چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳

چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳

خورشیدِ‌مهر – بهمن پارسا

می دانم کِی ، امّا؛

نمیدانم  چرا و چگونه؟!

چرا رفتی!؟

چرا چشمانت را با خود بردی!؟

چرا از لبخندت که پنجره یی بود بر رشته های مروارید

لب فرو بستی!؟

و چرا گیسوانت 

– که یاد آور سیاه ترین شبِ روستایی بود در دور دست-

 دیگر در کارِ‌  شکار ِ نسیم نمی پریشند

تا صبح روستا عطر آگین شود!؟

می دانم کِی 

نمیدانم امّا کجا رفتی!؟

با این خیال که 

شاید باد ، این پی سپار بی سکون ،

از آنجا که تو هستی گذر  خواهد کرد

پس در باد گفتم؛

در نبودنت ، منم  و 

روستایی  که بازمانده ی گرمای  پنجاه و هشت تابستان ِ‌ بی پایان بود و

اینک ویرانه یی است در سرمای زمهریر،

تابستان  نیز برای همیشه به پایان رسیده است!

حالا  و در پس ِ هفت دریا و زیر ِ‌هفت آسمان 

 گرمای خورشیدِ مهر یاد آور تو ست.

ششم  مارس ۲۰۲۵

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *