خانم رجوی،با سلام
به نام کسی که بیش از چهل و پنج سال از عمر خود را در راه مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی سپری کرده و سالیان بسیاری را در صفوف مجاهدین خلق، در شرایط و فازهای مختلف سیاسی و نظامی گذراندهام این نامه را خطاب به شما مینویسم. تصمیم گرفتم در این لحظه تاریخی نکات مهمی را مطرح کنم تا در آینده، مردم بدانند که وظیفه من تنها بیان حقایق بود.
اهمیت انتقاد از خود در مبارزه:
هر سازمانی در مسیر مبارزه، دچار اشتباهاتی میشود، اما سازمانی در پهنە مبارزه با دیکتاتوری موفق خواهد بود که بدون تأخیر و با شجاعت، اشتباهات خود را بپذیرد و از آنها درس بگیرد و در عرضه عمل از ان استفاده نماید
سازمان مجاهدین خلق ایران در طول سالهای فعالیت خود، بارها تحلیلها و تاکتیکهای اشتباه اتخاذ کرده است اما از زمانی که رهبری سازمان بهطور مطلق به شما و مسعود رجوی واگذار شد هیچگاه انتقادی از اشتباهات گذشته شما دیده نشده و از سوی شما و رهبری، مسئولیتی در قبال این اشتباهات پذیرفته نشده است. این رویه، نهتنها مانعی برای اصلاح بوده بلکه فاصله سازمان را با سایر نیروهای مبارز افزایش داده است و مانعی برای سرنگونی رژیم و رشد مبارزات مدنی در داخل و خارج کشور شده است.
از زمانی که سازمان مجاهدین در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ اعلام جنگ مسلحانه نموده است هر شش ماه یک بار و گاه هر سال یک بار اعلام نموده است که رژیم سرنگون می شود. سازمان در زمان بستن قراداد صلح با صدام، صلح رژیم با صدام را طناب دار نامید که طناب دار ما در عراق شد. در زمانی که خمینی به درک واصل شد مسعود گفت دوران زمامداری رفسنجانی کمتر از دوران زمامداری دکتر بختیار خواهد بود و صدها بار تحلیل هایی از این دست که هیچ کدام حتی یک در صد هم بە واقعیت نپیوست.
رفتار با مخالفان سیاسی:
از دیگر از خطاهای بزرگ سازمان در طی بیش از چهل سال گذشته، رفتار با احزاب و شخصیتهای سیاسی ایرانی بوده است. پس از خروج بسیاری از احزاب و رهبران سیاسی ایرانی از شورای ملی مقاومت، سازمان شما با رویکرد “هر که با ما نیست بر ماست” تخریب شخصیت را در دستور کار قرار داد و این رفتار تا به امروز ادامه دارد. این رویە بهویژه با استفاده از رسانههای سازمان که با نام های مختلف پخش می شود موجب تفرقه میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی شده است. این وضعیت تنها به سود رژیم اسلامی بوده و زمینهساز استبداد بیشتر شده است. آیا زمان آن نرسیده است که این رویکرد اشتباه که هیچ وقت در خدمت مبارزه نبوده است کنار گذاشته شدە و مسیری اصولی به دور از بولتن سازی های که رژیم هم برای مخالفین خود می کند کنار گذشته شود و سایت های سراسر دروغ با دمین های نامشخص همانند ایران افشاگر که دست کمی از کیهان تهران ندارد بسته و برای اتحاد بر مبنای آزادی و دموکراسی و پذیرش نظر مخالفان را انتخاب کنید؟
ایدئولوژی و رهبری:
سازمانی که در اصول اولیه خود به رهبری فردی اعتقادی نداشت چرا نمیتواند به سوی الگویی دموکراتیک حرکت کند؟ رهبری فردی شما و مسعود رجوی نهتنها از مبانی اولیه سازمان فاصله گرفته بلکه به بستری برای مطلقگرایی و سرکوب انتقادها تبدیل شده است. اگر احمد شرع( ابومحمد جولانی) رهبر جدید سوریه ( تحریر الشام) که زمانی رهبری یک نیرویی افراطی مذهبی بود توانسته است با پوستاندازی به مواضع دموکراتیکتری برسد چرا سازمان مجاهدین خلق نمیتواند این تحول را در خود ایجاد کند؟
پیشنهاد عذرخواهی رسمی:
لازم است که سازمان شما در بیانیهای رسمی، از تمام احزاب و افرادی که صرفاً به دلیل اختلاف نظر با شما مورد توهین و تخریب قرار گرفتهاند عذرخواهی کند. این گام میتواند زمینهساز بازسازی روابط و ایجاد اتحاد میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی باشد. هر فرد یا گروهی که به مبارزه با رژیم استبدادی کمک کند گامی به سوی آزادی و دموکراسی نزدیکتر خواهد بود.
شعارهای ایدئولوژیک:
در حالی که شعار “زن، زندگی، آزادی” به محور اصلی مبارزات مردم ایران بدل شده است سازمان شما همچنان از شعار “زن، مقاومت، آزادی” استفاده میکند. این تفاوت، بهجای اتحاد، به تفرقه دامن میزند. بهتر است که سازمان شما نیز همراه با موج مردمی، از این شعار جهانی و تأثیرگذار پشتیبانی و از شعارهایی که جنبه هژمونیطلبانه دارند دست بردارد.
مساله پوشش اجباری:
در ایدئولوژی اولیه مجاهدین، روسری هیچگاه بخشی از اصول نبوده است. اکنون که روسری به نمادی از تحمیل استبداد مذهبی بدل شده، چه زیباست که شما و دیگر زنان مجاهد، به تأسی از زنانی مانند طاهره قرهالعین در گذشته و در این شرایط همانند میلیونها زن ایرانی از جمله نرگس محمدی و صدیقه وسمقی و….، روسری را کنار بگذارید و با این کار، همبستگی خود را با زنان مبارز ایرانی نشان دهید. این حرکت، میتواند پیام روشنی از سوی سازمان شما به مردم ایران و جهان باشد.
برخورد با جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق ایران:
سازمان شما در طی سالیان گذشته، بسیاری از کسانی که به هر دلیلی از شما جدا شدند را به دروغ، به مزدوری رژیم متهم کرده است. این رویکرد، نهتنها به اتحاد مبارزان آسیب زده بلکه باعث اتلاف وقت و منابع برای پاسخگویی به اتهامات شده است. لازم است این روش متوقف شود و از همه کسانی که به ناحق مورد اتهام قرار گرفتهاند عذرخواهی گردد.
بهعنوان نمونه، در زندان دیزلآباد، تشکیلات مجاهدین، افرادی را که تحت شکنجه کوچکترین اطلاعاتی به رژیم میدادند بایکوت میکرد. این برخورد، بهجای حمایت از آسیبدیدگان، موجب جذب بسیاری از آنها به رژیم شد. در میان این افراد، کسانی مانند غلام شکری، با وجود ظلمهایی که از هر دو سو متحمل شدند در نهایت با جانفشانی ثابت کردند که این روش اشتباه بوده است. در این شکی نیست تعدادی از کسانیکه از شما جدا شدن به خاطر نتوانستن و تحمل سختی راه در مقابل رژیم زانو زدند اما بعضی از انها به خاطر حرکت اشتباه شما در خدمت رژیم قرار گزفتند. اما سازمان شما حتی به انهایی که یک نفره بیشتر از صدها نفر از هواداران شما با امکانات خود کار علیه رژیم کرده و می کنند با دروغهای کوبلزی اتهام مزدوری به رژیم می زنید بدون اینکه شما و سازمان شما حاضر شود در یک دادگاه در کشورهای اروپای اتهامات خودتان را ثابت کنید. نمونه انها نوشتن اتهامات علیه خود من در سایت ایران افشاگر است که من حتی با گرفتن وکیل نتوانستم به خاطر اینکه صاحب دومین نامشخص است انها را در کانادا به دادگاه بکشانم. من باید برای اینکه صاحب دومین پیدا می کردم حداقل ۲۰ هزار دلار به وکیل پرداخت می کردم که از این کار صرف نظر کردم. چون اگر موفق می شودم صاحب سایت پیدا کنم . در نهایت در مقابل فردی پیروز شده بودم که پولی ندارد و یک هوادار سوشیال بگیر است. به همین خاطر کار را پس از پرداخت چند هزار دلار متوقف نمودم. برای ثابت کردن این دروغ های سازمان شما علیه خودم . اگر سازمان شما به حرفهای که در سایت ایران افشاگر نه سایت رسمی مجاهدین اعتقاد دارد. ممنون می شوم این گزارش علیه من به نام سازمان مجاهدین پخش نماید و یا علیه من در هلند شکایت رسمی کنید تا من از خود دفاع نمایم و یا علیه گزارشی که در سایت شما شده است شکایت نمایم و در یک دادگاه در هلند مشخص شود چه کسی دروغ می گوید.
پیشنهاد برای اصلاح مسیر:
ایجاد اتحاد واقعی بر پایه احترام متقابل، به دور از هژمونیطلبی،
پذیرش اشتباهات گذشته و انتقاد از خود بهعنوان الگویی برای دیگر مبارزان،
تطبیق ایدئولوژی و روشهای سازمان با خواستههای مردم و شرایط روز،
احترام به حقوق فردی و انتخابهای شخصی بهویژه در زمینه پوشش و آزادیهای مدنی،
بازنگری در شعارها و مواضع سازمان به منظور هماهنگی با موج مردمی و بینالمللی.
پایان سخن
بهعنوان شخصی که سالیان بسیاری را در این مسیر سپری کردهام آمادهام تا برای اثبات اشتباهات گذشته سازمان و راهکارهای پیشنهادی، در هر دادگاه مردمی یا با حضور جمعی از حقوقدانان برجسته حضور پیدا کنم. امید دارم که این نامه، جرقهای برای بازاندیشی و تغییر در روشها و مواضع سازمان باشد.
با احترام،
محمدرضا اسکندری عضو سابق مجاهدین خلق ایران، سردبیر سایت کوردانه
12 پاسخ
نرود میخ آهنین بر سنگ!!! ولی گفتن این نکات بسیار مهم و لازم است!!! دست شما درد نکند!!!
شعار جمهوری دموکراتیک است اصل دولت موقت جمهوری اسلام دموکراتیک است کدام دروغ و کدام راست است . شعار مردم مرگ بر جمهوری اسلامی یک بار در ۴۶ سال حتی یک بار گفته نشده و یک بار در بیانیه ها و نوشته ها نیست کاملا سانسور شده است دختران انقلابی بی حجاب سرنگونی خواه کاملا سانسور شده است
این نامه در درجه اول باید به اعضای سازمان مجاهدین نوشته میشد. هیچ گونه از همنوایی انان با محافل امپریالیستی و انتقاد از این موضوع صورت نگرفته است. با توجه به سابقه مریم رجوی احتمال اینکه بر سر مواضع ارتجاعی خود تجدید کند دیده نمیشود. راهبرد واقعی انان همان است که گفته شده است.” جنبش همه چیز و هدف نهایی هیچ ” است میباشد. دل در گرو محافل امپریالیستی و کودتایی به جای انقلاب بسته اند.
در این موارد که سازمان مجاهدین ،سازمانی بسته است ، از همکاری با دیگران خودداری میکند و واقعیت ها را پروپاگاندی دستکاری میکند و گوش شنوا در مقابل مخالفان ندارد حق با شماست ولی برای همه آنچه شما اینجا عنوان میکنید به دادگاه ویژه در سطح جهانی نیازی نیست ،چون این ،آنچه جمهوری اسلامی فقاهتی دنبال میکند را بخاطر می آ ورد .
گافی است که این سازمان از خود انتقاد کند و راه همکاری با دیگران را در عمل بپذیرد و گوش شنوا داشته باشد!
باور به تغییر در حرکت فلسفه وجودیس وبدون تحول خواهی تکامل جنبش امکان پذیر نخواهد بودازسال ۱۳۴۰ تاسیس تا کنون فراز وفرود های را تجربه کردندومیکنندانان چسب قدرت نیستند وبعد از تشکیل مجلس موسسان که نماینده گان مردم در شرایطازادی اجتماعات ملت خودشان مشخص میکنند که چه کسانی لایق رهبری اجتماعیند وسازمان بعنوان یک جریان سیاسی به حیات خود ادمه میدهد همچون جریانهای سال ۵۸ تا ۶۰فقط انتشار هست ومردم پارلمان را بوجود خواهند اوردومثل ۳ سال اول انقلاب با چشم باز دنبال جریانهای توتالیتری نخواهند رفت این مردمند که انتخاب کنند نه جریانهای تمامیت خواه فاشیستی وراستگرایان مرتجع وحاکمیت دمکراتیک در چارچوب حقوق بشری وحق ازادی بیان واجتماعات از اساسی ترین نیازهای ماست……
خوب اگر اینچنین است چرا سازمان مجاهدین خلق ایران همین الان پیشنهاد ورود چند نماینده از جریانهای مختلف را در شورای مقاومت را نداده است.
با این عمل هم موقعیت خود را تثبیت و بهتر میکند و هم حل مشکل آینده احزاب در انتخابات را پس از سرنگونی حکومت را آسان.
انتظارِ اینکه رهبر این فرقهِ سازمان نما، و فرقه فطرت، حتی یک انتقاد کوچک بخودش بکند، تا کنون برآورده نشده، و بباور من، در آینده نیز برآورده نخواهد شد. اما علیرغم این واقعیت دردناک و علیرغم سِترونی و نارسیسم و فرعونیت مسعود رجوی و کبر و غرور و شخصیت مسعود محورِ مریم رجوی، نامه آقای اسکندری نسبتاً مفید و قابل تقدیر است. من آقای اسکندری را نمیشناسم و نظرات و گرایشات سیاسی او بر من روشن نیست، اما نامه ایشان ،علیرغم نکات مثبت، پاره ای از انحرافات جدی رهبری سازمان مجاهدین را از قلم انداخته و یا فراموش کرده است. یکی ازین انحرافات جدی و تفرقه آمیز و مرتجعانه رهبری مجاهدین، روابط تنگاتنگ و نزدیک این رهبری با محافل امپریالیستی و شدیداً دست راستی و حامی دولت فاشیستی اسرائیل و بده بستان های اطلاعاتی با آنان است. اگر روابط و همکاری نظامی و اطلاعاتی رهبری مجاهدین با عراق در زمان صدام حسین، بباور آقای اسکندری، ارزش یادآوری در نامه اش نداشته و تعلق به گذشته دارد، همکاری و روابط فعلی و نا روشن این رهبری با محافل امپریالیستیِ جنگ افروز و ترغیب این محافل برای دخالت نظامی در ایران ، چرا برای آقای اسکندری اهمیت ذکر کردن نداشته است؟ سازمان مجاهدین، بمانند رضا پهلوی، بطور دائم، چه آشکار و چه نهان، با سیاستمداران غربی و امپریالیستی، برای پذیرفته شدن بعنوان آلترناتیو حکومت جمهوری اسلامی “مذاکره” و یا از آنان التماس قدرت میکند! این عمل بی شرمانه، گستاخی دخالتگران بیگانه را در دخالت کردن در امور ایران افزایش داده و به این دخالت نوعی مشروعیت میدهد. این ناقض حق مردم ما و ناقض استقلال ایران ماست و توهینی آشکار به مردم ایران است. ملت بزرگ ایران صغیر و ناتوان نیست که دیگران برایش رهبر و یا آلترناتیو تعیین کنند. آیا این پسندیده و استقلال طلبانه است، که کسی به سیاستمداران امپریالیستی و بیگانگان و اجانب، اجازه دهد که برای دخالت و تعیین حکومت آتی در ایران، یکی را عزل و یا نصب کنند؟ آیا این ندیده گرفتن حقِ ملت ایران، برای بدست آوردن حاکمیت ملی و استقلال و آزادی انتخابِ رهبر و آلترناتیو خود نیست؟ رجوی ها و پهلوی ها چه حقی دارند که بیگانان را در امور ایران دخالت دهند؟ اینکه رژیم ملایان گندیده و جنایتکاراست و باید هر چه زودتر گمُ و گور و سرنگون شود، مورد قبول همه آزادیخواهان و اکثریت مطلق مردم شریف ایران است، اما اینکه بیگانگان و اجانب برای مردم رهبر تراشی و یا “آلترناتیو” سر هم کنند، مورد قبول آزادیخواهان و ملت شریف ایران نیست. رجوی ها، بسان پهلوی ها، مستبدانه و بدون اجازه مردم ایران، با اجانب و بیگانگان به گفتگو و مذاکره مینشینند و خود را نماینده ملت جا میزنند. این عمل ناپسند و مستبدنانه، ناقض استقلال ایران و ناقض حق مردم ایران برای انتخاب رهبر و حاکمیت خود است. آیا مجاهدین دست ازین سیاستهای ارتجاعی و بیگانه محور و مستبدانه خواهند کشید؟ آیا رهبری مجاهدین ریز منابع مالی و مذاکرات و بده بستانهای اطلاعاتی خود را با اجانب به اطلاع ملت ایران خواهد رساند و درین باره شفاف سازی خواهد کرد؟ آیا رهبری مجاهدین در تشکیلات خود دمکراسی را برقرار خواهد ساخت و با روش و منش دمکراتیک و انقلابی رفتار و با مخالفان و دیگران گفتار خواهد کرد؟ آیا رهبری مجاهدین به انتظارات آقای اسکندری جامعه عمل خواهد پوشاند؟ امیدوارم که چنین کنند، اما بسیار بعید میدانم. در خاتمه مایلم از آقای اسکندری برای نوشتن این نامه نسبتاً مفید تشکر کنم.
ارادتمند
اختر خانجانی
نگاه ورفتار حاکمیت حذف فیزیکی جنبشهای اجتماعی بوده هست وخواهد بود در طول تاریخ رفتار حاکمان اینگونه بوده است ومطالعه تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر نشان دهنده هست چرا حاکمیت بریتانیا دولت انقلابی مصدق را برنمیتابد وبرای حذف انان تلاش کردند وجالب اینکه فداییان اسلام وزیر امور خارجه را ترور کردند وراستای انگلیس گام برداشتند.
پاسخ به خانجانی:چرا درپی نقاط ضعف دیگرانید وانان را عمده میکنیددرصورتی که امار اعدام شدگان سازمان را نامه های صلیب سرخ ببینیدکه ضعف جنبشهای اجتماعی عمده شوند یا ضعف حرکتی حاکمان؟شما در کدام سو ایستادهاید؟
Padash گرامی،
جنابعالی بطور مشخص به کجای نوشته من دارین اشاره میکنین و کجاش غلطه؟
۱-“اگر احمد شرع( ابومحمد جولانی) رهبر جدید سوریه ( تحریر الشام) که زمانی رهبری یک نیرویی افراطی مذهبی بود توانسته است با پوستاندازی به مواضع دموکراتیکتری برسد چرا سازمان مجاهدین خلق نمیتواند این تحول را در خود ایجاد کند؟”
۲-“هر فرد یا گروهی که به مبارزه با رژیم استبدادی کمک کند گامی به سوی آزادی و دموکراسی نزدیکتر خواهد بود.”
” هر دو قسمت از مقاله ”
نویسنده آشکارا از جایگزینی ( ابومحمد جولانی ) رضایت کامل داشته و به گروه گذشته خود “سازمان مجاهدین خلق” ، این هیولایی جگر خوار و سر زنان بریدگان را توسیه مینماید !
و چنین بیان میشود که این تروریست سفاک از
سازمان تروریستی “جبهه النصره” بریده و به عنوان رهبر HTS به مثابه یک دولتمرد”عملگرا” و معتدل تغییر لباس و تغییر چهره داده است و به این ترتیب یک جانی حرفه ای سفاک را این گونه “سفیدشویی” می نماید !
( در باره سیاست های پنهان شده مقالات فراوانی نوشته خواهد شد.)…
بدون تردید الجوانی، حاکم فعلی دمشق، بزودی لباس عاریه “صادقانه و اتوکشیده” ای که بر تنش گریه میکند را به دور خواهد افکند و طبق قانون
جدید HTS به سرکوب، قتل و خون ریزی ادامه خواهد .
” نه هر که چهره برافروخت دلبری داند .”
جبهه ازادی خواهی چه نشانه هایی دارد وجبهه حاکمان مطلق اندیش چه نشانهایی دارد؟به باور تاریخ دو جریان هست که جنبش های ازادیخواهی وطبقه حاکمه که مستبد وتوتالیتر هست وما در کدام سو قرار داریم؟