
در حاشیه اجلاس جهانی هوش مصنوعی در پاریس، روزنامه ی اومانیته با اقتصاددان سدریک دوران گفتگو کرده است. دوران بیشتر به دلیل توسعه مفهوم «تکنوفئودالیسم» شناخته میشود
اومانیته در مقدمه این گفتگو می نویسد: ترکیب مدیران شرکتهای بزرگ فناوری و دولتها، نشست جهانی هوش مصنوعی در پاریس که روز، ۱۱ فوریه، به پایان رسید، تکنوفئودالیسم را که مفهومی توسعهیافته توسط اقتصاددان سدریک دوران در سال ۲۰۲۰ است، به واقعیت تبدیل کرده است.
ویژگیهای اصلی اقتصادی فئودالیسم که شما توسعه دادهاید، چیست؟
من به فئودالیسم از منظر تاریخی نمیپردازم، بلکه به شکل تحلیلی آن را بررسی میکنم. مفهومی که از آن استخراج میکنم، ترکیب قدرت سیاسی و اقتصادی است. این همان قدرتی است که اربابان فئودال بر زمین و مردم داشتند.
به این موضوع میتوان افزود که انسانها به زمین و کار روی آن وابسته بودند و آزادی انتخاب شغل نداشتند. سلطهی سیاسی با سلطهی اقتصادی همراه بود. در نهایت، در فئودالیسم رکود نیز دیده میشود؛ هیچ نوآوری اقتصادی و تولیدی وجود نداشت. اربابان سودهای خود را برای تثبیت قدرت سیاسی خود خرج میکردند، مانند جنگها یا برگزاری جشنها.
آیا تکنوفئودالیسم نیز به همین شکل عمل میکند؟
اساساً بله. تفاوت آن با فئودالیسم سنتی این است که در فئودالیسم، کار بهصورت فردی سازماندهی میشد، اما امروز با ظهور پلتفرمها، اجتماعیشدن کار در سطح جهانی رخ داده است. اما در سایر موارد، ادغام سیاست و اقتصاد همچنان وجود دارد: وقتی ایلان ماسک وارد کاخ سفید میشود و سازماندهی دولت را به دست میگیرد، این دقیقاً تحقق تکنوفئودالیسم است.
وابستگی به فناوریهای بزرگ نیز عمومی شده است. فردی نمیتواند بدون این شرکتها زندگی کند، اما این فقط در سطح فردی نیست، بلکه در سطح دولتی نیز دیده میشود. آموزش عمومی قراردادهایی با مایکروسافت دارد، راهآهن ملی فرانسه توسط آمازون مدیریت میشود. این امر منجر به تمرکز ارزش اقتصادی شده است.
آیا در حالی که شرکتهایی مانند آمازون و اوبر سرمایهگذاری زیادی کردهاند تا بازارها را به دست آورند، این وضعیت به معنای رکود اقتصادی است؟
رکود به معنای سکون کامل نیست. بلکه به این معنی است که ما در یک مدل تولیدگرایانه مانند سرمایهداری کلاسیک قرار نداریم. اگرچه شرکتهای بزرگ فناوری مقدار زیادی سرمایه جذب کرده و هزینه میکنند، اما آنها بیش از آنکه در تولید سرمایهگذاری کنند، در تسلط و کنترل بازار سرمایهگذاری میکنند. آنها مشاغل و کسبوکارهای دیگر را از بین میبرند و در نهایت سودی برای اقتصاد عمومی ندارند.
آیا امروز ما رعایای جدید این سیستم هستیم؟
دنیای دیجیتال به نیروی کار زیادی وابسته است: از برنامهنویسی تا آموزش الگوریتمها. سازماندهی کار در این سیستم پراکنده و در سطح جهانی انجام میشود، شبیه کارگران پلتفرمها مانند پیکها که بهصورت الگوریتمی کنترل میشوند. وابستگی آنها به این سیستم بسیار زیاد است، درست مانند وابستگی رعیتها به زمین در فئودالیسم.
از سوی دیگر، من با این ایده که همهی ما در حال کار برای شرکتهای بزرگ فناوری هستیم، موافق نیستم. بله، دادههای ما توسط این شرکتها بهرهبرداری میشود، اما مرور اینترنت را نمیتوان معادل کار در یک انبار آمازون دانست.
اگر شرکتهای بزرگ فناوری همان اربابان جدید هستند، چگونه میتوان ملاقاتهای مدیران این شرکتها در اقامتگاه ترامپ در مار-ئه-لاگو را توضیح داد؟ آیا آنها در حال ابراز وفاداری به رئیسجمهور جدید آمریکا بودند؟
آیا مار-ئه-لاگو مانند ورسای شده است؟ اما ترامپ، لویی چهاردهم نیست. در دوران پادشاهی مطلقه، سلطنت ابزاری برای کنترل اشراف و ساختار دولت بود. اما آنچه امروز در آمریکا رخ میدهد، برعکس است: این شرکتهای فناوری بزرگ هستند که وارد ساختار دولت شدهاند، نه اینکه دولت آنها را کنترل کند. ترامپ در اولین روز کاری خود تمام قوانین نظارتی دربارهی هوش مصنوعی را لغو کرد و همچنین ممنوعیت ایجاد ارز دیجیتال دولتی را تصویب کرد، در نتیجه عملاً دولت خود را در حوزهی اقتصادی تضعیف کرد.
ایلان ماسک چگونه قدرت خود را در دولت آمریکا تثبیت کرده است؟
ماسک کنترل بخش دیجیتال دولت را به دست گرفته و به تمام دادههای غیرمحفوظ دولتی دسترسی دارد. ترامپ قصد دارد استخدام در بخش دولتی را تغییر دهد و تنها کسانی را استخدام کند که وفاداری خود را به ارزشهای آمریکایی نشان دهند. ابزارهای دیجیتالی ماسک برای این هدف به کار گرفته میشوند. به بیان دیگر، ثروتمندترین فرد جهان اکنون رهبری یک پلیس سیاسی را نیز در دست دارد.
این شرکتها واقعاً قدرت کنترل و سرکوب دارند؟
شرکتهای فناوری بزرگ میتوانند رفتارهای فردی را با دقت بالا پیشبینی کنند. آنها نهتنها عادات مصرفی ما را شکل میدهند، بلکه حتی دولتها را نیز تابع خود میکنند.
این قدرت بر چه اساسی بنا شده است؟
این قدرت از ترکیب چند عامل حاصل شده است. این شرکتها در ابتدا در حوزههای متفاوتی فعالیت میکردند: آمازون در تجارت، گوگل در موتورهای جستجو و تسلا در تولید خودرو. اما اشتراک آنها کنترل زیرساختهای دیجیتال است: کابلهای زیردریایی، ماهوارهها، مراکز داده و پلتفرمهای دیجیتال.
آیا ما به سمت یک دیستوپیای تکنوفئودالی در حال حرکت هستیم؟
چالشهایی برای این روند وجود دارد. چین یک مدل متفاوت را دنبال میکند که در آن، حزب کمونیست کنترل خود را بر شرکتهای فناوری حفظ کرده است. حتی در آمریکا، بخشی از طرفداران ترامپ نیز با این تکنوفئودالیسم مخالف هستند.
در اروپا، سیاستهای ترامپ و ماسک ممکن است باعث واکنش اتحادیه اروپا شود.
اتحادیه اروپا چگونه میتواند واکنش نشان دهد؟
اولین گام، اتخاذ سیاستهای حمایتی برای استقلال دیجیتال اروپا است. کشورهایی مانند برزیل میتوانند در توسعهی خدمات دیجیتال مستقل همکاری کنند.
زیرساختهای دیجیتال باید متعلق به کنسرسیومهای دولتی باشند. پلتفرمها باید بهصورت عمومی مدیریت شوند و بازارهای دیجیتال برای همهی افراد قابلدسترسی باشند.
اومانیته – برگردان برای اخبار روز: گلنار افشار
* * *
سدریک دوران یک اقتصاددان فرانسوی و استاد در دانشگاه ژنو است که به تحلیل نظامهای اقتصادی مدرن و نقد سرمایهداری دیجیتال میپردازد. او بیشتر به دلیل توسعه مفهوم «تکنوفئودالیسم» شناخته میشود، که در آن استدلال میکند شرکتهای بزرگ فناوری مانند آمازون، گوگل و تسلا، نقش اربابان فئودالی مدرن را ایفا میکنند. این شرکتها نهتنها اقتصاد را کنترل میکنند، بلکه تأثیر قابلتوجهی بر سیاست و زندگی اجتماعی دارند.
دوران داری گرایش ضدسرمایهداری و چپگرایانه است. او معتقد است نظام اقتصادی فعلی، بهجای رشد تولیدی، بر کنترل دادهها و انحصارگرایی متمرکز شده و شرکتهای فناوری، با ایجاد وابستگی کاربران و دولتها به خدمات خود، عملاً به اربابان یک ساختار نئوفئودالی تبدیل شدهاند. دوران پیشنهاد میکند که کشورها و جوامع باید حاکمیت دیجیتال را بازیابند و از تمرکز قدرت در دست این شرکتها جلوگیری کنند، از جمله با سیاستهای حمایتی، مالکیت عمومی زیرساختهای دیجیتال و توسعه جایگزینهای مستقل برای پلتفرمهای فناوری.