دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳

دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳

“رویایی آمریکایی” ترامپ: ابرقدرتی انرژی (بخش دوم) – احمد هاشمی

ترامپ و تحقق رویای آمریکایی

رویای آمریکایی، یک باور ملی در آمریکا است. تعریف عملی و کاربردی آن درسیاست، هژمونی سازی جهانی و اولویت منافع آمریکا در سطح جهان است.  تاکنون مهمترین اقدامات عملی برای تحقق رویای آمریکایی، راه اندازی جنگ در خارج از مرزهای آمریکا (نیروی نظامی) و دیپلماسی تحریم (اقتصادی) در مجموع  قدرت سخت، به کار گیری رسانه ها و اشکال دیگر قدرت نرم، دموکراسی سازی در خارج از مرزها و حفاظت از حقوق بشر با کاربردی دوگانه، در جهان بوده است.

ترامپ در مبارزات انتخاباتی در رابطه با تحقق رویای آمریکایی گفت: “رای دهند گان اصلی من افرادی هستند که فکر می کنند رویای آمریکایی خود را از دست داده اند. رویایی که آمریکا را به کشور متمایز تبدیل کرد و باعث شد تا مردم با انگیزه بیشتری نسبت به دیگر کشورها کار و تلاش کنند”. ترامپ همچنین اعلام کرد: تازمانی که جو بایدن در کاخ سفید حضور دارد، رویای آمریکایی مرده است. در این رابطه است که او در مراسم تحلیف گفت: “رویا و چشم انداز آمریکایی دو باره باز می گردد.”

 رویای آمریکایی در روایت ترامپ، نه در نظامی گری، بلکه در قدرت سیاسی برآمده از ثروت اقتصادی تحقق می یابد. در این رابطه  است که مسائل اقتصادی در الویت کاری دولت ترامپ قرار دارد. در شرایط کنونی جهان، موضوع انرژی مهمترین مسئله اقتصادی  برای ترامپ است. ترامپ در مراسم تحلیف گفت:

“آمریکا دوباره به یک ملت تولید کننده تبدیل خواهد شد و ما بیشترین میزان نفت و گاز را خواهیم داشت و قیمت ها را کاهش خواهیم داد و انرژی خود را به جهان صادر خواهیم کرد”.

ترامپ در سخنرانی که به صورت مجازی در مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس انجام داد گفت: “ما ایالات متحده را به یک ابرقدرت تولیدی و پایتخت جهانی هوش مصنوعی و رمز ارزها (ارز دیجیتال) تبدیل خواهیم کرد.”

سرمایه گذاری ۵۰۰ میلیارد دلاری در زیر ساخت های هوش مصنوعی با همکاری سه شرکت بزرگ فناوری و همچنین حمایت فن‌آوران میلیاردر از او در یافتن راه های جدید توسعه تجارت بین المللی از طریق ارزهای دیجیتالی، دو موضوع دیگر در دستور کار ترامپ هستند، ولی این هر دو مورد، سناریوهای اقتصادی آینده هستند، آنچه در لحظه کنونی در برنامه اجرائی ترامپ برای تحقق رویای آمریکای قراردارد، ابر قدرت شدن در انرژی است.

آمریکا ابرقدرت انرژی و هدایت گر “نظم نوین بین المللی انرژی”

انرژی، بطور مشخص همه منابع هیدروکربنی نفت و گاز، نیاز مبرم جهان است. اقتصاد جهانی وابسته به انرژی و تامین امنیت آن است. انرژی یکی از مهمترین پیشران های توسعه اقتصادی در شراط کنونی جهان است. برخورداری از منابع انرژی در مناسبات و رقابت های جهانی ابزار قدرت محسوب می شود. در این رابطه  کشورهای برخوردار از انرژی اهمیتی استراتزیک در سیاست بین المللی دارند.

توسعه نفت و گاز طبیعی شیل، امریکا را به تولیدکننده مهم انرژی و همچنین صادرکننده تبدیل کرد. افزایش صدور گاز مایع طبیعی گام های مهم دولت ترامپ، به سمت تبدیل شدن به ابر قدرت انرژی جهانی است.

در چهار سال اول ریاست جمهوری، ترامپ با اعطای مجوزهای جدید تولید نفت شیل در آمریکا را افزایش داد. تولید نفت خام متعارف نیز در این دوره جز سیاست های ترامپ بود.

هدف مرکزی ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری  تثبیت موقعیت آمریکا به عنوان ابرقدرت انرژی است. ترامپ در یک سخنرانی انتخاباتی گفت: “تسلط آمریکا بر انرژی هدف استراتژیک، اقتصادی و سیاست خارجی ایالات متحده  می باشد.”

ترامپ در شرایطی به کاخ سفید باز می گردد، که زمینه های ابرقدرتی انرژی آمریکا بسیار مناسب تر از ترک کاخ سفید در چهار سال پیش است. 

با آغاز حمله نظامی پوتین به اوکراین، دوران شکوفایی انرژی در روسیه به پایان رسیده است. در سی سال قبل از جنگ، صنایع نفتی روسیه توسعه یافت وبه سیستم انتقال انرژی جهان وصل شد. روسیه در کنار آمریکا و عربستان به یکی از سه کشور بزرگ تولید کننده نفت جهان تبدیل شد.

با وجود اینکه تنها آمریکا و انگلیس، واردات نفت روسیه را تحریم کرده اند، به دلیل عدم تمایل خریداران، مشکلات شرکت های کشتی رانی و مشکل بانک ها در تامین مالی، تداوم صادرات نفت از روسیه به اروپا بسیار دشوار شده است. صادرات گاز نیز به اروپا به میزان حداقلی رسیده است.

تبعات ارتقا آمریکا به بزرگترین تولید کننده نفت جهان، توافق کشورهای عضو اوپک را بر سر راهبردهای تولید نفت را دشوارتر کرده و نتیجه آن کاهش قیمت نفت است.

در چنین زمینه ای ترامپ در صدد رویایی است، که  برای یک نسل قبل دور از انتظار به نظر می رسید. نتایج تحقق این رویای آمریکایی، تخریب و آسیب های گسترده زیست محیطی و انتشار وسیع تر گاز اکسید کربن است که منجر به وخیم تر شدن بحران اقلیمی خواهد شد.

 همانطور که  در نمودار بالا مشاهده می شود، در چارچوب سیاست های ترامپ، راهبرد تبدیل آمریکا به ابرقدرتی انرژی با تولید انرژی در سه زمینه ممکن خواهد بود: نفت شیل، رشد تولید سوخت فسیلی و گذار به انرژی تجدیدپذیر. در این راستا دیپلماسی انرژی و دیپلماسی اجبار استراتژی اصلی ترامپ خواهند بود.

استخراج نفت شیل جزئی از “رویایی آمریکایی” ترامپ

الف- ترامپ پشتیبان درجه یک نفت شیل

نفت شیل به هیدروکربن‌های مایعی اطلاق می‌شود، که در سنگ‌های رسوبی ریزدانه یافت می‌شوند، که به نام شیل نفتی شناخته می شود. استخراج نفت شیل نیازمند تجهیزات فنی پیشرفته است. هزینه استخراج نسبت به نفت متعارف بسیار بالاست. زمانی که قیمت نفت زیر ۶۰ دلار در هر بشکه است، استخراج نفت شیل مقرون به صرفه نیست.

آمریکا بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت شیل در جهان محسوب می‌شود و میانگین میزان استخراج این کشور حدود ۴.۳ میلیون بشکه است. تعداد کارگران شاغل در صنعت نفت شیل آمریکا، حدود ۳۵۰ هزارنفر است، که  در محدوده ۳۰۰ هزار حلقه چاه، در ۲۱ ایالت آمریکا پراکنده شده‌اند، کار می‌کنند.

صنعت نفت شیل آمریکا در ایالت‌هایی مانند مونتانا، تگزاس، اوهایو و اوکلاهاما متمرکز است، که معمولاً به حزب جمهوری‌خواه رأی می‌دهند.

ب – نفت شیل: تخریب گسترده محیط زیست و زوال اکوسیستم

تولید نفت شیل با انتشار حجم بالاتری از گازهای گلخانه ای از نفت متعارف همراه است. استخراج نفت شیل به نسبت نفت متداول، به آب بیشتری نیاز دارد. برای تولید یک بشکه نفت شیل نیاز به دو بشکه آب است. بر اساس گزارش دفتر مدیریت زمین در آمریکا، در پروسه عملیات استخراج و پالایش نفت شیل، ۲ تا ۱۰ گالن فاضلاب در کمتر از هر تن پردازش نفت شیل، تولید می شود و بدون تصفیه پسماندها، شوری آب به شدت افزایش می یابد. عملیات معدن و حفاری به عدم تعادل اکوسیستم و و نابودی طبیعت منجر می شود. در میان شیوه های استخراج نفت شیل، شیوه هیدرولیکی یا فراکینگ بیشترین خسارت را به محیط زیست و اکوسیستم وارد می کند. به دلیل آثار وخیم زیست محیطی و اقلیمی، استخراج نفت شیل در اتحادیه اروپا ممنوع است و در استرالیا و بریتانیا نیز متوقف شد.

رشد تولید انرژی فسیلی در آمریکا

با وجود وضع قوانین سختگیرانه و سرمایه گذاری برای انرژی های تجدیدپذیر (به استثنا دوره ترامپ) آمریکا بزرگترین تولید کننده گازهای گلخانه ای جهان است.

در دومین دوره ریاست جمهوری، قصد ترامپ این است که با تمرکز بر افزایش تولید سوخت های فسیلی، لغو ده ها قوانین زیست محیطی و کاهش مقرارت در بخش انرژی، به هدف ابرقدرت شدن در عرصه انرژی دست یابد.

ترامپ با هرگونه مقرارت زیست محیطی که از طرف آژانس حفاظت از محیط زیست در جهت کند شدن رشد تولید انرژی فسیلی در آمریکا باشد، مخالف است. او بارها گفته است اولویت او تامین اهداف صنعتی به هر قیمتی است.

در دیدگاه ترامپ، تحقیق و اکتشاف منابع نفت و گاز در مناطق فراساحلی، سرزمین های فدرال و پناهگاه ملی حیات وحش قطبی، برای توسعه نفت و گاز ضروری است.

انرژی های تجدیدپذیر

این یک واقعیت مسلم است که گذار هر چند ناقص در آمریکا به سمت انرژی های تجدید پذیر آغاز شده است و ترامپ قادر نیست این پروسه را به طور کامل متوقف کند.

توسعه انرژی های تجدیدپذیر به طورکلی مورد حمایت ترامپ و حزب جمهوری خواه است، اما آنها با حمایت های دولتی از پروژه های تحقیق و توسعه  انرژی های تجدید پذیر، به شدت مخالفت می ورزند.

ترامپ و حزب جمهوری خواه او اکنون تولید انرژی بادی و خورشیدی را متوقف کرده اند، مشوق های خرید وسایل نقلیه الکتریکی را ملغا نموده اند. سیاستگذاری های دولت فدرال در عرصه رشد و توسعه انرژی های تجدیدپذیر را به حداقل کاهش داده اند.

ترامپ اکنون از توافق پاریس خارج شده است و این امکان هم وجود دارد که از کنوانسیون سازمان ملل متحد در خصوص تغییرات آب و هوایی نیز خارج شود. اما روند سرمایه گذاری در ایالت های جمهوری خواه که با کمک پروژه عظیم ۳۷۰ میلیارد دلاری دولت فدرال در زمان بایدن آغاز شده است، لغو نخواهد شد چرا که از نظر اقتصادی به زیان آن ایالت ها خواهد بود.

دیپلماسی انرژی ترامپ

در قرن بیست و یک، انرژی نه تنها یک کالای استراتژیک، بلکه به دلیل تاثیر فزاینده آن بر اقتصاد و امنیت ملی کشورها، ابزاری قدرتمند در عرصه ملی و بین‌الملل (ژئوپلیتیک) محسوب می‌شود، لذا سیاستگذاری انرژی موضوعی بسیار کلیدی است.

دیپلماسی انرژی به طورخاص بر روابط خارجی در حوزه انرژی تمرکز دارد، و به مجموعه فعالیت های یک کشور در تعامل با سایر دولت ها، گفته می شود.

دیپلماسی انرژی ترامپ در چارچوب شعار “نخست آمریکا” و هدف احیای اقتدار آمریکا، توسعه صنعت نفت و گاز برای تامین خود کفایی انرژی به هر قیمتی است.

ویژگی دیگر دیپلماسی انرژی ترامپ اقدام عملی در رابطه با پایان بخشیدن به تعهدات بین المللی آمریکا، در حوزه محیط زیست جهانی و تغییرات آب و هوایی و به طور مشخص خروج از پیمان پاریس است.

دیپلماسی انرژی ترامپ بر مدار ناسیونالیسم محافظه کارانه در حوزه انرژی نیز “تقدم منافع ملی آمریکا در برابر جهانی شدن” است. در این رابطه تاکید او بر “ایجاد نظم جهانی نوین انرژی” در جهت تحقق “نقش رهبری آمریکا در حوزه جهانی انرژی” خواهد بود.

در دیپلماسی انرژی دولت ترامپ تجارت انرژی یعنی صادرات انرژی های فسیلی با تاکید بر منابع نفت و گاز شیل و تلاش برای خودکفایی داخلی با تولید حداکثر داخلی است.

شاخص دیگر دیپلماسی انرژی ترامپ امنیت انرژی که از طریق اتکا بر تولید و تجاری سازی حداکثری منابع  نفت و گازشیل ممکن خواهد بود.

دیپلماسی اجبار ترامپ

مبانی سیاست خارجی ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری، در حیطه یک جانبه گرایی و به سمت سیاست قدرت و سازش ناپذیری گرایش دارد. ترامپ در سیاست و در روابط بین المللی، راهبرد “دیپلماسی اجبار” را سرلوحه کار خود قرار داده است.

در حوزه سیاست های انرژی، دیپلماسی اجبار ترامپ بر مبنای تحت فشار قرار دادن بازیگران سنتی مانند روسیه، عربستان و اوپک و احیانا حذف ایران و ونزوئلا در بازار انرژی، در جهت تسلط بر بازار جهانی انرژی است.

از زمان پیروزی در انتخابات تاکنون ترامپ با دیپلماسی اجبار، که همراه با ترکیبی از روش های تهدید، تحریک، مذاکره است، قصد دارد اراده خود را برنظم بین المللی تحمیل کند. “رویایی آمریکایی” ترامپ، اکنون با آرزوهای توسعه طلبانه تصاحب کانادا، گرینلند و پاناما در صدد تشکیل امپراطوری ایالات متحده است. اینکه آیا رویای دون کورلئونه آمریکا عملی خواهد شد، آینده نشان خواهد داد.  

ادامه دارد

ahmad.haschemi@gmx.at

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

یک پاسخ

  1. جناب هاشمی فکر میکنم که مقاله توماس فریدمن در نیویورک تایمز در رابطه با “دیپ سیک” در همین سایت بتواند مقاله شما را تکمیل کند. آنچه نباید ما را به اشتباه بیاندازد حرف های ترامپ با نیات واقعی اوست. آنچه برای ترامپ سر سوزنی مهم نیست منافع ملی آمریکاست. ایشان از سال ۲۰۱۵ که خود را کاندید کرد ۲.۳ بیلیون دلار به ثروتش افزوده شده. تصمیمات ایشان فقط و فقط در چهار چوب کسب ثروت برای خود و اطرافیان مطیع و هوادارش است و بس. یک روز میفرماید “تیک تاک“ خطر امنیتی از بابت چین است و ناگهان با باج های ملیونی بیخطر میشود. یکروز “بیت کوین“ را برای دلار آمریکا خطرناک میداند و یکماه بعد خود تولید کننده و فروشنده آن میشود. اما در باره نفت و زغال سنگ چند فاکتور دخیل اند. امریکا از زمان اوباما در تولید نفت خودکفا شده اما ترامپ :
    ۱-بسیاری از معدنچیان زغال سنگ که با تولید بالای نفت و گاز و انرژی خورشیدی و بادی به فلاکت افتاده اند و به همین دلیل بر ضد دمکرات ها به هوادان ترامپ تبدیل شده اند را باید حفظ کند.
    ۲-برای حفظ سود کمپانی های نفتی و راضی کردن مردم در کنترل قیمت هااز جمله قیمت بنزین, حفاری را بدون توجه به عواقب محیط زیست آزاد کند.
    ۳- با افزایش تولید نفت تمایل کمپانی های اتومبیل سازی به ساخت اتومبیل های برقی EV کاهش یافته رفیق و حامی خود, ایلان ماسک را برای تسلا بی رقیب میکند و حق الزحمه خود را که گرفته و بیشتر هم خواهد گرفت.
    ترامپ و دارو دسته اش بر این عقیده اند که کشور را همچون یک کمپانی باید اداره کرد و ترامپ به عنوان CEO نیازمند انتخاباتی در آینده نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *