردنِ نگرانی ها اعتراضات ترک ها در آذربایجان، بجای بررسی کنه این مدعا.
* انداختن نورافکن توطئه گری و بحران های همه جانبه رژیم اسلامی در چشم مردم بقصد کورچشم کردنِ مردم بر زمینه اصلی مرافعه.
* تقلیل مساله ملی (مسائل پیچیده درون هر جنبش ملی و مسائل بغرنج ما بین جنبش های ملی مختلف) به ستم ملی (ستم پان ایرانیسم فارس۟ محور بر ملت های غیر فارس) و تقلیل ستم ملی به ممنوعیت آموزش زبان مادری و تبعیضات در سهم بودجه، و جهیدن از روی حق آموزش به زبان مادری، حق سیاسی خودگردانی و مدیریت محلی و حاکمیت بر سرنوشت خود، حق تصدی و مدیریت بر منابع انسانی و طبیعی خود.
* چه آن چپ هائی که از بُن منکر مساله ملی در ایران اند و چه چپ هائی که بر روی کاغذ وجود ستم ملی را قبول دارند، با تلاش برای لاپوشانی و زیر فرش کردن اصل مساله و فوکوس کردن روی توطئه گری رژیم برای تفرقه افکنی و توضیح تمامی ریشه و دلائل ماجرای ارومیه، با دست و پا زدن رژیم در بحران های داخلی و خارجی، بطور ضمنی سیاست های امتناعی خودشان در قبال مسائل ملی در طول سالیان و محدود کردن خود به افشاگری علیه رژیم را توجیه و تبرئه می کنند. این جماعت با شیپور اسرافیل هم از خواب نمی پرند!
* دفاع از زادﹾّ بوم خود را ” خاک پرستی” نام داده و تحقیر و سرزنش کردن ولی از خاک پرستی آن که میگوید “ارومیه کوردیستانه” و نقشه کردستان بزرگ را منتشر می کند چیزی نگفتن و محکوم و مذمت نکردن.
* مخبّط های هپروتی با اومانیسم بدوی بیرون از مدار سیاره خاکی که نهیب می زنند: وای! خاک پرستی یعنی چه؟ خاک زمین مشاع همه انسانهاست، کرد و ترک و لر و عرب و بلوچ و فارس باید بدون تعلقات آب وخاکی برادرانه با هم زندگی کنند، گوئی کرد و ترک و لر و عرب ایران در دوران کمون های اولیه یا در تمدن رؤیایی هزار سال آینده زندگی می کنند! نادیده گرفتن شرائط مشخص یعنی همین. اولاً این حرف های زیبای انساندوستانه را فقط خطاب به “پان تورک های خاک پرست فاشیست” خرج می کنند و نه برای طرف مقابل این کشاکش بر سر خاک که نقشه کردستان بزرگ را چاپ و منتشر می کند و استان آذربایجان غربی را استان ارومیه نام می دهد و می گوید ارومیه کوردیستانه. توی مثلاً کمونیست برو این نصیحت ات را به بورژوازی و پرولتاریایت هم بکن که بابا، مبارزه طبقاتی برای چه؟ مالکیت خصوصی و استثمار و کار مزدی و فاصله طبقاتی یعنی چه؟ انسان انسان است باهم برادر و برابر باشید! ثانیا یکی به این هپروتی ها بگوید توئی که اگر همسایه ات پنج سانتیمتر دیوار اش را به داخل حیاط تو کشیده باشد دادگاهی اش می کنی، برو همین موعظه ی خاک یعنی چه را به فلسطینی و اسرائیلی بکن ببین چه جواب ات می دهند! ثالثاً، آذربایجان آذربایجان است و کردستان، کردستان. آن ها می توانند در صلح و ارامش همسایگی و همزیستی داشته باشند کسی حق ندارد نام و نقشه آذربایجان را تغییر دهد و یا از خاک آذربایجان سهم به کسی ببخشد یا همچون بعضی “استراتژیستهای انقلابی” قسمتی از خاک آذربایجان را “نه کردستان نه آذربایجان” بنامد، کسی به آن ها چنین مأمویت و اختیاری نداده است. مرزها و حدود آذربایجان مشخص است و دستاندازی و زورگویی و سهمخواهی و خاکبخشی پذیرفته نخواهد شد. آذربایجان با هیچکس دشمنی ندارد و ساکنان خود را از هر ملیتی شهروندان خود میشمارد همچنان که تُرک های ساکن تهران و کرج این شهرها را بخاطر جمعیت کثیرشان آذربایجان نام نمی دهند و شهروند آن شهرها هستند.
* بجز “خاک یعنی چه؟”، “هویت ملی یعنی چه ؟”هم جای خود را در ایدئولوژی چپ پان ایرانیست دارد: همه شهروندان ایران باشید! و یک پیشنهاد “مشخص” هم هست: شهروندی مثل فرانسه! عالیست ولی یک فرق کوچک میان ایران و فرانسه هست و آن این که هیچ چیزشان شبیه هم نیست. وانگهی، مدل فرانسه را رضاشاه با ساروج خون و استخوان از ساکنان ممالک محروسه ساخت: یک دولت، یک ملت، یک زبان. محمد رضا شاه هم با قتل عام حکومت ملی آذربایجان و جمهوری مهاباد این شهروندی مدل فرانسه را تثبیت کرد و بعد هم رژیم جمهوری اسلامی با فتوای خمینی علیه کردستان و لشکر کشی به ترکمن صحرا و خوزستان و سرکوب نفس کش ها در آذربایجان و بلوچستان و غیره این مدل را پاسداری کرد… تجویز مدل فرانسه برای ایران، انکار چندملیتی بودن این سرزمین، نفی حق تعیین سرنوشت آن ها، نفی حق خودمدیریتی، نفی حق آموزش به زبان مادری، مدلی است که نیکفر، “فیلسوف” چپ های پان ایرانیست تبلیغ می کند؛ مدل شهروندی فرانسه چیزی جز لباس کریستیان دیور بر تن کریه پان ایرانیسم آریائی – شیعی کردن نیست!
* – از ” کرد هراسی در میان چپ ایران” گفته می شود. واقعیت درست وارونه است. آنچه در چپ ایران حاکم است کرد دوستی است اگر نگویم کُرد پرستی و تقدس حتا. اما کردهراسی در میان مردم آذربایجان واقعی است؛ در ارومیه واقعی است. تحلیل مشخص از شرائط مشخص باید بدون تحریف واقعیات و مصاره به مطلوب، زمینه ها و عوامل این هراس را بکاود و بدون واهمه رو کند تا بتوان به نتیجه ای که از چنان تحلیلی مورد انتظار است، یعنی یافتن راه حل، دست یافت.
* از این روش تحریف و سانسور که بگذریم، انحطاط سیاسی و اخلاقی برخی از “روشنفکران” در این میانه سخت مایه تاسف است و سکوت اکثریت چپ ها در برابر آن بخاطر نرنجاندن رفقای کرد، از آن هم بدتر. آن هائی که در حرف علیه ملت و ناسیونالیسم و شوینیسم و “پان” بوده اند، ناگهان رگ زیر پوستی ی “پان” و شووینیستی خودشان ورم کرد و بیرون زده است و با غیرت و عصبیت اولترا ناسیونالیستی به میدان ریختند و برای اهانت و افترإ و تبلیغات دروغ و سمپاشی علیه این و آن از سر و کول هم بالا رفتند؛ از دروغگوئی و افترا در شبکه های اجتماعی کم نیاوردند که گویا فلانی میگوید جز تُرک در آذربایجان کسی نباید زندگی کند وگرنه باید قتل عام شود، یا فلانی دعوت به قتل عام کُردها کرده است و باید پاسخگوی نسل کشی باشد. از این قبیل سمپاشی های پلشت که خود، بازنمای اصل مرافعه میدانی و آینه تمام نمای یک تاریک اندیشی پان کُرد پان ایرانی است و “رفقا” هم با “لایک” هایشان، و بسیاری “رفقا” هم با سکوتشان، باد در آستین شان می کنند. این “روشنفکران” مفتّنِ کذاب و متعصب، بجای تحلیل مشخص از شرائط مشخص، خاک بر چشم ها می پاشند و آب را گل آلود می کنند تا ماهی بگیرند. این ” انقلابیون” حتا شرم ندارند، ” شرم، خود احساسی انقلابی است”.
خوشبختانه قرار نیست مرافعه واقعی در فیسبوک ها حل و فصل شود. امید من به درایت فعالان ملی در آذربایجان است.
شهاب برهان – ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ – ۷ آوریل ۲۰۲۵
14 پاسخ
یک سوال آیا رژیم تا بحال توانسته یک تظاهرات ۱۰ هزار نفری در یک روز عزا داری در اورمیه برگزار بکند ؟؟ جواب مطلقا نه است ولی مردم تورک زبان اورمیه تظاهرات عظیمی برگزار کردند که گفته میشود بیش از ۱۰۰ هزار نفر شرکت کرده بود و درست در همین نقطه است که این حرکت مردم تورک زبان هم رژیم و هم باصطلاح اپوزیسیون مرگز گرای چپ و راست را مات کرد و ما آذربایجانی ها در گذشته نیز شاهد هجوم مشترک رژیم و اپوزیسیون به ملت آذربایجان بودیم در سال ۱۳۸۵ در جریان توهین روزنامه ایران « سوسکها » و هم در جریان جنگ دوم ارمنستان – آذربایجان در سال ۲۰۲۰ میلادی و حمایت رژیم و اپوزیسیون از دولت اشغالگر ارمنستان . و نقطه مشترک شما در کوبیدن ملت آذربایجان تحت لوای پان تورک است
این فرد بنام صادقی مثل اینکه به لشکر کشی های فریبکارانه برای اهدافش خیلی دل بسته است. باید به این فرد گفت
این بازی هایی که رد پای تفرقه افکنانه باندهای مخرب حگومتی درشان است هیچ ارزشی ندارند. هوشمندان ایرانی که در مجموعه کردی و ترکی یا اذری تعریف می شود
حتمن با این لشکرکشی بی خود برخورد خواهند کرد و آنها را بپرسش خواهند گرفت
نه مثل این صادقیه آتش بیار معرکه می شوند
وقتی فردی نکته غیر معقولی بیان می کند بعدن برای توجیه و یا تعدیل کردن نظرش مجبور به آوردن و یا گفتن مطالب جدیدی است
حال حکایت آقای برهان! بگذریم!
اما وقتی به عصر نو زایی بشر توجه کنیم می بینیم
ابتدای این نو زایی با این شروع شد که حیثیت و اعتبار افراد از داشتن زمین به داشتن کار و انجام دادن کار تغییر یافت؛
حال می بینیم در چند قرن بعد از آن حرکت مهم بشری، آقا برهان که فردی اندیشمند است در موضوع ترک و کرد بجای توجه به موضوع ارزشمندی افراد که دیگر زمین حیثت دهنده و اعتبار دهند نیست
برای مطرح کرد موضوع مورد نظر خودش به سرزمینی در ایران که ملک مشا همه ایرانیان است و جمعیتی در آن زندگی می کنند توجه می کند آنهم برای برجسته کردن حقی برمبنای قوم خواهی.
از چپ و راست صاحب خانه را نشانه گرفتند نه دزد را
اذری ها و کردها ودیکر قوم های ایرانی هزاران سال است که با هم همزیستی دارند کشاکش های قومی را پیش تر خان ها و روئسای قبایل و یاغیان وغارتگران ویا قدرتمندان دامن می زدند مانند سیمیتقوی راهزن و ادمکش و…. اکنون که خان ها و قبیله ها و روابط پیش سرمایه داری برچیده شده اند حزب ها ، گروه ها و شخصیت های سیاسی نباید تحم کینه و نفرت بکارند و هنوز ملت ما از یوغ اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی رها نشده به اتشی دامن بزنند که گریبان گیر همگان خواهد شد . دوستان کرد و ترک ما نمونه یو گسلاوی را به یاد بیاورند که چگونه در اثر تحریکات ناسیونالیست های قوم پرست کار به جنگ داخلی کشید
نخیر، افندی دست بردار تقسیم اراضی ایران نیست! از امروز می خواد خط بکشە و سهم خودش رو بردارە! گویا چون رضا شاە اسم بخش بزرگی از مکریان رو آ- غربی گذاشتە، پس سندش رو دادە و کوردها مستاجرند! از این قرار اردبیل و زنجان و قزوین هم آذر بایجان نیستند و مستاجرند! در این نوشتەهای اوغوزگرایانە، هیچ راهی بە دوستی و همزیستی مسالمت آمیز نیست! افندی شما در سرزمین آریائی ها( نوادگان مردم آتش پرست) مهمانید! کل ملک از آن مردم ایران و ایرانی ترین آنها یعنی کوردها هست! دوران شیعە گری بسر رسید و کورد و فارس یک تن واحد خواهند شد! شما هم حق خواهید داشت کە زبان باستانی آذری ایرانی رو دوبارە احیا کنید و آذری شدە و بە آغوش ئیران ( آتشکدە ) برگردید.
این فرد بنام امیر ایرانی شرکت بیش از ۱۰۰ هزار زن ، مرد و پیر ، جوان آذربایجانی را لشکر کشی میخواند ولی واقعیت این است که حضور حرکت ملی آذربایجان در ۲۰ سال اخیر در صحنه سیاسی اجتماعی هم رژیم ددمنش و هم مرگزگراهای چپ و راست را به وحشت انداخته و امروز آذربایجان خواسته هایی دارد که مرگزگرا های تمامیت خواه شدیدا مخالفش هستند و این خواست ملت آذربایجان را مرگز گرا های تمامیت خواه چپ و راست عامل تفرقه میدانند برای مثال من سوالی از خود این فرد بنام امیر ایرانی دارم نظرت راجع به تحصیل بزبان مادری چیست ؟؟ . این حداقل خواست حرکت ملی آذربایجان است .
هم میهن پاسخی به شما دادم
شاید بدلایل خاص زحمت کشان اخبار روز
صلاح به انتشار ندیدند.
اما امید وارم
از بازی قوم خواهان کمیک فاصله بگیرید
روند تحولخواهی را بگونه ای دگر پی بگیری
نکاتی که این هم میهن آورده است پاسخ خطرناکی به آقای برهان و دیگرانی است که بر اساس قوم خواهی می خواهند حرکت کنند که باید به آفای برهان عرض کرد
هر هایی ، هویی را خواهد آفرید
پس چه بهتر است در سرزمین فعلیمان بنام ایران که بخشی کوچکی از ایران بزرگی است هر اسکان یافته در این سرزمین را یک ایرانی با هویت شهروند ایران بدانیم آنهم با حقوق برابر و با روحیه و هویت ملی که همه در یک مبارزه هماهنگ تلاش کنند در کشورمان آزادی و دمکراسی را محقق کنند؛ آنهم با یک زبان مشترک که هویت بخش به همه شود؛
اما زبان های محلی و گویش های محلی نباید فراموش شوند چون هر زبان و گویش محلی شادی آفرینی و غم آفرینی خودش را در طول تاریخ آفریده است که باید آن آفرینش ها و پیدایش ها هم مورد توجه باشد زنده بمانند.
این مطلب در رابطه با هم میهن آقای آواره بود
متأسفانه جناب برهان ذیل تابلوی “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” ملغمه ای از تحلیلات نامشخص از شرایط نامشخص را نیز وارد کرده اند. معلوم نیست که این بار هم خواهند گفت که من صرفاً راوی بیطرف این مسائل بوده ام! و یا اینکه مسئولیت این تحلیلات را شخصاً برعهده خواهند گرفت! هرچه باشد مثال نقض در تعمیمها و استثنا در خطکشی های قاعده مند ایشان بسیار است که در ۶ سطر نمیگنجد. اما مشخص نیست که چرا ایشان مرز میان تحلیلات شخصی و باورها و توصیه های خود را با تحلیل شرایط ذهنی و عینی وضعیت بیرونی در درون متن مشخص نمیکنند و روشن نمیکنند که کجا خودشان حرف میزنند و کجا در حال توصیف بیان عقاید و ذهنیت توده ها هستند. به هر صورت انتقاد فراوان است، اما ما هرچه بگوییم فردا خواهند گفت که “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” بوده!
جناب کارو .
شما خودتان از طرف کی موضوع می گیرید؟ خوب معلوم است از طرف کردها.
تورک ها خیلی محترمانه به کرد ها می گویند همان سنندج و سقز هم سرزمین اذربایجان است ما می دانیم کرد ها چطور و از کجا به منطقه امده اند حالا که بخشی اذربایجان را مثل سندج و سقز و چند شهر دیگر اذربایجان را در نقشه کنونی ایران کردستان معروفی کرده اند باید کلاه خود را بالا انداخته و به زندگی خود ادامه دهید .
اما اگر مرگز گرایان از چپ و راست و تحولات سوریه شما را باد کنند تورک ها توان خالی کردن ان باد را دارند .
اگر بر تورک ها هزینه درست شود ان وقت درگیری بر سر اورمیه نخواهد بود درگیری بر سر سنندج و سقز خواهد . فقط جهت اطلاع.
ظاهرن توان فهم موضوعات را ندارید.
هم میهن جناب کارو موضوعات را فراتر از قوم خواهی می خواهد یاد آوری کند؛
آنوقت تو علی نام کرنایی را برداشتی ناشیانه از سر گشادش شروع به داد وقال می کنی که ترک ها چه هستند و کرد ها چه هستند
این بازی مخرب که حکومت و عوامل چماقداری حسنی و قاضی پور و امام جمعه فلان در ارومیه با یک نمایش تاسفبار دلقک گونه اجرا کردند
حتا بسیارانی از ایرانیان ترک نامیده شده را رنجانده است و آنها این روش های تفرقه افکنانه را مخرب در روند تحولخواهی ایرانیان می دانند
کامنت بنده متوجه نویسندۀ نوشتار یعنی جناب شهاب برهان بوده است. بنابراین پاسخی به پرسش شما نمیدهم. دربارۀ تهدید علنی تان، ظاهراً باید از لطف جنابعالی که به نمایندگی از صاحبان برحق کرۀ زمین یعنی ملت کبیر تورک اجازه صادر کرده اید که کوردها، این نژاد حقیر و ضعیف و مادون بشر، در شهرهای سنندج و سقز از اکسیژن آذربایجان بزرگ -که روز به روز هم بزرگتر میشود- استفاده کنند ممنون و قدردان باشم!! اکر اجازه بفرمایید این حقیر به قدر حیات از اکسیژن و آب این سرزمین که به نژاد برتر تورک تعلق ابدی دارد مصرف کنم!! بیش از همه برای گردانندگان اخبار روز متأسفم که به چنین تهدیدات و یاوه های نژادپرستانه ای اجازۀ انتشار میدهند و همزمان پاسخگویی به کامنتها را محدود میکنند.