
با گذشت بیش از چهار دهه از سقوط سلطنت پهلوی، همچنان برخی از بازماندگان این رژیم تلاش میکنند خود را به عنوان ناجیان ایران معرفی کنند. رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران، یکی از این چهرههاست که مدعی رهبری اپوزیسیون شده و در تلاش است تا نقشی کلیدی در آینده سیاسی ایران ایفا کند. اما عملکرد و گفتار او نشان میدهد که این ادعاها چیزی جز یک توهم سیاسی نیست.
۱. جایگاه رضا پهلوی در اپوزیسیون: رهبر یا توهم رهبری؟
رضا پهلوی سالهاست که خود را رهبر اپوزیسیون معرفی میکند، اما آیا واقعاً توانسته است چنین جایگاهی را به دست آورد؟ پاسخ به این پرسش منفی است. برخلاف ادعای وی، بخش وسیعی از مخالفان جمهوری اسلامی نه تنها از او حمایت نمیکنند، بلکه او را بخشی از یک گذشته شکستخورده میدانند. حضور او در فضای سیاسی ایران صرفاً به محافل سلطنتطلب محدود شده است، در حالی که نیروهای دموکرات، چپگرا و جمهوریخواه هیچگاه او را به عنوان یک آلترناتیو جدی در نظر نگرفتهاند.
۲. تناقض در گفتار و عملکرد: مدعی دموکراسی، اما اسیر سلطنتطلبان
یکی از بزرگترین مشکلات رضا پهلوی، ناتوانی او در ایجاد یک گفتمان منسجم است. او از یک سو ادعای پایبندی به دموکراسی میکند، اما از سوی دیگر همچنان خود را «شاهزاده» مینامد و از گذشته سلطنتی خود فاصله نمیگیرد. او خواستار اتحاد میان مخالفان است، اما حاضر نیست از هوادارانش بخواهد که به جای توهین و تخریب سایر گروهها، به گفتوگو و تعامل روی آورند.
از طرفی، او هیچگاه موضع شفافی در قبال جنایات رژیم پهلوی اتخاذ نکرده است. این در حالی است که بخش بزرگی از مردم ایران، بهویژه نسل جوان، حافظه تاریخی روشنی از سرکوبها و استبداد دوران پدرش دارند. عدم پذیرش مسئولیت و فرار از پاسخگویی باعث شده که چهره او برای بسیاری، نه به عنوان یک رهبر دموکراتیک، بلکه به عنوان نمادی از گذشتهای غیرقابل بازگشت شناخته شود.
۳. عدم درک واقعیتهای جدید ایران
یکی دیگر از مشکلات رضا پهلوی و حامیان سلطنتطلب او، ناتوانی در درک تغییرات اجتماعی و سیاسی ایران است. انقلاب ۵۷، صرفاً یک تغییر حکومت نبود، بلکه نتیجه یک تحول فکری و اجتماعی عمیق بود که نشان داد مردم ایران دیگر حاضر نیستند تحت یک نظام سلطنتی، هرچند با ظاهری مدرنتر، زندگی کنند.
اکنون، پس از دههها سرکوب و جنایت توسط جمهوری اسلامی، جامعه ایران بهوضوح به سمت جمهوریخواهی و نظامهای دموکراتیک مدرن گرایش دارد. سلطنت، چه در قالب گذشتهاش و چه به شکلی جدید، دیگر جایی در آینده ایران ندارد. رضا پهلوی اما همچنان از پذیرش این واقعیت سر باز میزند و در تلاش است که با تکیه بر نوستالژی سلطنتطلبان، خود را به عنوان یک ناجی معرفی کند.
۴. سخنرانی اخیر رضا پهلوی در مونیخ: نشانهای از بنبست سیاسی
سخنرانی اخیر رضا پهلوی در مونیخ، بار دیگر نشان داد که او از نظر سیاسی در یک حلقه بسته گرفتار شده است. او همچنان در میان حامیان سنتی خود صحبت میکند و از ورود به یک گفتوگوی جدی و باز با سایر گروههای اپوزیسیون خودداری میکند.
نکته مهم اینجاست که اگر کسی خود را رهبر اپوزیسیون بداند، باید بتواند با تمام جریانهای مخالف جمهوری اسلامی تعامل کند. اما رضا پهلوی تنها در محیطهایی حاضر میشود که از قبل حمایت او تضمین شده باشد. این نشاندهنده عدم اعتماد به نفس سیاسی اوست و همچنین ضعف بنیادین در توانایی برقراری دیالوگ با مخالفان سلطنت.
بسیار عالی! در این صورت، پایان مقاله را با تأکید بر اهمیت همبستگی نیروهای جمهوریخواه دموکرات و ضرورت تدوین یک سند مشترک برای دوران گذار تکمیل میکنم:
نتیجهگیری: آینده اپوزیسیون بدون رضا پهلوی، با اتحاد جمهوریخواهان دموکرات
امروز، جامعه ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک آلترناتیو واقعی برای جمهوری اسلامی است. اما این آلترناتیو نمیتواند از دل سلطنتطلبی و چهرههایی مانند رضا پهلوی بیرون بیاید. جنبشهای مدنی، فعالان حقوق بشر، نیروهای جمهوریخواه و جریانهای ترقیخواه، همه بهوضوح نشان دادهاند که مردم ایران به دنبال دموکراسی واقعی و نه یک دیکتاتوری جدید در لباسی دیگر هستند.
در این مسیر، همبستگی نیروهای جمهوریخواه دموکرات از اهمیت ویژهای برخوردار است. اگرچه پیشتر تلاشهایی برای همکاری این نیروها صورت گرفته است، اما امروز نیاز به تدوین سندی برای دوران گذار بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. این سند باید شامل اصولی باشد که گذار به یک نظام جمهوری مبتنی بر دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون را تضمین کند. چنین توافقی میتواند به جامعه ایران این اطمینان را بدهد که آیندهای روشن، بدون بازتولید استبداد، در انتظار آنهاست.
بنابراین، مسیر آینده نه از طریق اتکای دوباره به سلطنت، بلکه از طریق همکاری و اتحاد نیروهای جمهوریخواه دموکرات شکل خواهد گرفت. این اتحاد، نهتنها پاسخی به بحران کنونی ایران است، بلکه گامی اساسی در جهت تحقق آرمانهای آزادیخواهانهای است که مردم ایران برای آن هزینههای بسیاری پرداختهاند.
ر-کاظمی
9 پاسخ
اتحاد با چه کسی ؟
در یک مسابقه دو میدانی همه در خط شروع ایستاده اند . در میان آنها یک معلول ، یک کارگر ، کشاورز ، آموزگار … و یک قهرمان دو میدانی هم شرکت کرده اند . داور سوت آغاز مسابقه را میزد تا عدالت برای همه یکسان باشد ! چه کسی زود تر از همه به خط پایان مسابقه میرسد ؟
کسانیکه از ثروت و امکانات جامعه بیشترین بهره را برده اند و آن توانوانایی را دارند که از دیگران پیشی گیرند و به مقصد خودخواسته خود برسند .
آنان هیچگاه به خواستارها و نیازهای اجتماعی توجهی نداشته و نخواهند داشت .
اقتصاد ایران به اقتصاد نئولیبرالیستی به معنی درآمد به تومان و خرید به دلار وابسته است و اگر توجه داشته باشید اپوزیسیون غالب در ایران مخالف آنند که حکومت ایران بعنوان جمهوری “سرمایهداری” اسلامی خطاب شود . بدین معنی که از اقتصاد موجود در ایران نباید حرفی باشد ! در نتیجه فقط میخواهند “عمامه” با ” تاج ” یا “کراوات” تعویض شود . یعنی خر همان خر باشد فقط پالانش عوض شود !
درست است چون فرهنگ جامعه و ثروتمندان ایرانی هنوز دوران فئودالی را پشت سر نگذاشته است!
در ایران استقرار نظمی مبتنی بر سرمایه داری “دمکراتیک ” غیر ممکن است . هر نظمی کا بخواهد نظام سرمایه داری را حفظ کند ، باید بر سرکوب بیامان ستمدیدگان و استثمار شوندگان بنا شود .
متاسفانه ملت همیشه منتظر ناجی یا امام زمانی کماکان در توهم ظهور ایشان برای نجات ایران است!
هر نوع «همکاری و اتحاد نیروهای جمهوریخواه دموکرات» قطعا باید از کسان زیر کناره گیری کند و ابدا حول و حوش این کسان نگردد:
کسانی که گذشته و حال و شیوه برخوردشان با مخالفان و منتقدان نشان داده است که ذره ای به آزادی بیان اعتقاد ندارند و هر ادعایی که در این زمینه می کنند دروغ محض و نادان و بی شعور فرض کردن دیگران است.
کسانی که با جنایتکار ترین و بدنام ترین انسان ها نظیر پمپئو و جان بولتن و مایک پنس و ژنرال ها و سناتور های بدسابقه و رسوای آمریکا در تمام ایام سال کنفرانس و دیدار می گذارند و افتخارشان سخنرانی آن ها در مراسمشان است.
دشمنی این کسان با رضا پهلوی ربطی به انتقادات وارد بر او ندارد و فقط نشان وحشت این ها از اوست.
هر کسی که به این کسان نزدیک شود بی شک یا آلوده است و از جنس همین هاست یا چنان آلوده خواهد شد که نتواند بعد از آن سرش را در میان دوستانش بالا بگیرد.
به با خبر و با درود! نوشتید :
کسانی که گذشته و حال و شیوه برخوردشان با مخالفان و منتقدان نشان داده است که ذره ای به آزادی بیان اعتقاد ندارند و هر ادعایی که در این زمینه می کنند دروغ محض و نادان و بی شعور فرض کردن دیگران است.
عزیز جان! در همین جمله خودت را نمیبینی؟ وقت همگان خوش!
یکی از مشکلات روشنفکران ایرانی آن است که آرزو ها و ایده الهای خود را به جامعه تعمیم میدهند. میفرمائید ” انقلاب ۵۷،… صرفاً یک تغییر حکومت نبود، بلکه نتیجه یک تحول فکری و اجتماعی عمیق بود که نشان داد مردم ایران دیگر حاضر نیستند تحت یک نظام سلطنتی، هرچند با ظاهری مدرنتر، زندگی کنند.”نه دوست گرامی, مشگل مردم بیعدالتی و تبعیض و اختلاف طبقاتی به علت ریخت و پاش های شاه و دربار بود. مردم به غلط یا درست نه اصل سلطنت را که شخص شاه را مسئول میدانستند و حتا امروز با شعار ” رضا شاه روحت شاد” نه فقط ضدیت او با روحانیت را میستایند بلکه نشان میدهند که با سلطانی ملی و مقتدر که عدالت جو باشد مشگلی ندارند. به همین دلیل نباید دچار این توهم شد که سلطنت در ایران جایی ندارد. تا یکسال قبل از انقلاب, انتخاب آخوند فناتیکی چون خمینی چقدر قابل پیشبینی بود؟ اما در نبود آلترناتیوی معتبر جامعه از سر ناچاری دست به چنین اشتباهاتی میزند حتا در کشوری چون امریکا با انتخاب ترامپ.
سرنشین گردکی، آورد و برد سیخکی، به آقای رضا پهلوی:
خواهی که بگوئیم «پدر ملت ایران» توئی // پدرت نه، که خودت، مرهم ایران توئی
مردم از فضل پدر، خیر ندیدند رضا! // باز هم مدعی رهبر ایران توئی؟
توضیح: آورده اند که در قدیما، میخواستند یک معادل کاملن فارسی برای « مکتوب دو طرفه محرمانه مستقیم» که بیشتر کلمات آن عربی است، پیدا کنند. به جیزی رسیدند معادل آنچه در سطر اول آمده است. وقت همگان خوش!
انقلاب مشروطه انقلابی بود که اوامر قدر قدرتی شاه را به نمایندگان مردم در مجلس اعطا میکرد . انگلستان برای تنبیه مردمی که انقلاب کرده بودند قحطی بزرگی به نابودی ۹ میلیون نفر از ایرانیان را بوجود آورد تا نماینده خود رضا خان میر پنج را بیاورد تا تمامی دستآوردهای انقلاب مشروطه را زنده بگور نماید.در دوران پسرش از مشروطیت جنازه ای بیش نمانده بود و عالیجناب اعلیحضرت خدایگان شاهنشاه آریامهر ، چه فرمان یزدان چه فرمان شاه 👑 هیچگونه وابستگی و یا شنوایی به خواستها و نیازهای مردم ایران نداشت . نماینده ای برای اوامر و منافع بیگانگان بود و بقول لوموند دیپلوماتیک فرانسه ” شاه اناری بود که آب اش مکیده شده بود “. انقلاب ۵۷ برای رهائی حکومتی وابسته از بیگانگان ، برای استقرار سیاستی ملی و دموکراتیک در ایران بود سر انجام آن شد که نمیباید شد .
حال این منتظرالسطنه نقش چماق و هویج ای را بعهده دارد ؟ بستگی به نرمش قهرمانانه یا قهر گرایانه حکومت ایران دارد .