
ماکیاولی، سیاستمدار/فیلسوف و نویسنده ی ایتالیایی قرونِ پانزدهم/شانزدهم بیشتر با معروف ترین رساله اش زیر عنوان امیر (Prince) شناخته شده یا شهرت دارد. اثری که منتقدین در برهه های مختلف آنرا مغایر ِ با اصول و ارزش های یک جامعه ی ارزشمدار ِانسانی میدانند! سخن ِناقدین عمومن استوار است بر این استدلال که، بر اساس ِ گفتار ِ ماکیاولی موافق آنچه که در رساله ی (پرنس) آمده، در کار ِاداره ی امور یک جامعه یا به عبارتی یک کشور نیازی به رعایت آنچه از آن به اصول یا عُرف ِ اخلاقی یاد میشود نیست، چرا که نتیجه ی عملکرد سیاسی دولتمردان و گردانندگان امورِ – سیاست پیشه گان – یک جامعه میباید در عمل و برای آن هدف یا اهداف سیاسی که در نظر دارند مفید واقع شده و محصول آن همانی باشد که در موردش اقدامات لازمه به عمل آمده و نیازی به راستکاری و پاک دستی و این قبیل صفات ِمثلَن متعالی نیست. دانگ شائو پینگ زمانی گفته است: فرقی ندارد گربه سیاه باشد یا سفید، گربه باید بتواند موش بگیرد.
نگاهی به تاریخ در دورترین اعصار نماینده ی این است که دولتمردان و سیاست پیشه گان بسا پیش از حضور ِاین رساله ی ماکیاولی همانگونه عمل میکرده اند که وی بعد ها آنرا مدّون کرده. همین سیاستمدار/فیلسوف ایتالیایی جایی در رساله ی مطوّلِ گفتاری در باره لیویوس [کتاب سوم بخش ۲] استدلال میکند که، تظاهر به جنون کاری است خردمندانه که برای پیش بردن اهداف ِ صاحب قدرت در برابر مخالفین و مقاومین میتواند کارساز و مفید واقع گردد.
نیکسون رییس جمهوری آمریکا زمانیکه خود را در چنبره ی جنگ خانماسوز و ضدانسانی ویتنام درمانده و دست و پا بسته یافت و در عمل نیز ملاحظه کرد که بمباران های وحشیانه بر مردمان بی دفاع نیز کاری از پیش نمی برد، برای آنکه دست بالا را در مبارزه داشته باشد باین شیوه متوسل شد که خود را به نحوی غیر قابل باور و تا حد جنون کمونیسم ستیز و حتّی دیوانه قلمداد کند. این موضوع را میشود در نوشته های مورخین و روزنامه نگاران دوران او دید. به عنوان نمونه میتوان به کتاب مشهور (یک تراژدی بی اهمیت) [عنوان فرانسوی کتاب] اثر ویلیام شوکراس مراجعه کرد. وی در صفحه ی ۸۹ آن کتاب آورده که: نیکسون به هَری هالدمن که مدیر کلّ کارکنان کاخ سفید و دوست وی بود گفته بود، میخواهم ویتنامی ها (ویتنام شمالی) باین نتیجه رسیده و باور کنند که من در حالی هستم که برای پایان دادن به این جنگ آماده ام دست به هر کاری بزنم، لازم است اینرا در گوش آنها (ویتنام شمالی ها) فرو کنید که نیکسون دچار کمونیسم بیزاری است و اگر خشمگین گردد کسی جلو دارش نخواهد بود، باید آنها بدانند که من هرلحظه میتوانم انگشتم را روی ماشه ی بمب اتمی فشار دهم، شما این تبلیغ را بکنید، خواهید دید دو روز دیگر هوشی مین میرود در پاریس و زانو زده تقاضای صلح میکند. خودش میگوید:
این یعنی تئوری دیوانگان (MADMAN THEORY).
نیکسون که در آمریکا با لقب حقّه باز از او یاد میشود، شاید سیاست باز ترین رییس جمهوری سیاست پیشه ی آمریکا در ۶۰ سال گذشته بوده باشد، وی وکیلی بود مبرز و یکی از مشتریانش شرکت پپسی کولا بود. تا زمان وی ورود کوکاکولا به عنوان سمبل امپریاسیم آمریکا به اتحاد جماهیر شوروی به دستور اکید استالین ممنوع بود. ولی نیکسون یعنی همان (TRICKY DICK) با توّسل به انواع حیل و پیشنهاداتی از قبیل کمک به روس ها برای خرید غلات از آمریکا و اعطای وامهای کلان به دولت شورا ها، محصولات موکّلش، یعنی پپسی کولا، را راهی آنسوی پرده ی آهنین کرد!
اینگونه سیاست ورزی متکی بر باور های ماکیاولیستی در آمریکا تازه گی ندارد، آنچه ظرف چند سال گذشته رخداده نمایانگر اینست که ماکیاولیسم آمریکایی امروزه تحت نظر و هدایت سیاست مداران حرفه یی به معنای اخص کلمه نیست و مشتی مردم ِمطلقن سود جو که در پی دست یافتن به سود حداکثری فقط و فقط در راستای منافع خود و هم پیمانان خود هستند گردانندگان امور میباشند.
نماینده ی چنین حرکتی کلّاشی است که تمام سعی اش را میکند تا در نهایت حماقت خویش را دیوانه جلوه دهد و از این طریق از تمامی کشورهای جهان تا آنجا که تیغش می برد باج بگیرد. این آدم یعنی دونالد ترامپ که موافق آنچه در دسترس عموم قرار دارد دست به هرکاری زده ناموفق بوده – اگر نگوییم کلاهبردای کرده – از ورشکستگی کازینو و تولید ودکا و کتاب مقدس و سکّه ی یادگاری و کارهایی از این قبیل در پیشینه ی حرفه ایش بسیار دارد. آمّا آمریکای امروز که توسط مشتی میلیاردر راستگرای معتقد به (آمریکا برای آمریکا ) با حمایت راست افراطی انگلو ساکسون و اوانجلیست (تبشیری) با سرعت نور در جهت منفعت هرچه بیشتر ِ مردم بسیار بسیار بالادست در حال حرکت است صرفه و صلاح خویش را در این می داند که از احمقی حمایت کند که تظاهر به دیوانگی میکند و او سمبل این قدرت لگام گسیخته در جهان باشد.
تاریخ از این بازی ها بسیار دیده و همواره نیز مردم بوده اند که بها و تاوان این سنخ بلاهت ها را پرداخته اند. شاید خوبست گفته شود تاوان ِ بلاهتهای خویش را، چرا که در هر حال هر حکومتی هرچه میکند تکیه گاهش را رای مردم میداند و آرایی که در انتخابات به صندوق های رای ریخته و شمرده شده. این یکی نیز جدای از آنها و پدیده ی تجربه ناشده یی نیست. امّا سخن بر سر قیمتی است که مردم جهان ظرف چهار سال آینده باید بخاطر دیوانه بازی های یک احمق بپردازند. به قولِ شفیعی کدکنی:
نِرُن دیوانه یی که میخواهد
زنجیر را به گردن تُندر در افکند.
۲۷ ژانویه ی ۲۰۲۵