
انقلاب ۱۳۵۷ یکی از عظیم ترین جنبشهای تودهای در تاریخ ایران بود که منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما با وجود این پیروزی اولیه، این انقلاب توسط ارتجاع اسلامی با یاری قدرت های سرمایه داری ربوده شد و ناکام ماند و شکست خوردو نهایتاً به سلطهی یک نظام استبدادی مذهبی منجر گردید. در چهار دهه گذشته نیروهای سیاسی از زوایای مختلف به بررسی و بازبینی آنپرداخته اند و هر نحله سیاسی بنا به زوایه دید و منافع طبقاتی اش خوانش خود را از آن ارائه داده و میدهند که در پرتو آن، نتیجه گیری امروزشان رابگیرند.
“شاهی ها” که با یک انقلاب اجتماعی سرنگون شدند، این انقلاب را فتنه ۵۷ و یا”فتنه سیاه و سرخ” می نامند و اتوپی زنده کردن نظام سلطنتی را با فاشیستی ترین شیوه ها عرضه می کنند. غالب نیروهای لیبرال و جمهوری خواه که از اصلاح رژیم اسلامی ناامید شده و “برانداز” شده اند، میخواهند “گذر” از جمهوری اسلامی را به شیوه ای “مخملی” پیش ببرنند.
پرسش اساسی که موضوع این بازبینی کوتاه است، این است که چرا انقلاب ۵۷ به شکست انجامید و چگونه میتوان از این تجربه برای انقلابهای آینده درس گرفت؟ اهمیت این مسئله بویژه در شرایطی که در آستانه تحولاتی انقلابی در اوضاع بحرانی کنونی ایرانکه رژیم به دلیل رشد اعتراضات و مبارزات کارگری و توده ای، تشدید بحران های همه جانبه، شکست “هلال شیعی” در منطقه و فشار نیروهای خارجی، در دفاعی ترین و ضعیف ترین موقعیت قرار دارد اهمیت ویژه تری پیدا می کند.
دلایل شکست انقلاب ۵۷
در کلی ترین سطح دو دلیل عمده را می توان به عنوان دلایل شکست انقلاب ۵۷ برشمرد. یکی عقب نشینی نیروهای امپریالیستی از حمایت از شاه و تمکین به نیروهای مذهبی و دوم فقدان رهبری طبقه کارگر و هژمونی نیروهای انقلابیچپ و آزادیخواه برای پر کردن خلا قدرت سیاسی.به هر یک از این دو جنبه اشاراتی میشود و روی این نکته تاکید می شود که آسیب شناسی دلایل شکست انقلاب ۵۷ قاعدتا باید به درد امروز ما بخورد.
۱.تغییر ریل آمریکا و متحدینش: زمانی که هنوز توازن قوا در صحنه مبارزات جاری بر علیه رژیم سلطنتی به نفع جریان اسلامی عوض نشده بود، تلاشها برای متوقف ساختن انقلاب ایران در نیمه راه آغاز شد. از طرفی قدرت های بزرگ جهان سرمایه داری در اوج رقابتهای دوران جنگ سرد نگران بودند که انقلاب ایران زمینه نفوذ اتحاد شوروی در این کشور را به وجود بیاورد، و از طرف دیگر نگران عواقب انقلاب در راستای منافع منطقه ای خود بودند، از این روی به سرعت دست به کار شدند. کنفرانس “گوادلوپ” سرنوشت رژیم شاه را تعیین و تلاش های کشورهای غربی را برایجایگزین ساختن خمینی به جای شاه هماهنگ کرد. بعد از این تصمیمات بود که ارتش شاه اعلام بیطرفی کرد و ماشین های تبلیغاتی غرب از قبیل “بی بی سی” به نفع جریان اسلامی به کار افتادند. آنها در آن هنگام به خوبی می دانستند که دولت “شاهپور بختیار” توانایی کنترل انقلاب و دفاع از منافع غرب در مقابل خطر نفوذ اتحاد شوروی را ندارد. دولت “بختیار” برای آنها تنها فرصتی بود تا از رهگذر آن مجال بیابند با جریان اسلامی به توافق برسند.در چنین شرایطی بود که “هایزر” را به عنوان یک ژنرال با سابقه که نفوذ زیادی بر فرماندهان بالای ارتش شاه داشت، با هدف منع ارتش از هرگونه اقدام کودتاگرانه و آماده سازی مسیر به قدرت رسیدن خمینی به ایران فرستادند. مسئله اساسی این بود که ارتش می بایستی راه را برای به قدرت رسیدن اسلامی ها هموار سازد تا آنها نیز بتوانند با به دست گرفتن قدرت سیاسی، امواج انقلاب را به کنترل در آورند.آنها از ظرفیت های ضدانقلابی و ضد کمونیستی نیروهای اسلامی واقف بودند و دیدیم که طرفداران خمینی از همان اوایل جلو هر بحث و نظری را با شعار “بحث بعد از مرگ شاه” گرفتند.
نیروهای مذهبی که در دوره حکومت پهلوی با اتکا به مساجد و مراکز مذهبی عملا سازمان داشتند، سهل تر می توانستند این خلا قدرترا پُر کنند. بعنوان مثال در حالی که آثار “علی شریعتی” در هزاران نسخه چاپ و در دسترس همگان قرار می گرفت و یا مرکز فرهنگی “حسینیه ارشاد” در تهران با امکانات فراوان عملا در اختیار وی و همفکرانش قرار داشت و هم چنین نشریه “مکتب اسلام” در قم، آزادانه چاپ و منتشر می شد. و این در حالی بود که فعالین چپ فقط به دلیل به همراه داشتن یک جزوه مارکسیستی، می بایست رنج حبس های طویل المدت را تحمل کنند.
با فرار و سقوط شاه، هدف خمینی تحقق یافته بود و به کمک نیروهای لیبرال حکومت اسلامی را تشکیل داد و گام به گام خاموش کردن شعله های انقلاب را به اجرا در آورد. عوامفریبی های خمینی و پرده پوشی نیات واقعی اش از افکار عمومی جامعه، به او فرصت داد تا خود را برای سرکوب قطعی و نهایی انقلاب آماده سازد. نمایش “مستضعف پناهی” و ساده زیستی شخصی، ایجاد توهم در زمینه توزیع عادلانه ثروت در میان تودەهای محروم، رفتن به استقبال جنگ با عراق برای حفظ جامعه در حالت بسیج و در تب و تاب دائمی، حمله به دانشگاەها و به تعطیلی کشاندن آنها تحت عنوان “انقلاب فرهنگی”، نمونه هایی از عوامفریبی های خمینی را با هدف استراتژیک خاموش کردن شعله های انقلاب نشان می دهد. بدین ترتیب ضد انقلاب اسلامی، فرصت یافت تا ضربات پیاپی خود را بر پیکر انقلاب نوپای ایران فرود آورد و سرانجام در سال های نخست دهه شصت با کمک وحشیانەترین و گستردەترین سرکوب، آن را به شکست بکشاند، تا به مدت ۴۶ سال بتواند ۲۲ بهمن، سالگرد این روز پر شکوه را ریاکارانه به نام خود مصادره کند.
۲.ضعف چپ: در سال ۱۳۵۷با اینکه طبقه کارگر، بهویژه در اعتصابات صنعت نفت، نقش کلیدی در فلج کردن ماشین دولتی داشت، و شوراهای مردمی در نقاط مختلف و از جملهدر بسیاری از محیط های کارگری و کارمندی و حتی در محلات در حال شکل گیری بودند، نیروهای چپ و کمونیست علیرغم اینکه شرایط ذهنی کاملا برای تحولات انقلابی آماده بود، نتوانستند خود را در موقعیت رهبری جنبش های اجتماعی آن دوره ببیند و از رهبری مستقل خود برخوردار شوند. در نتیجه، این نیروی اجتماعی عظیم به دنبال جریانات خردهبورژوایی و مذهبی کشیده شد.دلایل این امر را جدا از محدویت هاِی شدیدی که برای چپ ها در دوره حکومت شاه وجود داشت، همچنین حذف سیستماتیک نیروهای چپ و کمونیست بود که از همان روزهای اول، توسط رژیم تازهتأسیس جمهوری اسلامی سرکوب شدند. از طرف دیگرمی توان تاثیرات منفی و لطماتی که چپ اردوگاهی، پوپولیست و “همه با همی” به موقعیت چپ وارد کرد و نداشتن طرح و برنامه برای کسب قدرت سیاسی را هم دست نشان کرد.
|||
بی اهمیتی به این دو دلیل اصلی که موجبات شکست انقلاب ۵۷ بود در اوضاع خطیر سیاسی کنونی برای قطب چپ جامعه می تواند کماکان همان نتیجه را به دنبال آورد. شباهتها و مخاطرات این انقلاب با اوضاع کنونی بسیار است. امروز بعد از ۴۶ سال تجربه، تکرار سناریوی ۵۷ البته با اکترهایی دیگر، از جمله خطراتی است که انقلاب آینده ایران را تهدید میکند که باید از آن درس گرفت و در پرتو آن به تقویت فرصت های موجود معطوف شد.
امید به آلترناتیو سازی از بالا! تکرار تجربه ۵۷
طیف های مختلف اپوزیسیون بورژوایی که تلاش هایشان برای موج سواری بر جنبش های رادیکال دهه گذشته ناکام مانده، کماکان تلاش دارند با عرضه راهکارهای فریب کارانه شان، هم خیزش های انقلابی را به بیراهه بکشانند و هم خود را گزینه ای مقبول نشان دهند. اما از آنجا که پروژه “رژیم چنج” به شکل دخالت مستقیم هنوز در دستور آمریکا و دیگر قدرت های امپریالیستی نیست و هدف آنها در این مرحله فشار بیشتر برای “رام کردن” رژیم ایران است، سلطنت طلبان و مجاهدین که پایگاه اجتماعی محسوسی در جامعه ندارند، در “بورس” نیستند. آنهابه عنوان نیروهای کنترا و ضدانقلابیتنها در شرایط اعتلای انقلابی میتوانند به کار گرفته شوند. در شرایط فعلی تلاش برای استحاله و لیبرالیزه کردن و سازش بخشی از اپوزیسیون راست و لیبرال جمهوری اسلامی، با بخشی از نهادهای قدرت میتواند خطری باشد کهانقلاب را بار دیگر به قهقرا برده و به شکست بکشاند. از این روی هرگونه امید و توهم به گزینه های بورژوایی تکرار سناریوی ۵۷ و مصداق “از چاله به چاه افتادن” خواهد بود.
“مرگ بر جمهوری اسلامی” یا “مرگ بر خامنه ای” به تنهایی، تکرار همان شعار “مرگ بر شاه” است. با این شعارها مشخص بود که مردم رژیم شاه را نمیخواستند اما معلوم نبود چه می خواهند. امروز اکثریت مطلق مردم ایران می دانند چه نمی خواهند، ولی هنوز کاملا نمی دانند چهمی خواهند و چه گزینه ای آرزوها و خواسته هایشان را متحقق می کند، از این روی اگر چه رویکرد “اصلاح” رژیم اسلامی ایران بارها شکست و ناکامی خود را نشان داده، اما باز هم می تواند بنا به موقعیت بحرانی و ضعیف تر شده حاکمیت دوباره سر بلند کند و در غیاب یک آلترناتیو رادیکال و سوسیالیستی به گزینه ای برای بالایی ها تبدیل شود. گزینه ای که خواست ها و مطالبات توده های کار و زحمت را نمی تواند پاسخگو باشد و هیچ برنامه اقتصادی و رفاهی و آزادیخواهانه را برای اکثریت توده های محروم جامعه در دستور ندارد و هدفش حکمرانی بزک شده سرمایه داری بر گرده مردم خواهد بود.از این روی و در این شرایط خطیر باید به خواست های کارگران و محرومان جامعه که با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تقویت گفتمان و گزینه سوسیالیستی مقدور می گردد معطوف بود.
مردم آزادی و برابری و حرمت انسانی می خواهند. کارگران و توده های محروم از فقر، گرسنگی، شلاق، زندان، اعدام، سنگسار، خرافه مذهبی و آخوند و پاسدار و بسیجی بیزار و متنفرند. مردم نمی خواهند در سرزمینی با این همه ثروت، زیر خط فقر زندگی کنند. بیش از این تحمل بی سرپناهی را ندارند. نمی خواهند کودکان شان در خیابان ها و سر چهار راه ها شیشه اتومبیل ها را پاک کنند. نمی خواهند دختران کم سن و سال شان در خیابان ها آواره باشند و مجبور شوند تن شان را به حراج بگذارند.نمی خواهند زندان ها مملو از جوانانی باشد که برای آزادی و برابری و علیه دیکتاتوری و ستمگری فریاد زدەاند. نمی خواهند محیط زندگی آنها قربانی سیاست های ضد زیست محیطی رژیم جمهوری اسلامی باشد. مردم نمی خواهند هیچ نشانەای از آپارتاید جنسیتی ببینند و انسان ها بر حسب جنسیت شان تفکیک و درجه بندی شوند. نمی خواهند خبر به دار آویختن کسی را به جرم ابراز عقیده، باور مذهبی، عشق ورزیدن و یا هر دلیل دیگری بشنوند. این مردم نمی خواهند هیچ گونه آثاری از تبعیض و ستمگری بر حسب ملیت وجود داشته باشد. این مردم دیگر نمی خواهند دین و مذهب و آئین، نُرم زندگی شان را رقم بزند، موهومات و خرافه های مذهبی بر اذهان فرزندان شان سنگینی کند و قوانین و احکام قضایی از دین و شریعت برگرفته شود .تحقق این خواست ها اگر چه تاحد زیادی پلاتفرم و کنش پیشروان جنبش های اجتماعی است،اما هنوز به یک حرکت اجتماعی و یک آلترناتیو سوسیالیستی که تنها راه تحقق این خواست ها است،متکی نشده است. امری که مبرمیت آن از هر زمانی ضروری گردیده است.
ضرورت انقلابی دیگر با استراتژی سوسیالیستی
جنبش انقلابی ۱۴۰۱ نشان داد که جامعه ایران پس از تحمل سالها رنج و آزار و محرومیت و استثمار، تشنه و آبستن انقلابی دیگر است. انقلابی که این دفعه دیگه مهار شدنی نباشد و به بیراهه نرود. این امر ضروری و ممکن است.گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری و خشم فرو خوردەای که هر دم از گوشەای زبانه می کشد، نشانەهای تحول تاریخ سازی است که در راه است. تحولی که میتواند پایگاه اصلی اسلام سیاسی را نابود کند. انقلابی که نوید بخشرهایی از استثمار، ستمگری و نابرابری باشد. انقلابی که طبقه کارگر در رأس آن قرار گیرد و همه خس و خاشاک این جامعه را از صحنه زندگی مردم پاک کند.از این روی این وظیفه ماست که اجازه ندهیم که انقلاب جاری قربانی اهداف مبهم خود و راهکارهایی که بورژوازی سر راه آنها قرار می دهد شود. راهکارهای نیروهای بورژوایی و ایجاد توهم به قدرت های امپریالیستی تکرارهمان اشتباهاتی است که در سال ۵۷ صورت گرفت و بارها در کشورهای دیگر از جمله عراق، افغانستان، لیبی، مصر، سوریه و … تکرار شده است.
صورت مسئله کار، نان، آزادی و… و سایر خواست ها و آرزوهای تهیدستان جامعه در سال ۵۷ نه تنها حل نشده اند، بلکه بسیار تعمیق پیدا کرده اند. تحقق زندگی شایسته انسان در یک بدیل سوسیالیستی که وظیفه اش تنها سرنگونی صرف جمهوری اسلامی نیست، بلکه همزمان ساختن نظامی نو با اتکا بر قدرت کارگران و مردم محروم است. تحقق یک آلترناتیو سوسیالیستی آرزویی دست نیافتنی نیست. پتانسیل و نیروی مادی آن در جامعه وجود دارد. چپ علیرغم ضربات مهلکی که خورده سیمای اصلی جنبش های اجتماعی در دهه اخیر را تشکیل می دهد. از این روی عبور از جمهوری اسلامی برای ما به معنای سرنگونی انقلابی و از پایین است. نمی شود سرنگون خواه صرف بود بدون اینکه استراتژی و نقشه راهی متکی بر جایگزینی یک آلترناتیو سوسیالیستیرا همزمان در دستور نداشت. این استراتژی نمی تواند “همه با همی” باشد و خود را از تلاش اپوزیسیون راست بی خیال کند.
تقویت و تلاش برای تقویت استراتژی سوسیالیستی در جنبش های اجتماعی بایداولویت نیروهای چپ و کمونیست و پیشروان جنبش های رادیکال اجتماعی باشد و این امر از طریق کمک به سازمانیابی جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی، معطوف بودن به محوریت ستون فقرات تحولات آتی یعنی طبقه کارگر، تلاش برای گفتمان سازی سوسیالیستی در اعتراضات میدانی و اجتماعی طبقه کارگر،زنان، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و سایر جنبش های اجتماعی پیشرو جامعه و تلاش برای شکل دادن به رهبری سیاسی سراسریدر راستای چشم انداز به دست گرفتن قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر صورت می گیرد.
13 پاسخ
جناب احمدیان اهم مطالبی که میفرمایید درست اما آخرین پاراگراف شما حکایت از همان مشگل چپ میکند که ۴۶ سال پیش هم داشت و با فروپاشی سوسیالیسم موجود عمیق تر هم شده است. گفتار شما حکایت از همان چپ کارگر زده است که نه میداند مرحله انقلاب کدام است و نه تعریفی از سوسیالیسم خود را ارائه میدهد و اگرچه بیشترین آسیب ها را از فقدان دموکراسی در صیقل خوردن و انتشار افکار و ایده هایش و از دست دادن جان های گرانبهایش داشته است و اگرچه جامعه تشنه و نیازمند آن است تا در دامن آن بتواند به رشد مناسب برای درک حقوق خود و چگونگی مبارزه برای کسب آن حقوق دست یابد اما همچنان با واژه های مبهم چون “گفتمان سازی سوسیالیستی”آب سردی بر سر همه میریزد.
جناب نیک ممنون از اظهار نظرتان!
۱. گفتمان سوسیالیستی واژه مبهمی نیست و من در مطلب قبلی ام به تفصیل به آن پرداخته ام.
۲. به نظر می رسد شما با همان گفتمانی. که در دهه پنجاه از مرحله ای کردن انقلاب وجود داشت باقی مانده اید و پلاریزاسسون طبقاتی در جامعه ایران را برسمیت نمی شناسید و یا می شناسید و مایلید رسالت دموکراتیزه کردن جامعه را به اقشار متوسط جامعه بسپارید. این رویکرد در چهار دهه گذشته بارها ناتوانی خود را نشان داده است.
جناب هلمت احمدیان:
اقا یا خانم نیک گرامی ۴-۳ جمله حفظ کرده و هر بنده خدایی از چپ و سوسیالیسم و در حقانیت و ضرورت ان بنویسد فوری سر و کله اش پیدا میشود و با بدن کهیر زده به خیال خودش “مچ بگیری” میکند. زیاد جدی نگیر.
یه بار به ایشان پیشنهاد کردم نظرات مشعشع خودش را در سایت دست راستی مثلا گویا نیوز بنویسد و لایک تپل مپل بگیرد اما دست بردار نیست که نیست !!؟؟
موفق باشید.
با درود
خدمت جناب نکته دوست عزیز
اگر واضحتر نظراتتون را بیان کنید بدون کنایه” بدن کهیر زده ” و یا ” یک بار به ایشان پیشنهاد دادم که برود جای دیگر ” می توانیم بحث و ارتباط بهتری با همدیگر برقرار کنیم و ازفرصتی که اخبار روز برای کامنت گزاران مهیا کرده نهایت استفاده را ببریم. با تشکر از شما
اقای ٱرش ادیبان:سلام. بنده مدتی در سایت گویا نیوز بودم .انقدر ناسزا به ۵۷تی و چپول و کمونیستها و سوسیالیسمیا گفتند .آنجا را ترک کردم و به اخبار روز آمدم. با مقالات و کامنت های ارزنده -مستند و افراد با تجربه ای اشنا شدم. در کنار این دوستان و رفقای گرانقدر ۳-۲ نفری مانند جناب نیک و مهرداد اول چنان اشکار و پنهان و از رو برای سوسیالیسم-چپ-۵۷تی شمشیر بسته اند و هیج جوابی هم انها را راضی نمیکند…..و روز از نو و روزی از نو. سلانت باشید
جناب نکته, لازم نبود که توضیح بفرمایید که قبلا در سایت گویا نیوز بوده اید چون ادبیات شما به اندازه کافی نشان از آن دارد و از آنان خوب آموخته اید. اما اگر به این سایت تشریف آورده اید باید آن ادبیات را کنار بگذارید و بدانید رسالت یک سایت چپ ایجاد فضاییست برای برخورد و صیقل اندیشه ها و برخورد, تنها با آنکه متفاوت میاندیشد امکان پذیر است نه با آنکه همچو من میاندیشد. چه خوب شد که این مقاله شما نبود که نقد کردم وگرنه حتما به پیروی از رهبر کبیرتان استالین دستور اعدام انقلابی مرا صادر میکردید. شما چرا بجای آنکه عیب و هنر خویش را نمایان کنید به دو سؤال من پاسخ ندادید که ۱- مرحله انقلاب کدام است و۲- منظور از گفتمان سوسیالیستی چیست؟ حال اگر طرح این دو سؤال “مچ گیریست” اشکال از مچ شماست.
دیگر انقلابی در کار نیست بدلایل زیاد بلکه اینبار شورش و انتقام گیری است
سلطنت طلب یا مشروطه خواه و حتی جمهوری خواه اینها همه در مرکز یا متعلق به مرکز هستند که در کل همه اینها حتی ۱۰% جمعیت ایران نیستند و توان کنترل ایران یا ایجاد سیستمی یا دولتی را ندارند. در فضای مجازی فقط با طبل خالی گوش ها را اذیت می کنند .
هلمت عزیز تحلیل قیام ۵۷ وشکست انقلاب را خیلی با ساده انگاری به قلم در اورده ایی برای تحلیل دقیق شناخت دقیق درونی های نهفته در بطن جامعه ضروتی ایست دین خویی جامعه و سگ را رها کردن وسنگ را بستن دلیل اصلی شکست بود ( دلیل اصلی شکست را در درون می یابیم و بعد عوامل خارجی) پایه های قیام در قم و از جلو مسجد قزلی تبریز اوج گرفت به بیان دیگر از مسجد شروع وبه حاکمیت مسجدیان مهر تایید داده شد ( با جمعیت عظیم مقلدین به مقلدان) چپ در حد وتوانش نبود که تبدیل به هزمون شود مگر به همان تلاشی که زنده یادان پاکنزاد ومتین دفتری ووو به ان جبهه دمکراتی که فکر کنم اکثر جریانات خم شده بودند عملی میشد و تازه درشرایط ان زمانی با ان جبهه شاید در حاکمیت شریک میشد چون کوردستان نیز حامی و وزنه ایی بود در میدان حاضر از امروز به پنجاه سال قبل با گرفته هایمان از این بستر مجاز نیستیم به ساده سازیها گرفتار اییم
رسول گرامی:جرقه های انقلاب ۵۷؛بدنبال تخریب “منازل”خارج ازمحدوده در یاخچی آباد ودرگیری با ماموران شهرداری درشهریور۵۶ زده شد.شاه با خرید سهام شرکت کروپ آلمان,شرکت مزبور را از ورشکستگی نجات داد. وام کلانی به فرانسه داده بود که ژیسکاردستن از بازپرداخت آن طفره میرفت.خرید اسلحه کلان از امریکا با رشوه و پورسانتهای کلان پرداختی به ارتشبد طوفانیان و خرید شرکت ورشکسته تالبوت انگلیس(مونتاژ پیکان – ایران ناسیونال) نمونه های کوچکی از پوین هایی است که به غربیها داده بود(سران همین دولتها در گوادلوپ پشت شاه را خالی کردند).شاه؛ژاندارم منطقه با فرستادن نیرو و اسلحه به شاه قابوس و سرکوب جبهه آزادیبخش ظفار؛مسلح کردن مصطفی بارزانی در جنگ با صدام به خواست امریکا که با قرارداد الجزایر متوقف و منجر به شکست کردهای عراق شد؛کمک مالی به دولت یمن شمالی تحت حمایت عربستان در جنگ بانیروهای چپ و آزادیبخش که در یمن جنوبی می جنگیدند نشان از سرسپردگی “خاندان ایرانساز پهلوی” در داخل و خارج کشور داشت که از ۲۸ مرداد بقدرت رسیده بود.سلامت باشید.
کهنسال عزیز من خودم در یاخجی اباد تهران شبانه ان تک اتاق ابجی بزرگم را دیوارکشی میکردم و روزها شهرداری با بولدزر ویران میساخت تا اینکه سازمان بمب صوتی را بصدا دراورد و شهرداری عقب نشست اینکه تحلیل روشنفکری از درون جامعه بدرد خود روشنفکران میخورد انچه ما شاهد بودیم بعد از قیام قم ان نوارهای ایت الله شریعتمداری در تبریز دست بدست میگشت وبا سیلی سرهنگ حق شناس به صورت ان زحمتکش مسجدی در جلو مسجد قیزللی قیام ۲۹ بهمن شروع و دانشجویان بهمراه مردم چهره تبریز را دگرگون ساختند کل جامعه ایران بلحاظ ذهنی مذهبی و مقلدین اخوندهای قم ونجف بودند و ولی بلحاظ عینی باشما همراهم ولی انچه کرد بر نسل ما همین شرایط ذهنی جامعه مذهبی بود و و بستن سنگ ها ورهایی سگان توسط رزیم حاکم بود واین دلیل دست اندازی حافظان سرمایه جهانی در گودولاب شد
رسول عزیز:ساکنان حلبی آباد و آلونک نشین های خیابان پرچم و سلسبیل(بالای خ آیزنهاور-آزادی فعلی)- میدان توحید( کندی سابق )نواب وخوش که بدنبال“انقلاب شاه وملت” اززنجان ولرستان به این مناطق کوچیده و روزانه سطل بدست بدنبال آب درخانه ها را میزدند ونور”منازل” با فانوس و شمع ..تامین میشد.درهمه گیری وبای دهه۴۰ تلفات زیادی دادند.اواخرهمان دهه زاغه ها تخریب و بانکهای خصوصی عمران؛رهنی؛صادرات؛شهریار برروی آنها ساخته شد.منکر مراسم ۴۰ قم در تبریز که در ۲۹ بهمن ۵۶ شروع و ادامه دار شد نیستم. ولی شبهای شعر پاییز ۵۶ و حمله به کوهنوردی دانشجویان در ارتفاعات تهران بیشتر از مراسم مذهبی بود.به لطف مساجد-منابراهدایی شاه به روحانیت؛و به “یمن” اعدام و اسارت چپ-مجاهد…توسط رزیم؛”امام خوبیها آمد”.ارتش و فرماندهان شاه با وساطت سالیوان-هایزر با خمینی بیعت کردند.تا ۲۲ بهمن؛ اوباش خمینی فریاد میزدند که آقاحکم جهاد نداده و آقا در ۲۲ بهمن حکم به پایان انقلاب داد و اعلام “پیروزی” کرد و آغاز کشتار های بیشمار رقم خورد..
با درود
شما می فرمایید با گفتمان سوسیالیستی هژمونی طبقه کارگر را در مبارزات فراهم کنیم گروهها و احزاب چپ بعلت سیاست تقابلی و نفی یکدیگر برای اثبات حقانیت خود در پراکندگی و ضعف قرار دارندو این سیاست باید جای خود را به سیاست تعامل و گفتگو بدهد.
چپ با پراکندگی نمی تواند شعار طبقه کار متحد شوید را دنبال کند . ارتباط ارگانیک چپ با مردم با درک مشکلات ٱنها و داشتن طرح برای حل مشکلات جامعه میسر است نه با شعار ، مثلن چپ برای رفورم ٱموزش و پرورش یا برای کودکان کار یا بازسازی دریاچه ارومیه و ……… طرح علمی و عملی مشخصی دارد ؟
ٱیا هر گروه چپ بتنهایی پتانسیل شناخت وحل مشکلات جامعه را دارد ؟
یا چپ متحد با سیاست تعامل و همکاری و کار جمعی و استفاده از متخصصین و دانشگاهیان؟
با ٱرزوی پیروزی
جناب ادیبان, در تائید نظر شما اگر چپ بر خلاف پوپولیست ها وعده حل مشگل بیکاری و گرانی و غیره را میدهد میباید چگونگی حل آن مشگلات را در سطحی علمی ارائه دهد و در این راه متخصصین و اساتید و دانشگاهیان را به بحث و اظهار نظر بکشاند تا با بسط شایسته سالاری اعتبار خود را در جامعه بالا برده تا ضمن کسب پشتیبانی مردم, وعده های بی پشتوانه پوپولیستی را نقش بر آب کند.