
شکستِ نشست های آستانه
از سال ۲۰۱۶ که فتیله ی شعله های آتش تروریست های حاضر در جنگ داخلی سوریه پائین کشیده شد دولت های ذینفع – که خود را آقا بالاسر دولت اسد می دانستند- دست به ابتکار “صلح و حل بحران” زدند. سه عضو اصلی و تعیین کننده اجلاس آستانه (نورسلطان) دولت های روسیه و ایران و ترکیه بودند. جالب اینکه مشارکت دولت اصلی و طرف واقعی و متضرر جنگ داخلی یعنی دولت سوریه در این نشست ها چیزی کمتر از هیچ بود و در مقابل، اجلاس کذایی شاهد حضور تروریست های جهادی بود که بویی از انسانیت و ترقیخواهی نبرده بودند و ربطی به منافع دولت و ملت سوریه نداشتند. این اجلاس در درجه ی نخست به دنبال کاهش تنش در مناطق ادلب و حمص شمالی و غوطه ی شرقی بود. اولین جلسه ی آستانه در تاریخ ۲۳ و ۲۴ ژانویه ۲۰۱۷ برگزار شد و علاوه بر سه دولت پیش گفته مجسمه هایی از سازمان ملل متحد نیز شَرَف حضور داشتند. دولت قزاقستان فقط نقش آبدارچی نشست ها را به عهده داشت. در این برهه ی تاریخی (۴ و ۵ بهمن ۱۳۹۵) اگر چنانچه روسیه و ایران تمایل داشتند می توانستند با جلب حمایت چین چنان فشاری روی ترکیه بگذارند که عملاً بیخیال حمایت از تروریست های مستقر در ادلب (تحریر الشام) شود. همچنین با توجه به این که روسیه هنوز وارد نبرد نازی زدایی در اوکراین نشده بود می توانست با همکاری چین اسد را به سمت اصلاح قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد به شیوه ی ونزوئلا و نیکاراگوئه – نه تحت نظارت ناتو و انتخابات مضحک در عراق و افغانستان – و اجرای اصلاحات ساختاری اقتصادی و سیاسی و فرهنگی سوق دهد. دولت چین بنا به برنامه و روال همیشه گی خود از همان ابتدا دستانش را “پاکیزه” نگه داشت. چینی ها سیاست سکوت و انتظار برای سرمایه گذاری در آینده ی “سرزمین بی پرنده و بهار” سوریه را برگزیدند و به حرکت اقتصادی دومینووار خود در آفریقا ادامه دادند. شاید آنان به این موضوع کم اهمیت می اندیشیدند که چهار تا جهادی اویغور هم که در سوریه کشته شود غنیمت است. اما دولت پوتین با اینکه جنگنده هایش را به کمک نیزوهای زمینی ارتش سوریه و سپاه قدس فرستاده بود در عین حال از نشست آستانه به بعد راه مماشات با ترکیه را در پیش گرفت. دولت جمهوری اسلامی نیز بدون حمایت نیروی هوایی روسیه از بیخ و بن در حد و قواره یی نبود که بتواند در مقابل یک عضو قدر قدرت ناتو (دولت اردوغان) و البته قطر و عربستان و امارات بایستد. به ویژه اینکه با تحکم چینی ها دستان عربستان را فشرده بود و دستان حوثی ها را هم در تقابل با حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی جده بسته بود! گو اینکه نظام جمهوری اسلامی از همان آغاز به کار دولت ابراهیم رئیسی سیاست نزدیکی با عربستان و مصر و امارات و اردن را در پیش گرفت و نام آن را “سیاست همسایگی” گذاشت. این سیاست خنثا در همین دوران کوتاه دولت ظریف-پزشکیان به وضوح هر چه تمام تر در خصومت و تعرض به جنبش ضد اشغال و حمله به سازمان های ضد صهیونیستی از یک طرف و کُرنش به امریکا و اروپا از طرف دیگر خود را نشان می دهد. کافی است به گپ و گفت شرم آور محمدجواد ظریف با فرید زکریا گوش کنید تا دریابید که چه کسانی در جبهه ی دشمنان علنی آزادی فلسطین ترمز بریده اند. توجه داشته باشید که رئیس راهبردی پزشکیان در داووس یعنی اجتماع نخبه گان بورژوازی جهان و سردسته های گنگ ها و مافیاهای عظیم صنایع و سرمایه ی مالی علیه عملیات ۷ اکتبر یاوه می بافد. بله در داووس! ترکیه اما با رویکرد دعوت از بشار برای گفت و گو سخت به دنبال گسترش سلطه ی خود از ادلب به حما و حمص و البته فتح بازار حلب بود. به این ترتیب آنکارا به وضوح تروریست های ادلب نشین را پیوسته تجهیز و تقویت می کرد. جالب اینکه ارتقای لجستیکی تحریرالشام از سوی دولت ترکیه در شرایطی انجام می شد که دو گروه تروریستی از جمله داعش و جبهه النصره (نام کنونی تحریر الشام) از روند صلح سوریه کنار گذاشته شده بودند. روندی که مورد توافق سه دولت بود. روندی که می بایست از ژانویه ی ۲۰۱۷ عملی می شد. ترکیه به این تعهد پایبند نبود و روسیه و ایران نیز با اذعان به این امر در برابر جبهه و پادگان ادلب کاملاً منفعل بودند. اضافه بر تداوم بحران در ادلب سه استان مهم سوریه تحت کنترل “نیروهای دمکراتیک سوریه” SDF و شاخه ی سیاسی شان “اداره خودگردان شمال و شرق سوریه” AANES قرار داشتند. استان حسکه (قامیشلو. حسکه. دیرک) و استان رقه و دیرالزور. علاوه بر این مناطق استراتژیک، “برادران کورد” مناطقی از شمال استان حلب را نیز تصرف کرده بودند و زیر پرچم “پر افتخار” امریکا خود را باد می زدند. عفرین در سال ۲۰۱۸ با عملیات جنایتکارانه دولت ترکیه به اشغال آنکارا در آمده بود. مناطق و محلاتی چون شیخ مقصود و اشرفیه از سوی کوردهای موسوم به YPG در اختیار شعبه های اوجالانی کوردهای سوریه قرار داشت. کوردها مناطق تحت تسلط خود را به سه کانتون جزیره شامل حسکه و قامیشلو/ کوبانی در حلب و عفرین تا ۲۰۱۸ برای خود کرده بودند و مطابق برنامه ی “رهبر آپو” آنها را اداره می کردند. به این ترتیب و با وجود آرامش و صلح و آتش بس عملاً از ۱۴ استان سوریه، ادلب در اختیار تحریرالشام و ترکیه بود. طرطوس و لاذقیه به کام روس ها دهان به سوی دریای مدیترانه گشوده بود و با توجه به کاهش شدید صدور نفت و گاز و نابودی توریسم سوریه این دو استان سودی برای دولت اسد نداشت. درعا مرکز آمد و شد نفوذی های اردن بود. سه استان پیش گفته در اختیار اکراد بود. بقیه ی استان ها نیز چنان درب و داغون شده بودند که دولت نه قادر بود نیازهای اولیه ی ساکنان را تامین کند و نه سرمایه و امکانی برای بازسازی آنها داشت. فقط می ماند استقرار ارتش و پلیس برای آنکه این استان ها و به ویژه حمص و حلب بار دیگر سقوط نکنند. همین امر نیز کلی هزینه روی گردن دولت سوریه گذاشته بود که تامین آن (بودجه و پرداخت دستمزد کارگران و کارمندان و نظامیان و پلیس) بسیار دشوار بود. دستمزدها یا پرداخت نمی شد یا چنان ناچیز بود که یک هفته نیز دوام نمی آورد. آمار دقیقی در این زمینه در دست نیست اما بنا به برخی از منابع نسبتاً قابل اعتماد دستمزد کارگران از ۱۵ تا ۱۹ دلار در ماه نوسان داشته است. فاجعه! در فوریه ی ۲۰۱۴ دولت اسد تصمیم گرفت دستمزد کارگران بخش دولتی را با ۴۰۰ درصد افزایش به رقم ۱.۱۱۵.۶۴۰ لیره در ماه معادل ۷۵ دلار افزایش دهد. اما نرخ فزاینده ی در کنار کسری بودجه ی شدید که کل این تمهید را هیچ ضربدر هیچ کرد. درآمدهای کلان نفتی عربستان و قطر و کویت و امارات صرف برج سازی و فوتبال و پول توجیبی تروریست ها و تجهیز ارتش با سلاح های پیشرفته ی زرادخانه های پنتاگون و حال کردن پتی بورژواهای دوزاریِ شیخ زاده – بر وزن آقازاده – در کازینوهای لاس وگاس و مشابه می شد. دولت اسد از “جهان عرب” به جهنم تروریست ها پرتاب شده بود.
در نهایت اینکه اجلاس آستانه به جای افزایش کمک های مالی و تقویت نظامی دولت سوریه در بیست و یکمین جلسه خود (۲۱ و ۲۲ جون ۲۰۲۳)/ (۳۱ خرداد ۱۴۰۲) دست از پا درازتر با چند مصوبه ی شعارگونه به کار بیکار خود پایان داد و رسماً یا تلویحاً سوریه را به “امان خدا” در مقابل اردوغان و تروریست هایش ول کرد! اجازه دهید به این سه نکته ی مضحک درباره ی نشست های آستانه اشاره کنیم و بگذریم. از ابتدای این اجلاس تا پایان سه دستور و به عبارتی سه خط مشی مورد توافق سه عضو اصلی (روسیه و ترکیه و ایران) قرار داشت:
الف. تشکیل دولت ائتلافی با حضور مخالفان! تصور کنید مثلاً دولتی شکل می گرفت که اسد رئیس اش بود و جولانی نخست وزیرش!
ب. قانون اساسی جدید. اکنون که قدرت در اختیار مزدوران ترکیه و امریکا و اسرائیل و قطر قرار گرفته است مقرر شده باند اردوغان ظرف سه سال آینده قانون اساسی جدید سوریه را بنویسد!
پ. دیپلوماسی به عنوان تنها راه حل بحران سوریه! احتمالاً مذاکره کننده گان “محترم” پسوند “جنگی” را “سهواً” از کنار دیپلوماسی جا انداخته اند. در شرایطی که دولت ترکیه با متحدانش – از جمله دولت اوکراین سابق۱– و اسرائیل و امریکا مشغول آموزش و تجهیز تروریست های مستقر در ادلب بودند و در حالی که هم روسیه و هم جمهوری اسلامی نیروهای نظامیِ گیرم پاسیو شده و تقلیل یافته در خاک سوریه داشتند طرفین از دیپلوماسی برای حل بحران سخن می گفتند! تمام شواهد موید صحت این نظر هستند که اجلاس های مکرر و بی خاصیت آستانه فقط برای تقویت تروریست ها زمان می خرید و بشار اسد را در تنگناهای پیچیده ی سیاسی منطقه گیج و منفعل می کرد. این نکته که منافع دولت ها بر مبنای توازن قوا آرایش های سیاسیِ جدید را شکل می دهد کشف یا جمله ی حکیمانه یی نیست. اما این موضوع که – در بخش پیشین روی آن خم شدیم- معاون سابق سپاه قدس مدعی است “ما فریب ترکیه و عرب ها را خوردیم” هم دروغ است و هم فرار به جلو. نگارنده از وقایع و توافق های پشت پرده – مانند هر تحلیلگر مستقل دیگری – بی خبر است. با این حال اگر گزینه های “توهم توطئه”ی دائی جان ناپلئونی را خط بزنیم از قرائن موجود چنین بر می آید که طرف های درگیر در جنگ داخلی سوریه روی موضوع کناره گیری اسد از قدرت به اجماع رسیده بودند. امری که در مسکو نیز به وی ابلاغ شده بود و علی لاریجانی و عباس عراقچی نیز تلویحاً یا تصریحاً درِ گوش اسد گفته بودند. برای نمونه کافی است به گفتگوی دو “استاد” اصولگرا آقایان سید یاسر قزوینی و حسن شمشادی (که به ادعای خود تا روز آخر در سوریه حاضر بوده) در “مشرق نیوز” توجه کنید۲. ایشان هر دو چنان با آب و تاب تروریست های تحریر الشام را “معارض” می خوانند و از ضرورت ارتباط و مذاکره ی دولت خودی با این گروه مشتاقانه سخن می گویند و به نکوهش سیاست های “خودخواهانه” ی بشار اسد می پردازند که انسان در شگفت می ماند که طی چه روندی این تغییر موضع سیاسی صورت بسته است؟ همچنین “مشرق نیوز” طی شبه تحلیلی خبری تحت عنوان ” یک دیدار سرنوشت ساز و در نهایت سقوط اسد” به نقل از یک منبع لبنانی که نخواست نامش فاش شود نوشته:
«پیش از حمله ۷ اکتبر اسد، نصرالله و محمدرضا زاهدی – فرمانده ارشد سپاه پاسداران در شام – دیداری داشتند. این دیدار که آخرین نشست این سه نفر شد، بسیار پرتنش بود. اسد خواستار استقرار مجدد نیروهای ایرانی و لبنانی در سوریه و خروج آنها از چندین استان کلیدی، از جمله حلب، حماه و حمص شد. این درخواست پس از آن مطرح شد که حزبالله و نیروهای ایرانی در سال ۲۰۱۸ تحت توافقی با میانجیگری روسیه، ۴۰ کیلومتر از مرز جنوبی و بلندیهای جولان عقبنشینی کرده بودند. به گفته این منبع، نصرالله به اسد درباره برداشتن چنین گامی هشدار داد و گفت: “چنین عقبنشینی به این معناست که [نیروهای تخلیه شده] بازنخواهند گشت [به سوریه]، مهم نیست تهدیدها چقدر بحرانی شوند،” و هشدار داد که این کار “راه را برای بازگشت حملات تروریستی هموار میکند و سوریه را دوباره در معرض خطر فروپاشی قرار میدهد.”
اما با وجود این هشدار، گفته میشود اسد بر آمادگی نیروهای سوری و روسی برای مقابله با هر تهدیدی تأکید کرد. رهبر برکنار شده سوریه همچنین مدعی شد که تصمیمات گرفته شده توسط قدرتهای بینالمللی – همراه با تضمینهایی از بازیگران جهانی و منطقهای – نشان دهنده تعهد به حفظ او و رژیمش در قدرت و تسهیل ادغام تدریجی او در جامعه عربی و بینالمللی است. گفته میشود نصرالله و زاهدی ناامید از جلسه خارج شدند و بعداً به بستگان نامشخصی از اسد گفتند که “حساب باز کردن روی سوریه دیگر مثل سابق نیست” و “تغییرات در حال وقوع در دمشق نشان میدهد که رهبری سوریه در هر رویارویی آینده، موضع متفاوتی نسبت به ‘محور مقاومت’ اتخاذ خواهد کرد.۳“» ذیل این تحلیل خبری اطلاعاتی فقط می شود نوشت:
NO COMMENT
اگر فرصتی دست دهد در بخش های بعدی ضمن تحلیل خبر ملاقات محرمانه ی سرتیپ حسام لوقا (رئیس اداره کل امنیت دولت سوریه) با نعیم قاسم (جانشین حسن نصرالله) در بیروت به ارزیابی چند و چون احتمال فاصله گیری دولت سوریه از حزب الله و “محور مقاومت” جمهوری اسلامی خواهیم پرداخت.
موافقید کمی به عقب برگردیم و سر قرار برویم؟
گسیل تروریست ها!
همزمان با خیزش های بهار عربی و سقوط دو دولت پروناتوی تونس و مصر، ایالات متحد به شدت نگران ثبات سیاسی نظامی افغانستان بود. امریکایی ها که تا این برهه برای پس زدن طالبان و تثبیت دولت کرزای مبلغی هنگفت بالغ بر یک تریلیون دلار هزینه کرده بودند از دستاورد و نتیجه ی حضور تمام عیار خود راضی به نظر نمی رسیدند. دولت باراک اوباما از یک سو مترصد کاهش نیروهای نظامی خود در افغانستان و گسیل بخشی از آنها به عراق بود و از سوی دیگر از تزلزل و سقوط دولت محبوب خود (حامد کرزای) سخت نگران بود. امریکا و متحدانش کرزای را به سبب از دست دادن حمایت مردم و ناتوانی در جمع و جور کردن هرج و مرج و بی کفایتی در اداره ی کشور و گسترش فساد و شکست در رهبری جنگ علیه طالبان مذمت می کردند. کارل ایکنبری (فرمانده سابق ارتش امریکا در افغانستان) طی پیامی تلفنی – که در اختیار نیویورک تایمز قرار گرفت- بدون هرگونه ملاحظه یی گفته بود:
«رئیس جمهور کرزای فردی لایق برای همکاری استراتژیک نیست.»
سال ۲۰۱۰ سفیر پیشین بریتانیا در افغانستان (شرارد کوپر کولز) در برابر نماینده گان مجلس عوام شهادت داد:
«کرزای پادشاهی بزرگ است اما برای اداره امور اجرایی افغانستان ضعیف است.»
دقیقاً در همین برهه – و به ویژه از سال ۲۰۱۰ به بعد – استراتژیست های ناتو به دنبال جایگزینی مقتدر برای دولت کرزای از ضرورت ایجاد دولتی ائتلافی سخن می گفتند. دولتی که می توانست با حضور افرادی “معتدل” از طالبان به شکل بندی یک “وفاق ملی” کمک کند. در همین رابطه امریکا روی ملا عبدالغنی برادر حساب ویژه یی باز کرده بود. ملا در زندان پاکستان بود که طرف مشورت امریکایی ها قرار گرفت. بهار عربی بحران افغانستان را زیر فرش نبرد اما این کشور را در کنار سرزمین عراق در فهرستی قرار داد که به زودی تونس و مصر و لیبی و سوریه و یمن و بحرین و اردن نیز به آن اضافه شده بودند. در میان این کشورها دو دولت لیبی و سوریه متکی به ارتشی “مستقل” بودند که از دستورات پنتاگون و ناتو پیروی نمی کردند. تجربه ی مجاهدین افغانی در جریان ساقط کردن دولت دکتر نجیب و شکست در جنگ های مستقیم در افغانستان و عراق به امریکا آموخته بود که برای زدن اینگونه دولت ها بهترین روش تجهیز و تقویت سازمان های تروریستی اسلامگرا است. ناگهان و مانند برق ده ها گروه زمخت و زُفت تروریستی تابع اسلام سیاسی – سنی- از زمین و زباله بیرون زدند. این تبهکاران ابتدا زوبینِ زنگار بسته به دست زنگِ سر بریدنِ سرکشان و زندیقان را به صدا در آوردند. سپس با پیشرفته ترین سلاح ها شهرها را اشغال کردند و با دریدن قرارداد سایکس-پیکو خاورمیانه و آفریقای شمالی را به دوران خلفا بردند. “عصر جدید”ی شروع شده بود که بی شباهت به “دنیای قشنگ نو” پسافروپاشی نبود.
دولت پاکستان به اهتمام ISI روزانه ۲۰ تا ۳۵ وانت را پُر از گله های طالبان می کرد و بر مناطق پشتون نشین مرزی مسلط می شد. از اواسط جون ۲۰۱۱ و همزمان با ترور برادر کرزای (احمد ولی) زمزمه های سقوط دولت ناتو ساخته به گوش می رسید. مرزهای مشترک پاکستان و افغانستان که تا این زمان به پشتوانه ی پشتیبانی سخاوتمندانه دولت یوسف رضا گیلانی و به دستور سازمان اطلاعات ارتش در اختیار جنگجویان جهادی بود با تغییر سیاست پاکستان نسبت به جهادی ها به طالبان سپرده شد. دولت پاکستان از زبان طالبان به برادران جهادی آنان “تکلیف” کرد که وظیفه ی شرعی جهادی ایشان در افغانستان و کشمیر تمام شده است و باید خود را برای جنگ در جبهه های جدید آماده کنند. این جبهه ها به طور مشخص سرزمین های عراق و لیبی و سوریه بودند. “کاروانی” از جهادی ها که عبدالله عزام وعده اش را در کتابی به همین نام داده بود، به سرعت شکل گرفت. اعضای جهادی این کاروان از تمام سرزمین های آسیای میانه و قفقاز و یمن و عربستان و امارات و قطر و مصر و تونس و خیلی از کشورهای اروپایی و امریکا دور هم جمع شده بودند۴. برای هر جنگجوی جهادی ویزایی از مبادی کراچی و اسلام آباد و پیشاور به مقاصد کشورهای ترکیه و عراق و سوریه صادر شد. به اعتبار “ولخرجی” دولت های حاشیه ی خلیج به هر جهادی به تناسب موقعیت وی از ۷۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار پرداخت شد. تخمین زده می شود بیش از ۲۰ هزار جهادی در سال ۲۰۱۲ خود را به ترکیه رساندند و همراه با ۳۰ هزار جهادی غیر عرب به کمک سازمان امنیتی دولت اردوغان به عراق و سوریه گسیل شدند. لشکری عظیم و جنگجو که در جنگ با دولت شوروی و سپس امریکا آبدیده شده بود. آنگونه که من و همکارانم در جریان تحقیقات دقیق متوجه شده ایم ژنرال های پاکستانی به جنگجویان جهادی موکداً توصیه می کردند که ماموریت ایشان در این منطقه تمام شده و زمان مناسب برای ترک افغانستان و پاکستان فرا رسیده است. بخش عظیمی از جنگ سالاران چچنی و ازبک و ترک و عراقی و مسلمانان چینی اهل سین کیانگ (اویغورستان) به سوریه اعزام شدند. این افراد مهم و فرماندهان کلیدی جهادی – که تعداد دقیق شان هرگز بر ما دانسته نیامد – ابتدا به شهر کویته ی پاکستان منتقل می شدند و سپس از طریق هوایی به کشورهای حوزه ی خلیج اعزام می گردیدند. بخش پیاده نظام و سنگر شکن از مسیرهای قاچاق به ترکیه و یا مستقیما به عراق گسیل می شدند تا در این کشورها سازماندهی شده و به سوریه فرستاده شوند و یا در جنگ داخلی عراق کنار داعش و جبهه النصره بجنگند. چند نفر از جنگجویان به خانم کارلوتا گال گفته بودند:
«دولت قطر امکانات و تجهیزات لازم را برای انتقال ایشان به ترکیه و عبور از سایر راه های ورودی به قصد سوریه تدارک می دیده است۵.»
نقل و انتقال جنگجویان جهادی از مرزهای پاکستان- افغانستان به عراق و سوریه نه فقط به تضعیف طالبان نینجامید بلکه به دلیل تقویت داعش و به ویژه فتح موصل در عراق و رقه در سوریه به عضوگیرهای بیشتر طالبان دامن زد و روحیه ی جنگی آنان را نیز ارتقا داد. گروه موسوم به “جماعت توحید و جهاد” عراق که سال ۱۹۹۹ از سوی ابومصعب الزرقاوی تاسیس شده بود متعاقب حمله ی امریکا و بریتانیا در قالب سازمانی جدید به نام القاعده در عراقAQI فعالیت خود را بسط داد. فقط سه سال بعد از هدیه ی “دمکراسی” و حقوق بشر” ناتو به عراق و رها سازی این کشور از چنگ “دیکتاتور” داعش به وجود آمد. (۲۰۰۶) هدف اصلی این گروه – چنانکه از نام شان نیز بر می آمد – ایجاد “دولت اسلامی عراق و شام” بود. آنان و ناظران پیگیر حوادث منطقه از سرزمین سوریه تحت عنوان شام یا Levant نام می بردند.۶ از نظر لغت شناسی این واژه ی به معنای خاور و شرق است اما به لحاظ تاریخی دلالت بر منطقه ی جغرافیایی شام دارد. شام یا شامات سرزمین وسیعی بود که کشورها و سرحدات سوریه و لبنان و اردن و فلسطین را فرا می گرفت. در صدر اسلام پایتخت امویان دمشق بود که شام نیز خوانده می شد. در واقع داعش با تاکید بر نام شام به جای سوریه سودای خلافت امویان را بر سرزمین های گسترده ی اسلامی در سویدای ذهن خود می پروراند. یکی از تکیه کلام های ابوبکر بغدادی (رهبر داعش) این بود:
« سوریه بخشی از شامات است و فقط به سوری ها تعلق ندارد. چنانکه عراق نیز متعلق به عراقی ها نیست. زمین از آن خداوند است.»
انتخاب موصل (دومین شهر بزرگ و استراتژیک عراق) و رقه ( در شمال شرقی سوریه و ساحل فرات) به عنوان پایتخت داعش بسیار معنا دار بود. این فتوحات برق آسا دولت اوباما را چنان ذوق زده کرده بود که هر آینه قصد داشت گروه داعش و تصرفاتش را بر دو سرزمین عراق و سوریه به رسمیت بشناسد۷. به سرعت مرزهای میان عراق و سوریه از بین رفت و جنگجویان به راحتی میان دو کشور آمد و شد می کردند. دولت ترکیه نیز از طریق پایگاه خود در بعشیقه به بهانه ی سرکوب PKK و در همکاری تنگاتنگ با دولت اقلیمِ بارزانی به راحتی وارد عراق می شد. همچنین دولت اردوغان به بهانه ی سرکوب نیروهای کورد YPG و PYD شهرهای راس العین و تل ابیض (در همسایه گی”رقه” پایتخت داعش) و البته جرابلس و الباب و اعزاز را اشغال کرده بود و از این طریق تروریست هایش را وارد خاک سوریه می کرد. نکات فوق را به این دلیل با ایجاز تمام گفتم تا گفته باشم اینهمه گروه تروریستی در لیبی و عراق و سوریه یک شبِ و از آسمان نازل نشده بودند.
واقعیت این است که همه ی سازمان های تروریست جهادیِ غیر افغان از القاعده و نظریه پرداز اصلی آن یعنی عبدالله عزام الهام گرفته بودند. فقط الهام هم نبود. آنان چنان در آموزه های عزام و سپس شخصیت کریزماتیک بن لادن گرد شدند که تا پای جان برای اهداف شان می جنگیدند. یکی از رمزهای پیروزی جهادی ها که به ویژه در شبکه تحت نظر جلال الدین حقانی پخته شده بودند عملیات انتحاری بود. این شبکه با توسل به چنین روشی توانست مراکز پلیسی و امنیتی افغانستان را متلاشی کند. جهادی های متمرکز در عراق و لیبی – که ابتدا زیر پرچم داعش گرد آمده بودند – روش های انتحاری دیگری را در پیش گرفتند. آنان با خودروهای تا خرخره بمب گذاری شده به پایگاه های دولتی حمله می کردند و بعد از انفجار خروارها دینامیت و تخریب درهای ورودی و کشتن سربازان و افسران میانی محافظ، پیاده نظام خود را وارد عملیات می کردند. شهرهای رقه و دیرالزور و پالمیرا در سوریه به همین شیوه به تصرف داعش در آمدند. حملات انتحاری معمولاً با خودروهای بمب گذاری شده صورت می گرفت. این خودروها به VBIED یا Car Bomb مشهور بودند۸.
جبهه النصره در سال ۲۰۱۱ به شکلی کاملاً “اتفاقی” همزمان با خیزش سوری ها به مثابه یکی از بازوهای عملیاتی داعش در سوریه ایجاد شد. به همین سبب نیز بنیانگذاران این گروه تروریستی نام خود “جبهه فتح الشام” گذاشتند. اتحاد عملیاتی و تشکیلاتی این گروه با داعش کمتر از دو سال پائید. در سال ۲۰۱۳ جبهه النصره برای خود به عنوان یک سازمان اسلامگرایِ مدعیِ کسب قدرت سیاسی در سوریه و منتزع از داعش حساب ویژه یی باز کرد. ابومحمد الجولانی ضمن رد دعوت اتحاد البغدادی، دست بیعت به سوی ایمن الظواهری دراز کرد و از استقلال سیاسی و ایدئولوژیک و نظامی سازمان تحت رهبری خود سخن گفت. اختلاف مشخص جولانی و بغدادی به طور مشخص بر سر گستره ی عملیات نظامی و شعاع جغرافیای سیاسی کسب قدرت بود. جولانی هدف اصلی و نهایی خود را سرنگونی بشار اسد و تسخیر دولت سوریه تعریف کرده بود و بغدادی به کمتر از خلافت عراق و شام رضایت نمی داد. خشونت شگفت ناک داعش سبب شد که ناتو روی دولت ترکیه و شیخ نشین های خلیج به منظور عدم حمایت از بغدادی فشار بگذارد. ما در جریان مباحث پیشین به سخنرانی جو بایدن در دانشگاه هاروارد اشاره کردیم و خاطر نشان شدیم که چگونه بایدن به “دوست صمیمی و ارزشمند خود” اردوغان توصیه می کرد که به جای حمایت از داعش تمام اهتمام خود را معطوف پشتیبانی از جبهه النصره کند. اختلاف میان داعش و جبهه النصره چنان بالا گرفت که به زد و خوردهای خونین میان دو طرف انجامید. در این برهه مرکزیت نظامی سیاسی القاعده هم از جولانی و سازمان او دفاع می کرد. به این ترتیب داعش حساب خود را از القاعده هم جدا کرد و به تدریج در مقابل دولت های سابقاً حامی خود ایستاد. مضاف به اینکه در سرزمین عراق نیز ناگزیر بود با تروریست های تا دیروز متحد و برادر وارد جنگ شود. همه ی شواهد حاکی از آن بود که ناتو و دوستان منطقه یی اش تصمیم گرفته اند داعش را تا حد انهدام ضعیف کنند و به جای آن بر قدرت و اقتدار جبهه النصره بیفزایند. رهبری جبهه النصره به وضوح از آنکارا خط می گرفت و می کوشید خود را گروهی معتدل و سازگار با نظام جهانی و منطقه یی نشان دهد. به این ترتیب بود که جولانی در سال ۲۰۱۶ رسماً جدایی خود از القاعده را اعلام کرد و نام گروهش را نیز به “جبهه فتح شام” تغییر داد. این گروه برای تصریح تفاوت خود با داعش می کوشید با مردم مناطق تحت سلطه اش روابط متعادل و “معتدل”ی سازمان دهد…..
از طولانی شدن بحث پوزش می خواهم.
ادامه دارد…..
شنبه ۶ بهمن ۱۴۰۳/ ۲۵ ژانویه
پی نوشت ها:
۱. از فوریه ۲۰۲۲ دولت روسیه بخش قابل توجهی از نیروهای هوایی خود را از سوریه به جبهه های نبرد علیه نئونازی های اوکراین منتقل کرد و در مقابل اوکراینی ها به یاری ناتو وارد جنگ داخلی سوریه شدند. به گزارش یکی از رسانه های نظامی وابسته به میت ترکیه تروریست های اسلامگرای ضد اسد از همه سو تحت تعالیم نظامیان اوکراینی قرار داشتند. بعضی از اپراتورهای پهپادهای جدید در جبهه ی جهادی ها به جزئیاتی از همکاری خود با افسران متخصص اوکراینی پرداخته اند. این افراد گفته اند که سازمان نظامی امنیتی اوکراین مهمات پهپادی و پرینترهای سه بُعدی و آموزش های کاربردی به منظور استفاده از پهپادهای انتحاری و تهاجمی در اختیار جهادی ها گذاشته اند. بنا به همین گزارش ها واحد اطلاعاتی اوکراینی موسوم به “خیمیک” حدود ۲۰ اپراتور و ۱۵۰ پهپاد به شورشیان سوری در ادلب داده است. بنا به اطلاعات منابع روسی مربیان اوکراینی مستقیماً در ادلب و به طور مشخص منطقه ی “جسر الشغور” مستقر شده بودند. ن. ک به:
https://www.washingtonpost.com/opinions/2024/12/10/ukraine-syria-russia-war
نیز گزارشی تحت عنوان:
How Ukraine is helping the HTS militants who overthrew Assad.
Kyiv has been sending drones and operators to Syria and offering more to give Russia ‘a bloody nose’
مندرج در:
https://responsiblestatecraft.org/ukraine-syria
نیز این گزارش نیویورک تایمز:
۲. عنوان گفتگو این است: “پس از اسد/ چرا ارتش سوریه مقاومت نکرد؟” ن.ک به: https://www.aparat.com/v/rexykuv
۴. در این زمینه بنگرید به کتاب مستند و داستانی ” قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار. سرنوشت شگفت انگیز اولین عضو امریکایی القاعده.” این کتاب در واقع ترجمه و تالیف و تلفیق سه کتاب از کارلوتا گال/ ریچارد ماهونی و مایک کوکیس به همراه مشاهدات و تجربه های نگارنده است.
۵. ن. ک به: فتح نامه ی کابل/ اسرار پنهان جنگ بی پایان. صص ۴۷۸-۴۹۲
۶. ن. ک به: Syria religious groups, encyclopedia Britanica۵۱ th. Pp. 919
۷. هیلاری کلینتون در خاطرات خود تحت عنوان “گزینه های دشوار” می نویسد:
«ما وارد جنگ عراق و لیبی و سوریه شدیم و اوضاع بر وفق مراد بود که ناگهان انقلاب مصر در ۳۰ جون شکل گرفت و طی سه روز همه چیز تغییر کرد. من بلافاصله به کشورهای متعددی سفر کردم و با بعضی از متحدان خودمان به این جمعبندی رسیدم که به محض اعلام ایجاد داعش، گروه از سوی ما به رسمیت شناخته شود. اما ناگهان همه چیز فرو پاشید. مقرر شده بود دولت اسلامی داعش روز ۵-۷-۲۰۱۳ اعلام وجود کند و ما در انتظار خبر تاسیس آن بودیم و با اروپاییها برای به رسمیت شناختن سریع آن به توافق رسیده بودیم. اما تمام اوضاع به نحو عجیبی و بدون هرگونه هشدار پیشینی تغییر کرد. اقدام وحشتناکی اتفاق افتاد. ما در اندیشهی استفاده از قدرت نظامی بودیم. اما ارتش مصر با ارتش سوریه و لیبی متفاوت است. زمانی که ما با ناوهای خود به سمت اسکندریه حرکت میکردیم از سوی گروهی زیردریایی پیشرفته به نام “گرگهای دریا” تحت نظر قرار داشتیم. زیردریاییهای فوق به شدت مجهز به سلاحها و تجهیزات رادار و رهگیری بودند. وقتی هم که کوشیدیم به دریای سرخ نزدیک شویم با جنگندههای قدیمی میگ ۲۱ روسیه مواجه و غافلگیر شدیم. چین و روسیه نیز با اقدام ما مخالف بودند و در نتیجه ناوها برگردانده شدند. تلاش ما متمرکز به تسلط بر مصر از طریق اخوان المسلمین و یا داعش بود. متعاقب این برنامه قصد ما حرکت به سوی کشورهای حوزه خلیج فارس بود. کویت نخستین کشوری بود که در انتظار ما نشسته بود و سپس عربستان و امارات و بحرین در طرح ما قرار داشتند. ما مصمم بودیم کل منطقه را تحت سلطهی خود در بیاوریم…..» ن.ک به :
Clinton, Hillary Rodham (2014) Hard Choices: A Memoir New York: Simon & Schuster.
Part Five: UPHEAVAL: 15/ The Arab Spring: Revolution 301. 19/Syria: A Wicked Problem 447.
۸. ن. ک به این کتاب بسیار ارزشمند از رفیق زنده یاد مایک دیویس:
Mike Davis,) Buda’s Wagon: A Brief History of the Car Bomb (Verso: New York, 2007).
نیز بنگرید به این ویدئو از انفجار انتحاری یک خودروی بمب گذاری شده:
28 پاسخ
مارکس چە گناهی مرتکب شدە؟
راستی همە آوار بر سر یک عمر میراث علمی و آکادمیک مارکس از روزی شروع شد، کە عدەای در فرانسە خودرا مارکسیست خوانند و با شنیدن خبر آن، مارکس گفت ولی من مارکسیست نیستم، زیرا بیش از هرکسی مارکس میدانست کە زندگی دائم در نوسان و دگردیسی، حقایق جدید می آفریند و نیاز بە برسی و بازنگری در فرضیە ها و تصورات را می طلبد و یک ایسم می تواند، برای اندیشیدن مدام و فعال فلاکت بیافریند!
اما آقای قرە گوزلو کە خود را منتسب بە مارکس معرفی کردە، در هر موضوعی می تواند هکتار هکتار مقالە بنویسد، با مارک چپ و مارکسی، الا در مورد ولایت سفیە خامنەای! بحران اساسی در نابسامانی انسانی- زیست بومی در ایران از این دمل چرکین بر می خیزد و بقیە مسائل موضوعاتی هستند کە قبل از جراحی این سرطان بد خیم، بلا موضوع هستند!
نوشتەهای ایشان با موضع پوتین، چین و بیت خامنەای نە تنها تخاصمی ندارد، بلکە در اکثر موارد همسو است.در تمام نوشتەهای ایشان ولی فقیە ادر استتار و روتوش قرار دارند و مرتب با اصلاح طلبان ور می رود، کە گمان آفرین است، آنهم بد جور!
جناب ئاواره که یحتمل از برادران کورد طرفدار پرچم با شکوه آمریکای عزیز هستند از اینکه در این مجموع مقالات به کانتون های پروامریکایی گفته شده نفت سوریه را به نفع چه کسی می فروختید انگار اسب نداشته شان یابو خوانده شده. نه گرامی! اینطورها هم نیست. ئاوراگی را رها کن و فکری به حال مردم بدبخت سوریه و غزه و فلسطین کن که زیر حملات وحشیانه دوستان شما لت و پار شده اند. در ضمن فحش دادن به خامنه ای را هم به دوستان سلطنت طلب و مجاهدت وا بده و از یک تحلیلگر حرفه ای تقاضای بیجا نکن. در این مقاله ” نظام جمهوری اسلامی” و دولت برگزیده جناب آقای خامنه ای یعنی دولت جناب آقای رئیسی به اندازه ظرفیت و ارتباط با موضوع مورد انتقاد آشکار قرار گرفته.
پشت اسامی قلابی شعار “انقلابی” دادن چیزی بیش از عنقلابیگری نیست.
خوش باشید که خود را در خیال مبارز می دانید.
درود بر شما ! پاسخی در خور و بجا!
ئاواره خان
کمی به این بخش کوتاه از مقاله دقت کن:
نظام جمهوری اسلامی از همان آغاز به کار دولت ابراهیم رئیسی سیاست نزدیکی با عربستان و مصر و امارات و اردن را در پیش گرفت و نام آن را “سیاست همسایگی” گذاشت. این سیاست خنثا در همین دوران کوتاه دولت ظریف-پزشکیان به وضوح هر چه تمام تر در خصومت و تعرض به جنبش ضد اشغال و حمله به سازمان های ضد صهیونیستی از یک طرف و کُرنش به امریکا و اروپا از طرف دیگر خود را نشان می دهد….*
البته تردیدی نیست که جنابت از جای دیگری ناراحت تشریف داری. جان مادرت مارکس را با این کامنت های بی ربط به ابتذال نکش.
کوردها بازیچه و آلت دست آمریکا شده اند. زمانی آلت دست شاه شدند زمانی دیگر ابزار دست صدام….در کردستان عراق هم زیر بغل شان را ترکیه گرفته….
برایتان متاسفم که می کشی با کومنت های بی ربط با موضوع بحث ها و کومنت ها را به انحراف بکشی.
فرد سیاسی گرامی:
الف:
“سیاست دولت ابراهیم رئیسی که سیاست خنثی است”
و “سیاست دولت ظریف-پزشکیان به وضوح هر چه تمام تر در خصومت و تعرض به جنبش ضد اشغال و حمله به سازمان های ضد صهیونیستی از یک طرف و کُرنش به امریکا و اروپا از طرف دیگر خود را نشان می دهد…”
دیگر خواجه شیراز هم میداند که این دولتها همگی تدارکچی بیش نیستند و حرف اول و آخر را “برادران قاچاقچی” و بیت رهبری و سپاه میزنند. کسانی مانند:
-خامنه ای و حسین بازجو سخنگوی وی در روزنامه کیهان که پزشکیان را تحریک و تشویق به موشک پرانی میکند و……
-نقدی معاون هماهنگ کننده پاسداران
-حسین سلامی فرمانده سپاه و سایر فرماندهان سپاه ……
اینان هم که تا دیروز دنبال طوفان الاقصی ۲ بودند که کار صهیونیستها را تمام کنند و یا وعده اجرای صادق ۳ را میدادند و…….
سوال: آیا نامبردگان فوق جبهه ی مبارزان آزادی فلسطین هستند ؟تکلیف پادوهایی مانند ظریف و پزشکیا ن هم که مشخص است.
آقای دکتر مقاله ای در مورد معیشت بازنشستگان تامین اجتمایی نوشته بود.بدون کوچکترین اشاره ای به میلیاردها دلاری که حاصل غارت جیب و سفره آنان بوده و هزینه تشکیل گروههای نیابتی مرتجع در خاورمیانه و هزینه ای که صرف وعده صادق ۱ و ۲ و …شد.
ب:
سوال: آیا نیروهایی مانند پ ژ و – ی پ گ ارتجاعی و غیر قبل دفاع هستند و نیروهای چپ و کمونیست در مقابل آنها چگونه باید موضع گیری کنند؟سیاست درست چیست؟
هدف حاکمیت ترکیه، نابودی روژآوا و قتل عام کوردها است.
هاکان فیدان، رئیس پیشین میت و وزیر أمور خارجه کنونی ترکیه و گزینهی جانشینی اردوغان، در روز گشایش مرکز تروریستی میت در سفارت ترکیه در دمشق اعلام کرد که :
” با روسیه و ایران گفتوگو کرده و به آن ها گفتهاندکه وارد معادلات نظامی در سوریه نشوند… هدف استراتژیک ما حذف یپگ است… کل کادر فرماندهی یپگ از جمله آنهایی که سوری هستند باید کشور را ترک کنند، کادرهای غیر پکک باید در چهارچوب توافق با دولت جدید سلاحهای خود را رها کرده و با بازگشت به زندگی عادی، در داخل مرزهای سوریه به زندگی خود ادامه دهند…”
این خود بیانگر ماهیت فاشیستی فرماندهی کل اشغالگران در سوریه است که به نابودی جامعهی بیش از چهار میلیونی روژآوا فرمان میدهد و حتا شهروندان سوری را به اخراج تهدید میکند.
روژآوای سربلند به مقاومت شکوهمند و پاسداری از خودمدیریتی مشترک زنان و مردان جامعهی چند فرهنگی و اتنیکی ادامه خواهد داد.
با احترام به انسانهای مبارزی که۱۰سال پیش از سراسرجهان به یاری روژآوا(با بیش از ده هزار جانباخته) شتافتند. و درود بیکران بر زنانی مبارز مانند پخشان و وریشه و انترناسیونالیسم صادقانه اشان!که جانیان بدنبال انداختن طناب دار بر گلوی انان و خیزش مهسا هستند
جناب روزه خوان کهنسال
“هرگاه ماهیت حقیقی جنگی برای پایان بخشیدن به اسارت بیگانه باشد، جنگ از جانب دولت یا ملت ستمدیده مترقی است . ” ( لنین )
اگر حسن نصرالله و یا هر یک از رهبران حماس مخصوصا یحیی السنوار خار چشمی برای شمایند ، بدانید و آگاه باشید که برای ” آرش” و تمامی آزادیخواهان و انقلابیون جهان قهرمانانی جاودانه بوده اند . نام آنان در تاریخ مبارزاتی جهانی جاودانه خواهد ماند ….
در مقالات دیگری چگونگی تولد آش شلغم : همه با هم ” که در همنشینی میز گرد و یا میز دراز بین سلطنت طلبان و حزب کمونیست کارگران ایران که عقاید ویرانه طلبانه شما نیز منشعب از آنها است ، خواهم آورد…
اگر ” نظر حسن نصرالله در مورد شورش کور و بی محتوی ” ژن ژیان نازایی” درست و غائله زن-زندگی-آزادی ارتجاعی است ” باز هم به واقعیت گفتار او پایبندم چون :
در فراخوان های بین المللی ” زن زندکی آزادی ” ، پرچم های بیشماری که وجود داشتند شامل : سلطنتطلبان ، فرقه رجوی ، فاشیستها آزوف اکراین ، پرچم کردستان بزرگ ، پرچم کلیه تجزیه طلبان ایران و منطقه ، پرچم اسرائیل و حتی پرچم ساواک با حضور پروز ثابتی شکنجه گر ساواک و حضور چپهای پرواسرائیلی و پروآمریکایی رنگ باخته وجود داشتند،عکسهای آنها نیز دسترس میباشند .
و در نگاهی دیگر :
آیا کشوری ، دولت مردی ، دولت زنی و بطو ر کلی سیاستمداری ، حزبی ، سازمانی و گروههای سیاسی ، اعم از راست ، میانه ، “جمهوری خواه” “دموکرات” و ترتسکیست و فاشیست را در دنیا می شناسید که مخالف شعار ” زن، زندگی، آزادی” بوده و یا حداقل از آن سواستفاده نکرده باشند؟!
از اینکه شما سایت اخبار روز را بعنوان ” هتل پنج ستاره ” ای قرق نموده و بجز شما تعداد قلیلی آنهم رهگذر یافت نمیشوند ، بهتر است که از حضور خود در این سایت شرم هم داشته باشد تا حضور ….
افرادی فکر می کنند با شلوغکاری و تهاجمی رفتار کردن بقیه ازش حساب خواهند برد و یا از او خواهند ترسید
حال حکایت این آرش،
می گوید فلانی و بهمانی اگر خاری در چشم دیگران هستند
برای آرش و تمام ازادیخواهان و… فلان هستند
در این گفته آرشی
نوعی خودشیفتگی کودکانه عیان می شود.
به این آرش باید گفت
خیلی از افراد بقول جنابعالی غیر آزادی خواه وقتی به امثال سنوار و ….توجه می کنند و رفتار آنها در مورد توجه و بررسی قرار می دهند بدین دلیل است تا ببینند رفتار آنها درخدمت بشریت بوده یا خیر
آیا این افراد، افرادی سطحی و یا مامورانی بودند و یا هستند که در یک پروژه ویرانگر خواسته یا ناحواسته نقش آفرینی کردند که در پایان جانشان را روی آن پروژه گذاشتند و رفتند که فکر نمی کردند در این بازی جانشان گرفته خواهد شد .
اما جانشان گرفته شد و رفتند
اما ویرانی های وحشتناکی که ناشی از رفتار مشکوک آنها بوده بجایشان مانده است
که بخاطر این ویرانی ها باید محاکمه علنی می شدند
اما با رفتنشان فقط دادگاه تاریخ می تواند آنها محاکمه کند تا آیندگان در مورد آنها قضاوت کنند.
جناب دکتر در نوشتارش می گوید اگر چین چنین می کرد و روسیه چنان می کرد و …
این اتفاق برای اسد نمی افتاد
وقتی کارپایه نوشتاری بر اساس اگر هایی باشد
باید گفت اگر را کاشتن سبز نشد.
در هر مقاله تحلیلی و تفسیری و تبیینی رعایت چند مولفه بسیار اهمیت دارد:
اول. عدم تکرار بحث های دیگران.
دوم. طرح احتمالات ( یعنی اینکه مثلن اگر حزب الله ضربه نمی خورد، اگر روسیه و ایران به دولت سوریه پشت نمی کردند، اگر چین به کمک اسد می امد، اگر جولانی و گروهش در جریان شکست داعش و تروریست های دیگر منهدم می شدن …..این اتفاقات جدید ممکن بود رخ دهد یا ندهد….) برای مثال اگر قبل از سال ۱۹۳۳ یک نفر هیتلر را ترور می کرد احتمال جنگ جهانی دوم بسیار کم می شد….اگر خسروداد هواپیمای خمینی را می زد اسلام سیاسی در ایران تضعیف می شد.
به عقیده من بیان این همان گویی های من اگر چه بدیهی است اما دوست داشتم با طرح آنها به دوست گرامی امیر ایرانی یادآوری کنم که بهتر است به جای ایرادهای ناشیانه ملاحظه جدی و سیاسی بر این مقاله و سایر مقالات دکتر و دیگران بنویسی.
آقای ئاواره بسیار شبیه یک کاربر کامنت گزار ثابت مقالات دکتر کامنت نوشته. در مقاله ای که حتی یک کلمه از مارکس سخنی در بین نیست به اینگونه ابراز نظرها ترول می گویند.
لطفا اجازه دهید فضای بحث های سایت اخبار روز سالم بماند و حاشیه سازی و تصفیه حساب شخصی را در جای دیگری انجام دهید.
خانم نرگس گرامی
متاسفانه آقای دکتر؛ ۲ عزیز را در طی حدود یکسال گذشته از دست دادند: مادر مریم پروینی(یادم مانده باش در هلند) و محمد عبدی پور(یادشان گرامی) که در سایت اخبار روز نیز منعکس گردید.
خبری از هیچکدام از دوستان و دانشجویان دکتر در سر سلامتی گفتن نبود؟؟
(دوست آنست که گیرد دست دوست/// درپریشان حالی و درماندگی )
ولی وقتی مقاله ای از دکتر منتشر میشود آنها به هواداری از او فعال و البته کار را خرابتر میکنند. دنیای ارتباطات است و جستجوی ساده و ویکیپدیا دسترسی به اطلاعات بسیاری از مقاله را میسر ساخته است.
جمعبندی مختصر:
-ستون خیمه محور مقاومت یعنی سوریه (بقول حسن نصراله ) شکسته و فرو ریخته و حماس و جهاد اسلامی اولین جریاناتی بودند که این پیروزی را تبریک گفتند؟؟!!
-طبق گفته فلاحتپیشه، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ۳۰ میلیارد دلار هزینه برباد رفته است و -کابینه احمد الشرع (گنجشک رنگ شده و قالب شده به جای بلبل) ۳۰۰ میلیارد دلار هم طلبکار شده
-بازندگان بزرگ وقایع سوریه؛ جمهوری اسلامی و روسیه شریک جرم کشتار حدود نیم میلیون نفر مردم سوریه، آوارگی نزدیک به ده میلیون نفر و ویرانی شهرهای سوریه هستند.
-چه کسی پاسخگوی بازنشستگان است؟
“نه جنگ میخایم نه کشتار- رفاه میخواهیم ماندگار ”
“جنگ افروزی کافیه – سفره ما خالیه”.
با آرزوی سرنگونی انقلابی حکومت زندان-شکنجه-اعدام بدست پر توان کارگران-معلمان-پرستاران-بازنشستگان و فرزندان دانشجوی آنها.
سلامت باشید
نه جنگ میخایم نه کشتار- رفاه میخواهیم ماندگار ”
“جنگ افروزی کافیه – سفره ما خالیه”.
با آرزوی سرنگونی انقلابی حکومت زندان-شکنجه-اعدام بدست پر توان کارگران-معلمان-پرستاران-بازنشستگان و فرزندان دانشجوی آنها.
سلامت باشید.
نه جنگ میخام نه کشتار ولی آرزوی سرنگونی ؟!
“جنگ محصول جامعه طبقاتی است و تا زمانی که جامعه به طبقات تقسیم می شود، تا زمانی که استثمار فرد از فرد وجود دارد، جنگ اجتناب ناپدیر است: (لنین) .
در مورد اینکه جنگ کافی باشد و یا نباشد مطلبی است که از درک شما خارج است. ولی از اینکه میفرمائید :
“با آرزوی سرنگونی انقلابی حکومت زندان -شکنجه-اعدام بدست پر توان کارگران-معلمان-پرستاران-بازنشستگان و فرزندان دانشجوی آنها. “، تحلیلی تخیلی منشعب از ایده رهبری “همه باهم” خمینی و یا همان غائله ارتجاعی”زن زندگی آزادی ” است که فاقد مرزهای طبقاتی است .
در پیام “انقلابی” شما نه لزومی به ” رهبری” در نظر گرفته شده است ، نه تشکیلات و نه یک ایدئولوژی انقلابی !
انقلاب به زمان و شرایط وقوع آن بستگی دارد و نه به خواست سازمان و یا حزبی . شرایط انقلاب هم زمانی است که نه مردم خواست ادامه زمامداری حکومت را دارند و نه حکومت میتواند با شیوه گذشته مردم را کنترل کند . حصول انقلاب نیز مستلزم داشتن جبهه یا حزبی که از حمایت اکثریت مردم برخوردار باشد و نیرویی مسلحانه ای که از شکسته شدن ارتش و نیروهای نظامی که به مردم ملحق میشود و در مقبولیت از رهبری حزب شناخته شده هم باشد ، میسر است . در غیر اینصورت تمام تلاشها و جانفشانی های مردم نصیب ابرقدرتهای دریایی و یا صحرایی خواهد شد .
پیام ” انقلابی” شما پیامی عجولانه ، آنارشیستی ، تروتسکیستی و در جهت برآورد انقلابهای مخملی و یا انقلابهای رنگین کمانی و کودتایی است .
به “ارش”
برای چندمین و آخرین بار. و همراه با سایر کاربران سایت اخبار روز از گفتگو با نماینده “محور مقاومت” معذورم. عرض خود میبری و زحمت ما میداری.
نمونه:
دو سال قبل،حسن نصرالله در واکنش به کشته شدن مهسا امینی، در تهران گفته بود:
«در خصوص فوت یک خانم که هنوز علت فوتش مشخص نیست ببینید که چه حمله رسانهای در جهان علیه جمهوری اسلامی شکل گرفته.هدف همه این اتفاقات حمله به جمهوری اسلامی ایران است»
کامنت آرش زیر مقاله بهزاد کریمی:
[نظر حسن نصرالله در مورد شورش کور و بی محتوی“ژن ژیان نازایی”درست و غائله زن-زندگی-آزادی ارتجاعی است]
از شعارهای مردم در خیزش مهسا:”سید حسن نصرالله؛می کشیمت بی حیا”
نامبرده منتظر اعدام ۲ هوادار “غائله گر” خیزش مهسا: وریشه و پخشان است؟؟!!….
کاربر فوق یکی از هواداران دو آتشه حسن نصرالله ؛جهاد اسلامی ؛حزب الله میباشد.
هواداری آشکار نامبرده از “محور مقاومت” زیر تمامی مقالات ادبی؛ ورزشی ؛هنری ؛سیاسی…(البته با نقل قول از مارکس و لنین و فویرباخ و….) کار را بدانجا رساند که بدرستی از سوی سایر کاربران گرامی طرد شده و کسی پاسخ کامنتهای او را نمی دهد.
بعد از آغاز خیزش مهسا و ۷ اکتبر تمامی نظرات وی تکرار و کپی کردن نظرات کیهان شریعتمداری؛ وطن امروز؛جوان و رسانه های سپاه در داخل کشور است. دریغ از یک جمله در مورد کارگران معدن طبس؛ هزاران کشته؛زخمی؛نابینا ؛مسموم شده محکومیت اعدام؛…در ۲ سال و اندی گذشته…..
حیف ازوقت عزیزی که برای پاسخ به اوهدررود.
کهنسال گرامی
پهلوی سطلی ، عرزشی حکومتی و محور مقاومتی متحد انها ، همه در یک گروه قرار میگیرند ؛ راست افراطی و فاشیسم !
از دیدگاه من با فاشیسم نباید گفتگو کرد. با فاشیسم و دشمن طبقاتی باید مبارزه کرد !
موفق و پیروز باشید .
دوستان گرامی آقایان F Sharifi و حسن نکونام :
با درود و سپاس بابت توجه.
چندین ماه پیش آقای F Sharifi در گفتگو سر موضوعی با کاربر “ارش” سرانجام به این نتیجه رسید و نوشت:”من با فاشیستها گفتگو نمیکنم”.
آقای حسن نکونام که نیز همیشه گفتگوی مستدل و محترمانه ای با همه کاربران دارد از گزند
کاربر “ارش” بدور نمانده است و متلکی را پذیرا شده…..
کاربری هم با نام “نکته” نوشته بود: چه خوب شد که گفتگو ها مجازی است و گرنه “ارش” کسی را سالم نمیگذاشت………
با آرزوی تندرستی و شادی برای همه کاربران گرامی!
قابل توجه بازماندگان محور مقاومتی ها و آنانکه برای نابودی خیزش مهسا خنجر از رو بسته و مداحی و حلواپزی برای حزب اللهی ها و جهادی ها چشم آنها را بر غارت جیب و سفره زحمتکشان بسته است.
۹ بهمن ۱۴۰۳-۲۸ ژانویه ۲۰۲۵
بخشهای کوتاهی از نامه زندانی محکوم به اعدام- وریشه مرادی از بند زنان اوین-
ژن ژیان آزادی مقاومت زندگی ست
«حکم اعدام برای من صادر گشته، برای «ما»! ما، یعنی بخشی از زنان مبارز زندانی! من و سایر دوستانم به نمایندگی از یک جامعه حکم گرفتهایم.
این درواقع خوابی است که برای تمامی جامعه دیدهاند. سرکوب (بخوانید اعدام) جامعه را در پیش گرفتهاند و صد البته که با مقاومت روبرو خواهند شد.«ژن، ژیان، آزادی» (زن، زندگی، آزادی) شعار ما و نمودی سمبلیک از پارادایم فکری ماست؛ پارادایمی که به روشنی به مسائل اساسی جهان و انسان امروزین میپردازد.
بنابراین خویش را در مرزهای ملیتی، جنسیتی و طبقاتی محدود نکرده وسعی دارد با دیدی فراخ و همهجانبه به مسائل بنگرد. مادام اکثر مسائل جهانی گشته، پس جهانی شدن مبارزه هم منطقیترین روش است. برخی از مسائل ما انسانها مشترک است، پس طبیعی است که مبارزهمان نیز بر پایه یپدیدههایی مشترک صورت گیرد.
«ژن، ژیان، آزادی» بیانگر خواستهای مشترک اکثر مردمان کرهی زمین است: حیاتی آزاد و دموکراتیک. این نیز راز پشتیبانی جهانی از زندانیان زن است.
هنگام بازجویی همان بازجوی فرزاد کمانگر در برابرم نشسته و گفت ۱۵ سال پیش فرزاد نیز همین جای تونشسته بود اما نتوانست کاری کند و مرگ را برای خودش آفرید گفتم اگر امروز من اینجا نشستهام، نتیجهی تلاش ومبارزهی فرزاد است.
فرزاد با مرگش راه «زیستن بامعنا» را برایمان ترسیم کرد، او دوباره به ما زندگی بخشید. اگر یک فرزاد را سر به دار کردید صدها تن دیگر راه او را در پیش گرفتند.
………………………………………
دوست گرامی کهنسال
با سپاس از باز نشر نامه وریشه مرادی ،زنی که نماینده مقاومت، مبارزه و رزم با جلادان اسلام سیاسی و ارتجاع قهوه ای است .
اقای امیر ایرانی
پاسخ شما به “ارش” بجا و درست است.
حکم بازداشت نتانیاهو ها-گالانت ها و ضیف رهبرحماس(نمادین – چون اکثر انها کشته شده اند ) بخاطر جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی توسط دیوان بین المللی کیفری صادر شده و در تاریخ به جای خواهد ماند و………
سلامت باشید.
جناب امیر ” ایرانی” : (مربوط به مقاله قبلی)
هیچ انقلابی بدون ویرانی فراوان و کشتاری بی حد حساب در تاریخ مبارزاتی مردم جهان بوجود نیامده و نخواهد آمد . الجزایر برای انقلاب و آزاد شدن از استعمارگران فرانسه شش میلیون کشته داد ، هندوستان هم در برابر امپراتوری انگستان چندین برابر بیشتر ، شوروی در جنگ جهانی دوم در دفاع از وطن در برابر وحشی ترین فاشیستهای نازی هیتلری ۲۷ میلیون کشته داشت . شاید شما مقیاس و معیار” انسان بودن” را به تعلقات فکری انسانها بدانید که در آنصورت از “حقوق بشر ” که دستآوردی بورژوازی هم هست و برای قبول آن میلیونها کشته داده ، زیر پا بگذارید . در باره کشور آمریکا در جنگهای آزادیبخش علیه استعمارگران انگلیس چه می گویید ؟ آیا فقط جنگ و یا مبارزه ای باید قابل دفاع باشد که متعلق به سفید پوستان آنگلوساکسون مو بلند و چشم آیی دموکرات باشد و یا از طرف احزاب نژاد پرست صهیونیستی اسرائیل ؟ آیا همین آنگلوساکسون های “دموکرات ” د ر تسخیر مستعمرات جهانی میلیونها مردم بیگناه را به خاک و خون نکشیدند و کشورها و ثروت هایشان را به یقما نبردند و یا نمیبرند ؟ آیا مسئولیت کشتار تجاوزات نظامی در چند دهه گذشته بدست همین آنگلوساکسون ها هم نبوه است ؟
جناب امیر ” ایرانی”:
این کره خاکی متعلق به تمامی مردم دنیاست ….
متاسفانه من هم هم عقیده با دو دوست بالا هستم. ایشان دانسته یا نادانسته از کنار داستان جمهوری اسلامی عمدا یا سهوا میگذرد. قسمتی از مقاله به « اگر» های اصلاحات در سوریه در صورت امکان میپردازد که دست کن در ذهن این مخاطب نوعی همسویی با حکومت اسد تلقی میشود. جای دیگر از نفوذ جریان« باندرا » در اوکراین ( به درستی ) میگوید ولی تهاجم روسیه به اوکراین را در مجموع مستدل میداند که نیست. هیچ سفید شویی جنایات قتل عام در شهر بوچا را توجیه نمیکند . و صد البته حملات پهپادی با دخالت مستقیم سوگلی ایشان جمهوری اسلامی که موضوع صحبت این سری مقالات نیست . ولی به هر تقدیر. منتظر ادامه این سری مقالات هستم
با درود
اگر اشتباه نکنم جمعبندی دکتر از بخش اول مقاله ( اجلاس آستانه) این است که دو دولت روسیه و جمهوری اسلامی پشت اسد را خالی و به او خیانت کردند.
در بخش دوم هم نویسنده خواسته این مسئله را تدقیق کند که تروریسم متکی به اسلام سیاسی جهانی یا منطقه ای شده و به یک سازمان منسجم تحت فرمان سرمایه داری غرب و غرب در آمده.
فاجعه سوریه قبلا توسط ایالات متحده در سال ۱۹۹۶ از پیش طراحی شده بود. جزئیات آن به لطف انتشار یک گزارش محرمانه در سال ۲۰۰۶ توسط ویکی لیکس، که رویکرد ایالات متحده را تشریح می کرد، آشکارشد.جلب حمایت کشورهای سنی مذهب مانند عربستان سعود قطر و مصر علیه سوریه ی تحت حاکمیت سکولار، دامن زدن به نارضایتی و اختلاف بین گروههای فرقهای و قومی در سوریه به همراه یک کارزار وسیع رسانه ای علیه رژیم اسد تا جائیکه ” ناآرامی” آغاز شود .
رابرت اف کندی ( برادر زاده جان اف کندی) همان دوران فاش ساخت که :
” نه گفتن بشار اسد به در خواست ایالات متحده آمریکا مبنی بر کشیدن خط لوله گاز قطر ( از طریق عربستان، سوریه و ترکیه به اروپا، دلیل واقعی جنگ افروزی در سوریه است.”
این پروژه ۱۰ میلیارد دلاری، ابتدا در سال ۲۰۰۰ مطرح شد ولی دامن زدن به جنگ داخلی در سوریه با هدف سرنگونی اسد از جانب آمریکا، قطر و ترکیه از سال ۲۰۰۹ تدارک دیده شد .
آگاه کردن بی خبران از چند و چون رویدادها و جست و جوی حقیقت در مذهب دروغ پروران و دروغ باوران جرم است. آقای محمد قراگوزلو به جای کوشیدن و رنج بردن در این کار بهتر است به سبک «برنامه پردازان» ریز و درشت قدیم و تازه وارد بحر طویل ببافد و بر رونق بازار طراران و جیب بران سیاسی و فرهنگی بیافزاید، وگرنه بر او همان خواهد رفت که تا کنون بر پیام گزاران راستین حقیقت جو رفته است
برای جهان وطنی های اشغالگر (خط سومی ها )
“جهان وطن” کسی است که هوادار حکومت جهانی و دنیای بدون مرز است و آنرا موذیانه مظهر مدرنیسم و ترقی جا میزند با این تفاوت که به ملت و حق ملل در تعیین سرنوشت خویش ، استقلال ملل ،حق حاکمیت هر ملت مفروض، تمامیت ارضی کشور ها ، اعتقادی ندارد ، روابط میان ملتها و اساسا مقوله ملت را کهنه شده میداند و میخواهد آنرا با مقوله اتحادهای فراملی جایگزین کند . “جهان وطن” سنن و فرهنگ ملی را نفی میکند،”جهان وطن ” اینگونه تبلیغ و القائ میکند که به این دلیل که خود واژه ملت را نمیپذیرد و ” فراملی” فکر میکند و مرزها را قبول ندارد مترقی است .
ایدئولوژی” جهان وطنی” که جهان را وطن خود مینماید و تعلقات ملی، آگاهی ملی ملل، استقلال ملی آنها را ، آنهم در دوران جهانی شدن سرمایه داری نفی میکند یک ایدئولوژی ارتجاعی و در خدمت امپریالیسم جهانی، در خدمت نفی حقوق ملل و حاکمیت ملی و تمامیت ارضی آنها قرار دارد . این ایدئولوژی ایدئولوژی استعمارگران است . که فقط جهان را در زیر سلطه انحصارات میخواهند و مردم را با این تئوری به تسلیم در قبال آنها دعوت میکنند. در جهان مورد نظر آنها همه دول و ملل باید به حلقوم امپریالیسم روان شوند و از هویت های ملی خویش دست بردارند .
آنها با این ایدئولوژی که با خرواری از اتهام به دیگران که گویا ناسیونالیسم و شوونیسم هستند و برای ملت خود و نه انسانها ارجحیت قائلند به جنگ کمونیستها میروند تا در زیر این پوشش عوامفریبانه و به ظاهر مترقی و مدرن بدور از “محدودیتهای تنگنظرانه ملی” سیاست گستاخانه و تجاوزگرانه و مداخله گرانه امپریالیسم را در تمامی عرصه های سیاسی اقتصادی، نظامی و فرهنگی توجیه کنند ، تا ملل و دول ضعیف تر به حلقوم امپریالیسم بکشانند .
به اقای کهنسال و با درود! آرش طرفدار پر و پا قرص و توجیه گر حکومت ارتجاعی اسلامی حاکم بر ایران است. از شما میخواهم انرژی و وقت گرانبهای خود را، در پاسخگویی به وی هدر ندهید. از این ببعد، من خود نیز پاسخ به او نخواهم داد. مغز این انسان پر از « کلیشه هایی مندرس و کهنه » و دیدگاهش در اول سده بیستم « منجمد شده » است. یک انسان جدی و صادق و مسئول، همواره به یادگیری علاقمند است. آرش علاقه ای به یادگیری و ارتقاء سطح فکری خود ندارد، و کارش تکرار کسالت آور همان کلیشه های مندرسی است، که همانند طوطی، مرتب آنها را تکرار میکند. او، بر این کلیشه ها « مالک » است. همانگونه که یک سرمایه دار بزرگ، مالک اموال و املاک خود است و در از دست دادن این مالکیت، بر می آشوبد، آرش هم بر کلیشه های منجمد خود « مالک » است و نقد نظراتش را، تجاوز به این مالکیت می داند، و بر آشفته میشود. دلم برای دوستان سایت « اخبار روز » میسوزد، که شبانه روز در حال درج کامنت های کاربران هستند، و با درج نوشته های تکراری آرش، زحمت بیشتری را بر خود هموار میکنند. نرود میخ آهنین در سنگ.
وقت همگان خوش! و سپاس فراوان به دوستان « اخبار روز » که به تداوم گفتگو و تنویر افکار عمومی مدد می رسانند!
به آقای حسن نکونام و با درود!
او حتی احزاب و سازمانهای سیاسی چپ و رهبران و اختلافات و مواضع آنها را نیز نمیداند…. و بصورت فله ای همه را میراند. با سپاس بابت توجه!
سلامت و شاد باشید.
خدمت شما جناب روزه خوان … از ؛
شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست
۲۰.۰۱.۲۰۲۵ / ۰۱.۱۱.۱۴۰۳
“امضاها: اتحاد سوسیالیستی کارگری، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری ایران-حکمتیست، سازمان راه کارگر، سازمان فدائیان (اقلیت) و هسته اقلیت”
ضربالمثلی که میگوید:
نابینا ، نابینایی را می یابد و آب گودال را !
بسیاری شاید برایشان این سئوال پیش آید که چرا ” آرش ” به حزب کمونیست کارگران و یا اقمار آنها گیر میدهد؟!
علت آن در ” شورای همکاری این سازمانها و احزاب ” نهفته است . این حزب با سرمایه گذاری فکری در تئوری خود اغلب سازمانها و نیروهایی که زمانی بعنوان نیروهای مبارزاتی در مقام اصالت و حفاظت از آرمانهای بنیانگذاران خود بودند به عقاید گذشته خود پشت کرده ، دنباله روی حزبی شده اند که آشکار از اسرائیل و امریکا دفاع نموده ، تمامی جنبشهای آزادیبخش را محکوم و حمله نظامی تجاوزگران انها را تایید کرده است . این سیاست تائید و محکوم نمودن جنبشهای آزادیبخش همسویی مقبولی تمامی ” امضا کنندگان از این حزب” چه بخواهند و چه نخواهند هم خواهد شد و یا خواهد بود .
گفته اند اگر میخواهید کسی را بشناسید از آنها بپرسید:
” با کیان هستی که بگویم که تو کی هستی ”
آیا هرگز از خود پرسیده اید که چرا هر کجا که حزب کمونیست کارگری ایران میرود سازمانها و احزاب ” امضا کننده” هم در پشت آن میدوند !؟ چرا ؟ اگر این حزب پرو اسرائیلی و پرو آمریکایی باشد ، امضا کنندگان هم دنباله روی آن حزب را خواهند داشت . نمونه هایی از پرو اسرائیلی و امریکایی رهبران این حزب قبلا آورده شده و تعدادی به آنها نیز اضافه خواهد شد .
“بنظر من آمریکا وارد جدال با اسلام سیاسی شده است. این یک جنگ قدرت است. این کشمکش منطقا به تضعیف اسلام سیاسی منجر می شود.
… جنگ افغانستان بر سر تجدید تعریف رابطه غرب با اسلام سیاسی است“(نقل از گفتار منصور حکمت در انترناسیونال هفتگی ۲۰ مهر ۱۳۸۰)
چه نظرات پرواسرائیلی ” حمید تقوایی ” باشد که حمله نتانیاهو را به ایران تائید میکند و چه دیگر رهبرانی که اسرائیل را ” تنها کشور دمکراتیک خاور میانه ” میدانند و یا دیگران…
جناب نکو نام پیشترها در مقاله ” آقای ایرج فرزاد” خود را هوادار “حزب کمونیست کارگران ایران ” و حتی بالا تر از آن خود را معرفی کرده بودید و کامنت های شما هم رنگو بویی از همین جریان پرواسرائیلی و پرو آمریکایی نشعت میگیرد . بهتر است که خود را همانطور که هستید بشناسانید …
یکی از دلایل شکست انقلاب بهمن را باید در بی برنامگی ، تسلیم گشتن به شعارهای کلی بجای اتکا به شعور و قوه درک انسانی، در مخدوش کردن حد و مرزها و بی دورنمایی جستجو کرد . برای افکار متعارف این استدلال قابل فهمی است که ” اول بگذار خدمت آخوندها برسیم بعدا بر سر مسائل دیگر چک و چانه می زنیم ” و یا اکنون امر “حمایت از مردم مطرح است باید اختلافات را کنار گذاشت”
این امر در میان پاره ای از جوانان مرفه بر اساس بالاتر از سیاهی رنگی نیست به انجامند میشود که آرزو دارند آمریکائی بیایند ایران را بمباران کنند، صد ها هزار نفر بمیرند به این امید که آخوندها نفله شوند .
با شعارهای عمومی و بی بو و خاصیت، حزب نامبرده دل از سلطنتطلبان ربود و به آغوش آنها پناه برد . تبلیغات شرم آور سلطنتطلبان و متحدین ” کمونیست ” آنها در رسانه های گروهی آمریکا که قربانی سازش آنها با جمهوری اسلامی ایران شد آن چنان مشمئز کننده بود که از دامنه مبارزات دانشجوی در ایران کاست. اگر حد اقل شعارهایی نظیر ” نه شاه میخواهیم ، نه رهبر ، نه جنتی ، نه اکبر ” هر چندگاهی به گوش نمیرسید ، ولی دال بر مرزبندی با دشمنان ایران بود.
سازمانه و گروههای درمانده دیگر این بود که سلطنتطلبان ضد دموکرات ، ضد آزادی را متحد نیروها دمکرات جا زدند و برای آنها جواز ” ماهیت دموکراتیک ” صادر کردند .البته این اقدام یکشبه بوجود نیآمد .سلطنتطلبان سالها برایش تلاش کردند، در میز گردها و میز درازها با توبه کارن چپ و آشفته فکران سیاسی به بحث و تبادل نظر پرداختند و سند شایستگی” دموکرات را از آنها به کف آوردند. حال آنها طلبکار و مدعی اند که یکطرف دعوایند و باید مردم بین جمهوری و سلطنت به سلطنتطلبان بخت برابر بدهند و سلطنت پهلوی را مجددا بر سر کار آورند. این روش سیاست ” همه با هم ” خیانت آشکار به منافع ملی ایران بود و هست و در این خیانت همه این آشفته فکران ” دموکرات ” نقش داشتند ..
جناب ” نکونام” و جناب ” کهنسال روضه خوان” ، اگر شما با آرش کاری نداشته باشید ، آرش با قافله شما کار دارد …
زندگی، فقط سیاست و جنگ و جدل و ستیز نیست. زیبایی ها را هم ارج نهیم، با وجود همه مشکلات در زندگی، توان و میل و رغبت لذت بردن از زندگی را فراموش نکنیم. این کلیپ را تقدیم میکنم به عزیزان زیر :
دوستان سایت « اخبار روز » برای تلاش های هماره آنها، برای ادامه گفتگو، که نیاز زمانه ماست.
زنان شجاع و دلیر رزمنده ایران، که در زندانها حماسه می آفرینند.
همه کاربران سایت، که با شرکت در گفتگو، به غنای فکری و تجربی همگان مدد می رسانند.
https://www.aparat.com/v/4Y72h