در هفتههای اخیر و به مناسبت فرارسیدن ۲۵ بهمن، که مصادف با چهاردهمین سالروز حصر میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی است، کارزار گستردهای از سوی بخشهایی از جانبازان برای پایان دادن به این حصر آغاز شده است. امضای بیش از ۲۵ هزار کنشگر سیاسی برای درخواست پایان حصر، در کنار فراخوان برگزاری گردهماییهای اعتراضی در این روز، اقدامی قابلتوجه و مثبت در مبارزۀ مدنی برای مقابله با ادامۀ اختناق و سرکوب حقوق اولیۀ شهروندان است که باید از آن حمایت و استقبال کرد.
در نوشته رحیم قمشی، سخنگوی این کارزار با عنوان «برای ۲۵ بهمن؛ چه میخواهیم» آمده است: «راست میگویند آزادی محصوران هدف اصلی ما نیست، آنها هم مثل همه مردمند. از حصری در میآیند به حصر دیگری مردم تقاضاهای مهم دیگری هم دارند؛ تقاضای اجرای قوانین حداقلی مصوب خودشان تقاضای برخورداری از حق اعتراض طرح و توجه به خواستههایی که اکثر مردم در دل دارند رهایی از چنبره فقر و تورم و بیکاری. آنها حق دارند مطالباتشان را اعلام کنند.»
حزب تودۀ ایران هم بر این باور است که چنین حرکتها و کارزارهایی می تواند پایهای برای مبارزۀ متحد، مشترک و سازمانیافته بهمنظور نجات جان همۀ زندانیان سیاسی-عقیدتی قرار داد؛ زندانیانی که تنها جرمشان مخالفت با استبداد عریان و خشن حکومتی است. ما در هفتههای اخیر همچنین شاهد کارزار گستردۀ اجتماعی و مبارزۀ دلیرانۀ زندانیان سیاسی، بهویژه زندانیان زن، در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی بودیم؛ کارزاری که با فراخوان گستردۀ نیروهای مترقی و آزادیخواه کردستان و اعتصاب عمومی در شهرهای مختلف کردستانی و نیز بیانیۀ اعتراضی ۳ هزار و ۴۰۰ نفر از هنرمندان، نویسندگان، شاعران، روزنامهنگاران، فعالان سیاسی، صنفی و مدنی، وکلا و شهروندان، سرانجام رژیم را به عقبنشینی وادار کرد.
با توجه به وضعیت شدیداً بحرانی کشور و نمایان شدن شکافهای جدی بر سر چگونگی حفظ «نظام» نکبتبار جمهوری اسلامی و همچنین گسترش حرکتهای اعتراضی طیفهای مختلف اجتماعی—از کارگران و زحمتکشان، بازنشستگان، فرهنگیان، زنان، جوانان و دانشجویان—در برابر حکومت ظالم و سراپا فاسد جمهوری اسلامی، هر روز بیش از پیش کشور به ورطۀ بحرانی عمیقترِ اقتصادی-اجتماعی کشانده میشود. تلاشهای پشت پرده و پنهان رژیم، به دستور علی خامنهای، برای نرمش «قهرمانانه» و رسیدن به توافق با دولت شبهفاشیستی ترامپ و اتحادیۀ اروپا بهمنظور کاهش فشارها و لغو تحریمهای اقتصادی—که بیشترین ضربه را به مردم محروم میهن ما میزند—نه از سر دلسوزی برای وضعیت کشور و مردم، بلکه تنها برای حفظ حکومت جمهوری اسلامی و آرام کردن وضعیت شدیداً ملتهب جامعه است.
در چنین شرایطی و در حالی که نیروهای ضد ملی و مدافع بازگشت استبداد سلطنتی دست به دامان ترامپ و رژیم جنایتکار اسرائیل برای مداخله در میهن ما شدهاند—امری که میتواند مانند عراق، لیبی و سوریه عواقب فاجعهباری برای ایران به همراه داشته باشد—وظیفۀ تمامی نیروهای ملی و آزادیخواه کشور، از اصلاحطلبانی که اکنون مدتی است از شعارهای غیرواقعبینانۀ اصلاح حکومت استبدادی ولایت فقیه عبور کردهاند و به دنبال «تغییرات بنیادین و دموکراتیک به نفع خواست و منافع جامعه» هستند (به نقل از نوشتۀ مهدی محمودیان با عنوان «پایان حصر؛ آغازی دیگر برای تغییرات بزرگتر» در سایت خبری کلمه) گرفته تا نیروهای چپ و دموکراتیکی که خواهان تغییر بنیادین وضعیت کنونی، استقرار حکومتی ملی و دموکراتیک و جدایی کامل دین از حکومتاند، آن است که تلاشها را برای رسیدن به یک اجماع بزرگ ملی بهمنظور وادار کردن حکومت ضد مردمی به عقبنشینی و گشودن راهی بهسوی رهایی میهن از چنگال استبداد و خطر دخالت فاجعهبار خارجی هرچه گستردهتر کنند.
حزب تودۀ ایران
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
3 پاسخ
در حالی که نیروهای ضد ملی و مدافع بازگشت استبداد سلطنتی دست به دامان ترامپ و رژیم جنایتکار اسرائیل برای مداخله در میهن ما شدهاند—امری که میتواند مانند عراق، لیبی و سوریه عواقب فاجعهباری برای ایران به همراه داشته باشد—وظیفۀ تمامی نیروهای ملی و آزادیخواه کشور، از اصلاحطلبانی که اکنون مدتی است از شعارهای غیرواقعبینانۀ اصلاح حکومت استبدادی ولایت فقیه عبور کردهاند و به دنبال «تغییرات بنیادین و دموکراتیک به نفع خواست و منافع جامعه» هستند (به نقل از نوشتۀ مهدی محمودیان با عنوان «پایان حصر؛ آغازی دیگر برای تغییرات بزرگتر» در سایت خبری کلمه) گرفته تا نیروهای چپ و دموکراتیکی که خواهان تغییر بنیادین وضعیت کنونی، استقرار حکومتی ملی و دموکراتیک و جدایی کامل دین از حکومتاند، آن است که تلاشها را برای رسیدن به یک اجماع بزرگ ملی بهمنظور وادار کردن حکومت ضد مردمی به عقبنشینی و گشودن راهی بهسوی رهایی میهن از چنگال استبداد و خطر دخالت فاجعهبار خارجی هرچه گستردهتر کنند.
مبارزه برای برداشتن حصر اگر موفق شود یکقدم جنبش مردمی را بجلو میراند.
بهتر است فکری هم به زندگی فلاکتبار مردم محروم ایران بود و از دستآوردهای اصلاحطلبان سخنی به میان آورد .
درآمد ارزی کشور در سال ۱۳۶۷ فقط ۷ میلیارد دلار بود . در آن زمان هنوز نئولیبرالیسم حاکم نشده بود . ایران هم تحت تحریم بود ، ۸ سال جنگ تحمیلی داشتیم ، امکان فروش نفت تقریباً صفر بود و پالایشگاه های کشور نیز بمباران می شدند . اما در آن سال ها مدارس ، دانشگاه ها و درمان در بیمارستان ها تقریباً رایگان بود . مسکن با هزینه معقول قابل حصول بود . دولت با همین بودجه ۷ میلیارد دلاری نه تنها مخارج را تأمین می کرد بلکه تعاونی ها نیز مسکن برای مردم می ساختند . اما امروز حاکمیت دزد پرور ۱۰ برابر آن زمان درآمد ارزی دارد ولی وضع مردم چنین رقت بار شده است که میبینیم .
در آن زمان برای جلوگیری از قحطی ، کالاهای اساسی را سهمیه بندی می کردند و به مردم کوپن می دادند . اما با آغاز سیاست نئولیبرالی و تعدیل و ریاضت اقتصادی ، اقتصاد ایران به یک اقتصاد رفاقتی و غارتی تبدیل شد . آزاد سازی یا همان نئولیبرالیسم منجر به دزد پروری و فساد و رانت و غارت شد . اولیگارش های ایران برندگان اصلی بودند . آن جوجه سپاهی “خالص و مخلص انقلاب” که در اوایل انقلاب جیبش تهی بود ، امروز تبدیل به یک ابر میلیاردر شده است که نه تنها اثری از ” افکار انقلابی” گذشته در او باقی نمانده بلکه تبدیل به یک غول فاسد شده است. همین غول های فاسدند که دائم در فکر افزایش قیمت ارز هستند .
فراموش نکنیم که افزایش قیمت ارز یکی از علل اصلی افزایش تورم است.
حیرت انگیز اینکه روزی ۲۰ میلیون لیتر بنزین از کشور به صورت قاچاق خارج می شود . چه کسی یا کسانی قادر به این کار هستند جز همین اولیگارش های در قدرت ؟ اجازه قاچاق یک کاروان کامیون های بنزین به خارج را چه کس یا کسانی می دهند، جز مافیای در قدرت ؟
“رهبر” بی اختیار مدام از افزایش “تولید داخلی” سخن می راند . ولی دولتهای گوش به فرمانش عملاً در تولید اخلال می کنند . به عوض اینکه منابع مالی را در اختیار بخشهای تولیدی گذارند، آن را در اختیار بانکهای خصوصی، که متعلق به افراد و نهادهای قدرتمنداست می گذارند ! بانک مرکزی که وظیفه دارد جلوی بانکهای دزد را بگیرد، نه تنها زورش نمی رسد ، بلکه با چاپ بی رویه نقدینگی آنها را تغذیه می کند تا آن را به صورت وام های کلان به دزدان و غارتگران بدهند و آنها هم هرگز آن را مسترد نگردانند !