زمانی که رفیق فرخ نگهدار در نوشته اخیر خود از «جهانبینی مقاومتمحور» سخن گفت، پرسشی در ذهن شکل گرفت که چرا رفیق از میان سه پیشوند «مقاومتمحور»، «گفتمان»، «سیاست» و «جهانبینی»، واژهی آخری را برگزیده است. در حالی که پیشوند «مقاومتمحور» هم به همراه «سیاست»، هم «گفتمان» و هم «جهانبینی» میتواند به کار رود، چرا ایشان «جهانبینی» را انتخاب کرده است؟ به نظر میرسد این انتخاب، منظور خاصی داشته باشد که به نظر من به نگاه ایشان برمیگردد؛ اما به دلیل جلوگیری از طولانی شدن نوشتهام، این مسئله را کنار میگذارم. اما نکتهای که باقی میماند این است که در این نوشته، رفیق نگهدار برای طرح موضع خود چه ضرورتی احساس کرده که باید متنی طولانی و پراکنده بنویسد؟ متنی که پر است از سخنان تکراری و گاهی متناقض، که بیتوجهی به دغدغههای اقشار مختلف مردم را نشان میدهد.
رفیق فرخ نگهدار به روال همیشگی، در این نوشتهی طولانی، از بررسی و تحلیل مواضع دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی بهطور واضح خودداری میکند. در حقیقت، منظور از «جهانبینی مقاومتمحور» در این نوشتار، اشاره به دیدگاههایی است که «دشمنی ایالات متحده آمریکا با ایران» را در مرکز توجه قرار میدهند. ایشان بر این باور است که جوهره و غایت استراتژیک گفتمان مقاومتمحور، تنها دشمنی با آمریکاست و هیچچیز بیشتر. رفیق نگهدار معتقد است که زمینه «همکاری متقابل سودمند بین آمریکا و ایران» وجود دارد، اما جمهوری اسلامی از این همکاری امتناع میکند. ایشان به نمونههای همکاری ایران با آمریکا در جنگهای افغانستان و عراق اشاره میکند، اما از انعکاس اصل برد-برد در این همکاریها غافل است. اگر ایشان به این موضوع پرداخته بود، میتوانست به بدعهدی آمریکا در قبال این همکاریها اشاره کند. پس باید این سوال مطرح شود که کجای تقسیم، آمریکا بخشی از «برد» را به نفع ایران وارد کرده است؟
اگر آمریکا حسن نیت نشان میداد و خواهان عادیسازی روابط با جمهوری اسلامی بود، نباید همکاری ایران در جنگ افغانستان و عراق را نادیده میگرفت. نادیده گرفتن این همکاریها از سوی آمریکا چه معنایی دارد؟ آیا این مسئله باعث تداوم بیاعتمادی ایران به آمریکا نمیشود؟
رفیق فرخ نگهدار شاید فراموش کرده باشد یا نمیخواهد یادآوری کند که آمریکا پس از همکاری با ایران در جنگهای افغانستان و عراق به بدعهدی روی آورد و سرنوشت قذافی و لیبی را رقم زد. کاش ایشان به بدعهدیهای آمریکا در قبال دیگر دولتها اشاره میکرد تا متوجه میشد که جمهوری اسلامی نمیتواند به آمریکا اعتماد کند.
در شرایط فعلی، آیا مذاکره با آمریکا به معنای پذیرش پیشنهادات آمریکا و تغییر شرایط از «برد-برد» به «برد-باخت» خواهد بود؟ آیا فراموش کردهایم که تجربه قذافی و تعطیلی تاسیسات هستهای لیبی به خاطر جلب رضایت آمریکا همچنان در تاریخ باقی مانده است؟
حال در دوران ریاستجمهوری ترامپ، آیا مذاکره با ایران با مانع مواجه نخواهد شد؟ پاسخ این سوال را میتوان در رفتار و گفتار آمریکا یافت. همانطور که در پاسخ به ارسال نامه ترامپ به ایران، شورای امنیت سازمان ملل با درهای بسته نشستی برگزار کرد، این نشاندهنده بدعهدی دیگر آمریکا در تعاملات خود با ایران است. رفتار ترامپ نیز در این خصوص مشابه همپالکیهای او در زمینه سیاست خارجی است. ترامپ همواره در تلاش است تا بر اساس منافع آمریکا، چه با دوست و چه با دشمن، رفتار کند و این برخورد با قوانین بینالمللی همخوانی ندارد.
در این میان، عراقچی نیز پس از دریافت نامه ترامپ، اعلام کرد که ایران تنها در شرایطی وارد مذاکره خواهد شد که از موضع برابر و فارغ از فشار و تهدید باشد. این واکنش جمهوری اسلامی در برابر فشار حداکثری، ناظر بر آن است که مذاکره از موضع پایین هیچ دستاوردی نخواهد داشت. این موضع ایران نشاندهنده عزم کشور برای مذاکره در شرایطی است که فشار آمریکا تأثیری بر مواضع ایران نگذارد.
در نهایت، رفیق فرخ نگهدار باید پاسخ دهد که در شرایط فعلی، جمهوری اسلامی باید چه موضعی در برابر سیاست ترکیبی ترامپ اتخاذ کند که منافع ملی و یکپارچگی ایران حفظ شود.
مهرزاد وطنآبادی
پانویس: *۱- صلح و توسعه: مهمترین اهداف استراتژیک کشور؛ در نقد جهانبینی مقاومتمحور – فرخ نگهدار
4 پاسخ
جناب وطن آبادی شما چنان روابط ایران و آمریکا را برسی کرده اید که تو گویی این روابط از زمان جنگ امریکا و صدام شروع شده. نه دوست عزیز ۴۴۴ روز گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا که با هلهله و شادی نیروهای چپ به امید تقابل و تضاد دائمی جمهوری اسلامی با آمریکا شدت یافت آن نقطه عطفیست که فراموش کرده اید.اگر سیاست های رونالد ریگان را به عنوان آغاز نئولیبرالیسم در آمریکا بپذیریم آنوقت به عمق فاجعه سیاست چپ ایران در شکست حزب دموکرات و یکی از انسان ترین رئیس جمهور های آمریکا وپیروزی ریگان پی میبریم. حال آن کاشته به بار نشسته و فرخ نگهدار به عنوان سمبولی از آن چپ نمیداند نتیجه اسفناک آن سیاست را امروز چگونه ارزیابی کند.
“با هلهله و شادی نیروهای چپ ” ؟؟
از چه زمانی رویزیونیستهای روسی و چینی (توده ای-اکثریتی-رنجبران…) و نگهدار -کیانوری….جزو نیروهای چپ شدند؟ اینان که نیروهای رانده شده از چپ بودند.تبلیغات و تحریفات فاشیستهای طالبان سلطنت را تکرار نکنید!
چه جالب, انگار در زمان حمله به سفارت آمریکا تنها سازمان چپ واقعی شخص شخیص شما بوده که از اشغال سفارت حمایت نکرده است. درضمن جهت یادآوری لازم است بدانید که در آن زمان هنوز چیزی بنام اکثریت و اقلیت در سازمان چریک ها شکل نگرفته بود.
معلوم شد که شما نیز یکی از کسانی بودید که از دیوار سفارت بالا رفتند. اختلافات از قبل بود و از همین گونه مسایل تشدید و چند ماه دیرتر منجر به انشعاب شد.انشعابات یک شبه رخ نمیدهد.
کسی که سازمانهای سیاسی و تاریخ چپ را نمی شناسد و بوق هم در دست. شما هم حتما از توابین توده ای-اکثریتی هستید . قوز بالا قوز ! چه شود؟