شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

هنر زنده‌ی بی‌مجوز در زیر پوست شهر – امید احسانی

هیوا سیفی زاده

پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» بسیاری از چیزها به طور بنیادی تغییر کرده است. یکی از مصادیق بارز این امر تغییر پوشش زنان در فضاهای عمومی است. حتی گاهی در رویدادهای فرهنگیِ عمومی زنان با پوششی حضور دارند که تا چند سال قبل ممکن بود به لغو آن رویداد یا ایجاد مشکل برای آن هنرمند بینجامد. برای مثال، می‌توان به اتفاقات اخیر در حاشیه‌ی «جشن سینماییِ حافظ» اشاره کرد که انتقاد شدید رسانه‌های تندرو از پوشش بعضی هنرمندان زن را در پی داشت. 

این پدیده در فضای هنری و اجراهای بدون مجوز هم مشهود است، به‌ویژه در حوزه‌ی موسیقی که زنانِ خواننده از حق دریافت مجوز قانونی محروم‌اند. البته پوشش اختیاریِ زنان در اجراهای بدون مجوز عاری از خطر نیست. برای نمونه، می‌توان به دستگیریِ اخیر هیوا سیفی‌زاده و گروه موسیقی و تیم اجراییِ مجموعه‌ی «عمارت روبه‌رو» اشاره کرد.

در این گزارش به این مسئله می‌پردازیم که چگونه هنرمندان و هواداران موسیقی به نوعی مخاطره‌جوییِ مسالمت‌آمیز روی آورده‌اند و می‌کوشند از طریق اجراهای بدون مجوز مطالباتِ فرهنگی و هنریِ خود را مطرح کنند. 

تولید فیلم‌های بدون مجوز، اجرای نمایش‌ در محیط‌های غیررسمی و به اصطلاح «یواشکی»، و برگزاری کنسرت‌ ــ حتی اجرای موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی کلاسیک اروپاییِ بدون کلام ــ در فضاهای خصوصی به یکی از راه‌های ابراز مخالفت با نظارتِ حکومتی بر هنر تبدیل شده است. البته بسیاری از مردانِ نامدار موسیقی پاپ ایران که در غیاب خوانندگان زن، صحنه را قبضه کرده‌اند همچنان فعالیت رسمی دارند. گروهی از دیگر هنرمندان هم صحنه‌های رسمی را ترک نکرده‌اند، نه به‌ این علت که با لزوم دریافت مجوز موافق‌اند بلکه چون عقیده دارند که نباید صحنه را خالی گذاشت. در اماکن دولتی‌ای نظیر تالار وحدت ــ مناسب‌ترین سالن برای اجرای موسیقی در تهران ــ نمی‌توان بدون مجوز روی صحنه رفت؛ گروهی از هنرمندان استدلال می‌کنند که در غیاب آنان، بی‌هنران و روضه‌خوانان و مداحان جایگزین خواهند شد و بنابراین نباید صحنه را خالی نکرد. اما تعداد زیادی از هنرمندان و هنردوستان با این نظر مخالف‌اند و به هیچ وجه، حتی برای اجرای موسیقی دستگاهیِ بدون کلام یا تولید فیلمی متعارف یا اجرای نمایشی از شکسپیر، حاضر به فعالیت در عرصه‌ی رسمی نیستند. امتناع از فعالیت در عرصه‌ی رسمی چه دستاوردها و چه خطراتی دارد؟

شهر تهران لایه‌لایه است. ساختار فرهنگی در بالا و مرکز و پایین شهر تفاوت‌هایی بنیادین دارد. مثلاً حضور گشت‌های مربوط به حجاب در شمال تهران، مرفه‌ترین منطقه‌ی شهر، کم‌رنگ‌تر است تا در مناطقی مثل چهارراه ولی‌عصر و میدان انقلاب در مرکز شهر. تا چند سال قبل، رویدادهای غیررسمی عمدتاً در مرکز شهر و در محله‌هایی مثل سنایی و انقلاب برگزار می‌شد اما در چند سال اخیر محله‌هایی در شمال تهران هم به این جرگه داخل شده‌اند. اکنون نمایش‌ها و کنسرت‌های خصوصی و غیررسمیِ فراوانی در خانه‌های بزرگ و در حضور دوستان و آشنایانِ نزدیک و معتمدی اجرا می‌شود که پیشتر بلیت خریده‌اند. 

ستم و تبعیض علیه هنرمندانِ زن در هیچ حوزه‌ای به اندازه‌ی موسیقی چشمگیر نبوده است. نه تنها خوانندگان بلکه نوازندگانِ زن هم با مشکلات متعددی مواجه بوده‌اند. گاهی حتی استادان نامدار موسیقی ایرانی برای جلوگیری از هر گونه «دردسر احتمالی»، به‌ویژه در اجراهای خارج از تهران، نوازندگان زن را از گروه خود حذف کرده‌اند. در دیگر موارد، نوازندگان زن به دستور مسئولان دولتی و محلی از گروه حذف شده‌اند. 

اما حالا وضعیت تغییر کرده است. گرچه هنوز حضور زنانِ نوازنده و خواننده چشمگیر نیست اما در مقایسه با گذشته پررنگ‌تر شده است. در دهه‌ی اول اسفند، دست‌کم هشت خواننده‌ی زن به شکل‌های مختلف در تهران روی صحنه رفتند و هیوا سیفی‌زاده در میانه‌ی اجرای زنده در «عمارت روبه‌رو» دستگیر شد.

اجراهای غیررسمی به شکل اعجاب‌انگیزی رونق پیدا کرده‌اند. یکی از خوانندگان مشهور موسیقی آلترناتیو می‌گوید از وقتی که دریافتِ مجوز را نادیده گرفته درآمدش بسیار بیشتر شده است. او تأکید می‌کند که دریافت مجوز و اجاره‌بهای سالن‌های رسمی و هزینه‌ی نهادهای امنیتی و نظارتی آن‌قدر زیاد است که بخش عمده‌ای از درآمد کنسرت را می‌بلعد. اما وقتی که هنرمند برای کنسرتی غیررسمی به دوستان و آشنایانِ دور و نزدیک بلیت می‌فروشد، صرفاً با مالک یک بنا طرف است و فقط باید به او اجاره‌بها بپردازد. این هنرمند اضافه می‌کند که هرچند ظرفیت چنین اماکنی ۳۰-۱۵ درصد سالنی مثل تالار وحدت یا ۱۵-۵ درصد سالنی مثل برج میلاد است اما تعدد اجرا در این سالن‌های کوچک سبب شده است که او بیش از اجرا در برج میلاد و تالار وحدت درآمد کسب کند. این امر نشان می‌دهد که بوروکراسی وزارت ارشاد تا چه اندازه دردسرساز و مشکل‌آفرین است. در ماه‌های اخیر، بعضی از مدیران دولتی به هنرمندانی که سال‌ها ممنوع‌ازکار بوده‌اند، پیام داده‌ و پرسیده‌اند که چرا برای دریافت مجوز و اجرای کنسرت اقدام نمی‌کنید! اما حتی در چنین مواردی هم حاضر نشده‌اند که قوانین بوروکراتیک را تغییر دهند.

روند صدور مجوز طوری طراحی شده‌ که گویی هنرمند مجرم است. اولین قدم عبارت است از اخذ استعلام از نهادهای حقوقی در مورد هنرمندان موسیقی و اطمینان از عدم «سوءپیشینه»ی او. به عبارت دیگر، پیش‌فرض مهم‌ترین نهاد ناظر بر فعالیت‌های هنری این است که هنرمندانِ فعال در حوزه‌ی موسیقی ممکن است مجرم باشند! بنابراین، پیش از آنکه روی صحنه بروند باید از آنها رفع اتهام شود. در دو سال اخیر، بعضی از مدیران دولتی با بعضی از نوازندگان و رهبران ارکستر و آهنگ‌سازان تماس گرفته و به آنها پیشنهاد داده‌اند که در ازای دریافت دستمزدهایی پنج-شش برابر عرف روز، در رویدادهای دولتی‌ای نظیر جشنواره‌ی موسیقی فجر شرکت کنند. اما حتی در چنین مواردی هم حاضر نشده‌اند که رویّه‌های توهین‌آمیزی مثل اخذ استعلام از نهادهای حقوقی را اصلاح کنند. 

هم‌زمان، در نقاط گوناگون تهران، به‌ویژه در مرکز شهر، هر هفته ده‌ها کنسرت غیررسمی برگزار می‌شود: از اجرای قطعات آوازی خلق‌شده توسط یکی از آهنگ‌سازان نامدار آلمانیِ دوره‌ی رمانتیک در زیرزمینی در حوالی تجریش تا تک‌نوازیِ دوتارِ موسیقی شمال خراسان در مکانی در حوالی بازار تهران. در این میان، نام برخی اماکن بر سرِ زبان‌ها افتاده است. برای مثال، می‌توان به «عمارت روبه‌رو» اشاره کرد که از چند سال‌ قبل میزبان هنرمندانِ مستقل بوده است و اکنون مدیرش، هومن معمارپناهی، به اتهام میدان‌ دادن به خوانندگانِ زن در بازداشت به سر می‌برد. 

نیروی پیش‌برنده‌ی اصلی شهروندی است که بلیت این کنسرت‌ها را می‌خرد. قیمت بلیت‌ کنسرت‌های غیررسمی از ۴۰۰ هزار تا یک میلیون تومان در نوسان است. البته قیمت بلیت کنسرت یکی از ستارگانِ قدیمی‌تر موسیقی پاپ که چند سال‌ فعالیت رسمی نداشت، دو میلیون تومان بود و تمام بلیت‌ها به سرعت و بدون تبلیغات عمومی فروخته شد. انگار مخاطبان می‌خواستند بگویند «می‌دانیم که تصمیم تو مبنی بر حضور نیافتن در عرصه‌ی رسمی چقدر ارزشمند است و بهای این بلیتِ گران‌قیمت را نه تنها برای لذت بردن از هنرت بلکه به نشانه‌ی ارج نهادن به کنش اجتماعی‌ات می‌پردازیم». 

این کنسرت‌ها و مخاطبانشان چنان پرشمارند که دیگر نمی‌توان صرفاً از نوعی کنش اجتماعی سخن گفت و باید بر بازتعریف فعالیت فرهنگیِ طبقه‌ی متوسط پس از اتفاقات سال ۱۴۰۱ تأکید کرد. مخاطب این نوع فعالیت فرهنگی را دوست دارد و به‌رغم خطر دستگیری، به تماشای این کنسرت‌ها می‌نشیند ــ زنانِ تماشاگر این کنسرت‌ها اغلب حجاب اجباری بر سر ندارند. به عبارت دیگر، طبقه‌ی متوسط شهرنشین خطر را به جان می‌خرد تا به شیوه‌ی دلخواه خود به تفریح و فعالیت فرهنگی بپردازد.

فقط یکی از سه جشنواره‌ی موضوعیِ مهم اسفندماه در فضایی رسمی، یعنی در دانشگاه تهران، طراحی و برگزار شد. جالب اینکه دپارتمان موسیقی این دانشگاه از سال‌ها قبل رویّه‌ای به‌شدت محافظه‌کار در پیش گرفته بود اما دانشجویان با الهام از کنسرت‌های مستقل و بدون مجوز و موسیقی‌ آلترناتیو، این رویداد بزرگ دانشگاهی را طراحی کردند. در ده سال اخیر، چنین جشنواره‌ای، دست‌کم از نظر گستردگیِ موسیقایی و تعداد اجراها، در دانشگاه تهران برگزار نشده بود. دو جشنواره‌ی دیگر اسفندماه به طور کامل توسط بخش خصوصی و به شکل غیررسمی طراحی و اجرا شد. 

بعضی هنوز تصور می‌کنند که نهادهای امینتی از تمام این رویدادها خبر دارند اما فعلاً نمی‌خواهند شدت عمل نشان دهند. حتی اگر این تصور درست باشد باز هم حاکی از نوعی پیشرفت است. افزون بر این، احتمالاً علت اصلیِ مماشاتِ کنونی را باید در کثرت این رویدادها جست. وقتی هر هفته‌ حدود پنجاه کنسرتِ غیررسمی در تهران برگزار می‌شود، برخورد قهرآمیز نهادهای امنیتی با این همه هنرمند و مخاطب پیامدهای اجتماعیِ گسترده‌ای خواهد داشت.

دیگر نکته‌ی مهم عبارت است از چرخه‌ی اقتصادیِ حاصل از این کنسرت‌ها. بعضی عقیده دارند که سود اصلی نصیب وابستگان حکومت می‌شود. به هر حال، هنرمندانی که به عرصه‌ی رسمی پشت کرده‌اند از این طریق درآمد نسبتاً چشمگیری دارند. برای مثال، یکی از گروه‌های موسیقی طی یک سال بیش از دویست کنسرتِ غیررسمی برگزار کرده است. یعنی دست‌کم حدود ۳۰ هزار نفر به تماشای کنسرت‌های این گروه نشسته‌اند. در صورت فعالیت رسمی این گروه، تعداد تماشاگران کنسرت‌ها، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، یک‌سوم رقم فعلی ‌بود. 

حتی اگر فرض کنیم که برگزاریِ چنین کنسرت‌ها و نمایش‌هایی نوعی «سوپاپ اطمینان» است، تعداد زیاد مخاطبان این برنامه‌ها حاکی از شکست سیاست‌های هنریِ رسمی است. مخاطب خواهان اثری هنری است که تحت نظارت حکومت تولید نشده باشد. ممکن است که این اثر تک‌نوازیِ ساده‌ی سه‌تار باشد و مدیرانِ دولتی هم با آن مخالف نباشند اما به محض اینکه این اثر با مجوز رسمی دولتی ارائه می‌شود، ماجرا فرق می‌کند. 

موسیقی غیررسمیِ پویا حاکمیت را مجبور کرده است که حتی در مورد هنرمندان هیپ‌هاپ و رپ فارسی هم کمی تسامح نشان دهد. برای مثال، اولین کنسرت رسمیِ گروه «دِدان» با استقبال ویژه‌ی مخاطبان روبه‌رو شد. اما مجوز دادن به این قبیل هنرمندان به عقب‌نشینیِ طبقه‌ی متوسط فرهنگی نخواهد انجامید. پیداست که مردم بیش از خود موسیقی، آزادی و پوشش اختیاری در هنگام اجرا را دوست دارند. این وضعیت را می‌توان از منظری همچون زیستن در خانه‌ای روی آب و از منظر دیگری نوعی مبارزه برای رساندن این خانه به ساحل امن دانست. با گذر زمان می‌توان درباره‌ی قدرتِ دیگرگون‌کننده‌ی این نوع از کنش‌گریِ اجتماعی-هنری دقیق‌تر قضاوت کرد.

منبع: آسو

برچسب ها

به باور من ممنوعیت‌ها نه تنها زنان را ناامید نکرد که آنها را شجاع‌تر نیز کرد تا به مبارزه ادامه داده و قوی‌تر از پیش برای حقی که پایمال شده، بجنگند

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن نظرات بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را محل تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. ديدگاه هایی که از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، به دليل نقض ضوابط حاکم بر بخش ديدگاه های اخبار روز منتشر نمی شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *