سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳

معنای سیاسی جدال بر سر دادگاه پرویز ثابتی – اصغر ایزدی

از لحظه‌ای که خبر شکایت سه زندانی سیاسی دوران محمدرضا شاه در یکی از دادگاه‌های فدرال آمریکا همچون یک بمب ساعتی در رسانه‌های بزرگ فارسی‌زبان و سپس در پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی بازتاب یافت، جدالی سهمگین آغاز شد.

این جدال در دو سطح متفاوت اما به‌هم‌گره‌خورده جریان دارد: یکی سطح مربوط به جنایت شکنجه و حق دادخواهی، و دیگری سطح سیاسی. در هر دو سطح، این کشمکش میان دو جریان عمده شکل گرفته است: از یک‌سو، جریان سلطنت‌طلب و حامی بازگشت رضا پهلوی به پادشاهی، و از سوی دیگر، جریان سیاسی خواهان آزادی و حاکمیت مردم.

با انتشار بیانیه‌ی جمعی از زندانیان سیاسی دوران پهلوی در حمایت از این شکایت، صف‌بندی‌ها روشن‌تر شده است. زندانیان سیاسی پیشین، با اتکا به تجربه‌ی زیسته‌ی خود از دوران زندان، شکنجه‌هایی که توسط ساواک بر آنان اعمال شد، مشاهده‌ی آثار شکنجه بر بدن بسیاری از هم‌بندانشان، تأیید وجود شکنجه از سوی نهادهای بین‌المللی، و حتی اعتراف رضا پهلوی به وقوع شکنجه در زمان پدرشان، و ابراز شرمساری از عملکرد دستگاه امنیتی سلطنتی، بر اهمیت حق دادخواهی در هر زمان و هر مکان تأکید می‌کنند.

در مقابل، جریان سلطنت‌طلب و از جمله شخص پرویز ثابتی و برخی از حامیان او، به دو شیوه واکنش نشان داده‌اند: برخی به‌کلی منکر وقوع شکنجه توسط ساواک شده‌اند، در حالی که برخی دیگر با وقاحت از “عالیجناب ثابتی” به دلیل “کم‌کاری” ساواک در سرکوب مخالفان رژیم پهلوی گلایه کرده‌اند. در همین حال، گروهی دیگر اساساً حق دادخواهی علیه ثابتی و ساواک را زیر سؤال برده‌اند و مدعی شده‌اند که چنین اقدامی به‌نوعی موجب کم‌رنگ شدن دادخواهی از جنایات جمهوری اسلامی خواهد شد.

اما مهم‌تر از همه، معنای سیاسی این جدال است: طرفداران تقدیر از پرویز ثابتی، معمار نهادینه‌سازی شکنجه و یک قاتل، و تلاش برای تطهیر ساواک، در پی آن هستند که گذشته را به حال بیاورند، یعنی شکستن قبح شکنجه و قتل و عادی سازی  لگد‌مال کردن کرامت انسانی و از این طریق پلی به آینده بزنند، آینده‌ای که در آن، در صورت به قدرت رسیدن جریان سلطنت‌طلب، میراث شکنجه و اعدام  را از رژیم فروپاشیده جمهوری اسلامی بازپس بگیرند و آن را بازسازی کنند. از سوی دیگر، جبهه‌ی دادخواهان و طرفداران دموکراسی می‌کوشند گذشته را در مسیر جنبش دادخواهی به حال بیاورند و از آن پلی بسازند برای آینده‌ای بدون شکنجه، اعدام، و زندانی سیاسی- آینده‌ای مبتنی بر اصول دموکراتیک و شیوه دموکراتیک زندگی.

بنابراین، معنای سیاسی شکایت از پرویز ثابتی، فارغ از نتیجه‌ی آن، اهمیتی انکارناپذیر دارد. برای دادخواهان، این موضوع نه مسئله‌ی انتقام از یک فرد، بلکه تلاشی برای روشن شدن حقیقت و دستیابی به عدالت است- عدالتی که ریشه در اصالت جنبش دادخواهی در ایران دارد.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

6 پاسخ

  1. آقای ایزدی و با درود به تلاش شما.برای خیلی سوال پیش آمده  چرا نام حسن حسام ؛ شهاب برهان ؛اشرف دهقانی ؛ سنجری ؛ تقی روزبه ….. از دوستان راه کارگری , چریکهای فدایی خلق  … در لیست دادخواهی نیست و آیا درست است که آنان بخاطر اکثریتی ها (بخصوص  فرخ نگهدار و … ) لیست را امضاء نکرده اند ؟……
    ممکنست لطفا شفاف سازی کنید؟ با سپاس.

    1. برخی از نام‌ها با اسم واقعی که در زندان بودند امضا کرده‌اند، طبیعی است که می بایست اسامی واقعی باشد و نه اسامی که با آن در شبکه‌های اجتماعی حضور دارند. از رفقایی که بیانیه را دریافت کردند، بهر دلیلی امضا نکردند، اما هیچ یک از این برخی رفقا که نام برده اید و بیانیه را امضا نکردند، اولا بیانیه بدون امضا برای جمع‌آوری امضا‌ها برای زندانیان سیاسی زمان شاه ارسال شده بود و بعداز آن‌که بیانیه با امضاها انتشار یافت، هیچ یک از امضا کنندگان و هیچ یک از کسانی که امضا نکردند، اعتراضی به وجود نام افراد خاص نکرده و یا ما از‌ آن بی اطلاع هستیم.

      1. ممنون از توضیحات.متاسفانه نام کسانی در لیست است(تا انجایی که بنده اطلاع دارم یکنفر قبل و یکنفر بعد از انقلاب) که بر اساس آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران، مستقیما “خطایی” مهلک مرتکب شده اند که میتواند پاشنه اشیل محسوب شود. انشالا گربه است.

  2. دیدی آن قهقههٔ کبکِ خِرامان حافظ /// که ز سرپنجهٔ شاهینِ قضا غافل بود

    دورانیکه “۵۷” تی ها (از جمله کمونیستها و مجاهدین و مبارزان….) در دالان های مخوف و دخمه های تیره و نمناک و سلولهای های رژیم خمینی و قضاییه جلادان در زندانهای سراسر کشور بدار کشیده و تیر باران شده و یا فرسوده و رنج کشیده و با انواع بیماریها و زخمها رها شدند، سردمداران رژیم پهلوی و سلطنت و پرویز ثابتی ها در آن زمان با دلارهای انتقالی به دنبال خرید املاک مرغوب در پاریس و لندن و بورلی هیلز لس آنجلس و نقاط مرغوب کالیفرنیا و فلوریدا…… بودند.
    به امید پیروزی جنبش دادخواهی علیه جنایات شاه و شیخ!

  3. “…یعنی شکستن قبح شکنجه و قتل و عادی سازی لگد‌مال کردن کرامت انسانی و از این طریق پلی به آینده بزنند، آینده‌ای که در آن، در صورت به قدرت رسیدن جریان سلطنت‌طلب، میراث شکنجه و اعدام را از رژیم فروپاشیده جمهوری اسلامی بازپس بگیرند و آن را بازسازی کنند.”

    خرف ندارد!

  4. این نوع شکایت ها اگر هم هیچ نتیجه ای نداشته باشد اما لازم و ضروریست چون به مزدوران و آمران می فهماند هر عملشان مورد بازخواست قرار می گیرد یا آن بازخواست باز خواست تاریخی است یا بازخواستش ممکن است در زمان قید حیاتش و در دادگاهی علنی شکل بگیرد. و مزدوران و دستور دهندگان باید بدانند روش فریبکارانه و توجیه گرایانه ای که بعضی ها برای نجات خود بکار می برند و می گویند مامور بودم مقصر من نیستم دیگر کاربرد ندارد و باید از ادبیات حذف شود.
    اما در این اقدام دفاع از شکایت نکته جالبی، پررنگ است:
    گروهی از شکایت کنندگان انسان هایی هستند که پیرو اقدامات جمعی و ایده لوژیکی بودند؛
    چون می دانیم در اقدامات تشکیلاتی همان فرهنگ مامور بودن مقصر نبودن پیش می آید
    اما در فرهنگ لیبرالی و آزادی افراد، هرکس مسئول اعمال خویش است و بخاطر اعمالش مورد بازخواست قرار می گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *