پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳

ال پپه، دلیل زنده‌ی حقانیت سوسیالیسم – حمید فرازنده

خوزه موخیکا، رئیس جمهور سابق اروگوئه

یازدهم ژانویه‌ی پیش، خوزه موخیکا، ملقب به پپه[۱]، رئیس‌جمهور پیشین سوسیالیست اروگوئه، در ۸۹ سالگی اعلام کرد که از پذیرش مداوای شیمی‌درمانی برای سرطان پیشرفته‌ی مری‌اش سرباز زده، و «متواضعانه» آماده‌ی سفر نهایی زندگی‌اش است. پپه، آخرین رهبر افسانه‌ای سوسیالیست جهان، در ۲۰۱۸ پیشنهاد امیر کوستوریکا برای ساختن فیلمی مستند از زندگی‌اش را پذیرفت. نتیجه یک شاهکار سینمایی از آب در آمد. به بهانه‌ی ساخت این فیلم نگاهی کرده‌ایم به زندگی پربار و درس‌آموز این رهبر بزرگ امریکای لاتین.

فیلم «ال‌پپه: یک زندگی برتر» [ El Pepe, Una Vida Suprema  -۲۰۱۸]  ساخته‌ی کارگردان توانا، امیر کوستوریکا، با یک سکانس قدرتمند آغاز می‌شود که در آن عکس‌های سیاه و سفید و فیلم‌های ویدئویی از سنگرها، بندهای زندان، نمایش علائم پیروزی از ماشین‌های پلیس و مشت‌های در هوا با غم بی پایان یک رگه صدای تانگو در اعماق به اوج می‌رسد. پپه اشاره می‌کند که اروگوئه زمانی سوئیس قاره‌ی امریکا بود و بعد از سال ۱۹۵۰ همه چیز تغییر کرد. سپس می‌افزاید:

صحنه‌ای از فیلم، پپه در کنار کارگردان

آنچه در شرف پیدایش است؛ در دقایق ابتدایی فیلم احساس می‌شود: سفری باشکوه به جهان هستی، به زندگی، به عمیق‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین پرسش‌های هستی از نگاه پپه. تصاویر آرشیو سیاه و سفید با تدوینی استادانه از موخیکای جوان دیده می‌شود با این کلمات او:

سپاس زندگی

از اینجا، فیلم با ظرافت به امروز گره می‌خورد، از سیاه و سفید به رنگی. به مزرعه‌ی خانه‌ی کوچک پپه می‌رویم:

دوربین روی علف‌ها، حشرات، روی جهان عظیم در آن مزرعه‌ی کوچک تمرکز می‌کند.

چنین است که  ما به داخل خانه‌ی پپه پا می‌گذاریم. خوزه موخیکا از رختخواب بلند می‌شود، کت و شلوار همیشگی‌اش را می‌پوشد که اکنون از خشکشویی برگشته و در چشم او مثل روز اولش نو است.  اول مارس ۲۰۱۵ آخرین روز ریاست جمهوری موخیکا است. کوستوریکا این روز تاریخی را در مرکز فیلم قرار می‌دهد و آن را از ساعات اولیه صبح تا پایان شب دنبال می‌کند.

سپس سخنان همسر و رفیق موخیکا، لوسیا توپولانسکی و عضو سابق جنبش آزادیبخش ملی و بعد سخنان وزیر دفاع وقت، الودریو فرناندز ویدوبرو را می‌‌شنویم. ویدوبرو از سال‌های مقاومت سخن می‌گوید، از سال‌های کودتاهای پی در پی در امریکای لاتین. این جمله‌اش در گوش‌مان طنین‌انداز می‌شود: 

«تنها کشوری که در آن کودتا نمی‌شود، امریکاست… می‌دانید چرا؟- چون در امریکا، سفارت امریکا وجود ندارد.»

بخش بعدی فیلم دیدار یکی از اعضای سابق جنبش، شاعر و نویسنده مائوریسیو روزنکوف، از پپه را نشان می‌دهد. هنگامی که ترانه‌ی مردمی معروف اروگوئه “A Don José”  [۲] با تمام حالت ملانکولیک و پر شورش شروع به پخش شدن می‌کند، صدای پپه را دوباره می‌شنویم:

از اینجا، وقتی به آرشیو فیلم‌های مارس ۲۰۱۰ می‌رسیم، زمانی که موخیکا رئیس‌جمهور بود، آهنگ «A Don José» را باز می‌شنویم که به صورت زنده روی صحنه خوانده می‌شود، در میان تشویق‌ها: در جشنی در میدان استقلال مونته ویدئو، پپه با گروه دو نفره Los Olimareños روی صحنه است و این آهنگ را همراه با سیل مردمی که ته‌اش به چشم نمی‌آید، می‌خواند. پپه در سخنرانی خود در آن شامگاه روبه مردم چنین  می‌گوید:

سپس گفتگوی پپه با کوستوریکا ادامه می‌یابد. او را در مزرعه‌اش با تراکتورش می‌بینیم و از بنیادی سخن می‌گوید که با کمک همسایه‌هایش از خود بر جای می‌گذارد: 

پپه و کوستوریکا را در میان فضای سبز، در منظره‌ای از آواز پرندگان می‌بینیم:

پپه می گوید: «رفیق!» کوستوریکا با دقت و بی‌صبرانه به او نگاه می‌کند، و به سیگار برگش پک می‌زند. 

کوستوریکا به چشمان پپه نگاه می‌کند و صدای تانگو دوباره به گوش می‌رسد.

عاشق اوتوپیایی و اوتوپیای سیاسی

در حین گوش دادن به تانگو، تدارک مراسم وداع پپه را تماشا می‌کنیم: صحنه در حال برگزار شدن است، مدلی از ماشین بیتل آبی در صحنه‌ی نمایش شبیه‌سازی شده است.

در سکانس بعدی سخنان لوسیا توپولانسکی را در ماشین دیگری می‌شنویم:

«زندگی من با پپه بسیار مهم بود، زیرا ما دو اوتوپیا را با هم ترکیب می‌کردیم. اوتوپیای عشق و اوتوپیای مبارزه‌ی سیاسی را. در این راه، فراز و نشیب‌ها و سختی‌های زیادی را که با آن مواجه بوده‌ایم پشت سر گذاشته‌ایم. ما خاطرات خوب زیادی داریم.»

سپس، با پپه، از زندان پونتا کارتاس( Punta Carretas) بازدید می‌کنیم، که اکنون به یک مرکز بزرگ خرید و فروش تبدیل شده است. پپه از سال‌های زندانش، وضعیت آن زمان، زندانیان عادی و غیره می‌گوید. سپس دوباره پپه را در طبیعت می‌بینیم، تانگو با تمام غمش دوباره با سخنان پپه همخوان می‌شود:

پپه در نقش شاعر و فیلسوف

در این فیلم، پپه نظرات خود را در مورد مسائل عمیق مربوط به هستی به اشتراک می‌گذارد. ما بیشتر پپه را با شنیدن سخنان او در طبیعت می‌بینیم که ما را قادر می‌سازد شاعر و فیلسوف درون او را بشناسیم. کاری که کوستوریکا در اینجا انجام می‌دهد مانند فرستادن سلامی به نقاشان و شاعران رمانتیک قرن نوزدهم است: او نقاشی‌ها را لابلای تصاویر ارائه می‌دهد، اشعاری را از زبان پپه؛ و در این میان به طرز ماهرانه‌ای قدرت موسیقی را اضافه می‌کند: نه اینکه تانگو موسیقی پس‌زمینه‌ی کلمات پپه باشد؛ بلکه گویی کلام پپه متن این آهنگ‌هاست.

کوستوریکا در فیلم خود بُعد ماورایی را به تصویر می‌کشد و یک شاعر و فیلسوف  را در قامت پپه، در دل طبیعت به ما نشان می‌دهد و در عین حال از قدرت متافیزیکی  موسیقی مدد می‌گیرد. در واقع پپه در اولین صحنه از این صحنه‌ها می‌گوید که طبیعت را به صورت وجودی آسمانی می‌بیند.

این عمق در روح پپه جوهر دیدگاه او را نسبت به مرگ و همچنین زندگی تشکیل می‌دهد. پپه ۸۹ ساله در ژانویه‌ی امسال یک پیام وداع به اشتراک گذاشت و گفت که درمان سرطان مری با  متاستاز به کبد خود را ادامه نخواهد داد. پپه با  آن زندگی پرمعنا و شرافتمندانه، اکنون در آخرین روزهای عمرش  مانند یک قدیس، در انتظار مرگ است. مرگی نجیبانه و درخور یک زندگی نجیبانه. 

زندگی مثل اکثریت

مردی که در طول فیلم می‌بینیم، در خانه‌ی کوچکش (به دلیل امتناع از زندگی در اقامتگاه ریاست جمهوری)، در حال مراقبت از گیاهانش در مزرعه، با کلاه بر سر، و سگش همیشه در کنار و در حین رانندگی با فولکس مدل عهد بوقش، رئیس دولت اروگوئه است.

پپه در کمپین انتخاباتی یکی از نزدیک‌ترین دوستانش، لولا، رئیس جمهور فعلی برزیل 

انقلابیونی در طول تاریخ بوده‌اند که پس از رسیدن به پیروزی، از پذیرش یک زندگی ممتاز خودداری کرده‌اند. تعداد کسانی که راه مخالف رفته‌اند، البته بیشتر است؛ قدرت چیزی خطرناک است. همه می‌دانیم. اما در طول تاریخ، شاید هرگز قدرت به اندازه‌ی زمانی که در دست پپه بوده، رام و مطیع نبوده است. پپه قدرتی را که از مردم می‌گیرد، برای مردم و فقط برای مردم استفاده می‌کند. در این فیلم، ما در محله‌هایی قدم می‌زنیم که شامل پروژه‌های مسکونی‌ای است که پپه هفتاد درصد حقوق ماهیانه‌اش را به آن‌ها وقف کرده است. و آنجا به حرف‌های مردم آن محله گوش می‌دهیم. پپه خاطرنشان می‌کند که نرخ فقر، که در زمان روی کار آمدن ائتلاف چپ در سال ۲۰۰۵، حدود ۳۹ درصد بود، ۹ سال بعد، ۱۱ درصد شده، و فقر مطلق از ۵ درصد به نیم در صد کاهش یافته است. رفیق توپولانسکی تأکید می‌کند که سطح سوادآموزی نیز افزایش یافته است. پپه می‌گوید:

پپه برای ارزش‌هایش زندگی کرد. او فقط نگفت که با تعهد به ارزش‌ها می‌توان دنیای خوبی ساخت، بلکه این را با سبک زندگی خود نیز اثبات کرد. او قصد داشت ارزش‌ها را به صورتی عمیق‌تر از طریق فرهنگ گسترش دهد و متأسف بود که مبارزه برای این امر تحت‌الشعاع مبارزه در سایر زمینه‌ها قرار گرفته است:

دیدار گابریل بوریچ، رئیس دولت شیلی از پپه در ۳ فوریه ۲۰۲۵

آنچه از تاریخ می‌آموزیم

با نزدیک شدن به پایان فیلم، پپه اکنون در ماشینی  است که با آن به سمت محل مراسم وداع می‌رود، دوباره موسیقی نقش محوری ایفا می‌کند، و جملات زیر را همراه با آهنگی که پپه با جوانان در صحنه‌های  قبلی خوانده است، می‌شنویم:

سپس، زمانی که خبرنگاران میکروفون‌های خود از به پنجره‌ی بیتل به سویش دراز می‌کنند، پاسخ پپه به این سوال که در دقایق پایانی ریاست جمهوری خود چه احساسی دارد، به شرح زیر است:

و با پایان این کلمات، یک بار دیگر شروع به گوش دادن به “A Don José” می‌کنیم. هزاران نفر در خیابان‌ها صف کشیده‌اند تا به پپه سلام کنند، یکی فریاد می‌زند: «متشکرم رفیق، متشکرم»، دیگری فریاد می‌زند: «دوستت داریم پیرمرد». دوباره صدای گرم پپه را می‌شنویم. اینجاست که منظور او از تحول فرهنگی را متوجه می‌شویم:

پپه به محل برگزاری مراسم می‌رسد، روی صحنه می‌رود و به سوی ده‌ها هزار نفری که در مقابلش اشک می‌ریزند، خطاب می‌کند:

…….

زیرنویس‌ها

۱- ال پپه، نام مخفف و خودمانی خوزه موخیکا، رئیس جمهور سابق اروگوئه و رهبر حزب سوسیالیست «مشارکت خلق» است که از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ در این مقام بود. اینکه چطور پپه مخفف خوزه شده است، به گویش و نوشتار اسم خوزه در لاتین بازمی‌گردد: خوزه نام تغییر یافته‌ی همان یوسف در زبان عربی است: Giuseppe ، که در اسپانیولی «یوسِبِه» [ و نه یوسپه] خوانده می‌شود، و نه به یوسف پیامبر که به سنت جوزف/یوزف [در اسپانیولی: سن خوسه] ارجاع می‌کند. رسم بوده که برای مشخص کردن مقام سنت جوزف، در پایان نام او دوبار حرف p می‌آورده‌اند.

۲- ترانه‌ای ملی در ستایش از خوزه آرتیگاس، فرمانده ارتش که در سال ۱۸۱۱ رهبر مبارزه‌ی استقلال از استعمار اسپانیا بود. این ترانه از ۱۹۶۴ تا کنون متعلق به میراث جنبش‌های چپ بوده است. در امریکای لاتین جنبش‌های چپ و شور ملی از آغاز در هم گره خورده‌اند؛ چیزی که نیازمند مداقه‌ی بیشتر در جنبش‌های رهایی‌بخش ماست.

۳- یادآوری: با پشتیبانی پپه از نامزد جبهه‌ی مشترک چپ، تاباره باسکس، حکومت تا پنج سال بعدتر در دست جناح چپ باقی ماند، اما با فوت باسکس در ۲۰۲۰، نامزد راست میانه، لوییس لاکایه پو، رئیس‌جمهور اروگوئه شد تا بالاخره در آخرین انتخابات در ۲۰۲۴، نامزد جدید جبهه‌ی مشترک چپ، یاماندو اُرسی، با اخذ نزدیک به ۵۰ درصد کل آرا از دسامبر ۲۰۲۵ به مدت پنج سال رئیس‌جمهور اروگوئه خواهد شد. پپه، به رغم کهولت و بیماری شدید در کمپین انتخاباتی ارسی نقشی بسزا ایفا کرد. ارسی به مردم اروگوئه قول داده است، در دوران خدمتش، درست مانند پپه در کاخ ریاست جمهوری سکونت نخواهد کرد.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

5 پاسخ

  1. یکی از هزاران ستاره ای که در آسمان جنبش جهانی کمونیسم و آزادی طبقه کارگر و خلقهای تحت ستم میدرخشد .. یکپارچه عشقی رفیق ال پپه 🙏❤️🌹

  2. مقاله بسیار جالب است، اما با تیترش موافق نیستم
    نه اینکه سوسیالیزم را لعنت کنم، بلکه معتقدم که سوسیالیزم یک ایده و تئوری ست که در میان جهان بینی های جزمی”تک‌حقیقتی” رو دست ندارد، انسانی ترین تئوری و در نوع خودش بی نظیر است، ایراد در همان “تک حقیقتی” اش هست، که وقتی هر گروه، حزب در سراسر دنیا انرا با عمل آمیختند، هرگز نتوانست به آنچه اهدافش بود، دست بیابد.
    در نتیجه نمی توان خلاقیت ال پپه را، تاثیر “فرد”او را ( که در تئوری هرگز قرار نبود، “یک” فرد قهرمان قضیه شود) بر روند تحقق سوسیالیزم، عمومیت بخشید.
    بهترین دلیل و راه تحقق بخشیدن به حیات سوسیالیزم، آنست که، بتوانیم “هاله” تقدس کلیسایی دورش را ( که معتقدان جزمی ش، دورش کشیده اند) را بشکنیم و انرا با اعتماد به نفس …تکوین داده و به روز کنیم. و من هزار بار معتقدم که اگر مارکس در این دوران هنوز زنده بود، حتما همین کار را می‌کرد…..
    حالا می توانید، مرا غلط بفهمید( بی و یا با غرض)!
    دنیا در حال ویران تر شدن بدست حاکمان سیم و زر ست. و چپ نوین سازمانیابی و جرات تکوین و بروز کردن تئوری های تا کنون موجود، را می طلبد.
    من‌معتقدم که ما می توانیم…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *